محمدرضا پهلوی در 26 دیماه 1357، ایران را به بهانه درمان بیماری خود و درواقع به قصد فرار از کشور ترک کرد. اقدام او برای خروج از کشور، تصمیمی یکشبه و فردی نبود، بلکه برآیند نهایی دیدگاههای موافقان و مخالفان او دراینباره بود، اما چرا تصمیمگیرندگان دراینباره با هم توافق نداشتند؟
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکدهتاریخ معاصر؛ محمدرضا پهلوی در 26 دیماه 1357، ایران را به بهانه درمان بیماری خود و درواقع به قصد فرار از کشور ترک کرد. اقدام او برای خروج از کشور، تصمیمی یکشبه و فردی نبود، بلکه برآیند نهایی دیدگاههای موافقان و مخالفان او دراینباره بود. به عبارت دیگر، پیش از آنکه شاه کشور را ترک کند، بسیاری از افراد، گروهها و تحلیلگران داخلی و خارجی معتقد بودند که شاه باید در ایران بماند و از قدرت خود محافظت کند، اما در همان حال گروهی معتقد بودند دیگر زمان مناسب از دست رفته است و شاه باید کشور را ترک کند. سولیوان، کارتر و اشمیت از جمله تحلیلگران خارجی بودند که خروج محمدرضا پهلوی از کشور را عامل بهبود اوضاع سیاسی میدانستند و در مقابل، برژینسکی و برخی از افسران داخلی معتقد بودند فرار شاه ممکن است به بحرانیتر شدن اوضاع منجر شود.
علت دودستگی تحلیلگران در برابر حوادث ایران
سرعت تحولات سیاسی ایران در سال 1357 بهقدری بالا بود که بسیاری از تحلیلگران داخلی و خارجی از پیشبینی و تحلیل درست حوادث بازماندند؛ زیرا تحولات در زمانهای روی داد که بسیاری، از جمله کارتر، رئیسجمهوری آمریکا، ایران را جزیره ثبات منطقه نامیده بود. حتی تا دوره نخستوزیری ازهاری نیز بسیاری از جمله دولت آمریکا، به حفظ حکومت پهلوی خوشبین بودند؛ چنانکه سیا، مهمترین سازمان امنیتی و اطلاعاتی آمریکا، در یکی از گزارشهای خود در مرداد 1357 پیشبینی کرده بود که «ایران دستخوش انقلاب یا حتی در مرحله پیش از انقلاب نیست» و با اینکه چند هفته بعد از این پیشبینی، راهپیماییهای اعتراضی در خیابانهای تهران به راه افتاد و باعث شد تحلیلگران سیا پیشنویس یک ارزیابی اطلاعاتی را برای امضای دریاسالار ترنر بفرستند، اما در آن گزارش هم نوشته بودند که محمدرضا پهلوی تا ده سال دیگر بر سر قدرت خواهد بود.[1] این خوشبینی ادامه داشت تا اینکه ناتوانی حکومت ازهاری در کنترل اوضاع آشکار شد.
غلامرضا ازهاری در حال گفتوگو با محمد خاتم فرمانده نیروی هوایی
شماره آرشیو: 1460-۴۶1-الف
پس از آشکار شدن ناتوانی حکومت ازهاری در این زمینه، نگرانی کاخ سفید از اوضاع سیاسی ایران افزایش یافت و برای بررسی دقیقتر و حقیقتیابی، چند مقام عالیرتبه از سوی دولت آمریکا عازم تهران شدند. «گزارشهای این فرستادگان درست بر خلاف نظریات خوشبینانهای بود که سازمان سیا و وزارت دفاع چند هفته پیش داده بودند». این موضوع بهقدری بر کارتر گران آمد که سازمان سیا را توبیخ کرد.[2] از این زمان بود که نوع مواجهه کشورهای غربی و متأثر از آن، گروههای سیاسی داخلی با اوضاع انقلابی ایران تغییر پیدا کرد و باعث تصمیمات متفاوت آنها شد. بعد از این تحولات بود که موضوع خروج شاه از کشور مطرح شد. پس از مطرح شدن این موضوع، نظرهای بسیار زیادی درباره آن بیان شد که همه آنها را میتوان به دو دسته کلی موافقان و مخالفان خروج محمدرضا پهلوی از کشور تقسیم کرد.
موافقان خروج شاه از کشور
در رأس سیاستمداران خارجی موافق خروج محمدرضا پهلوی از کشور میتوان به کسانی چون کارتر و سولیوان اشاره کرد؛ البته کارتر با تردیدهای فراوان به این نتیجه رسید و بسیاری معتقدند که او تا آخرین لحظه بر حمایت از شاه تأکید داشت؛ چنانکه خود نیز در خاطراتش به این موضوع اشاره کرده است، اما شواهدی هم موجود است که این ادعا را نقض و بر سردرگمی کارتر تأکید میکند. دزموند هارنی دراینباره آورده است: «... به من گفتند که سناتور رابرت بیرد با یک مأموریت ویژه از طرف جیمی کارتر به تهران آمده است. یک نفر به من اطمینان داد که سناتور آمده است تا یک پیام شخصی به شاه برساند به این مضمون که چون استفاده از نیروهای نظامی هر روز بیحاصلتر میشود، شاه باید برود. کس دیگری به من گفت که سناتور پیامی در حمایت از شاه آورده است و این پیام روحیه شاه را تقویت کرده و به او دل داده است تا محکم سرجایش بایستد».[3] در کنار کارتر، ژیسکاردستن، رئیسجمهور فرانسه، و هلموت اشمیت، نخستوزیر آلمان، نیز از جمله افرادی بودند که بر خروج هر چه سریعتر محمدرضا پهلوی از کشور تأکید میکردند. به باور آنها نیز دیگر هیچ امیدی به حفظ شاه نبود.
سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران، نیز دیدگاهی مشابه دیدگاه اشمیت و ژیسکاردستن داشت. او، که بیش از باقی تحلیلگران خارجی به عمق واقعیت سیاسی ایران پی برده بود، معتقد بود شاه باید هر چه زودتر ایران را ترک کند. او از جمله کسانی بود که بر این تصمیم بسیار اصرار داشت؛ ازاینرو بیشتر حامیان محمدرضا پهلوی او را مقصر اصلی خروج شاه از کشور میدانستند. هایزر در کتاب خود، با اشاره به این موضوع، آورده است که بسیاری از جمله سپهبد ربیعی، سولیوان را مقصر اصلی تصمیمگیری شاه برای سفر میدانستند.[4]
علاوه بر این اشخاص، مخالفان داخلی حکومت نیز خواستار برکناری محمدرضا پهلوی از قدرت بودند و از خروج او از کشور استقبال کردند. هرچند آنها بر محاکمه شاه به دست خود تأکید میکردند، اما خروج او از کشور را گامی بزرگ در مسیر پیروزی انقلاب اسلامی بهشمار میآوردند. بااینحال در مقابل موافقان خروج محمدرضا پهلوی از کشور، عدهای نیز بر حمایت از او تأکید میکردند و معتقد بودند خروج شاه از کشور تصمیمی اشتباه است.
مخالفان خروج شاه از کشور
در میان مخالفان خارجی خروج محمدرضا پهلوی از کشور، میتوان از افرادی چون برژینسکی، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، نام برد. از نظر برژینسکی، آمریکا میبایست تا آخر در کنار شاه میماند.[5] او معتقد بود که ساواک برای حفظ حکومت محمدرضا پهلوی، باید خشونت بیشتری به خرج دهد و حتی اگر لازم شد، نظامیان کودتا کنند. مشابه این دیدگاه را برخی دیگر از اعضای سفارت آمریکا در ایران (غیر از سولیوان) نیز داشتند. آنها معتقد بودند حفظ شاه هرچند با قدرت مشروطه، بهترین عامل برای حفظ منافع ملی آمریکا در ایران و منطقه است.
این مخالفان خارجی برای دیدگاه خود درباره حفظ حکومت محمدرضا پهلوی چندین دلیل داشتند که از جمله آنها موارد زیر بود: «1. حضور مداوم شاه بهتر از همه، ثبات را در ایران تأمین میکند؛ 2. شاه بهترین وسیله حمایت از منافع آمریکا در این کشور است؛ 3. راههای دیگر غیرنظامی کوتاهمدت در هر دو مورد فوق مشکوک است و به احتمال قوی در درازمدت تنها ممکن است مرحلهای برای بیثباتی چپگرایانه باشد؛ 4. خروج شاه برای دوستان ما در این منطقه به منزله یک تکان شدید و برای انتقادکنندگان از ما در داخل کشور، موهبت بزرگی خواهد بود».[6]
در میان مخالفان داخلی خروج محمدرضا پهلوی از کشور برخی از افسران و فرماندهان نظامی وفادار به شاه نیز قرار داشتند. افسران ایرانی دست کم در مورد پنج مطلب اشتراک نظر داشتند: «1. باید جلوی خروج شاه (از ایران) گرفته شود؛ ٢. اگر شاه از ایران برود، همه آنها هم میخواهند با او بروند؛ ۳. آمریکا باید بر "آیتالله" نفوذ کند؛ ۴. آمریکا باید فکری به حال نحوه برخورد رسانههای خبری غرب بکند؛ 5. ناآرامیهای جاری در ایران، نتیجه توطئه کمونیستهاست».[7] ربیعی، همانطور که پیشتر نیز گفته شد، از جمله فرماندهان نظامی مخالف خروج محمدرضا پهلوی از ایران بود. او ضمن اعتراض شدید نسبت به این موضوع، بارها از هایزر تقاضا کرد با تمام توان، جلو رفتن شاه را بگیرد.
امیرحسین ربیعی
شماره آرشیو: 3647-5ع
درواقع با تأسی به اصرار ربیعی، ارتش تصمیم گرفته بود جلوی خروج شاه را بگیرد و قرار بود در نشست فردای آن روز، مراتب را به شاه اطلاع دهند. هرچند هایزر نیز به ربیعی گفته بود که خیلیها از محمدرضا پهلوی خواستهاند کشور را ترک کند، اما ربیعی قانع نشده بود.[8] در نهایت، وضعیت سیاسی کشور، تحلیلگران را به این نقطه رساند که بهتر است شاه کشور را ترک کند؛ بدین ترتیب محمدرضا پهلوی در 26 دیماه و به بهانه مداوای بیماری خود، ایران را به مقصد مصر ترک کرد.
محمدرضا پهلوی و فرح دیبا در حال ترک ایران
(فرودگاه مهرآباد تهران؛ صبح 26 دیماه 1357)
سخن نهایی
برخی معتقدند اگر محمدرضا پهلوی از کشور خارج نمیشد و امور سیاسی را رها نمیکرد، احتمال پیروزی نیروهای انقلابی کمتر بود، اما برخلاف این دیدگاه واقعیت آن است که پیروزی انقلاب اسلامی، منوط به فرار شاه از کشور نبود. گرچه فرار محمدرضا پهلوی گام مهمی در تقویت مبارزات مردم انقلابی ایران و تضعیف حامیان رژیم بود، این پیروزی در تحولات مهمی ریشه داشت که مدتها پیش از آن آغاز شده بود و در سالهای منتهی به انقلاب، سلسلهوار ادامه مییافت؛ ازاینرو بیهوده است گفته شود اگر شاه کشور را ترک نمیکرد، امکان پیروزی انقلاب اسلامی کمتر یا حتی بعید بود.
پینوشتها:
[1] . تیم واینر، «سیا و انقلاب ایران»، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش 243 و 244 (1386)، ص 97.
[2] . عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، تهران، مؤلف، 1368، ص 306.
[3] . دزموند هارنی، روحانی و شاه، ترجمه کاوه باسمنجی و کاووس باسمنجی، تهران، انتشارات کتابسرا، 1377، صص 151- 152.
[4] . رابرت هایزر، مأموریت در تهران، خاطرات ژنرال هایزر، تهران، انتشارات اطلاعات، چ دوم، 1365، صص 31- 32.
[5] . سقوط: مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص 724.
[6] . دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 2، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 65.