شریفامامی وارث پارادوکسی از میراث سنتی روحانی، تحصیلات مدرن اروپایی و استاد اعظم لژ بزرگ ایرانی بود و با دارا بودن چنین ویژگیهایی، رژیم شاه در دو برهه مهم برای رفع بحرانهای سیاسی و اجتماعی به او نظر کرد
چهره ژانوسی شریفامامی گویای رابطهای است معماگونه از وضعیتی که دو اپیزود از تاریخ معاصر ایران را، در دو برهه از تاریخ، به خود اختصاص میدهد. تحولاتی که هم در عرصه روابط خارجی و هم در عرصه سیاست داخلی، واجد آثار و پیامدهایی برای رژیم شاه و منتصبان به او بوده است. همین بس که او وارث پارادوکسی از میراث سنتی روحانی، تحصیلات مدرن اروپایی و استاد اعظم لژ بزرگ ایرانی بود؛ ملغمهای از سنتهای فکری که امتیازاتی را برای احراز مناصب دولتی همچون ریاست مجلس سنا، نایب تولیه بنیاد پهلوی و نخستوزیری برایش به ارمغان آورده و توانسته است نظر رژیم شاه را برای رفع بحرانهای سیاسی و اجتماعی به خود جلب کند. این مقاله درصدد است دو دوره از زمامداری شریفامامی را از منظر چرایی و چگونگی انتخاب وی به سمت نخستوزیری، مورد بررسی قرار دهد و نقدهای جاری بر او را بازگو نماید.
جعفر شریفامامی
جعفر شریفامامی (1291-1377ش)، دولتمردی است که پلههای ترقی را یک به یک طی کرد و در مدت 25 سال سرسپاری به رژیم شاه، عاقبت با «نمودار شدن اولین جرقههای حتمی انقلاب»1 رهسپار نیویورک شد تا شکست رژیم شاهنشاهی را از دور به نظاره بنشیند. صبغه اسلامی اجدادش و جایگاه ریشسفیدیاش بر مسند ریاست مجلس سنا، باعث شد او میاندار دو جناح در درون و بیرون از حوزه سیاست ایران بشود و تلاش کند رژیم شاه را از مرداب سیاسی نجات دهد. این تلاش برای نجات و خلاصی از مخمصه بحرانهای سیاسی در هر دو دوره نخستوزیری شریفامامی، که مقارن با رؤسای جمهور آمریکا از حزب دموکرات بودند، به خوبی قابل مشاهده است.
1. سیاست داخلی دوره اول
الف) رسوایی انتخابات
اگر ناکامی شریفامامی را در حل و فصل مسائل خارجی از جمله مسئله هیرمند با افغانستان، اروندرود با عراق و عادیسازی با شوروی را کنار بگذاریم، در مسائل داخلی، و مسئله انتخابات مجلس بیستم، این امر خود را در وجهی قرار میدهد که به ظاهر داستان انتخابات و رسوایی آن به پایان رسیده و سیاست جدیدی آغاز شده است. بعد از رسوایی تقلب در انتخابات، و جدال فرمایشی بین دو حزب ملیون (منوچهر اقبال) و حزب مردم (اسدالله علم)، «شاه تصمیم گرفت با رایزنی رئیس مجلس سنا (صدرالاشراف)، رئیس مجلس شورای ملی (سردار فاخر) و شریفامامی، انتخابات را منحل کند و ترتیبات جدیدی برای انتخابات با اصلاح قانون آن، تهیه و برگزار نماید. 2
با استعفای دستهجمعی مجلس، آمادگی برای اصلاح قانون انتخابات، ازبین رفت، اما ترس از روی کار آمدن کندی، شاه را ترغیب کرد انتخابات را به جلو بیندازد و به این جمله اکتفا کند که «مصلحت الان ایجاب میکند که این انتخابات هرچه زودتر، یعنی قبل از روی کار آمدن کندی، برگزار شود. در دور دوم انتخابات، رقبای اصلی شاه عبارت بودند از: جبهه ملی بازسازیشده و گروه سیاستمدارانی که به دور علی امینی گرد آمده بودند. امینی از پایگاه مردمی، یعنی از بازار، برخوردار بود. انتخابات در فضایی برگزار میشد که حدود پنجهزار دانشجو در دانشکده حقوق دانشگاه تهران دست به تحصن زده بودند و فرهنگیان نیز به علت وضع بد مالی معترض بودند.3 درواقع پاشنه آشیل دولت شریفامامی، تورم و شرایط بد مالی بود که توسط دولت منوچهر اقبال به او منتقل شده بود.
ب) اعتراضات فرهنگیان و شرایط بد مالی
ریشههای وضع نابسامان اقتصادی به دولت منوچهر اقبال برمیگردد که نه بینش اقتصادی داشت و نه به مسائل مالی توجه خاصی نشان میداد، تا جایی که وقتی صندوق بینالمللی پول گزارش کار خود را برای رفع این وضع فرستاد، اقبال آن را به کناری نهاد و در رفع آن نکوشید. فشاری که به علت تورم، کمبود ارز و کمی حقوق فرهنگیان، کشور را درگیر خود کرده بود، به استعفای اقبال انجامید. شریفامامی در اولین برنامه خود برای تثبیت اقتصادی و ساماندهی بودجه، ترتیبی اتخاذ کرد تا از خرجهای اضافی کاسته شود و در عین حال با تقدیم لایحه تأمین حقوق بیشتر برای معلمین، تلاش کرد فشار اقتصادی را بر آنان کاهش دهد.4
معلمان مدارس تهران تحت رهبری محمد درخشش، یکی از سازماندهندگان و از طرفداران علی امینی، شروع به اعتصاب نمودند و در مقابل مجلس دست به تظاهرات زدند. در این تظاهرات، دو نفر از معلمان که یکی از آنها دکتر ابوالحسن خانعلی بود،5 به ضرب گلوله رئیس پلیس بهارستان، سرگرد شهرستانی، کشته شد [رک: روزشمار 13 اردیبهشتماه 1340]. این مسئله در کنار دلخوری از کاهش بودجه مجلس شورای ملی،6 دست به دست هم داد و باعث شد دولت شریفامامی سقوط نماید و پرونده دوره اول او به اتمام برسد.
2. سیاست داخلی دوره دوم
الف) آشتی ملی:یکی از فریبکاریهایی که شاه برای فرار از مهلکه خود به انجام رسانید، انتخاب شریفامامی به نخستوزیری در 4 شهریور 1357 است که در گرماگرم مبارزات مردم به رهبری امام خمینی و مخالفان سیاستهای غربی و سکولاریستی رژیم انجام شد. شاه فکر میکرد با انتخاب شریفامامی و اقداماتی صوری و جزئی، میتواند بخشی از اعتماد نیروی مذهبی را به خود جلب کند. یکی از این اقدامات بستن کازینوها، کلوبهای شبانه و قمارخانهها بود.
انتخابات [مجلس] در فضایی برگزار میشد که حدود پنجهزار دانشجو در دانشکده حقوق دانشگاه تهران دست به تحصن زده بودند و فرهنگیان نیز به علت وضع بد مالی معترض بودند. درواقع پاشنه آشیل دولت شریفامامی، تورم و شرایط بد مالی بود که توسط دولت منوچهر اقبال به او منتقل شده بود
در واکنش به این اقدام عوامفریبانه شاه که با سیاست «کابینه آشتی ملی» نخستوزیر همراه شده بود، و در نفی این سیاست، امام خمینی فرمود: «در محیطی حکومت آشتی ملی را اعلام نمودهاید که توپ و تانکها و مسلسلها توسط ارتش و سایر مأموران در شهرستانها مشغول سرکوبی ملتی است که حقوق اولیه بشر و اجرای احکام اسلام را خواستار است. آشتی کنیم که خون عزیزان اسلام را هدر دهیم. آشتی کنیم و به رژیم ظالمانه و خیانتکار پهلوی سر فرود آوریم».7 در همین رابطه نیز شهید محمد مفتح نیز میگوید: «این شریفامامی کسی است که جواز مشروبفروشیها را امضا میکرد حالا چطور شده که گربه زاهد شده است؟ فریب این برنامهها را نخورید منتظر امریه مرجع خودمان از نجف اشرف هستیم».8 این گونه بود که «آخرین شانس شاه» نیز به شکست انجامید.9
ب) تقویم شاهنشاهی و هجری قمری
این تقویم پیش از آن، یعنی در سال 1355، یکشبه به 2535 تغییر یافت که احساسات دینی گروه بزرگی از مردم را تحریک کرد. این تغییر توسط مجلس سنا به تصویب رسید؛ مجلسی که ریاست آن را به مدت پانزده سال شریفامامی برعهده داشت. این بیپروایی به نظر اکثر کارشناسان سیاسی، لطمه شدیدی به چهره رژیم وارد کرد10 و حتی برگرداندن آن نیز نتوانست لطمات واردشده را جبران نماید. او بعدا «در اولین اقدام خود که از رادیو تهران اعلام شد اکیدا دستور داد که در مکاتبات و مراسلات و اسناد و مدارکی که از حوزه آن وزارت و ادارات تابعه صادر میشود برحسب مورد تاریخ شاهنشاهی یا هجری قمری یا میلادی را ذکر فرمایند» 11 اما هیچ یک از این اقدامات اوضاع را آرام نکرد، بلکه دست به کاری زد که به مثابه تیرخلاص به خود انگاشته میشد و آن کشتار 17 شهریور 1357 است.
ج) جمعه سیاه: کشتار 17 شهریور
آنچه در مصاحبه نخستوزیر با روزنامه «دویچه سایتونگ»، به حد مضحکآوری دیده میشود تلفیق سیاست لیبرالیزه کردن جامعه با استقرار حکومت نظامی است. او میگوید: «حکومت نظامی فقط آزادی اجتماعات را محدود کرده است. ما مشغول تهیه قانونی هستیم که در آن مقررات لازم برای اجتماعات آزاد نیز پیشبینی شده است»12 اما این قوانین و کشتار مردم در میدان ژاله خلاف لیبرالیزه کردن و متناقض با آن بود. بعد از تظاهرات روز عید فطر، رژیم از ترس این هجم از مخالفان، در دوازده شهر بزرگ ایران حکومت نظامی اعلام کرد. به دنبال سرپیچی مردم از این دستور، فرمان شلیک به جمعیت صادر شد و امکان هرگونه مصالحه با رژیم برای همیشه خاتمه یافت و یکبار دیگر شاه برای نجات تاج و تختش به نیروهای مسلح و انتصاب ارتشبد غلامرضا ازهاری روی آورد.
نتیجه
شریفامامی، در هر دو اپیزود از نخستوزیریاش، نتوانست در فرونشاندن اعتصابات، حل و فصل مسائل مرزی و آنچه خود آشتی ملی میخواند حاصلی بهدست آورد. او در هر دو بار اسیر سیاستهای داخلی شد و پرونده او با استعفا و برکناری خاتمه یافت.
جلسه هیئت دولت در اسفند 1339
شماره آرشیو: 1-798-4513ش
پی نوشت:
1. خاطرات جعفر شریفامامی، ویراستار حبیب لاجوردی، تهران، سخن، 1380، ص 8.
2. همان، ص 211.
3. محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، مرکز، چ چهارم، 1373، ص 259.
4. خاطرات شریفامامی، همان، ص 233.
5. نیکی آر کدی، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، تهران، انتشارات قلم، 1369، ص 233.
6. همان، ص 238.
7. امام خمینی، صحیفه نور، تهران، موسسه تنظیم و نشر امام خمینی(س)، ج 3، 1378، ص 449. 8. جعفر شریفامامی، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1385، ص 539.
9. عباس میلانی، شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ترجمه مجتبی عطارزاده، تهران، گام نو، چ ششم، صص 218-219.
10. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نی، چ چهارم، 1389، ص 272.
11. انقلاب ایران به روایت رادیو بی.بی.سی، زیر نظر عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، طرح نو، 1372، ص 224.
12. جعفر شریفامامی، رجال عصر پهلوی، همان، ص 553. https://iichs.ir/vdcf.jdviw6deegiaw.html