نگاهی به زندگی سرجان ملکم؛

کارگزار بدعهد

در سال 1800م بود که خطر ظهور و توسعه‌طلبی فرانسه در اروپا و سایر نقاط جهان، لندن را به‌شدت نگران کرد. در این مقطع تاریخی ناپلئون با توجه به موقعیت جغرافیایی ایران به فکر دوستی با فتحعلی‌شاه افتاد، اما هراس انگلستان از این دوستی باعث ورود فردی به ایران شد که بر رخدادهای تاریخی ایران بسیار اثرگذار بود
کارگزار بدعهد
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ سرجان ملکم سیاست‌مدار، دیپلمات، نویسنده و شرق‌شناس مشهور در سال 1769م  در اسکاتلند دیده به جهان گشود. او در خانواده‌ای به دنیا آمد که با فقر بسیار دست و پنجه نرم می‌کرد. به همین علت نتوانست تحصیلات خود را چنان که باید و شاید ادامه دهد. بااین‌حال، او به زبان و مسائل نظامی علاقه بسیاری داشت. در چهارده‌سالگی وارد خدمات نظامی شد و به ارتش انگلستان پیوست. در دوره همین خدمت نظامی بود که او را برای مأموریت به هند اعزام کردند. ملکم در آنجا در سمت ستوان دوم وارد کمپانی هند شرقی شد. هنگامی که او به هند رسید ارتش کمپانی هند شرقی سرگرم جنگ با تیپوسلطان ملی‌گرای هندی بود. یگانی که وی در آن بود نیز برای جنگ با نیروهای تیپوسلطان رهسپار میدان‌های نبرد شد.[1]
 
پس از چند سال که در چهارچوب نیروهای انگلیسی به جنگ با هندیان بومی مشغول بود، با سر جان کن‌ناوِی و گرام مرسر آشنا شد. از آن زمان بود که عزم خود را جزم کرد تا با زبان‌های بومی درباری به‌‌ویژه فارسی آشنا شود. ملکم در مدت مأموریتش در هند، لیاقت و کارایی بالایی از خود نشان داد و در زمینه مسائل نظامی موفق بود. او یازده سال در این بخش از نیروهای نظامی انگلستان خدمت کرد و سپس ناچار شد برای بازیابی تندرستی خود یک سال به کشورش بازگردد. در سال ۱۷۹۵م در جایگاه آجودان ژنرال سِر آلورد کلارک به هند برگشت و در تصرف دماغه امید‌نیک با وی همراهی و همکاری کرد. سرجان ملکم در روند جنگ انگلستان و میسور در سال ۱۷۹۹م در قالب نیروهای کمکی حیدرآباد مشغول خدمت شد و سپس در جایگاه دبیر کمیسیون آشتی که دولت تازه میسور را تأسیس کرد، فعالیت کرد.[2]
 
سر جان ملکم
سر جان ملکم
 
خطر ناپلئون و حضور ملکم در ایران
آنچه سر جان ملکم را برای ایرانی‌ها بااهمیت می‌سازد مأموریت او در ایران است. در سال 1800م بود که خطر ظهور و توسعه‌طلبی فرانسه در اروپا و سایر نقاط جهان، لندن را به‌شدت نگران کرد. ظاهرا در این مقطع تاریخی ناپلئون با توجه به موقعیت جغرافیایی ایران به فکر دوستی با فتحعلی‌شاه افتاد. ناپلئون توسط برخی واسطه‌ها مذاکره با شاه ایران را کلید زد و فتحعلی‌شاه نیز برای تقویت ارتش در برابر حملات و دست‌اندازی‌های روسیه تزاری از آن استقبال کرد. در واقع، ناپلئون دریافته بود که راه هند از ایران می‌گذرد و قصد داشت از این طریق به انگلستان فشار بیاورد.[3]
 
انگلستان پیشاپیش از این تحلیل که ناپلئون و روسیه با کمک ایران، ممکن است روانه هندوستان شوند و این مستعمره عظیم و پرمنفعت را از چنگش بیرون آورند به دست و پا افتاد و با سرعت فراوان سرجان ملکم را که سفیر فرماندار کل هندوستان لقب گرفته بود، با چند تن همراه به ایران فرستاد. ملکم در این سفر مأموریت داشت که دولت ایران را از هر گونه اتحادی با ناپلئون و روسیه باز دارد و عهدنامه‌هایی در این زمینه با ایران منعقد کند.[4]    
 
عهدنامه سیاسی ـ اقتصادی ملکم
ملکم توانست با شاه ایران دیدار کند و وی را به همکاری سیاسی و اقتصادی ترغیب نماید. ملکم در این مأموریت دیپلماتیک بسیار موفق بود و توانست قراردادی به امضا رساند که با نام عهدنامه ملکم در تاریخ معروف شد. این عهدنامه در سال 1801م به امضای طرفین رسید. این قرارداد با مهر فتحعلی‌شاه و امضای نه تن از رجال درجه اول ایران حالت رسمی پیدا کرد. بر اساس عهدنامه ملکم، ایران و انگلستان در برابر تهدیدات مشترک و به‌ویژه ناپلئون بناپارت دست دوستی دراز می‌کردند. این عهدنامه برای انگلستان اهمیت بسیار زیادی داشت؛ زیرا ایران در آن زمان یکی از نقاط کلیدی در مقابله با نفوذ فرانسه و روسیه در منطقه به‌شمار می‌آمد. بااین‌حال، وقتی روسیه در سال 1803م به ایران حمله کرد، لندن در قبال تعهدات خود به ایران هیچ کاری نکرد و خیلی راحت از تعهدات خود شانه خالی کرد. بهانه رهبران سیاسی در لندن این بود که عهدنامه ایران و انگلستان در مورد تهدید ناپلئون است و تهدید روسیه را دربر نمی‌گیرد و انگلستان نمی‌تواند در این زمینه به ایران یاری رساند.[5]  
 
ملکم در این عهدنامه دستاورد بزرگی داشت. او نه تنها توانست به لحاظ سیاسی خطر اتحاد ناپلئون با ایران و دست‌اندازی او به هند را از میان بردارد، بلکه به لحاظ اقتصادی نیز این عهدنامه دارای امتیازات بسیاری برای انگلستان بود. در واقع، بر اساس این قرارداد بود که مسیر تجار و بازرگانان انگلیسی برای ورود به ایران و تجارت با بنادر ایرانی باز شد و آنها توانستند بدون پرداخت
مالیات خاصی در ایران فعالیت کنند.[6] 
 
سفرها و مأموریت‌های متعدد به ایران
مأموریت سیاسی ملکم در ایران فقط به این یک بار محدود نماند. قرارداد ناپلئون با تزار روسیه در 7 ژوئیه ۱۸۰۷م در تیلسیت، كه ضمن آن ناپلئون به شرط تحریم انگلستان، دست روسیه را برای تصرف سوئد، فنلاند و ممالک متعلق به عثمانی آزاد گذارد، و تكمیل و تأیید مجدد آن در ۱۴ اكتبر 1808م مأموریت دوم ملکم را با پیچیدگی و دشواری بیشتری مواجه ساخت. این مأموریت در سال 1808م و زمانی که ملکم تلاش می‌کرد روابط ایران و انگلستان را در برابر نفوذ روسیه مستحکم‌تر کند انجام شد. بااین‌حال، مأموریت او در مرتبه دوم با مقاومت و ایستادگی سیاسیون ایرانی روبه‌رو شد؛ چرا که روابط ایران و فرانسه در حال تقویت بود. از طرف دیگر انگلستان در مرتبه اول خدعه کرده و عهدنامه ملکم را با بهانه‌های واهی کنار گذاشته و به همین دلیل موجب بی‌اعتمادی ایرانیان شده بود.[7]
 
سر جان ملکم، هارفورد جونز و سر گور اوزلی در دربار فتحعلی‌شاه قاجار (سال ۱۸۰۸م)
سر جان ملکم، هارفورد جونز و سر گور اوزلی در دربار فتحعلی‌شاه قاجار (سال ۱۸۰۸م)
 
در نهایت، در سال بعد یعنی سال 1809م بود که او با هدایای فراوان به دیدار فتحعلی‌شاه آمد و توانست با این حربه خواسته خود را به کرسی نشاند. این بار او برای ارتش ایران توپ آورد و همراه آن مربیان نظامی نیز آمدند. ملکم همچنین تهران را تشویق کرد که سفیر به انگلستان اعزام کند. او بعد از دو ماه توقف در تهران، به هندوستان بازگشت درحالی‌که با جلب اعتماد و دوستی اهل دربار و با کمک تبلیغات شدید زمینه را برای اهداف و مقاصد استعماری انگلستان در ایران فراهم کرده بود.[8]
 
به این ترتیب، راه برای امضای قرارداد ۱۲ مارس ۱۸۰۹م ایران و انگلستان هموار شد كه به موجب آن دولت ایران متعهد شد تعهدات نظامی خود با كشورهای دیگر را به سود انگلستان لغو كند و مانع رفت‌وآمد کشتی‌های جنگی انگلستان به ایران نشود. در مقابل دولت انگلستان متعهد شد اتحاد همیشگی با ایران داشته باشد و در صورت حمله یکی از کشورهای اروپایی به ایران، اسلحه و مهمات لازم را در اختیار نیروی نظامی کشورمان قرار دهد؛ موضوعی که هیچ وقت در نبردهای ایران و روسیه در سال‌های بعد انگلستان بدان جامه عمل نپوشاند و درواقع هیچ‌گاه خود را در برابر روسیه تزاری قرار نداد.[9]
 
تألیف کتاب درباره ایران
حضور سر جان ملکم در ایران و آثار او فقط به مسائل سیاسی و دیپلماتیک محدود نماند. شاید یکی از کارهای بسیار مهم او درباره ایران نگارش کتابی در مورد تاریخ ایران است. این کتاب، که در دو جلد منتشر شد، یکی از نخستین تلاش‌های جامع برای معرفی تاریخ، فرهنگ، جغرافیا و ساختار اجتماعی ایران به غرب بود. ملکم در این اثر تلاش کرد تصویری دقیق و کامل از ایران ارائه دهد و تحسین بسیاری از مورخان و شرق‌شناسان را برانگیخت.
 
کتاب «تاریخ ایران»، اگرچه با رویکردی شرق‌شناسانه نوشته شده، حاوی اطلاعات ارزشمندی درباره تاریخ ایران پیش از اسلام و پس  از آن است. این کتاب دربرگیرنده نظام حکومتی، آیین‌ها، اعتقادات مذهبی و زندگی روزمره مردم ایران در تاریخ است. ملکم در ابتدای کتاب تلاش کرده حدود و ثغور مرزهای ایران را به تصویر کشد و در ادامه تاریخ ایران را از دوران کیومرث و پیش از آن روایت کرده است تا وضعیت ایران در زمانه خود. او در این اثر، به جای تکیه صرف به منابع غربی، از منابع فارسی نیز کمال استفاده را کرده و حتی با افراد محلی گفت‌وگو نموده است. این شیوه تاریخ‌نگاری، ملکم را از بسیاری از همعصرانش متمایز و متفاوت می‌کند و در واقع به نوعی رمز و راز ماندگاری اوست.[10]
 
سرجان ملکم شرق‌شناس
ملکم نه تنها دیپلمات بود، بلکه شرق‌شناس نیز به‌شمار می‌آید. او تنها به زبان مادری‌اش، یعنی انگلیسی، تسلط نداشت، بلکه به زبان‌های فارسی و عربی آشنایی کامل داشت و علاقه زیادی به ادبیات و فرهنگ دنیای شرق نشان می‌داد. ملکم تلاش کرد میان فرهنگ غربی و شرقی پل بزند و زمینه را برای درک بهتر این دو جهان فراهم کند. البته تلاش‌های او بیشتر منطبق بر منافع انگلستان بود و او چندان دغدغه ایران را نداشت. در نهایت، به پاس خدماتی که به دولت انگلستان در دوره فعالیتش کرد به او لقب «سر» داده شد. سرجان ملکم در سال 1833م در 64 سالگی در لندن درگذشت. او یکی از شخصیت‌های مهم تاریخ دیپلماسی انگلستان در قرن نوزدهم به‌شمار می‌آید و آثار و اقداماتش تأثیر عمیقی بر روابط ایران و غرب گذاشت.[11]
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. «سرجان ملکم: از هند تا ایران»، دنیای اقتصاد، ش 4941 (1 مرداد 1399).
[2]. همان.
[3]. ویلیام هالینگبری، روزنامه سفر هیئت سرجان ملکم به دربار ایران، ترجمه امیرهوشنگ امینی، تهران، کتابسرا، 1363، صص 11-12.
[4]. همان، ص 12.
[5]. احمد تاج‌بخش، سیاست‌های استعماری روسیه تزاری، انگلستان و فرانسه در ایران، تهران، انتشارات اقبال، 1362، ص 27.
[6]. ویلیام هالینگبری، همان، صص 16-18.  
[7]. علیرضا امینی، تاریخ روابط خارجی ایران از قاجاریه تا سقوط رضاشاه، تهران، انتشارات خط سوم، 1382، صص 40-41.
[8]. دنیس رایت، ایرانیان در میان انگلیسی‌ها، ترجمه کریم امامی، تهران، نشر نو، 1368، صص 18-35.
[9]. علیرضا امینی، همان، ص 53.
[10]. سرجان ملکم، تاریخ ایران، ترجمه میرزا اسماعیل حیرت، تهران، کتابفروشی سعدی، 1362، صص 400-440.
[11]. هادی وکیلی، «ارزیابی میزان اعتبار ترجمه فارسی تاریخ ایران از سرجان ملکم»، فصلنامه مطالعات زبان و ترجمه، ش 3 (زمستان 1389)، ص 130.
 
https://iichs.ir/vdcftcd0.w6dtvagiiw.html
iichs.ir/vdcftcd0.w6dtvagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما