فعالیت‌های خانواده رشیدیان در دوره ملی‌شدن نفت؛

تقرفه افکنی در جبهه ملی

از جمله اقدامات رشیدیان‌ها، همدستی با برخی مقامات عالیرتبه نظامی مخالف مصدق مانند زاهدی، حجازی و ارفع، در تشکیل کمیته سرّی «کمیته نجات وطن» بود. این کمیته تحت نظارت سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا به‌وجود آمد و مخفیانه در راستای براندازی دولت مصدق فعّالیت نموده، تدریجاً وسعت شبکه خود را گسترش داد و با تعدادی سناتور و نمایندگان رابطه پنهانی داشت. در برنامه کمیته مذکور، اقداماتی اعم از کودتا، قتل، شایعه‌پراکنی، خرابکاری اقتصادی و اداری پیش‌بینی شده بود.
تقرفه افکنی در جبهه ملی
 
رابرت زاینر، به‌رغم شناخت و آشنایی ده‌ساله با رشیدیان‌ها، بعد از یک سال فعّالیت و در پی رویداد 30 تیر 1331ش، از توانایی اعضای این خانواده و کارایی شبکه تحت سرپرستی آنان در مقابله با دولت مصدق دلسرد شد و در شهریورماه همان سال، مسئولیت شبکه رشیدیان را به کریستوفر وودهاوس، مأمور ارشد سازمان «ام.آی.6» در ایران واگذار کرد. با این اوصاف، از این پس، برادران رشیدیان، تحت نظارت سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا، اقدامات ضدِّ مصدقی خود را تداوم بخشیدند.1
 
شبکه رشیدیان که بر تأثیر انسجام و اتّفاق جبهه ملّی بر عدم موفقیت فعّالیت‌های خود تا این برهه زمانی، کاملا واقف بود، بر اساس خط‌مشی مخدومان انگلیسی خود، بیش از پیش، بر ایجاد تفرقه و تشتّت در درون این ائتلاف سیاسی ملّی ـ مذهبی و ضدِّ امپریالیستی متمرکز شد. در این برهه زمانی، یعنی دوره دوم نخست‌وزیری مصدق، در نتیجه بروز چالش میان سران جبهه ملّی، زمینه برای موفقیت رشیدیان‌ها در این راستا فراهم گردید. اگرچه اختلاف میان مصدق و آیت‌الله کاشانی، تقریبا تا اواخر سال 1331ش کاملا آشکار نشد، اما برخی دیگر از افراد برجسته جبهه ملّی مانند بقائی و مکی، از همان میانه سال 1331ش، علیه مصدق موضع گرفتند و فعّالیت‌های پنهانی ضدِّ او را در دستور کار قرار دادند. مظفّر بقائی مدتی بعد از رویداد 30 تیر، به صورت پوشیده و نهانی، رویکردی ضدِّ مصدقی در پیش گرفت و اندکی بعد از آن هم، آشکارا در جبهه مخالفان دولت مصدق ایستاد. ازاین‌رو، بنابر اظهار یکی از نزدیکان بقائی، از این زمان بود که رهبر حزب زحمتکشان ملّت ایران، سروسرّی با طیف مخالفان مصدق همچون برادران رشیدیان و افسران عالی‌رتبه‌ای مانند شاه‌بختی و زاهدی برقرار کرده و حتّی تحت مالی آنان قرار گرفته بود.2
 
بر اساس روایت همین شخص «وقتی دکتر بقائی با برادران رشیدیان در ارتباط بود و نماینده‌های آنها به منزل دکتر رفت‌وآمد داشتند و با وی مذاکراتی می‌کردند، من شناختی از آنها نداشتم؛ بنابراین به کمک یکی از دوستانم به نام رضا فؤاد، که از اعضای حزب بود و در خیابان پامنار دوغ‌فروشی داشت، بررسی کردیم تا بفهمیم اینها کی هستند، دیدم که ای داد بیداد، یک عده سرمایه‌دار هستند... مخالف صددرصد مصدق بودند و این ارتباط از سال 1331ش شدّت پیدا کرد».3
 
با این اوصاف، رشیدیان‌ها در یکی از مسائل مهمّی که راه را برای سقوط دولت ملّی مصدق هموار نمود، یعنی ایجاد شکاف در جبهه ملّی و جدایی نیمی از هم‌قطارانش، نقش پُررنگی داشتند.4 البته این موضوع، یکی از اهداف مورد توجّه شبکه رشیدیان و حامیان انگلیسی‌شان، از همان ابتدای زمامداری دولت ملّی بود، امّا تکاپوهای موردنظر، در یک سال پایانی نخست‌وزیری مصدق، تدریجا به ثمر نشست و محسوس گردید، چنان‌که برخلاف ادّعای دربار پهلوی مبنی بر نقش شاه و برخی درباریان در ایجاد شکاف میان رهبران جبهه ملّی و مباهات به این اقدام، شخص زاینر این تنش و اختلاف را مرهون زحمات خود و فعّالیت‌های برادران رشیدیان می‌دانست و در این میان، سهمی برای شاه و اشرف قائل نبود.5
 
بنابر اظهار زاینر «پرون دفاع پُرحرارتی از سیاست زیرکانه شاه می‌کرد. او ادّعا می‌کرد که شاه در جدا کردن کاشانی، مکی و بقائی، یعنی جناح مذهبی جبهه ملّی، از مصدق موفق شده است و به همت شاه جبهه ملی عملا وجود ندارد. من با او مخالفت و بحث نکردم، امّا برای اینکه واقعیت ناگفته نماند و ثبت شود می‌گویم که جداکردن کاشانی و مکی اساسا کار عوامل دیگری بود که به وسیله برادران رشیدیان ایجاد و هدایت شد...».6
 
برخلاف ادّعای دربار پهلوی مبنی بر نقش شاه و برخی درباریان در ایجاد شکاف میان رهبران جبهه ملّی و مباهات به این اقدام، شخص زاینر این تنش و اختلاف را مرهون زحمات خود و فعّالیت‌های برادران رشیدیان می‌دانست و در این میان، سهمی برای شاه و اشرف قائل نبود  
از دیگر اقدامات رشیدیان‌ها در این مرحله جدید از مأموریتشان، همدستی با برخی مقامات عالی‌رتبه نظامی مخالف مصدق مانند زاهدی، حجازی و ارفع، در تشکیل یک کمیته سرّی با عنوان «کمیته نجات وطن» بود.7 این کمیته که با نظارت و مساعدت سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا به‌وجود آمده بود، مخفیانه و مرموزانه، در راستای براندازی دولت مصدق فعّالیت می‎‌کرد. کمیه یادشده تدریجا شبکه خود را گسترش داد و با تعدادی سناتور و نمایندگان مجلس ملّی رابطه نزدیک و پنهانی برقرار کرد. ظاهرا در برنامه کمیته نجات وطن، انواع و اقسام اقدامات اعم از کودتا، قتل، شایعه‌پراکنی، خرابکاری اقتصادی و اداری، و هر عمل دیگر که منجر به تضعیف و نهایتا سقوط دولت مصدق گردد، پیش‌بینی شده بود.8 دست کم تا یک سال پیش از کودتای 28 مرداد، انگلیسی‌ها از طریق برادران رشیدیان با سرلشکر زاهدی در تماس بودند و ضد دولت مصدق توطئه می‌کردند. 9
 
بنابر مطالب مطبوعات در همان برهه زمانی، «جلسات کودتاچیان در منزل زاهدی در راه حصارک با حضور هفت نفر سناتور، چهار نفر نماینده مجلس ملّی، پنج افسر ارشد ارتش، و برادران رشیدیان تشکیل می‌شده و افراد مذکور با مقامات انگلیسی ملاقات می‌کردند».10 جالب اینجاست که موازی با نشست‌های سرّی این گروه، در همان برهه زمانی، جلسات دیگری با حضور سیدضیاء، عَلَم، زاهدی و کاردار سفارت انگلیس در منزل سناتور خواجه نوری تشکیل می‌شد و هر دو دسته برای انجام کودتا، همکاری می‌کردند. اگرچه این شبکه مرموز و منسجمِ ضدِّ مصدق، همبستگی و ارتباط درونی خود را حفظ نمود و در نهایت نیز به هدف خود نائل گشت، در کوتاه‌مدّت با بُن‌بست روبه‌رو گردید و فعّالیت‌های آن خنثی شد. در اواخر شهریور 1331ش بود که گفته شد حزب توده ایران از طریق سازمان نظامی خود، اطّلاعاتی مبنی بر عدم آمادگی و تعارض دربار و انگلوفیل‌ها به‌منظور انجام کودتا افشا نموده است.11
 
ابتدا، دولت نسبت به این هشدار بی‌اعتنا بود، امّا جریان حوادث، صحّت اطلاعات حزب توده را عیان ساخت و در دهه آخر مهرماه، سخنگوی دولت مصدق، به طور رسمی از کشف یک کودتا خبر داد: «چون گزارش‌هایی از عملیات سرلشکر بازنشسته حجازی و برادران رشیدیان رسیده بود که به معیت سرلشکر زاهدی و برخی افراد دیگری که مصونیت پارلمانی دارند، به نفع یک سفارت اجنبی مشغول توطئه و تحریک می‌باشند، نامبردگان که مصونیت پارلمانی ندارند، امروز صبح از طرف فرماندار نظامی بازداشت و به زندان شهربانی تحویل گردیدند...».12 البتّه برخی از این موضوع سخن به میان آورده‌اند که در افشای توطئه از سوی دولت مبالغه شده بود تا مخالفان مرعوب گردند و از مبادرت به دسیسه اجتناب وَرزند. حتّی گفته شد وقتی سرتیپ کمال (رئیس وقتِ شهربانی) از دکتر فاطمی تقاضای شواهد و مدارک نمود، او پاسخ داد: جو چنان داغ است که سند و مدرک نمی‌خواهد.13
 
در پی این واقعه مورخ 21 مهرماه، مأموران اداره اطلاعات شهربانی به تجارتخانه رشیدیان مراجعه کردند و مقداری مدارک و نوشتجاتِ مورد نیاز را که مشکوک به نظر می‌رسید استخراج کردند.14 با وجود این، یکی از سلطنت‌طلبان، با نگاهی متفاوت به این اقدام، چنین نوشت: «پلیس با طرز فجیع به خانه پدر و فرزندان رشیدیان ریخته و آنها را دستگیر و به شهربانی بردند و بدون هیچ مجوّزی شش ماه بازداشت و تجارتخانه ایشان را مُهروموم کرده و به تفتیش دفاتر تجارتی و حساب‌های بانکی وی پرداختند تا بلکه بتوانند برگه بر مجرمیت ایشان یافته و با مستمسک قرار دادن آن، مجدّدا جنجال راه بیندازند».15
 
جمعی از اعضای جبهه ملی در کنار محمد مصدق
جمعی از اعضای جبهه ملی در منزل محمد مصدق
شماره آرشیو: 1159-8ع

پی نوشت:
 
1. William Roger Louis, Ends of British Imperialism: The Scramble for Empire, Suez, and Decolonization, London, 2006, p 771.
2. مهرجو، خاطرات مرتضی کاشانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، ص 135.
3. همان، ص 136.
4. گازیوروسکی، سیاست خارجی امریکا و شاه: بنای دولتی دست‌نشانده در ایران، ترجمه فریدون فاطمی،  تهران، نشر مرکز، 1371، ص 118.
5. همان، ص 118؛ از دیدگاه زاینر، شاه و اشرف، هیچ کدام درخور هیچ اعتباری برای مبادرت به اقدام مهمّی نبودند. رک: عظیمی، حاکمیت ملی و دشمنان آن، تهران، نگاره آفتاب، 1383، ص 103.
6. آبراهامیان، کودتا: کودتای ۱۳۳۲، سازمان سیا و ریشه‌های روابط ایران و ایالات متحده در عصر جدید، ترجمه ناصر زرافشان، تهران، نگاه، 1393، ص 207.
7. آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمد فتاحی، تهران، نشر نی، 1377، صص 342-343.
8. ورقا، ناگفته‌هایی پیرامون فروریزی حکومت مصدق و نقش حزب توده‌ی ایران، تهران، بازتاب نگار، ‎۱۳۸۴، ص 99.
9. سیا در ایران: کودتای 1332 و ریشه‌های اختلاف ایران و آمریکا، ویراستار: کریستوفر پتریک، ترجمه نعمت‌الله عاملی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، ص 381.
10. گذشته چراغ راه آینده است، تهران، ققنوس، 1361، ص 648.
11. همان، ص 647.
12. همان، ص 648؛ شاکری، کارنامه مصدق، ج 2، فلورانس، پادزهر، بی‌تا، ص 103.
13. بایندر، ایران و سازمان سیا: بازنگری در سقوط دولت مصدق، ترجمه بهمن سراحیان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، 1394، ص 184؛ عسگری، شاه، مصدق، سپهبد زاهدی، استکهلم، آرش، 2000/ 1379، ص 149.
14. رشیدیان‌ها به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1389، ص 1.
15. زهتاب فرد، غوغای نفت: پیش‌بینی‌های تلخ سیاسی، بی‌جا، بی‌نا‎، بی‌تا، ص 320. https://iichs.ir/vdcj.8eofuqe8msfzu.html
iichs.ir/vdcj.8eofuqe8msfzu.html
نام شما
آدرس ايميل شما