«دختر لُر» و تبلیغ آشکار سیاست‌های رضاشاهی؛

اولین فیلم ناطق سینمای ایران چگونه بازوی تبلیغانی پهلوی اول شد؟

به نظر می‌رسد فیلم کاملا در راستای تبلیغ رویکرد رضاخانی ساخته شده است: مقایسه اوضاع پیشین و آن کنونی ایران، یکی از محورهای اصلی این فیلم است که در نام دیگر آن یعنی «ایران دیروز و امروز» خودنمایی می‌کند
اولین فیلم ناطق سینمای ایران چگونه بازوی تبلیغانی پهلوی اول شد؟
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ دوران شانزده‌ساله سلطنت رضاشاه با تغییرات گوناگونی در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همراه بود. بخشی از این تغییرات ناشی از توسعه اقتدارگرای رضاشاه و برخی دیگر نیز به اقتضای تغییرات فناوارنه آن عصر و بر اثر افزایش ارتباط جامعه ایران و دنیای غرب رخ داد. البته این افزایش تعاملات فرهنگی تا جایی تحمل می‌شد که کلیت نظام پهلوی و جایگاه رضاشاه را تهدید نکند.
 
یکی از مظاهر جدید تمدن غرب، که جنبه سرگرمی داشت و خیلی زود در بین ایرانیان و به‌ویژه طبقه متوسط و تحصیل‌کرده جای خود را باز کرد، سینما بود. نخستین دستگاه فیلم‌برداری در سال 1279‌ش با حمایت مظفرالدین‌شاه توسط «میرزا ابراهیم‌خان عکاس‌باشی» وارد ایران شده بود. با اینکه از سال 1286ش به‌تدریج اماکنی برای نمایش فیلم در تهران، بوشهر و شیراز راه‌اندازی شد، در سال 1303ش بود که نخستین سالن سینما به سبک امروزی در گراند هتل تهران کار خود را آغاز کرد؛ ضمن اینکه در این سال‌ها فقط فیلم‌های صامت نمایش داده می‌شد.
 
نمایش فیلم‌های صامت در ایران تا سال 1312ش ادامه داشت. در این سال‌ها علاوه بر فیلم‌های کمدی خارجی، فیلم‌های «آبی و رابی» (اولین فیلم بلند داستانی ایرانی) و «حاجی آقا اکتور سینما» هر دو به کارگردانی «اوانس اوهانیانس» در ایران به نمایش درآمد.
 
نخستین فیلم سینمایی ناطق دنیا، یعنی«خواننده جاز»، در اکتبر سال 1927م (مهر 1306ش) در نیویورک روی پرده رفت. پنج سال بعد کمپانی «امپریال فیلم» در بمبئی تولید نخستین فیلم ناطق ایرانی با عنوان «دختر لُر» را آغاز کرد؛ اثری که نامش بیش از هرچیز با نام عبدالحسین سپنتا گره خورده است.
 
 عبدالحسین سپنتا که بود؟
عبدالحسین شیرازی (1278-1348ش) پسر غلامرضا رشتی، مترجم پزشک مخصوص مظفرالدین‌شاه بود. او مدتی در مدرسه زرتشتیان تهران تحصیل می‌کرد. مدتی در تماشاخانه زرتشتیان به تحصیل و یادگیری نقاشی و تئاتر پرداخت و در سال 1306ش و در 28 سالگی به پیشنهاد اردشیر جی، که از دوستان دایی‌اش بود، به هندوستان رفت و در بمبئی به تحصیل در زمینه تاریخ و فرهنگ و ادبیات کهن و ترجمه آثار مرتبط با این حوزه پرداخت. در آن شهر با دین‌شاه ایرانی، رئیس انجمن زرتشتیان ایرانی، آشنا شد و نام خانوادگی خود را به پیشنهاد دین‌شاه «سپنتا» گذاشت.
 
عبدالحسین شیرازی (سپنتا)
عبدالحسین سپنتا
 
روابط سپنتا با انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی به گونه‌ای بود که در اردیبهشت 1311ش و در سفر رابیندرانات تاگور، شاعر مشهور هندی، و دین‌شاه به ایران همراه آنها بود. سپنتا به دلیل سال‌ها زندگی در میان زرتشتیان به‌قدری شبیه آنان شده بود که این امر برخی از محققان را به شبهه انداخت که وی تغییر دین داده و به آیین زرتشت گرویده است هرچند که برای رد و تأیید این موضوع مدرک مستندی در دست نیست.1
 
دین‌شاه، که از علاقه سپنتا به سینما مطلع بود، او را به اردشیرخان ایرانی، از پارسیان هند و مدیر کمپانی امپریال فیلم بمبئی، معرفی کرد. اردشیرخان با پیشنهاد سپنتا برای ساخت فیلمی ایرانی و سرمایه‌گذاری در سینمای ایران موافقت کرد. به این ترتیب تولید «دختر لُر» به نویسندگی و بازیگری عبدالحسین سپنتا و کارگردانی و تهیه‌کنندگی اردشیرخان ایرانی در سال 1311ش در هندوستان آغاز شد.
 
فیلمبرداری فیلم «دختر لر» هفت ماه طول کشید. در نهایت این فیلم در 30 آبان 1312ش در سینما مایاک واقع در خیابان لاله‌زار تهران به نمایش درآمد و با استقبال زیادی مواجه شد؛ چراکه برای اولین‌بار بود که تماشاگر ایرانی فیلمی بر پرده می‌دید که شخصیت‌هایش به زبان فارسی حرف می‌زدند. با استقبال مخاطبان، این فیلم برای سه ماه دیگر در سینما سپه روی پرده رفت. تا سال 1314ش «دختر لر» چند نوبت دیگر در این دو سالن اکران شد و همچنان تماشاگر داشت.2
 
پوستر فیلم دختر لر
 
تصویر خیر و شر در رقابت عشقی «جعفر» و «قلی‌خان»
در «دختر لُر» سپنتا علاوه بر نویسندگی، یکی از دو نقش اصلی، یعنی «جعفر» را به عهده داشت و نقش مقابل او «گلنار» را هم روح‌انگیز سامی‌نژاد ایفا می‌کرد.
 
سکانس پایانی و این توضیحات مکتوب، تنها تبلیغ آشکار روزگار جدید نبود. در ابتدای نسخه‌ای که طی آن سال‌ها به نمایش درمی‌آمد، اردشیر ایرانی، کارگردان فیلم، با چهره‌ای آراسته ظاهر می‌شد و با فارسی دست‌وپا شکسته‌ خطاب به تماشاگران بدون هیچ اشاره‌ای به جریان تولید فیلم و وجوه فنی آن، از رضاشاه و دولت ستایش می‌کرد: «... افتخار دارم که برای تبریک و میمنت، اولین فیلم ناطق فارسی را به نام اولین قائد و شاهنشاه ایران شروع نموده...»  
داستان فیلم در سال‌های پاینی حکومت قاجار و پیش از کودتای 1299ش رخ می‌دهد. گلنار، دختر بازرگانی ثروتمند است که با حمله راهزنی مشهور به نام قلی‌خان به شهرشان، اسیر آنها می‌شود. او ابتدا به عنوان پیشخدمت در یک قهوه‌خانه (منطقه‌ای بین خوزستان و لرستان)، که صاحبش از نزدیکان قلی‌خان است، مشغول به‌کار می‌شود و پس از چند سال در همان قهوه‌خانه به عنوان رقاصه هم فعالیت می‌کند. در قهوه‌خانه، گلنار با جوانی به نام جعفر آشنا می‌شود که از طرف دولت برای حل مسئله راهزنان به خوزستان فرستاده شده است. جعفر و گلنار به‌تدریج به هم علاقه‌مند می‌شوند و تصمیم به فرار می‌گیرند. قلی‌خان، که گلنار را کنیز و سهم خود می‌داند، پس از اطلاع از نقشه آنها، جعفر را زندانی می‌کند. جعفر به کمک گلنار از چنگ آنها رها می‌شود و با هم فرار می‌کنند. در تعقیب و گریز راهزنان و این دو، تعدادی از راهزنان از جمله قلی‌خان به دست جعفر کشته می‌شوند. از ترس انتقام و بی‌قانونی ایران در آن زمان، جعفر و گلنار به هند فرار می‌کنند، اما بعدها با این برداشت که با آمدن دولت تازه در ایران نظم و قانون حکم‌فرما می‌شود به ایران باز می‌گردند.
 
برخلاف «آبی و رابی»، نمونه کامل این فیلم موجود است و نسخه ترمیم‌شده آن در اردیبهشت‌ماه سال 1400 و در سی‌وهشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر نیز به نمایش درآمد.
 
سپنتا در این اثر تقابل خیر و شر را در قالب دو شخصیت «جعفر» و «قلی‌خان» تعریف می‌کند. قلی‌خان راهزنی است که با ایجاد ناامنی و تطمیع و ارعاب دیگران، برای خود به سلطانی بی‌تاج و تخت بدل شده؛ از سوی دیگر، جعفر جوانی است رشید، و پایبند به قانون و سازش‌ناپذیر که ظلم قلی‌خان به گلنار را برنمی‌تابد. او با پوشش نظامی، نماینده ایجاد نظم و امنیت است و با اینکه در هیچ کجای فیلم اشاره‌ای روشن به مأموریت اصلی یا فرماندهان بالادستی او نمی‌شود، اما مخاطب او را نماد قانون و مبارزه با آشفتگی و ناامنی می‌پندارد.
 
تلطیف روحیه رضاشاهی در شخصیت مثبت فیلم
فیلم دختر لر در هم‌زبانی با حکومت پهلوی اول و تبلیغ اهداف و برنامه‌های آن ساخته شد. زبان جعفر ترکیبی از زور و اسلحه بود و ازآنجاکه نماینده دولت به‌شمار می‌آمد، در آن دوره شخصیت رضاشاه را یادآوری می‌کرد.3 در فاصله بین تاریخ وقوع داستان (اواخر حکومت قاجار و در آستانه کودتای 1299) و زمان پخش آن (1312ش)، رضاشاه از فرماندهی فوج قزاق به نخست‌وزیری و سپس پادشاهی رسیده بود. در این سال‌ها این‌گونه تبلیغ می‌شد که او ارتش حرفه‌ای را کاملا زیر فرمان خود درآورده و در میان افسران و سربازان محبویت زیادی دارد؛ شخصا فرماندهی نیرویی را به عهده داشت که جنگلی‌های گیلان را سرکوب کرد؛ شورش‌های عشیره‌ای و منطقه‌ای را فرونشاند و امنیت را در راه‌ها برقرار کرد. در نهایت باید گفت «هنگامی که رجال سیاسی به این قزاق بی‌سواد به دیده تحقیر می‌نگریستند و سخت سرگرم رقابت‌های همیشگی بودند، رضاخان توانست پایه‌های قدرتش را تحکیم بخشد و آنها زمانی واقعیت را دریافتند که دیگر دیر شده بود».4
 
از سوی دیگر، انتخاب خوزستان به عنوان جغرافیای داستان فیلم و پوشش و لهجه عربی مالک قهوه‌خانه و میهمان‌هایش نیز جای تأمل دارد. در واقع انتخاب این منطقه نیز در راستای تبلیغ حکومت رضاشاهی بود.  رضاشاه در فروردین سال 1304ش به سیطره شیخ خزعل در مناطق جنوبی ایران پایان داده بود. او با چراغ سبز انگلستان، که پیش از این حامی شیخ خزعل بود، توانست بدون جنگ، شیخ خزعل را بازداشت کند، به تهران بیاورد و تحت نظر خود داشته باشد.
 
در فیلم دختر لر هم مالک طماع، هوس‌باز و پول‌پرست قهوه‌خانه، که از طرف قلی‌خان راهزن حمایت می‌شود، مرد عربی است که او را به نام «شیخ» صدا می‌زنند. او رفتار مناسبی با گلنار ندارد و پس از اطلاع از علاقه جعفر به گلنار، این موضوع را به قلی‌خان اطلاع می‌دهد و او را علیه جعفر تحریک می‌کند.
 
تبلیغات گل‌درشتی که به فیلم ضمیمه شد
به نظر می‌رسد فیلم کاملا با هدف تبلیغ رویکرد رضاخانی ساخته شده است: مقایسه اوضاع پیشین و آن زمان ایران، یکی از محورهای اصلی این فیلم است که در نام دیگر آن، یعنی «ایران دیروز و امروز» خودنمایی می‌کند. در سکانس پایانی هم شاهد هستیم که جعفر و گلنار چند سال پس از فرار به بمبئی، در خانه‌ای امروزی و در رفاه زندگی می‌کنند؛ گلنار بی‌دغدغه و آسوده به‌عنوان یک زن متجدد شهری، جامعه آراسته‌ای به تن کرده و پشت پیانویی نشسته است.5 در همین سکانس است که جعفر با خواندن روزنامه و اطلاع از شرایط جدید ایران (پس از روی‌کارآمدن رضاشاه) از جمله برقراری امنیت، راه‌اندازی کارخانجات و شکوفایی تجارت از گلنار می‌خواهد که به ایران برگردند و در واکنش به نگرانی او، از تغییر بنیادین شرایط در دوره جدید می‌گوید.
 
همچنین برای کسب اجازه نمایش، جمله‌هایی در انتهای اثر اضافه شد که علاوه بر اشاره مستقیم به تاریخ به قدرت‌رسیدن رضاشاه فعالیت‌های او را بیان می‌کرد: «سال‌ها گذشت... کودتای 3 اسفند 1299 دمیدن خورشید سعادت ایران؛ 4 اردیبهشت 1305 تاج‌گذاری اعلیحضرت همایونی، برافراشته شدن بیرق ایران، شیپور خبردار نظم و توسعه، تشکیلات لشکری، استقرار امنیت در سراسر مملکت، قلع‌وقمع اشرار و متمردین، توسعه و بسط معارف، اصلاحات تجدید عدلیه، الغای کاپیتولاسیون، کشیدن راه‌آهن، نظام‌وظیفه، توسعه امور تجارتی، ایجاد کارخانجات».
 
 اما آن سکانس پایانی و این توضیحات مکتوب، تنها تبلیغ آشکار روزگار جدید نبود. در ابتدای نسخه‌ای که طی آن سال‌ها به نمایش درمی‌آمد، اردشیر ایرانی، کارگردان فیلم، با چهره‌ای آراسته ظاهر می‌شد و با فارسی دست‌وپا شکسته‌ خطاب به تماشاگران بدون هیچ اشاره‌ای به جریان تولید فیلم و وجوه فنی آن، از رضاشاه و دولت ستایش می‌کرد: «... افتخار دارم که برای تبریک و میمنت، اولین فیلم ناطق فارسی را به نام اولین قائد و شاهنشاه ایران شروع نموده و امیدوارم تحت توجهات شاهنشاه ترقی‌خواه ایران این رشته صنعتی، که ممکن است خدمتی به اخلاق و روحیات جامعه نماید، در ایران ‌رو به ترقی گذارد. نکته مهمی که در این فیلم در نظر گرفته شده مقایسه اوضاع ایران سابق با ایران کنونی است. در این فیلم سعی شده نمونه‌ای از اوضاع دو دوره را از پی یکدیگر نمایش داده، شمه‌ای از ترقیات سریع معجزنمای دوره فرخنده‌ پهلوی به دور و نزدیک نشان داده شود. زنده‌باد ایران! زنده‌باد شاهنشاه ایران اعلیحضرت رضاشاه پهلوی!».6
 
در پایان هم یک رشته فیلم‌های مستند تبلیغاتی درباره افتتاح راه‌آهن یا کارخانه‌ها به نمایش درمی‌آمد. بدین‌ترتیب هر سانس نمایش حدود سه ساعت طول می‌کشید! بعدها فیلم کوتاه‌تر شد تا سانس‌های بیشتری به نمایش درآید؛ چراکه استقبال از آن زیاد بود و بسیاری از جامعه متجدد حتی همراه خانواده‌هایشان هم به دیدن فیلم می‌آمدند.7
 
پیش از نمایش «دختر لُر» هم برای آن، تبلیغات زیادی شد. در بمبئی بروشوری چاپ کردند که حاوی خلاصه داستان فیلم، اشعار و تعدادی عکس از صحنه‌های فیلم بود. در ایران هم تعدادی پوستر تبلیغاتی بزرگ و کوچک برای فیلم چاپ شد. یکی از این پوسترها تصویر گلنار بود که با خنجری شیخ عرب را تهدید می‌کرد.8
 
تصویر گلنار در فیلم دختر لر که با خنجری شیخ عرب را تهدید می‌کرد
 
روشن است که بدون حمایت حکومت امکان پخش گسترده این فیلم وجود نداشت. علی‌اکبر دماوندی، که پدرش حبیب‌الله دماوندی از دوستان سپنتا و متولی نمایش «دختر لر» در ایران بوده، نیز بر این باور است که دولت وقت در تهیه فیلم دخالتی نداشت، اما نمایش آن را تشویق می‌کرد و همکاری‌هایی با پخش‌کنندگان داشت.9
 
فرجام سخن
به نظر می‌رسد سازندگان «دختر لُر» پس از تولید فیلم و در زمان نمایش آن، بیش از تلاش برای بیان ویژگی‌های فنی و محتوایی، به دنبال جلب نظر و حمایت رضاشاه بودند تا شاید با حمایت او بتوانند در آینده به فعالیت خود ادامه دهند. هرچند این تبلیغات آشکار نتیجه‌ای دربر نداشت. سپنتا در سال 1313ش با همکاری اردشیر ایرانی، به‌عنوان تهیه‌کننده، دومین فیلمش «فردوسی» را برای جشن هزاره فردوسی ساخت. او مدتی بعد به دلیل بیماری مادرش تصمیم گرفت به ایران بازگردد و فعالیت خود را در ایران ادامه دهد، اما به دلیل تمایل نداشتن حکومت پهلوی به ساخت فیلم، سرمایه‌گذاران هندی و فارسی نیز دلسرد شدند و در حد فاصل سال‌های 1315 تا 1326ش هیچ فیلم ناطقی در ایران ساخته نشد. آنها به جز فیلم «دختر لر» و «فردوسی»، فیلم‌های «شیرین و فرهاد»، «لیلی و مجنون» و چشم‌های سیاه را هم در هندوستان ساختند که به اندازه «دختر لر» مورد توجه قرار نگرفتند.
 
پی نوشت:
 
1. مسعود دادبخش و حسین مفتخری، «فعالیت‌های فرهنگی وآموزشی زرتشتیان در دوره رضاشاه»، فصلنامه پژوهش‌های تاریخی ایران و اسلام، ش 27 (پاییز و زمستان 1399)، ص 88.
2. همان‌جا.
3. حمیدرضا صدر، تاریخ سیاسی سینمای ایران، تهران، نشر نی، 1381، ص 40.
4. محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، تهران، نشر مرکز، 1390، ص 124.
5. حمیدرضا صدر، همان، ص 46.
6. همان، ص 43.
7. عسکر بهرامی، «گوشه‌هایی از تاریخ سینما و سینماداری در ایران»، نشریه فارابی، ش 36 (بهار 1379)، ص 25.
8. همان، ص 26.
9. همان، ص 25. https://iichs.ir/vdcen78w.jh87vi9bbj.html
iichs.ir/vdcen78w.jh87vi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما