میل و حرص رضاشاه به تصاحب زمین چنان گسترده و آشکار بود که از چشم ناظران و دولتهای خارجی نیز پنهان نماند؛ بهگونهای که یک روزنامه فرانسوی از وی با عنوان «جانور زمینخوار» یاد میکند؛ همچنین در اوایل سال 1311، سفارت بریتانیا در یکی از گزارشهای خود مینویسد: رضاشاه «حرص غریبی نسبت به زمین دارد»، طوری که همه خانوادهها را روانه زندان میکرد مگر اینکه با فروش املاکشان به وی موافقت کنند...
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ تملکخواهی در ادوار مختلف تاریخ ایران یکی از عوامل مهم افزایش جایگاه اجتماعی و قدرت سیاسی بهشمار میآمد و این موضع از آغازین روزهای قدرتیابی رضاشاه به شیوههای گوناگون دنبال شد و در دوره شانزدهساله سلطنت وی ادامه یافت. عملکرد رضاشاه در تملک بخش عظیمی از اراضی کشور، با بازخوردهایی همراه بود که در این نوشتار کوتاه به آن اشاره خواهد شد.
زمینخواری در پوشش نوسازی و آبادانی
در ایران، زمین همواره عامل اصلی بسیاری از حوادث و تحولات تاریخی بوده است؛ بهطوریکه موجب پدید آمدن یک نظام زمینداری کهن به مدت چندین قرن شده بود. این روند تقریبا تا پایان عصر قاجار ادامه یافت. در دوره پهلوی، مناسبات و اشکال زمینداری سنتی در سایه آنچه اصلاحات نامیده میشد تا حد زیادی دچار تغییر شد.
با قدرت یافتن رسمی رضاشاه موقعیت بسیاری از زمینداران بهتدریج و بر اساس برخی قوانین مصوب ازجمله قانون ثبت اسناد و املاک، تغییر کرد و نفوذ حکومت بر امور آنها مشخص گردید. رضاشاه بهدرستی تشخیص داده بود که در جامعهای که اقتصاد آن بر پایه کشاورزی و نظام اربابرعیتی استوار است، زمینداری جلوه بارزی از قدرت است؛ ازهمینرو از سال ۱۳۰۵ش شروع به خرید مزارع اطراف تهران کرد و همچنین زمینهایی در منطقه کرمانشاه، همدان و مازندران بهدست آورد.1
رضاشاه و نخبگان حامی وی دلایلی مانند مقابله با نفوذ کمونیسم، آبادی زمینها، نوسازی و جذب توریسم2 را در توجیه اقدامات انجامشده در خصوص تصاحب اراضی کشور از خوزستان تا مازندران ذکر کردهاند، اما درواقع هدف اصلی وی تسلط بر تمامی نیروهای سیاسی و اجتماعی و مالکیت بلامنازع خودش بر کل ایران بوده است؛ برای مثال، مطابق یکی از قوانین جدید مالکیت، «املاک بر اساس قانون جدید ثبت املاک در دفاتر ثبت میشد و قباله داشت؛ ازاینرو در عمل، شاه و ارتش میتوانستند املاک کشاورزی و غیر کشاورزی را مصادره کنند یا بهزور با قیمت اسمی به خرید آنها بپردازند».3
رضاشاه با تصویب قوانین جدید در خصوص مالکیت بر زمین و با شیوههای مختلفی ازجمله سرکوب خوانین، تبعید یا کشتن ملاکان و سپس غصب اموال آنان و همچنین روشهای دیگری چون فروش خالصجات، فروش املاک و اراضی وقفی، تعویض علاقجات با استفاده از قوانین ثبت اسناد و املاک، که بعضا با اقدامات بهظاهر قانونی و با همراهی دولت به انجام میرساند، توانست به یکی از بزرگترین ملاکان ایران تبدیل شود. این اقدامات وی در درازمدت با بازخوردهای گوناگون داخلی و خارجی همراه بود.
هدف اصلی رضاشاه از زمینخواری، تسلط بر تمامی نیروهای سیاسی و اجتماعی
و مالکیت بلامنازع خودش بر کل ایران بوده است
شماره آرشیو: 130437-275م
تأثیر بازخورد زمینخواریِ رضاشاه بر نظام سیاسی ـ اجتماعی
همانگونه که اشاره شد، برخی نزدیکان رضاشاه اذعان نمودهاند که آبادی زمینها و برداشت بیشتر محصول علت تملک زمینها بوده است. در یکی از نقلقولهایی که از رضاشاه شده است وی در توجیه تصاحب زمینها، علت این کار را آبادانی زمین و رونق صادرات و جلب کسانی که برای تفریح به آن مناطق میآمدند بیان کرده است.4 اگر همین انگیزهها را در خرید املاک و زمینها صحیح دانست هم عواقب اینگونه غصب، آنگونه که وی گفته است، باعث آبادانی و به رفاه رسیدن اهالی آن زمینها نشد، بلکه برعکس بر اساس شواهد تاریخی روستاییان آن مناطق چنان از بیعدالتی تصاحب زمینها، اخذ انواع مالیاتها از سوی اداره املاک اختصاصی و بیگاری به فلاکت و بدبختی دچار شدند که بهناچار به شهرها کوچ کردند و در کارخانجات آن مناطق مشغول به کار شدند. آبراهامیان مهاجرت روستاییان مازندرانی به شهرها را در این سالها در حدود 10 درصد جمعیت این مناطق اعلام کرده است.5
محمد آخوند گرگانی، نماینده مردم دشت گرگان و یموت در سیزدهمین دوره مجلس شورای ملی، در جواب این ادعا چنین گفته است: «آقایان خیال میکنند (املاک مازندران) آباد شده، نخیر خرابتر شده است... آباد کردن ملک، دلسوز و صاحب میخواهد. این املاک اعلیحضرت سابق به دست چند نفر اشخاص بودهاند... آنها کارشان چه بوده؟ فقط ظاهرسازی و شلاق زدن رعیّت و از طرف دیگر پر کردن جیب خودشان بوده است. آنها فکر آباد کردن این ملک... نبوده سالبهسال... این ملک خرابتر شده...».6
یکی از اراضی بسیار مرغوبی که رضاشاه برای بهدست آوردن آن به حربههای مختلفی متوسل شد املاک و زمینهای سپهدار تنکابنی بود که رضاشاه به بهانه بدهی سپهدار به بانک کشاورزی، درصدد تصرف آنها برآمد. بر اثر این اتفاق سپهدار خودکشی کرد؛ همچنین رضاشاه در بجنورد نیز با سردار معزز بجنوردی درگیر شد، او را کشت و اموالش را در شمال خراسان از آن خود کرد
اصرار بر تصاحب مرغوبترین زمینهای زراعی ایران از سوی رضاشاه یکی دیگر از مواردی است که آثار عمده آن در تبعید، کشتار و خودکشی بزرگمالکان مشاهده میشود. یکی از اراضی بسیار مرغوبی که رضاشاه برای بهدست آوردن آن به حربههای مختلفی متوسل شد املاک و زمینهای سپهدار تنکابنی بود که رضاشاه به بهانه بدهی سپهدار به بانک کشاورزی، درصدد تصرف آنها برآمد. بر اثر این اتفاق، سپهدار خودکشی کرد.7 همچنین رضاشاه در بجنورد نیز با سردار معزز بجنوردی درگیر شد، او را کشت و اموالش را در شمال خراسان از آن خود کرد.
افزون بر این، رضاشاه در فرایند تملک بر اراضی، با تصویب قانون فروش املاک موقوفه در مجلس، بسیاری از املاک و زمینهای موقوفه را نیز تصاحب کرد. ازجمله مهمترین پیامدهایی که این قانون به همراه داشت «دعوی کردن متولیان املاک موقوفه برای تصاحب این املاک و زمینها بود؛ امری که این افراد با استفاده از نفوذ در ادارات، سازمانها و ثبت اسناد آن را ممکن میساختند»8. همچنین فروش املاک وقفی یا تبدیل یا تعویض آن با املاک و زمینهای نامرغوب توسط رضاشاه پس از مدتی مشکلات مادی متعددی را برای مراکز آموزشی، درمانی و... که درآمدهای آن موقوفات بدانها اختصاص داشت، پدید آورد.9
سرانجام زیادهطلبیهای رضاشاه بهویژه در تصرف زمینها و اراضی حاصلخیز، با مقاومت تعدادی از روحانیان، بازرگانان و کشاورزان مازندران مواجه شد که البته پاسخ اعتراض آنان دستگیری و تبعید به شهرها و استانهای دیگر بود. شیخ نورالدین خلعتبری، از مبارزان نهضت جنگل، در برابر این زیادهخواهیهای رضاشاه ایستاد. رضاشاه، که از اعتراضات او و بسیاری از بزرگان و علمای شمال به تنگ آمده بود، در سال ۱۳۱۱ عده بسیاری را دستگیر، زندانی و به تهران اعزام کرد و سپس املاک بسیاری از مردم شمال، از علما و رجال و کشاورزان غصب و تصرف شد و حاج میرزا یحیی مجتهد تنکابنی، میرزا محمدطاهر تنکابنی و... به کاشان تبعید شدند.
اسناد تصاحب زمینهای مردم توسط رضاشاه
بازنمایی زمینخواری شاه ایران از سوی بیگانگان: نتایج و پیامدها
میل و حرص رضاشاه به تصاحب زمین چنان گسترده و آشکار بود که از چشم ناظران و دولتهای خارجی نیز پنهان نماند؛ بهگونهای که یک روزنامه فرانسوی از وی با عنوان «جانور زمینخوار» یاد کرد؛ همچنین در اوایل سال 1311، سفارت بریتانیا در یکی از گزارشهای خود نوشت: رضاشاه «حرص غریبی نسبت به زمین دارد»؛ طوری که همه خانوادهها را روانه زندان میکرد مگر اینکه با فروش املاکشان به وی موافقت کنند: «اشتهای سیریناپذیر وی بهاندازهای است که عجیب نخواهد بود اگر چند صباح دیگر کسی بپرسد چرا اعلیحضرت بیدرنگ همه ایران را به نام خود به ثبت نمیرسانند». 10
این گزارش در ادامه میافزاید: بهرغم «نارضایتی شمار چشمگیری از زمینداران»، سایرین بر این باورند که او صرفا کاری را میکند که دودمانهای پیشین انجام داده بودند و او بهتر از زمین بهرهبرداری میکند و «بههرحال، سراسر مملکت درواقع به وی تعلق دارد».11 البته بلندنظری وزیرمختار بریتانیا کمتر بود: «او همچنان در کار انباشت ثروت از راههای مشکوک است و فرماندهان ارشد نظامی خود را نیز در کار آزاد گذاشته است» وی میافزاید: «رضاشاه نسبت به ثروت حریص و طمعکار است و از دیدگاه او هر وسیلهای برای کسب پول و زمین مطلوب است... جاده جدید منتهی به دره چالوس که با هزینه هنگفتی ایجاد شده، صرفا برای ارضای هوس شخصی شاه بوده است».12
انگلیسیها همین گزارش و موارد مشابه آن را در واپسین روزهای سلطنت رضاشاه به منظور توجیه اقدام خود در حمله به ایران به کار گرفتند؛ تا جایی که بخش زیادی از تبلیغات متفقین قبل از اشغال ایران بر مسئله تملک اراضی توسط رضاشاه و نیز ثروت شخصی وی تمرکز یافته بود؛ بهگونهای که در شهریور 1320 برای برکناری رضاشاه، وزارت امور خارجه انگلستان به رادیو لندن و بیبیسی دستور داد مطالبی را که از قبل توسط وزارت امور خارجه علیه رضاشاه تهیه شده بود به زبان فارسی از آن رادیو پخش کنند.
بیبیسی گفتارهای مختلفی را دراینباره پخش میکرد، اما فشار تبلیغاتی خود را روی مسئله فساد مالی رضاشاه و خریداری املاک و اراضی مزروعی مردم شمال ایران متمرکز کرده بوده و در این امر بهقدری پافشاری کرد که تبلیغات به نتیجه مطلوب دولت انگلستان رسید.13
بدینترتیب آنچه رضاشاه طی سالها بهمنظور تحکیم قدرت سیاسی ـ اجتماعی خود و به شیوههای گوناگون تصاحب کرده بود نهتنها وی را نجات نداد، بلکه بازخوردهای آن بهطور ملموسی در شهریور 1320 آشکار شد؛ البته وی هنگام ترک ایران، بهناچار این اموال را در برابر یک شاخه نبات به فرزندش محمدرضا هبه کرد.
رضاشاه نسبت به ثروت حریص و طمعکار است
و از دیدگاه او هر وسیلهای برای کسب پول و زمین مطلوب است
شماره آرشیو: 130398-275م
سخن نهایی
برهم زدن نظم اجتماعی، تضعیف مالکیت خصوصی، ترویج ناامنی، تضعیف دهقانان، ترویج فقر، مهاجرت اجباری روستاییان، خودکشی و قتل سرداران و بزرگمالکان، بیاعتمادی و دلسرد شدن مردم نسبت به حکومت پهلوی از مهمترین بازخوردها و پیامدهای زمینخواری رضاشاه در داخل کشور بود. نکته مهم این است که بازخوردهای این امر تنها به داخل کشور محدود نماند، بلکه این ویژگی رضاشاه در نهایت به دستاویزی برای نیروهای بیگانه همچون انگلیس در جهت توجیه حمله خود در میان مردم نیز تبدیل شد.
پی نوشت:
1. سیروس غنی، ایران برآمدن رضاخان برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران، نیلوفر، ۱۳۷۷، ص 424.
2. مصطفی نوری، اسناد مازندران در دوره رضاشاه، تهران، کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1389، صص 27-28.
3. ابوالحسن عمیدی نوری، یادداشتهای یک روزنامهنگار، ج 1، به کوشش مختار حدیدی و جلال فرهمند، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1381، ص 207.
4. رضاشاه: خاطرات سلیمان بهبودی، شمس پهلوی، علی ایزدی، به اهتمام غلامحسین میرزا صالح، تهران، طرح نو، 1372، ص 299.
5. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، مرکز، 1389، ص 183.
6. مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، 1320، جلسه 25، صص 5-8.
7. رضا شعبانی و دیگران، یادداشتهای محمدولیخان تنکابنی، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1378، ص 214.
8. مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، 1320، جلسه 19، صص 5-7.
9. همان، ص 5.
10. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1389، صص 139-140.
11. همانجا.
12. همانجا.
13. ایرج ذوقی، ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، تهران، پاژنگ، 1368، ص 109. https://iichs.ir/vdcgwq9x.ak9zq4prra.html