موضوع دیگری که بر شدت مخالفت ملاعلی کنی با فراماسونری دامن می زد، ارتباط این مجمع سری با بهائیت بود. بسیاری از اسناد برجامانده از آن دوران حکایت از پیوستن بسیاری از بهائیان به تشکیلات فراماسونری دارد.
عصر قاجار، نقطه عطف مهمی در ورود اندیشههای غربی به کشور میباشد. در این دوره نه تنها بسیاری از کتب غربی چاپ و منتشر شدند؛ بلکه برخی از مجامع و تشکیلات سیاسی، همچون فراماسونری نیز با اهداف خاصی شکل گرفتند. فراماسونری یا فراموشخانه از تشکیلات مهم و سریبا شعارهایی چون آزادی، برادری، برابری، اومانیسم و... بود که به کمک افرادی چون ملکم خان برپا گردید. این تشکیلات با اهدافی نظیر ترویج فرهنگ غربی و از بین بردن شعائر مذهبی فعالیتهای خود را آغاز کرد. علیرغم اینکه اهداف و اقدامات فراماسونری در ابتدا برای بسیاری از مردم ناشناخته بود؛ اما روحانیان با زیرکی تمام از همان آغاز به فعالیتهای آن با دیده تردید نگریسته و به اعتراض با آن برخاستند. در رأس روحانیون، ملا علی کنی قرار داشت که به جرأت میتوان گفت اولین اعتراض علنی از سوی او مطرح گردید. آیتالله کنی با نوشتن نامههایی به ناصرالدین شاه ضمن بیان دلایل خود در مخالفت با فراماسونری، اعلام نمود تا تشکیلات مذکور تعطیل نگردد، دست از اعتراض برنمیدارد. ایشان در مخالفت با این موضوع دلائل خاصی داشتند که در ادامه مطلب ذیل به این موضوع پرداخته میشود.
فراماسونری و تشکیلات آن در ایران
در رابطه با تاریخ و مکان تشکیل اولین فراماسونریجهان، نظر قطعی وجود ندارد. عدهای آن را به مصر، گروهی به فرانسه و حتی کشورهایی چون اسکاتلند نسبت میدهند. این کلمه ترکیبی از «فری» و «ماسون» به معنای بنّای آزادی است که بدون مزد کار نمیکند؛ اما در اصطلاح تشکیلاتی سری در سرتاسر جهان با فعالیتهای فرهنگی، اقتصادی و به خصوص سیاسی میباشد. اهداف و شعارهای مهم ماسونری ترویج مقولاتی چون برابری، برادری، عدالت، آزادی و در ابعاد وسیعتر سیاسی، مبارزه با استبداد نیز بوده است. برابرى حقوق، آزادى عقیده و اندیشه، آزادى بیان، آزادى قلم و نیز امنیت جانى و مالى، از دیگر اصول کلی و مهم تشکیلات جهانی فراماسونری میباشد.
در باب ورود رسمی تشکیلات فراماسونری در ایران که تحت عنوان فراموشخانه شناخته میشود، تاریخ دقیقی وجود ندارد؛ اما ربع قرن سیزدهم را که همزمان است با حکومت ناصرالدین شاه،دوره ورود افکار ماسونی میدانند. این تشکیلات به تقلید از مجامع فراماسونی اروپا به خصوص فرانسه شکل گرفت؛ زیرا پایهگذاراناصلی آن همچون ملکمخان،از جمله تحصیلکردگان ایرانی در فرانسه بودند. ملکم را «اولین مؤسس لژ فراماسونی در ایران ذکر کردهاند. وی در ده سالگی به فرانسه رفت و ضمن تحصیل عضو شد و بعد از بازگشت به ایران، فراموشخانه را تشکیل داد.»1ملکم، نقش پررنگی در تشکیل مجامع وابسته به فراماسونری نیز داشت؛ چنانچه بسیاری از سازمانهای وابسته به فراماسونری همچون مجمع آدمیت نیز زیر نظر او به وجود آمد.2
اصول و اندیشههای فراماسونری ایرانی نیز منبعث از تشکیلات جهانی آن بود. چنانچه در «قانون اساسی ملکم، موضوع شناسائی حیثیت و عزت آدمی و اصول حقوق مدنی و آزادی انسان تشریح شده است. مبارزه علیه ظلم و استبداد، دفاع از امنیت جانی و مالی، آزادی بیان و قلم و عقیده، آزادی جمعیت، مساوات افراد از لحاظ نژاد و گهر و دین به عنوان اصول حقوق اجتماعی فرد ذکر گردیده است.»3
در این شرایط و با تأسیس اولین فراماسونری که فعالیتهای آن در هالهای از ابهام قرار داشت، آیتالله کنی معروف به ملا علی کنی به اعتراض با فعالیتهای آن برخاست. ملا علی کنی، از فقا و مجتهدین بزرگ دوره قاجار از جمله افرادی بود که«در زمان ناصرالدین شاه دارای قدرت بسیار گردید تا جایی که در بسیاری از موارد به شاه دستور میداد و در دو مسأله مهم دخالت کرد که یکی از آنها فراماسونری بود.»4 البته وی در فعالیتهای سیاسی خویش به مخالفت با مواردی چون امتیاز رویتر، موضوع وضعیت حجاب و نیز فرقه بهائیت نیز پرداخته بود که برخی از آنها نیز مرتبط و ناشی از تشکیلات فراماسونری بود.آیتالله ملا علی کنی در جریان مخالفت با قرارداد رویتر، طی نامهای به ناصرالدین شاه، ضمن هشدار نسبت به عواقب قرارداد مزبور، اعتراض صریح خود با این قرارداد را اعلام میکند. وی همچنین در آن نامه، به اقدام میرزا ملکمخان در تأسیس فراماسونری (فراموشخانه) اشاره کرده و در بخشهایی از نامه اشاره میکند: «ما عموم اهل ایمان عرض میکنیم که شخص میرزا ملکم را دشمن دین و ملت دانستهایم....مدت زمانی نگذشته که در دارالخلافه...مجلس فراموشی ترتیب داده و ... در خیال اضمحلال مذهب و ملت بود...»
علت مخالفت آیتالله کنی با موضوع فراماسونری به اهداف سری و نیز عدم سازگاری اصول آن با موازین اسلامی بازمیگشت. در این رابطه میتوان به موضوع آزادی، ارتباط فراماسونری با بهائیت و آثار و نتایج آموزههای این تشکیلات همچون کم اهمیت جلوه دادن موضوع حجاب و نیز موضوع برابری اشاره نمود.
آزادی
موضوع آزادی به معنای مدرن آن که مورد تأکید فراماسونری قرار داشت، از موارد مهم مخالفت آیتالله کنی با این جامعهبود. ملاعلی کنی با نفس آزادی مخالفتی نداشت؛ اما با حیطه، مصادیق و تعاریف آن از دید فراماسونری مخالف بود؛ زیرا آن را وسیله و مستمسکی جهت به خطر افتادن اسلام میدانست.از این رو، معتقد بود دولت باید با تمام قدرت، در حفظ اصول شریعت بکوشد.
«نفوس بالطبع درطبیعت شیطانی،مایل به هوی و هوس وبرآوردن (امیال)خودند... دولت را وداع تام و تمام باید نمود، به واسطه اینکه اصل شرایع و ادیان در هر زمان خود قید محکم سخت و شدیدی بوده و میباشد که ارتکاب مناهی و محرمات ننمایند، و...»5
ماسونها حتی برخلاف آنچه که در قانون اساسی خود اظهار می دارند و می گویند که زنان را در فرقه خود نمیپذیرند، اما ضمن استفاده ابزاری از آنان جهت رسیدن به اهداف خود، دست به اقدامات خاصی از جمله آزادی حجاب زدند.
ملا علی کنی معتقد بود آزادی نباید در مخالفت و مغایرت با موازین اسلامی باشد و به بهانه آزادی بیان هرکس هر چه خواست بگوید و انجام دهد. از این حیث، وی یکی از مخالفان سرسخت فراماسونری و شعار اصلی آن یعنی آزادی بود. ملا علی کنی، آزادی از نوع غیر اسلامی را با کلمه قبیحه میشناخت. آجودانی در رابطه با شدت مخالفت ملاکنی در رابطه با این مقوله مینویسد: «ملاعلی کنی مجتهد بزرگ عصر ناصری در نقد کارنامه صدارت مشیرالدوله در مذمت تلاشی که برای آزادی آغاز شده بود در نامه ای به شاه... از کلمه آزادی به «کلمه قبیحه آزادی» نام برد.»6
ارتباط با بهائیت
موضوع دیگری که بر شدت مخالفت ملاعلی کنی با فراماسونری دامن میزد، ارتباط این مجمع سری با بهائیت بود. بسیاری از اسناد برجامانده از آن دوران حکایت از پیوستن بسیاری از بهاییان به تشکیلات فراماسونری دارد. گذشته از این برخی از اعضای فراماسونری نیز ارتباطاتی با بهاییان داشتهاند. چنانچه، طبق اسناد برجا مانده بسیاری از بهائیان و حتی یهودیان با سازمان مذکور ارتباط مستقیم داشته و دیدارهایی میان مقامات این فرقه با کسانی چون ملکمخان صورت گرفته است. بهائیان گذشته از آنکه فرقهای انحرافی بودند، با بسیاری از شعائر دینی و مذهبی نیز مخالفت داشتند. از این رو بسیاری از عقاید این فرقه از جمله جدایی دین از سیاست، اومانیسم، تسامح و تساهل و... با تشکیلات فراماسونری همخوانی و مطابقت داشت.
موضوع زنان و تغییر پوشش آنان
ماسونها حتی برخلاف آنچه در قانون اساسی خود اظهار میدارند و میگویند که زنان را در فرقه خود نمیپذیرند، اما ضمن استفاده ابزاری از آنان جهت رسیدن به اهداف خود، دست به اقدامات خاصی از جمله آزادی حجاب زدند. وجود بهائیان در تشکیلات فراماسونری که از مخالفان سرسخت حجاب زنان بودند، به این مسئله بیشتر دامن میزد. بهائیان از پیشتازان کشف حجاب در دوره قاجار محسوب میشوند.گرچه موضوع کشف حجاب پیشتر از تشکیلات فراماسونری،توسط برخی روشنفکران و جریانهای انحرافی مطرح گشته بودو آیتالله ملاعلی کنی نیز نسبت به آن موضعگیری کرده بود؛ اما بعدها و با تأسیس فراموشخانه، به ارتباط سری میان بهائیان، ماسونها و طرح مجدد مسائلی چون کشف حجاب یا آزادیهای مغایر با حدود الهی و اسلامی بدبین گشت. از این رو بخشی از مخالفت ایشان با تشکیلات فراماسونری به نگرانی از عواقب و نتایح آن بر جامعه بازمیگشت.
برابری و مساوات
مفهوم اومانیسم یا انسان محوری و برابری که از مفاهیم بنیادین فراماسونری میباشد، از دیگر موارد اعتراض و مخالفت آیتالله کنی با این تشکیلات بود. برابری موردنظر ماسونها، بر پایه برابری زن و مرد از هر لحاظ و به خصوص برابری میان مسلمانان و سایر ادیان همچون فرقههای ساختگی بهائیت و... قرار داشت. به همین دلیل نیز آیتالله ملا علی کنی در بخش دیگری از نامهی خودبه ناصرالدین شاه به موضوع برابری موردنظر ماسونها اعتراض کرده و متذکر میشود که «اگر از اول خلقت، امتیازات برداشته و مرتفع میشد و همه مساوی بودند، هیچ کاری در دنیا پیشرفت نمیکرد.» درواقع انتقاد کنی در باب موضوع مساوات و برابری، از این حیث یعنی برابری مورد نظر ماسونها بود نه برابری به معنای دینی و اخلاقی آن. بدین منظور وی با آغاز فعالیت و جنبش خود علیه فراموشخانه، تا زمان برچیده شدن کامل آن به مخالفت و اعتراض پرداخت و «در اقدام شجاعانه نهایی، به دلیل دینستیزی ماسونها حکم به تکفیر آنان داده، حمله به مرکز ماسونها را رهبری کرد و مردم مسلمان نیز به دستور ایشان، فراموشخانه را با شور و هیجان بسیار به آتش کشیدند و شاه را وادار به تعطیل و انحلال آن لانهفساد کردند».7در جریان این اتفاق بسیاری از علمای تهران نیز به جنبش پیوستند و با حضور مردم، ساختمان فراموشخانه با خاک یکسان و از اساس برچیده شد.
مظفرالدین شاه و همراهان در سفر دوم به اروپا در کنترکسویل در فرانسه 1. ابوالقاسم ناصرالملک 2. حسن پیرنیا (مشیرالملک) 3. محمود حکیمالملک 4. نظرآقا یمینالسلطنه 5. مظفرالدین شاه قاجار 6. ملکم خان ناظمالدوله 7. علیاصغر اتابک اعظم 8. محمود دیبا 9. حسین پاشا امیربهادر جنگ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.سیدجلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، انتشارات دفتر اسلامی، چاپ هفدهم، 1391، ص 82.
2.اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراموسونرى در ایران، جلد 1، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، 1357، ص 561.
3.رائین، همان، ص 647.
4.مدنی، همان، ص 100.
5.فریدون آدمیت، اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، انتشارات آگاه، چاپ چهارم، 1392، ص 201.
6.ماشاالله آجودانی، مشروطه ایرانی، تهران، نشر اختران، چاپ دوم،1383، ص 250.
7.محمدباقر پورامینی، ملاعلی کنی؛ مرزبان دین، قم، معاونت فرهنگی دارالحدیث، 1379، ص 105. https://iichs.ir/vdchtwnqd23n6.ft2.html