بررسی چرایی و چگونگی امضای معاهده کمپ‌دیوید با توجه به نقش محمدرضا پهلوی

محمدرضا پهلوی در معاهده کمپ‌دیوید چه نقشی داشت؟

گفتگوهای کمپ دیوید (در آمریکا) میانِ سادات و مناخیم بگین با میانجیگری جیمی کارتر صورت گرفت و به امضای پیمان صلح میانِ مصر و رژیم اشغالگر اسرائیل در 26 شهریور 1357 شد، اما محمدرضا پهلوی که حدود پنج ماه پس از آن ساقط شد، برای برقراری چنین رابطه‌ای بسیار تلاش کرد
محمدرضا پهلوی در معاهده کمپ‌دیوید چه نقشی داشت؟
 
روابط ایران و مصر در طول تاریخ فراز و نشیب زیادی را طی کرده است. عنصرِ مهم متحول‌کننده روابط این دو کشور در دوره محمدرضا پهلوی، جهت‌گیری آنها نسبت به رژیم اشغالگر اسرائیل بود. پس از درگذشتِ جمال عبدالناصر (مخالف اسرائیل)، انورالسادات با خنثی ساختنِ کودتای طرفداران ناصر در اردیبهشت 1350 قدرت را در دست گرفت؛1 و سیاست خارجی مصر را به‌تدریج در شُرُفِ تغییر قرار داد. سیاست خارجی او نزدیکی به اسرائیل و در نهایت امضای توافق‌نامه کمپ دیوید میانِ مصر و اسرائیل را در پی داشت. عمده تلاش این نوشتار بررسی نقشِ محمدرضا پهلوی در بهبود روابط مصر و رژیم اشغالگر اسرائیل است.
 
ظهور سادات؛ به‌سوی ائتلاف
از دیدگاه ژئوپلتیک صرف، ایران در مدیترانه شرقی به پارسنگ‌هایی در مقابل قدرتِ عراق و گاهی عربستان سعودی نیاز داشت. در دوران حکومت محمدرضا پهلوی، اسرائیل و مصرِ دوران سادات چنین نقشی را ایفا می‌کردند.2 نکته جالب پیرامون روابط ایران و مصر جایگاه اسرائیل است. با توجه به اینکه جمال عبدالناصر ایران را به همکاری با رژیم اشغالگر اسرائیل متهم کرد، روابط سیاسی تهران ـ قاهره در شهریور 1339 قطع گردید. روی کار آمدن سادات در سال 1350 توانست روابط دو کشور را به حالت عادی بازگرداند.
 
روابط میان ایران و مصر طی سال‌های بعد به گونه چشمگیری بهبود یافت و در اردیبهشت 1353 شاه یک‌میلیارد وام و کمک اقتصادی در اختیار سادات گذاشت. همچنین پیشنهاد نمود که اگر مصر سلاح‌های جدیدی از آمریکا خریداری نماید، افسران ایرانی در برنامه‌های آموزشی مصر را یاری خواهند نمود.3 شاه سادات را برادر محبوب خود می‌خواند. او می‌گوید سادات هنگامی‌که زمام امور مصر را به دست گرفت که کشورش در جنگ شکست خورده و ملتش دل‌آزرده و سرگشته بود.4
 
نزدیکی شاه به مصر از نگرانِی او نسبت به تحولات منطقه سرچشمه می‌گرفت. شاه در سال 1351 در ملاقات با کیم روزولت، که دیگر از سیا بازنشسته شده بود و به‌عنوان نماینده یکی از شرکت‌های آمریکایی با شاه ملاقات کرد، نگرانی خود مبنی بر پیشروی‌های شوروی در منطقه را به روزولت اعلام کرد و تأکید داشت که «به‌رغم دشواری‌های این کار، او باید خودش نقش فعال‌تری در سازمان‌دهی و رهبری نیروهای ضد کمونیست منطقه بازی کند».5 بدین ترتیب دهه 1350 با تأسیس محور جدیدی در خاورمیانه میانِ ایران، مصر و عربستان سعودی آغاز شد. شکل‌گیری این محور در ابتدا اسرائیلی‌ها را تا حدودی اندیشناک کرد، اما سیر رویدادها نشان داد که نگرانی آنها بی‌مورد بوده و مثلث مزبور جنبه ضد اسرائیلی ندارد بلکه علیه کشورهای مخالفت رژیم اشغالگر اسرائیل در منطقه است.6
 
محمدرضا پهلوی و سادات؛ رایزنی برای بهبود
شاه دائم در تلاش بود تا بدبینی و نگرانی رژیم اشغالگر اسرائیل را نسبت به مصر کاهش دهد و دو کشور را به سمتِ بهبود روابط ترغیب کند. در مذاکرات گلدامایر و شاه در اردیبهشت 1352 در کاخ نیاوران، که چندین ساعت به طول انجامید، شاه به‌تفصیل درباره تماس‌های خود با سادات به نخست‌وزیر اسرائیل گزارش داد و از وی خواست که سیاست معدل‌تری نسبت به سادات در پیش گیرد.
 
شاه توضیح داد که به‌رغم تنش‌زدایی بین دو ابرقدرت، آمریکا و شوروی همچنان به رقابت در منطقه خلیج فارس ادامه می‌دهند و هر یک می‌کوشد که دیگری را از دستیابی به امتیازات استراتژیکی بازدارد. به این جهت، اکنون که شوروی‌ها در عراق به یک موفقیت دست یافته‌اند، ضروری است که کوشش شود سادات از اردوی شوروی جدا و به اردوی آمریکا ملحق شود. بااین‌حال شاه هیچ تهدید و حتی اشاره‌ای نکرد که اگر رژیم اشغالگر اسرائیل رویه خود را نسبت به مصر تعدیل نکند، او تدابیری علیه اسرائیل اتخاذ خواهد کرد. در پایان مذاکرات، گلدامایر به همراهانش گفت: «شاه پس از تجدید رابطه با مصر به کلی تغییر کرده و آن شاه قبلی نیست».7
 
بنابراین تغییر جهتِ سیاست خارجی مصر شاه را به تشکیل مثلث جدید بین ایران، مصر و عربستان سعودی که مورد پشتیبانی اردن، مغرب و سودان باشد، ترغیب کرده بود، اما کشورهای عرب مرتب به شاه فشار وارد می‌کردند که از فروش نفت به اسرائیل خودداری کند و از نفوذش در واشنگتن برای وادار کردنِ اسرائیل به تعدیل موضعش در قبال جهانِ عرب استفاده نماید. شاه مایل به استفاده از نفت به‌عنوان وسیله فشار به اسرائیل نبود، اما ازآنجاکه موفقیت مثلث جدید بستگی به حل اختلافات اعراب و اسرائیل داشت سعی کرد آمریکا را وادار به فشار آوردن به اسرائیل بنماید. این موضوع هنگام سفرش به واشنگتن آشکار شد.
 
کشورهای عرب مرتب به شاه فشار وارد می‌کردند که از فروش نفت به اسرائیل خودداری کند و از نفوذش در واشنگتن برای وادار کردنِ اسرائیل به تعدیل موضعش در قبال جهانِ عرب استفاده نماید. شاه مایل به استفاده از نفت به‌عنوان وسیله فشار به اسرائیل نبود، اما ازآنجاکه موفقیت مثلث جدید بستگی به حل اختلافات اعراب و اسرائیل داشت سعی کرد آمریکا را وادار به فشار آوردن به اسرائیل بنماید  
شاه در سفر تیرماه 1352 خود به واشنگتن از نیکسون و کیسینجر، مشاور امنیت ملی او، خواست که سیاست متوازن‌تری بین اسرائیل و همسایگان عربش در پیش گیرند و استدلال کرد این سیاست راه را برای یک چهارچوب منطقه‌ای هموار خواهد کرد که می‌تواند بزرگ‌ترین کشور عربی یعنی مصر، ثروتمندترین کشورهای مسلمان یعنی عربستان سعودی و عراق و قوی‌ترین حکومت خاورمیانه، یعنی رژیم اشغالگر اسرائیل را در برداشته باشد.8
 
سفر سادات به اسرائیل؛ جدالِ جامعه و شاه
اگرچه روابط ایران با اسرائیل عملا پس از کودتای 28 مرداد 1332 شروع شد و فراز و نشیب زیادی را به خود دید، اما واقعه مهم سفر سادات به اسرائیل در 28 آبان 1356 نشان از تأثیرگذاری تلاش‌های شاه در جهت بهبود روابط اسرائیل و مصر داشت. سفر سادات به بیت‌المقدس و آغاز مذاکرات صلح این کشور با رژیم اشغالگر اسرائیل با میانجیگری آمریکا بود. این روند از نظر دولتمردان ایرانی که برای حاصل شدنِ توافق میانِ مصر و اسرائیل با آمریکا همکاری نزدیک داشتند مثبت ارزیابی می‌شد.
 
در نقطه مقابلِ دولتمردانِ پهلوی، افکار عمومی مخصوصا محافل و شخصیت‌های مذهبی و در رأس آنها امام خمینی با موضع‌گیری منفی، دولت ایران را شدیدا تحت فشار قرار دادند تا در روابط خود با اسرائیل تجدید نظر کند. این سفر معاهداتِ سیاسیِ جهانِ عرب را برهم زد و ازهم‌گسیختگی صفوف کشورهای عربی را در پی داشت. از سوی دیگر اوج‌گیری نهضت انقلابی شدیدا ضد پادشاهی، ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی ایران روزبه‌روز به بی‌ثباتی سیاسی کمک کرد و ضعف و ناکارآمدی دستگاه حکومتی و شخص شاه را به نمایش گذاشت.9 این روند شاه را مجبور ساخت تا توجه خود را از موقعیت رژیم اشغالگر اسرائیل در منطقه و تلاش برای ایجاد صلح میان اسرائیل و مصر به امور داخلی و سامان دادن به اوضاع داخلی کشور معطوف سازد.
 
صلح کمپ دیوید؛ نتیجه میانجیگری
نقش محمدرضا پهلوی در نزدیکی سادات به اسرائیل را باید تکمیل‌کننده تلاش‌های آمریکا برای جلوگیری از بحران در منطقه خاورمیانه و از دست رفتنِ متحدان استراتژیک آن کشور دانست. در سال 1357 کارتر متوجه خطر شوروی شده بود. او راهکارهای نظامی مشاورینش همانند برژینسکی را نمی‌پذیرفت. کارتر و ونس هنوز با اتحاد شوروی مذاکره می‌کردند و صلح میانِ مصر و اسرائیل را بهترین راه برای آرام ساختن منطقه می‌دانستند. در ماه‌های پایانی سال 1357 و درست زمانی که معلوم بود شاه برای مقاومت در برابر انبوه معترضانی که خواهان کنار رفتنِ او بودند اراده‌اش را از دست داده است، کارتر و ونس به‌شدت درگیر آن مذاکرات بودند.
 
برژینسکی استراتژی‌اش را بر نجاتِ فرایند صلح خاورمیانه متمرکز ساخت. فرایند صلح برای آمریکایی‌ها به‌قدری اهمیت داشت که برژینسکی دائم به این فکر می‌کرد که اگر ایالات متحده به محض وقوع کوچک‌ترین مشکلی شاه را که یکی از حامیان اصلی فرایند صلح بود رها می‌کرد، آنگاه سادات و مناخیم بگین (نخست‌وزیر رژیم اشغالگر اسرائیل) «چطور می‌توانستند به وعده‌های حمایتی کارتر اعتماد کنند؟»10 خود آمریکایی‌ها شاه را به‌عنوان مهم‌ترین حامی فرایند صلح میانِ اسرائیل و مصر می‌دانستند و کامیابی‌ها در روابط مصر و اسرائیل را به شاه گزارش می‌دادند. در نهایت اگرچه حامی اصلی صلح میان مصر و رژیم اشغالگر اسرائیل نظاره‌گر تحولات ماه‌های پایانی منتهی به وقوع انقلاب اسلامی بود، گفت‌وگوهای کمپ دیوید (در آمریکا) میانِ سادات، رئیس‌جمهور وقت مصر، و مناخیم بگین با میانجیگری جیمی کارتر صورت گرفت و به امضای پیمان صلح میانِ مصر و اسرائیل در 26 شهریور 1357 منجر شد.11
 
فشرده سخن
روابط ایران و مصر پس از عبدالناصر و با به قدرت رسیدن سادات دگرگون شد. شاه با بیمناکی از تحولات منطقه و مقابله با شوروی، در ابتدا به ائتلاف با مصر و عربستان وارد شد و در مرحله بعدی میانجیگری در جهت بهبود روابط دو کشور مصر و اسرائیل را بر عهده گرفت. نتایج رایزنی‌های شاه بهبود روابط مصر و اسرائیل، نزدیکی سادات به جبهه غرب و در نهایت تنظیم و امضای پیمان صلح کمپ دیوید بود.
 
محمد انور سادات و محمدرضا پهلوی
نقش محمدرضا پهلوی در نزدیکی سادات به رژیم اشغالگر اسرائیل را باید تکمیل‌کننده تلاش‌های آمریکا برای جلوگیری از بحران در منطقه خاورمیانه و از دست رفتن متحدان استراتژیک آن کشور دانست
شماره آرشیو: 2545-121ب

پی نوشت:
1. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، در حاشیه سیاست خارجی، تهران، نشر گفتار، 1378، ص 192.
2. گراهام فولر، قلبه عالم؛ ژئوپلیتیک ایران، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مرکز، چ هفتم، 1394، ص 156.
3.علیرضا امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، صدای معاصر، چ دوم، 1386، صص 215-216.
4. محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، بی‌جا، 1371، ص 195.
5. عباس میلانی، نگاهی به شاه، کانادا، نشر پرشین سیرکل، 1392، ص 386.
6. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1357-1300، تهران، نشر پیکان، چ نهم، 1391، ص 440.
7. همان، ص 441.
8. همان، ص 442.
9. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (دولت دست‌نشانده) 1320- 1357، تهران، ققنوس، چ هشتم، 1387، صص 418-419.
10. کریستین اِمری، سیاست خارجی آمریکا و انقلاب ایران: تعامل و تقابل استراتژیک در دوره پهلوی و پس از انقلاب، ترجمه محمد شمس‌الدین عبداللهی نژاد، تهران، ققنوس، 1397، ص 92.
11. مارک گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه: بنای دولتی دست‌نشانده در ایران، ترجمه فریدون فاطمی، تهران، نشر مرکز، 1371، ص 438.
  https://iichs.ir/vdcj.ieofuqexvsfzu.html
iichs.ir/vdcj.ieofuqexvsfzu.html
نام شما
آدرس ايميل شما