در سال 1985م/ 1364ش، طی برنامهای که یکی از شبکههای تلویزیونی انگلستان راجع به قتل افشارطوس و نقش اینتلیجنتسرویس در آن ماجرا تهیه کرده بود، یکی از عناصر سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا راز بزرگ این پرونده قتل را برملا نمود
با آزادی برادران رشیدیان، یعنی اسدالله و سیفالله و البته پدر کهنسالشان (حبیبالله) از زندان در روزهای پایانی سال 1331ش، و اعلام همسویی دولت جمهوریخواه آمریکا با خط مشی سیاسی بریتانیا در راستای سرنگونی دولت مصدّق طی اواخر همان ماه،1 فعّالیتهای توطئهگرانه شبکه رشیدیان از اوایل سال 1332ش وارد مرحله جدید شد، و اینبار بیش از پیش، بر شدّت و حدّت تکاپوهایشان افزوده گردید. نخستین اقدام برجسته رشیدیانها علیه دولت مصدّق در سال 1332ش، دستداشتنِ آنان در توطئه ربودنِ سرتیپ افشارطوس و قتل این رئیس شهربانی حامی مصدّق در اوایل اردیبهشت سال مذکور بود.
رشیدیانها در این رویداد، آنقدر زیرکانه و مرموزانه ایفای نقش نمودند که نه تنها در آن برهه زمانی و علیرغم بازجوییهای فراوان، هیچ ردّپایی از آنان در واقعه مذکور کشف نگردید، بلکه تا سه دهه بعد از آن نیز چیزی افشا نشد، تا آنکه در سال 1985م/ 1364ش، طی برنامهای که یکی از شبکههای تلویزیونی انگلستان راجع به قتل افشارطوس و نقش اینتلیجنتسرویس در آن ماجرا تهیه کرده بود، یکی از عناصر سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا به این مطلب اشاره کرد. او عنوان نمود که گروهی از امرای ارتش ایران در کنار زاهدی و بقائی، و با همکاری برادران رشیدیان، مبادرت به این کار نمودند. این شخص ناشناس، هدف از این اقدام را تقویت روحیه مخالفان دولت و تضعیف حامیان دولت ملّی عنوان کرد؛ ضمن اینکه نشریه «آبزرور» (هفتهنامه آبزرور ویژهنامه روزهای یکشنبه روزنامه «گاردین» است که در ممالک تحت حکومت بریتانیا چاپ میشود) هم به دخالت اینتلیجنتسرویس در این واقعه و نقشی که رشیدیانها در آن بازی نمودند، اذعان نمود.2
غیر از این، برخی محقّقان دیگر نیز از مُحرز بودنِ نقش برادران رشیدیان در رویداد مورد بحث سخن رانده و ادلّهای را در این زمینه ارائه کردهاند، بهطوریکه بنابر روایت یکی از افراد بسیار نزدیک به اسدالله و سیفالله رشیدیان، شخص اسدالله، شخصا به نقش خود و برادرش در این توطئه اشاره نمود.3 ضمنا، گرچه در بازجوییهای همان برهه زمانی، پیوند مستقیمی بین ربایندگان افشارطوس و رشیدیانها کشف نشد، امّا بدون تردید، افشارطوس بیش از هر افسر بلندپایه دیگری در شهربانی، از فعّالیتهای رشیدیانها، زاهدی و بقیه توطئهگران اطّلاع داشت، و طبیعتا این امر میتوانست بیش از پیش برادران رشیدیان را به واکنشی علیه رئیس شهربانی سوق دهد.4
در اردیبهشتماه 1332ش بود که سران شبکه رشیدیان از سوی مخدومان انگلیسی خود موظّف گردیدند تا در غیاب سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا (ام آی6) در ایران، با سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) همکاری نموده، تحت فرمان مأموران آمریکایی در ایران، به فعّالیتهای ضدِّ مصدّقی خود ادامه دهند، این در حالی بود که رشیدیانها به عنوان انگلوفیلهای متعصّب که تعلّق خاطر زیادی به بریتانیا داشتند،5 نسبت به آمریکاییها خوشبین نبوده، و حسّ اعتمادی در خود نسبت به ایالات متحده نمیدیدند.6 مأمور ارشد «ام ای6» یعنی وودهاوس، که حلقه اتّصال رشیدیانها با مأموران «سیا» بود، در این زمینه چنین روایت نمود: «روز 2 آوریل (اواسط فروردین 1332) وزارت خارجه بریتانیا موافقت کرد که سازمان "برادران" باید به موجودیت خود ادامه دهد. هنگامی که در 27 آوریل (اوایل اردیبهشت 1332) تأیید رسمی وزارت خارجه آمریکا مبنی بر قابل قبول بودن زاهدی بهعنوان کاندیدای مشترک ما دریافت شد، دیگر هیچ مانعی در راه اجرای طرح مشترک باقی نماند. هنوز دو مشکل باقی بود: یکی راضی کردن برادران به کار کردن تحت راهنمایی آمریکاییها بود که خوشبختانه آنها این پیشنهاد را، هرچند با اکراه، ولی صادقانه پذیرفتند و شخص روزولت نیز بعدا تأیید کرد که "برادران" بهراستی به وعده خود عمل نمودند. مشکل دوم آرام کردن اعصاب شاه و متقاعد نمودن وی بود به اینکه هدف عملیات تنها سرنگون کردن مصدّق است نه پایین کشیدن وی از تخت سلطنت».7
عناصر اینتلیجنسسرویس هم در پاسخ به این نگرش آمریکاییها راجع به شبکه رشیدیان اعلام کردند که خودِ آنان نیز به اندازه عوامل سیا، از ضعف برادران رشیدیان آگاه هستند، اما این شبکه نقطه قوّت برجستهای دارند که آنان را همچون ابزاری بسیار مفید جلوهگر میکند
در حالی که برخی منابع، سابقه آشنایی نسبی کرمیت روزولت (رئیس شعبه خاورمیانه سیا و فرمانده عملیات کودتای 28 مرداد) با رشیدیانها را به ماهها قبل از اردیبهشت 1332ش منتسب نموده،8 و برخی دیگر حتّی از رابطه میان طرفین، چند سال قبل از آن، سخن راندهاند،9 به نظر میرسد که اظهارات مأمور ارشد ام.آی.6 با توجه به رابطه مستقیم و نزدیکی که با شبکه رشیدیان داشته و جزئیاتی که ارائه نموده، به واقعیت نزدیکتر باشد، و باید آن را مبنا قرار دهیم. بنابر روایات، افشای منابع جاسوسی و اطّلاعاتی ام.آی.6 و سیا10 در داخل ایران، از سوی مأموران این دو سازمان به یکدیگر، کار آسانی نبوده، بلکه با حزم و پروای خاصّی، آمریکاییها و انگلیسیها به این کار مبادرت میورزیدند، که در این زمینه، مأموران اطلاعاتی آمریکا بیش از همتایان انگلیسی خود، محتاطانه و محافظهکارانه رفتار میکردند.11
شدّت این احتیاط و دوراندیشی به اندازهای بود که مأموران ارشد این دو سازمان اطلاعاتی در عملیات کودتای 28 مرداد، یعنی کریستوفر وودهاوس انگلیسی و کرمیت روزولت آمریکایی، از دلهره و تشویش خود در راستای اشتراک احتمالی منابع انسانی و شبکه اطلاعاتی دو طرف، در داخل ایران سخن راندهاند، که البتّه در نهایت، بعد از پیبردن به هویت سرسپردگان ایرانی طرفین، و ماهیت مختلف آنان، آسودهخاطر گردیدند.12
بااینحال، گویا تفاوتهایی میان شبکههای وابسته به انگلیس (رشیدیانها) و آمریکا در راستای جاسوسی و براندازی دولت ملّی مصدّق وجود داشت. بنابر روایت وودهاوس، هر دو شبکه مذکور، ارتباط نزدیکی با جامعه بازاری داشتند، ضمن اینکه در کنار آن، شبکه ایرانی وابسته به سیا با نیروهای مسلّح نیز مرتبط بود و در آن سو، شبکه رشیدیان با دربار و شاه رابطه داشتند.13 مطابق با منبع دیگر، ضمن اینکه هر دو گروه با بازاریان ارتباط قوی داشتند، منابع وابسته به بریتانیا یعنی رشیدیانها تماس بیشتری با شاه، درباریان و برخی اقشار متنّفذ بالای جامعه داشتند، اما در آن طرف، گروه تحت نفوذ سیا در مسائل جزئیتر و روشهای اجرای عملیات، تأثیرگذار بودند.14
گزارشی دیگر حاکی از این است که یکی از وظایف اصلی و مسائل مورد نظرِ گروه وابسته به ایالت متّحده، توجّه به نشریات و مطالب منتشره در آن، و همچنین تحریک اراذلواوباش به منظور ایجاد ناامنی و بیثباتی بود. ازاینرو، به تحریفِ مطالب روزنامهها و سیاهنمایی جامعه و بازتاب وقایع خیابانی در رسانههای جمعی مبادرت میورزیدند، ولی در آن طرف، شبکه رشیدیان، تا اندازه زیادی از متنفّذین و نخبگان سیاسی و اقتصادی مانند اعضای مجلس، مأموران حکومتی، تجّار و برخی گروههای اجتماعی متنفّذِ دیگر تشکیل میشد، اگرچه در این شبکه، اراذل و اوباش نیز دیده میشدند. ازآنجاییکه خط مشی بریتانیاییها در کشور ایران عمدتا تمرکز بر روی اقشار متنفّذ، متموّل و بالای جامعه بود، ارتباطات سازمان برادران رشیدیان، این خط مشی اربابان خود را منعکس میکرد. تمایز دیگری نیز میان این دو شبکه جاسوسی و براندازی وابسته به اجنبی وجود داشت و آن هم عدم تموّل و استطاعت مالی فراوان رؤسای شبکه وابسته به آمریکا، یعنی شبکه جلیلی کیوانی،15 برخلاف رشیدیانها بود. با اینحال، گفته شده که بودجه این سازمان، یک میلیون دلار بیشتر از شبکه رشیدیان بوده است.16
با همه این اوصاف، رابطه تنگاتنگی میان سیا و شبکه رشیدیان طی چهار ماه پایانی دولت مصدّق، در راستای اجرای یک عملیات براندازی تحت عنوان «آژاکس» بهوجود آمد. مرکز فرماندهی این عملیات با حضور عناصر سازمانهای اطلاعاتی انگلیس (اینتلیجنتسرویس) و آمریکا (سیا)، در «نیکوزیا»، پایتخت قبرس، قرار داده شد،17 و برادران رشیدیان بهعنوان مجری اوامرِ فرماندهانِ انگلیسی ـ آمریکایی، در عملیات براندازی علیه دولت وقتِ ایران فعّالیت میکردند. راجر گوئیران، رئیس پایگاه سیا در تهران تا مدّتی قبل از سقوط مصدّق، و جانشین او یعنی جوزف گودوین، که ریاست این ایستگاه اطلاعاتی را در هنگام کودتا برعهده داشت، بر این نکته اتفاق نظر داشتند که مقامات ام.آی.6 در ایران، در ارزیابی تواناییهای برادران رشیدیان اغراق کردهاند، بااینحال گفتند که با توجّه به نفوذ و ارتباطات نسبتا قابل توجّه در پایتخت، و دشمنی سرسختانه آنان با مصدّق و حامیانش میتوان بر شبکه رشیدیان بهعنوان مهرههای سودمند حساب نمود.18
عناصر اینتلیجنسسرویس هم در پاسخ به این نگرش آمریکاییها راجع به شبکه رشیدیان اعلام کردند که خودِ آنان نیز به اندازه عوامل سیا، از ضعف برادران رشیدیان آگاه هستند، اما این شبکه نقطه قوّت برجستهای دارند که آنان را همچون ابزاری بسیار مفید جلوهگر میکند و آن نیز عزم جزمشان در به خطر انداختن جان و مال خود در راه اضمحلال دولت مصدّق است.19 رشیدیانها علاوه بر همکاری با مأموران سیا در داخل ایران (یعنی روزولت و همکارانش)، با انگلیسیها نیز دورادور مرتبط بودند، چنانکه ستاد اینتلیجت سرویس در نیکوزیا استقرار داشت و هر سه هفته یک بار، از طریق بیسیم با شبکه رشیدیان در تهران تماس برقرار مینمود و گفته شده که برای انجام این کار هم از بهترین نیروهای عملیاتی پشت پرده آموزشدیده در بریتانیا استفاده میکرد.20
گروهی از امرای ارتش ایران همراه زاهدی و بقائی و برادران رشیدیان (که با دربار و شاه ارتباط داشتند) به قتل افشارطوس دست زدند
شماره آرشیو: 7956-4ع
1. کریستوفر وودهاوس، عملیات چکمه، ترجمه فرحناز شکوری، تهران، نشر نور، 1367ش، صص 56-57.
2. مشیر، گوشههایی از خاطرات من در پنجاه سال اخیر، تهران، نشر گندم، 1378ش، صص 121 و 199.
3. متینی، نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر محمد مصدق، لس آنجلس، شرکت کتاب، 1384/2005م، ص 347.
4. عظیمی، حاکمیت ملی و دشمنان آن، تهران، نگاره آفتاب، 1383ش، ص 187؛ کینزر، همه آدمهای شاه، ترجمه منیژه شیخ جوادی، تهران، پیکان، 1382ش، ص 231.
5. موحد، خواب آشفته نفت: دکتر مصدق و نهضت ملی ایران، ج 2، تهران، نشر کارنامه، 1378ش، ص 782.
6. وودهاوس، همان، ص 41.
7. همان، ص 57.
8. موحد، همان، ص 791.
9. کینزر، همان، ص 245.
10. علی جلالی و فرخ کیوانی با نامهای مستعار «نرون» و «سیلی»، که کرمیت روزلت در خاطراتش، از آنان به عنوان «برادران بوسکو» هم نام برده، شبکه جاسوسی وابسته به آمریکا بودند. بنگرید به: روزولت، کودتا:خاطرات کرومیت روزولت از کودتای بیستوهشت مرداد، ترجمه محسن عسکری، تهران، نشر ثالث، 1394ش.
11. بنگرید به: وودهاوس، همان، ص 46.
12. روزولت، همان، ص 134.
13. وودهاوس، همان، ص 46.
14. افراسیابی، اسرار شاه حکایت هویدا، بیجا، مهرفام، 1381ش، ص 780.
15. برای اطلاعات بیشتر در مورد این دو نفر، بهویژه کیوانی، رک: جهانگیرزاده، «معمای فرخ کیوانی»، دو ماهنامه چشمانداز ایران، ش 63، سال 1389، صص 25-26.
16.Louis, William Roger. Ends of British Imperialism: The Scramble for Empire, Suez, and Decolonization, London, 2006 , p 780.
17. افراسیابی، همان، صص 156-158.
18. بایندر، ایران و سازمان سیا: بازنگری در سقوط دولت مصدق، ترجمه بهمن سراحیان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، 1394ش، ص 294.
19. عظیمی، حاکمیت ملی و دشمنان آن، تهران، نگاره آفتاب، 1383ش، ص 74؛ افراسیابی، همان، ص 158.
20. افراسیابی، همان، ص 161. https://iichs.ir/vdcf.jdciw6dm1giaw.html