میرزا فتحعلی آخوندزاده، در سال 1191 در یکی از شهرهای آذربایجان کنونی به نام نوخه به دنیا آمد. این شهر تا قبل از جنگهای ایران و روسیه یکی از شهرهای ایران بود، اما بعد از بروز جنگهای ایران و روسیه و انعقاد قرارداد گلستان، ضمیمه روسیه شد. البته پدر آخوندزاده اصالتا اهل تبریز بود، اما یک سال پیش از تولد فتحعلی به نوخه مهاجرت نمود و فتحعلی در آنجا متولد شد. وی دوران تحصیل خود را نیز در همان شهر گذراند، هرچند پیش از آن همراه خانواده خود، چندین بار به تبریز و سایر شهرهای آذربایجان مسافرت نمود. آخوندزاده در 22 سالگی به تفلیس رفت و به عنوان مترجم یکی از فرمانداران گرجستان مشغول به کار شد. او تا پایان عمر خود در این سمت ماند. آخوندزاده علاوه بر مترجمی، در حیطه سیاسی نیز فعال و از اولین افرادی بود که اندیشههای غربی را به کشور وارد نمود.
اندیشههای سیاسی آخوندزاده
آخوندزاده را در زمره گروهی قرار میدهند که «به ظاهر فرهنگی است؛ یعنی ابتدا چنین به نظر میرسد که پای سیاست در او و امثال او کمتر مطرح بوده است. افراد این جریان شخصیتهای بهظاهر فرهنگی بودند کـه در کسوت مطبوعاتی جلوه داشته و کارشان فرهنگی و نویسندگی بـود».1 اما درواقع افراد این گروه و شخص آخوندزاده در کنار فعالیتهای فرهنگی، دارای اندیشههای سیاسی خاصی بودند که محوریت آن را مسائلی چون تقلید از غرب، سکولاریسم و آزادی غربی تشکیل میداد. آخوندزاده دغدغه ایران و علل عقبماندگی ایران را داشت. او معتقد بود که علت عقبماندگی ایرانیان ناآگاهی است، اما تجویز او در مداوای این عقبماندگی، سنخیتی با فرهنگ ایران نداشت. بر این اساس، «در تلقی آخوندزاده عقبماندگی و ضعف جامعه ایران، بیش و پیش از هر چیز، ریشه در دو عامل استبداد سیاسی حکومت و تحجر مذهبی داشت. وی مهمترین راهبرد برای برونرفت جامعه ایرانی از پیامدهای زیانبار استبداد سیاسی و استبداد مذهبی را در انتشار و ترقی علوم در جامعه و افزایش آگاهیها و آزاداندیشی مردم میدانست».2 بر اساس این تفکر، او یکی از مؤلفههای آزاداندیشی را عدم دخالت روحانیون در سیاست و جدایی دین از سیاست میدانست.
تأکید آخوندزاده بر سکولاریسم
سکولاریسم مهمترین محور اندیشه آخوندزاده بود. آجدانی در کتاب خود در رابطه با التزام آخوندزاده به سکولاریسم نوشته است: «آخوندزاده یک سکولاریست مصمم و از مدافعان سرسخت قانون اساسی دنیوی و هوادار جدی تفکیک مطلق سیاست و دیانت از یکدیگر و مخالف نفوذ و دخالت شرعی و روحانی در حکومت و سیاست بود».3 جالب است که مخالفت آخوندزاده با حضور دین بهخصوص دین اسلام در سیاست تا جایی بود که حتی با افرادی که درصدد تلفیق دین با سیاست بودند نیز سر کشمکش و مخالفت داشت. «او آشکارا با آن گروه از روشنفکران مشروطهطلب که با مصلحتاندیشی سیاسی و به علت نفوذ و قدرت مذهب و روحانیت در جامعه ایران و با انگیزه جلوگیری یا کاهش مخالفت روحانیان با مشروطیت و بلکه به دست آوردن همکاری آنان در پیشبرد نظام سیاسی مشروطیت، کوشیدند با تقلیل مفاهیم و نهادهای جدید سیاسی، آن مفاهیم و نهادها را با اسلام تطبیق و هماهنگ نشان داده و معرفی کنند به مخالفت برخاست».4
آخوندزاده در حالی مخالف دخالت روحانیون در سیاست بود که گذشته از پایبندی بخش وسیعی از مردم به اندیشههای دینی، نهاد روحانیت از جایگاه و ارزش خاصی در میان مردم برخوردار بود؛ ازاینرو بسیاری از اندیشههای وی که در قالب کتاب بودند، تا سال 1350ش مجال انتشار و توزیع میان مردم را نیافتند. به عبارتی کتاب «مکتوبات» میرزا فتحعلی آخوندزاده، شفافترین نوشته تبیینکننده مدرنیته غرب، که چهل سال پیش از مشروطیت نوشته شد، آن هم در خارج از ایران، 65 پس از نـهضت، یـعنی در سـال ١٣٥٠ش، و در دوره حکومت سکولار و مذهبستیز پهلوی توانست به طور پنهانی و تنها در ٥٠٠ نسخه در ایران چاپ شود.
آخوندزاده در رابطه با ناسیونالیسم ایرانی تا جایی پیش رفت که خواهان تغییر خطالرسم ایرانی شد و از خط ایرانی به عنوان یکی از عوامل انحطاط و عقبماندگی ایران یاد کرد؛ بنابراین، الفبای جدیدی اختراع کرد؛ یعنی همان کاری که آتاتورک در ترکیه بعدها انجام داد و یا آن بلایی که بر سر مردم تاجیکستان و سایر نقاط آسیای میانه آوردند
تا هنگام وقوع نهضت مشروطیت، شاید کسانی که از محتوای این کتاب و پیام آن آگاهی یافتند، در سراسر ایران به شماره انگشتان یک دست نرسید.5 اندیشههای آخوندزاده در باب سکولاریسم بر بخش خاصی از سکولاریستهای ایرانی تأثیر بسزایی گذاشت. تا جایی که ملکمخان، در تدوین برخی از رسالات و اندیشههای سکولاریستی خود وامدار اندیشههای آخوندزاده بود. او رساله «رفیق و وزیر» و «مبدأ ترقی و شیخ و وزیر» را تحت تأثیر آخوندزاده نوشت و جالب این است که دوباره مسیحی شد.6 این موضوع به خوبی نشاندهنده تأثیر اندیشههای آخوندزاده بر جامعه سکولاریست ایرانی در دوره او و بعد از اوست. گذشته از موضوع سکولاریسم، محور دیگر اندیشههای آخوندزاده را دو مسئله مهم ناسیونالیسم و آزادی تشکیل میدهد.
ناسیونالیسم ایرانی در اندیشه آخوندزاده
ناسیونالیسم و ملیگرایی جایگاه مهمی در اندیشه سیاسی آخوندزاده دارد، اما اندیشه ناسیونالیسم او هم بر جدایی اسلام تأکید داشت و تنها شامل باستانگرایی و ایران باستان بود. این وجه از اندیشه آخوندزاده در نمایشنامههای او به خوبی قابل مشاهده است. البته وجه دیگر این اندیشه بر تأکید او در دفاع از وطن در برابر بیگانگان و طرد آنان از کشور قرار دارد، اما این اندیشه در حالی ابراز میشد که اولین فریادهای استقلالطلبانه در برابر استعمار، از سوی نهاد روحانیت و مرجعیت بلند شد؛ برای نمونه میتوان از فتوای مراجع مبنی بر جهاد علیه روسها در دو جنگ بزرگ اول و دوم با این کشور یاد کرد.
آخوندزاده در رابطه با ناسیونالیسم ایرانی تا جایی پیش رفت که خواهان تغییر خطالرسم ایرانی شد و از خط ایرانی به عنوان یکی از عوامل انحطاط و عقبماندگی ایران یاد کرد؛ بنابراین، الفبای جدیدی اختراع کرد؛ یعنی همان کاری که آتاتورک در ترکیه بعدها انجام داد و یا آن بلایی که بر سر مردم تاجیکستان و سایر نقاط آسیای میانه آوردند؛ فارسی یا محلی صحبت کردن، ولی به خط روسی نوشتن. اگر این فکر آن زمان به اجرا درآمـده بـود، در ایـران هـم بـا وجـود آن خـط، دیگـر امـروز نمیتوانستیم قرآن و کتب مذهبی یا حتی کتب علمی و ادبی مثل شاهنامه و گلستان را بخوانیم و در نتیجه همه آثار تاریخی ما محو میشد و ارتباط فرهنگی با گذشته یکسره گسسته میگشت. از نظر آخوندزاده این اقدام ایران را به جاده تمدن میرساند. او اساسا «فرهنگ ملی و بومی و دین را عامل عقبماندگی میدانست».7
آزادی و مساوات انسانها، حذف حجاب
از نظر آخوندزاده همه انسانها آزاد به دنیا آمده و حق برخورداری از آزادی را دارند. او معتقد به مساوات و برابری همه انسانها بود و بر این اساس از نبود تفاوت حقوقی میان زنان و مردان سخن میگفت و اعتقاد داشت نباید فرقی میان زنان و مردان از لحاظ حقوق وجود داشته باشد. آخوندزاده در این اندیشه خود تا جایی پیش رفت که حجاب را امری اجباری و از مصادیق اسلام دانست و معتقد بود باید حذف گردد. او مینویسد: با نزول آیه حجاب نصف بنی نوع بشر را، که طایفه اناث است، الى مرور دهور به حبس ابدی انداخت. آخوندزاده قائل به آزادی و حقوق برابر زن با مرد بود، بنابراین با این استدلال که حجاب مانع آزادی زن است، آن را رد میکرد و مربوط به اوضاع و احوال جامعه عربستان و مسائلی میدانست که در روابط میان پیامبر اسلام(ص) و همسرانش و اعراب پیش آمد.9
آخوندزاده دارای آثار و تألیفات زیادی بود. یکی از آثار او تمثیلات یا شش نمایشنامه کمدی است که در حوزه آثار نمایشنامهای بوده و شامل شش نمایشنامه «حکایت ملا
ابراهیم خلیل کیمیاگر»، «حکایت خرس قولدورباسان»، «حکایت موسیو ژوردان حکیم نباتات و مستعلی شاه مشهور به جادوگر»، «سراب»، «حکایت وکلای مرافعه تبریز»، «یوسفشاه سراج» و «حاجی قره» است. آثار نمایشنامهای آخوندزاده از اعتبار و اهمیت زیادی برخوردار بود؛ به گونهای که برخی از او به عنوان اولین نمایشنامهنویس ایرانی یاد میکنند. میرزا فتحعلی آخوندزاده که به دلیل نشست و برخاست با تزارها به آخوندوف نیز معروف شده بود، سرانجام در سال 1257ش از دنیا رفت.