کاوه تأکید داشت که «ایران باید ظاهرا و باطنا و جسما و روحا فرنگیمآب شود و بس». پس از آن، نه تنها ایران آباد و خوشبخت میشود، بلکه از خطراتی که در آن واقع است و از خطرات آینده و دوباره زنده شدنِ روس و سایر تجاوزها خلاص میشود...
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ در روزگارِ هرجومرج مشروطه و جنگ جهانیِ اول، کمیتههای مختلفی در نقاطی از دنیا فعال شدند تا راه نجات ایران را بیابند. کمیته ملی ایران در برلن یکی از این کمیتهها بود که سیدحسین تقیزاده و حسین قلیخان نواب از برجستهترین افراد آن بودند. در این میان، تقیزاده و نواب به انتشار مجله مهمی با نام «کاوه» پرداختند. این نوشتار به تحلیلِ محتوای مجله کاوه در نقد شرایط ایران قبل از کودتای 1299 و ترسیم آینده مطلوبِ آن میپردازد تا سهم این مجله را در تغییر مسیر تاریخِ معاصر ایران به بحث گذارد.
برآمدن درفشِ کاویانی
اولین شماره نشریه کاوه در 3 بهمن 1294 منتشر شد تا احساسات ملیگرایانه و ضد روسی و همراهی با آلمان را در بین ایرانیان تقویت کند. وجه تسمیه کاوه، همان درفش کاویانی ایرانِ باستان بود. تقیزاده درفش کاویانی را به عنوان نشان نشریه انتخاب کرد و عقیده داشت که این نشان باید به جای نشانِ شیر و خورشید، نشانِ ملی ایرانیان شود. قدمت درفش کاویانی برخلاف شیر و خورشید، به پیش از اسلام میرسید و با رویکرد باستانی کاوه همخوانی داشت. شماره اول کاوه نشان از آن داشت که این نشریه برای نقد شرایط موجود آمده است؛ نقد زمانهای پرهراس و طوفانِ مهیبِ آتش و خون که زمین را فراگرفته و نه تنها بعد از طوفان نوح بزرگترین واقعه عالم بود، بلکه در طوفان نوح فقط یک قوم خاص محکوم به انقراض بود، اما در این طوفانی که کاوه ترسیم میکرد، بسیاری از تر و خشک در نتیجه غفلت، غرق خیزاب جهانگیر میشدند.1 در چنین شرایطی کاوه از مؤلفههای باستانی دفاع میکرد و باستانگرایی از عمده ویژگیهای ایرانِ آینده بود. از سال دوم مقالات پیدرپی در خصوص شاهنامه و اساس قدیم و مآخذ داستان ملی ایران نگاشته و درباره پیشروان فردوسی در این کار و سایر شاهنامههای فارسی بهاندازهای که گنجایش صفحات روزنامه اجازه میداد، شرحها داده شد. با این نوشتهها تلاش میشد ایرانِ قبل از اسلام مهم جلوه داده شود.2
شماره آرشیو: 6810-1ع
احیای روح باستانی ایران و آلمانگرایی
بزرگترین نقد کاوه به شرایط موجود بیتوجهی روشنفکران به احیای روح باستانی ایران بود. در این نشریه تأکید میشد که ایرانیان دورافتاده فقط آرزو و حسرت آن را دارند که بار دیگر ایران ثابت کند روح ملی او هنوز نمرده و یک جنبش پرشور و غیورانه، یکمرتبه درفش کاویانی بر ضد حملهکنندگان به ایران برافراشته است و همین جنبش ریشه ستم را خواهد کند.3
کاوه در کنار تأکید بر احیای روح باستانی ایران، به آلمان گرایش داشت. در 35 شماره اول این نشریه بر «افشای جنایتهای روس و انگلیس در ایران» تأکید میشد. کاوه بهکرات این دو کشور را به عنوان دشمنانِ سرسخت ایران مینکوهید؛ در عین حال، پیوسته آلمان و عثمانی را به عنوان متحد ایران ستایش میکرد. دستاندرکاران کاوه اخبار پیروزیهای این دو دولت را با طمطراق بسیار مینوشتند و از پیشرفتهای اجتماعی آلمان مکرر سخن میگفتند. گردانندگان کاوه در این دوران گاه در تجلیل از دولت آلمان راه افراط میپیمودند و حتی در پیامی به امپراتوری آلمان چنین نوشتند: «هیئت وطنپرستان ایرانی مقیم برلن با شادی تمام عید پنجاهوهشتم تولد آن اعلیحضرت را که دوست بلند و جایگاه و پشتیبان عالم اسلام است، تهنیت میفرستند... اطمینان کامل داریم که دوستی گرانبها و نیکخواهی امپراتوری آزادی سرزمین کهن کوروش را که آن اعلیحضرت در این زمان مظهر عظمت و فرزانگی او گردیده، استوار خواهد داشت».4 دستاندرکاران این نشریه برای تحکیم دوستی مردم ایران با آلمان و عثمانی و تشدید عنادشان با روس و انگلیس، از روحانیان نیز یاری خواستند و از آیات عظام کاشانی و قمشی درباره «معاونت دول کافره محاربه» استفتا کردند و آن دو نیز در پاسخ نوشتند که هر کس «به طرق مرقومه به کفار حربی مثل روس و انگلیس و ایطالی و فرانسه اعانت نماید، از جمله محاربین با خدا و پیغمبر (ص)» است.5
گردانندگان کاوه در این دوران گاه در کار تجلیل از دولت آلمان راه افراط میپیمودند و حتی در پیامی به امپراتوری آلمان چنین نوشتند: «هیئت وطنپرستان ایرانی مقیم برلن با شادی تمام عید پنجاهوهشتم تولد آن اعلیحضرت را که دوست بلند و جایگاه و پشتیبان عالم اسلام است، تهنیت میفرستند»
نمیتوان تأمین مخارج کاوه از جانب آلمان را تنها دلیل نزدیکی این مجله به آلمانها دانست، بلکه دستاندرکاران این مجله، آلمان را کشوری میدانستند که میتواند از ایران در مقابل دو دشمن دیرینه، یعنی روس و انگلیس محافظت کند. این رویکرد کاوه را میتوان نخستین تلاشهای سیاستمداران و روشنفکران معاصر ایران در جهت تشکیل و تقویت یک «نیروی سوم» دانست که با رویکردی افراطی در حکومت رضاشاه پیگیری شد.
آینده ایران؛ برآیند روح ملی و تمدنِ غربی
دوره جدید مجله کاوه پس از جنگ جهانی اول و ماههای قبل از کودتا منتشر شد. در این دوره تغییری اساسی در تاریخ مجله کاوه رخ داد. تقیزاده دوره ابتدایی مجله را زاییده جنگ میدانست و ازاینرو اظهار کرد که روش این مجله نیز با موقع جنگ متناسب بود و حالا که جنگ پایان یافته و صلح بینالمللی فرا رسیده است، کاوه نیز دوره جنگی را پایان میدهد و دوره صلح را شروع میکند. تقیزاده مندرجات روزنامه کاوه پساجنگ را شامل مقالات علمی و ادبی و تاریخی معرفی کرد. در این دوره «مسلک و مقصدش بیشتر از هر چیز ترویج تمدن اروپایی در ایران» بود؛ روندی که با «جهاد بر ضد تعصب»، «خدمت به حفظ ملّیت و وحدت ملی ایران»، «مجاهدت در پاکیزگی و حفظ زبان و ادبیات فارسی از امراض و خطرهای مستولیه بر آن» و «به قدر مقدور تقویت به آزادی داخلی و خارجی آن» همجهت بود.6
کاوه راه برونرفت از وضعیت ناگوار ایران و حرکت به سوی آینده مطلوب آن را سه چیز میدانست: نخست قبول بیقید و شرط تمدن اروپا و ترویج آن و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا (جز از زبان) و کنار گذاشتنِ هر نوع خودپسندی و ایرادات بیمعنی که از معنی غلط وطنپرستی ناشی میشود و آن را «وطنپرستی کاذب» میخواند؛ دوم اهتمام بلیغ در حفظ زبان و ادبیات فارسی و ترقی و توسعه و تعمیم آن؛ سوم نشر علوم فرنگ و اقبال عمومی به تأسیس مدارس و تعمیم تعلیم و صرف تمام منابع قوای مادی و معنوی از اوقاف و احسان و خیرات از یک طرف و تشویق واعظین و علما و سیاسیون و جراید و انجمنها و غیره از طرف دیگر. کاوه تأکید داشت که «ایران باید ظاهرا و باطنا و جسما و روحا فرنگیمآب شود و بس». پس از آن، نه تنها ایران آباد و خوشبخت میشود، بلکه از خطراتی که در آن واقع است و از خطرات آینده و دوباره زنده شدنِ روس و سایر تجاوزها خلاص میشود.7
در دفاع از کودتا و استبداد منور
کاوه به صورت غیرمستقیم در روزهای قبل و بعد از کودتای 3 اسفند 1299 از این عملیات دفاع کرد. این نشریه در نقد مشروطیت چنین نوشت که به سه شق میتوان ایران را اداره کرد: اداره استبدادی خوب ترقیطلب و تمدندوست که فرنگیها آن را «استبداد منور» میگویند؛ مانند حکمرانی پتر کبیر در روسیه یا میکادوی متوفی در ژاپن یا تا اندازهای مانند امارت محمدعلیپاشا در مصر؛ دوم استبداد بد مانند همه حکومتهای استبدادی بهاستثنای معدود نادر و شق سوم مشروطه ناقص و خراب و معیوب. کاوه ایران پیش از کودتا را مشروطه ناقص و معیوب تعریف میکند و امکان گذار به مشروطه خوب و کامل و صحیح را در ایران منتفی میداند؛ چراکه این نوع مشروطه فقط در میانِ ملت عالم و ترقیکرده امکان تحقق دارد و بنابراین نباید امید داشت که در ایران پا بگیرد. کاوه از میان حکمرانیهایی که نام میبُرد، استبداد منور را در صورت وجود اسباب و ظهور اشخاص لازم برای ایران بسیار مفید و به صلاح میدانست؛ چراکه از نظر دستاندرکاران آن، استبداد منور میتوانست برخلاف میل مردم عوام و «اکثریت جاهل ملت»، لوازم تمدن و ترقی را در مملکت خود به قهر جاری و جبرا مردم را تربیت کند. کاوه در ادامه از پتر کبیر مثال میآورد که به منظور ترقی یافتن، بهاجبار ریش مردم را تراشید و لباس کوتاه در بر آنها کرد و در ایران نیز «یک مستبد وطندوست و متمدن و مقتدر و مسلطی» ممکن است بدون مشاوره با «مجامع تجار ورشکست و روضهخوانهای سیاستچی بازار پایتخت» اصول و رسوم تمدن را در اطراف و اکناف مملکت اجرا کند.8
فشرده سخن
آنچه از تحلیل محتوای مجله کاوه بهدست میآید با سیر تاریخ معاصر ایران همخوانی دارد. این همخوانی را میتوان به سرمشق بودنِ این مجله در جهتدهی به افکار تجددطلبان و کسانی دانست که به دنبال نجاتِ ایران از حوادث پسا مشروطیت بودند. کاوه در نقد شرایط پسا مشروطیت و جنگ جهانی اول دائم تأکید میکرد که ایرانیان به عقبماندگی خود واقف نیستند و راه نجات ایران در ابتدا اقرار به عقبماندگی است. کاوه حضور مستشاران خارجی عمدتا با تأکید بر آلمان را نیز مجاز میشُمُرد و در نقد ایرانیان بیان میکرد که به تنهایی نمیتوانند از آشوبهای پیشآمده بهدر آیند. این نشریه ترسیم آینده مطلوب ایران را تنها در غربی شدن کامل و همزمان حفظ روح ملی و باستانی ایران میدانست. رسیدنِ به چنین اهدافی را نیز در قالب استبداد منور دنبال میکرد که بهنوعی گذار از مشروطیت و بازگشت به استبداد پیشا مشروطیت بود.