محمدرضا پهلوی با وجود اعتراضهای پیگیر مردمی از آغاز سلطنتش تا یک سال پیش از سقوط، احساس تهدید نمیکرد و هیچ دلیلی برای «پیشبینی فاجعهبار» نمیدید، اما بعد از این واقعه «دیوار ترس» مردم انقلابی ایران فرو ریخت
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ قیام 19 دی که در پی انتشار مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به وقوع پیوست، شروع مرحله تعیینکننده و سرنوشتسازی بود؛ زیرا باعث شد آن دسته از مخالفانی که در حالت محافظهکاری بهسر میبردند، از این وضعیت خارج شوند و درواقع آتش زیر خاکستر انقلاب را شعلهور کرد. این نوشتار با هدف بررسی پیامدهای این واقعه مهم بر این فرض استوار است که رژیم بدون اطلاع از آگاهیِ درونگروهی و همبستگی حوزه و علما، با جریحهدار کردن احساسات آنان، ناآگاهانه یکی از قدمهای نابودکننده خود را برداشت.
خطایِ نابخشودنی
در دیماه 1356 رژیم پهلوی نشان داد که در ارزیابی قدرت مخالفان مذهبی خود دچار سوء محاسبه عجیبی است و به همین دلیل، یکی از قدمهای نابودکننده خود را برداشت. براساس گزارشهای موجود، به دستور محمدرضا پهلوی در 17 دیماه ۱۳۵6، روزنامه «اطلاعات» یکی از دو روزنامه عمده در ایران آن زمان، مقالهای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» منتشر کرد که در آن، بر ضد برخی روحانیان ضدرژیم مطالبی بیان شده بود. در این مقاله روحانیان به ضدیت با تجدد، تمایلات ارتجاعی و چوب نهادن لای چرخ توسعه ایران متهم شده بودند. مقاله همچنین امام خمینی را متهم کرده بود که مسلمان واقعی نیست، بلکه جاسوس انگلیسیهاست و اشعار عاشقانه عرفانی سروده است.1
هدف از انتشار این مقاله زدودن هاله اعتبار امام خمینی و سایر روحانیان بود. در این مقاله، واژه «استعمار سرخ» برای اشاره به امپریالیسم انگلیس و شوروی و استعمار سیاه برای اشاره به روحانیت بهکار رفته بود. اتهام اصلی متوجه امپریالیستهایِ خارجی بود که مخالفان اصلی انقلاب شاه و مردم بودند. امام نیز در مقابل انقلاب سفید قرار داشت، اما واکنش نسبت به مقاله بسیار شدید و فوری بود و شاه و امام را مقابل یکدیگر قرار داد. مقاله روحانیان را متهم میکرد که از انگلیس و شوروی وجوهی دریافت کردهاند که همین مطلب خشم ایرانیان را برانگیخت. هیچ کسی با هر عقیدهای که داشت نمیتوانست توهینها را تحمل کند.2
مقاله روزنامه اطلاعات در حمله به امام خمینی و در پی آن حوادث قم را میتوان رویداد مهمی دانست که در آن، بخش اعظم ابتکار عمل در مبارزه با رژیم، از دست نیروهای غیرمذهبی، با نامههای سرگشاده، اعتراضیهها، سازمانها و شبهای شعر سیاسی آنها، خارج شد و به دست مخالفان مذهبی افتاد. البته حتی اگر مقامات مسئول پهلوی شعور این را داشتند که این اتهامات را به امام خمینی وارد نسازند، بازهم حرکتی که به رهبری روحانیان آغاز شده بود رهبری نیروهای مخالف شاه را در دست میگرفت. مخالفان مذهبی، در مقایسه با لیبرالهای غیرمذهبی گروه بسیار بیشتری از مردم را میتوانستند بسیج کنند و در هرگونه اعتراض و قیام همگانی، مطمئنا این خیل عظیم مردم، که وزنه تعیینکنندهای بودند، گوش به حرف رهبرانی که بیش از همه مورد اعتماد آنان بودند، یعنی روحانیت، میدادند. دولت، سالها، تا حدود زیادی در سرکوب مخالفان غیرمذهبی موفق بود و بنابراین عرصه برای مخالفان مذهبی، که کمتر میشد آنها را کنترل و اداره کرد، باز مانده بود.3
جرقه یک انقلاب
با توزیع روزنامه اطلاعات در شهر قم، خبر اهانت به امام و روحانیان بهسرعت در محافل علمی و مذهبی حوزه پیچید. طلاب حوزه علمیه این خبر تازه را به اطلاع استادان و فضلای حوزه رساندند؛ بنابراین اولین واکنش را استادان حوزه علمیه، که شاگردان، همکاران یا دوستداران امام(ره) بودند، نشان داده شد. تعدادی از فضلا و استادان شب 18 دی، به دعوت سیدحسین موسوی تبریزی در منزل آیتالله نوری همدانی نشست اضطراری پیرامون مقاله چاپشده و اهانت به روحانیان و امام خمینی تشکیل دادند. از افراد شرکتکننده در این جلسه حساس، که گردانندگان اصلی و تصمیمگیرندگان وقایع چند روز بعد قم بودند، میتوان از آقایان حسین نوری همدانی، محمدعلی گرامی، یوسف صانعی، وحید خراسانی، سیدحسین موسوی تبریزی، جعفر سبحانی، ناصر مکارم شیرازی، محمد مؤمن، سیدحسین طاهری خرمآبادی، محمد محمدی گیلانی، علی مشکینی، شاکری تهرانی، محمد یزدی و چند تن دیگر نام برد. آقای سیدحسین موسوی تبریزی دراینباره میگوید: مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات پیش آمد، درواقع رژیم اوج نپختگی را از خود نشان داد؛ چراکه در این زمان فضای قم، یک فضای انقلابی و همانند انبار مهمات آماده انفجار بود. در آن ایام در منزل آقای محمد یزدی مجلس روضه بود و شب 18 دی من در مجلس روضه بودم، بعد از پایان مراسم بیرون آمدم، طلبهای جوان، که در آن ایام در درس لمعه بنده شرکت میکرد، جلو آمد و با حالتی افسرده و ناراحت، روزنامهای را که در دست داشت، به من نشان داد و گفت: مقاله اطلاعات را خواندهاید؟ گفتم: نه! همانجا ایستادم خواندم و دیدم قابلتحمل نیست، برگشتم و با آقای یزدی موضوع را در میان گذاشتم و بنا شد که جلسهای تشکیل شود.4 طلبهها، که در مسجد اعظم و مدرسه خان اجتماع کرده بودند، دستهجمعی به منزلِ آیتالله هاشم آملی رفتند. آیتالله آملی فرمودند: «ما این اهانت را محکوم میکنیم و ساکت نمینشینیم. من پیشقدم شده با آیات و مراجع دور هم مینشینیم و تصمیم میگیریم که چه باید کرد». ایشان همراه سایر علما نامهای به آیتالله خوانساری نوشتند و اعتراض کردند که مقاله روزنامه «اطلاعات» متضمنِ اهانت به مقام شامخ روحانیت است و آن را تعرض به احکام مسلمِ اسلام دانستند.5
روز 18 دیماه گروهی از طلاب اجتماع کردند و با دادن شعار درود بر خمینی و مرگ بر حکومت استبدادی بهطرف منزل حضرت آیتاللهالعظمی گلپایگانی رهسپار شدند. آیتاللهالعظمی گلپایگانی سخنرانی خود در جمع معترضان را با آیه «انا لله و انا الیه راجعون» آغاز کرد. با قرائت این آیه و کنایه از اینکه ما برای مرگ و شهادت آماده هستیم، جمعیت بسیاری به گریه افتادند و فضای بسیار حزنانگیزی ایجاد شد.6 آیتالله گلپایگانی این حادثه را ضایعهای بزرگ خواندند و در حقیقت با این عبارت، اهمیت موضوع را روشن و با تأکید بر سکوت نکردن در برابر اقدامات رژیم، بر تداوم مبارزه حتی تا شهادت تأکید کردند.7 آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی نیز درحالیکه بهشدت میگریستند، از مقاله اهانتآمیز روزنامه اعلام انزجار کردند و خطاب به روحانیت گفتند: «روحانیت در هر منطقه احترام خاص خودش را دارد. بنده او را میشناسم... شاید بنده از دیگران بیشتر اطلاع داشته باشم؛ چون مدتها در حوزه مرحوم آیتالله حائری یزدی و در حوزه آیتالله یثربی کاشانی با هم مشغول استفاده بودیم و این سید بزرگوار (امام) را با این صحنههای توهینآمیز در یک روزنامه کثیرالانتشار توهین بکنند آیا شایسته است؟!... آنچه از دست من برمیآید چند تا عریضه نوشتم به بعضی از آقایان تهران، آقای آیتالله خوانساری، آقای آیتالله نوری و اکیدا خواستم که مسئولین این انتشارات را بخواهید و عتاب کنید».8
آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی
جمعیت معترض به مقاله رشیدی مطلق پس از شنیدن سخنان آیتالله گلپایگانی بهطرف منزل آقای شریعتمداری رفتند و در مسیر خیابان شعار میدادند و خواستار پشتیبانی روحانیان ارشد ــ بهویژه آیتالله شریعتمداری ــ بودند.9 آیتالله شریعتمداری هم نوشتن مقالهای را که هدفش بدنام کردن ایمان ما و تعرض به همه مسلمانان ایران بود محکوم کرد. طلاب برای ابراز خشم و انزجار خود از عمل رژیم به منزل فرزند مؤسس حوزه علمیه قم، یعنی آیتالله شیخ مرتضی حائری، رفتند. وی در منزل خود در سخنان کوتاهی تنفر خود را از عمل رژیم اعلان کرد.
بدینترتیب آنچه علما را در راه مبارزه با رژیم همچون پیکری واحد ساخت و قیامهایی چون 19 دی را به ارمغان آورد، رشد و بالندگی آلترناتیوِ نظام سلطنت با عنوانِ «حکومت اسلامی» در اندیشه روحانیت بود. کاملا واضح است که اندیشه آلترناتیو علما را به این مسیر سوق میداد که میتوان درختِ کهنسال سلطنت را برافکند و بهجای آن نهالِ نظام اسلامی را کاشت. چنین اندیشهای آنها را در مسیر مبارزه و سرنگونی رژیم پهلوی هماهنگ و یکصدا کرد.
فرجامِ سخن
قیام 19 دی قم، انقلاب اسلامی را وارد مرحله مهم و حساسی کرده بود. تفکر غالب در آن زمان نشان میداد که قیام 19 دی بخشی از ناآرامیهایِ جامعهای بود که بهسرعت در مسیر اسلامی شدن گام برمیداشت. شاه تا پیش از این واقعه هیچ نشانهای از اینکه چالش کشندهای وی را تهدید میکند، احساس نمیکرد و هیچ دلیلی برای «پیشبینی فاجعهبار» نمیدید، اما بعد از این واقعه «دیوار ترس» فروریخت و از آن پس مردم و در رأس آنان علما و حوزویان به طور علنی شاه را جنایتکار میخواندند.
پی نوشت:
1. مسعود کمالی، جامعه مدنی، دولت و نوسازی در ایران معاصر، ترجمه کمال پولادی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1381، ص 215.
2. خاویر گرِرو، دولت کارتر و فروپاشی دودمان پهلوی، ترجمه غلامرضا علی بابایی، تهران، کتاب پارسه، 1397، ص 120.
3. نیکی کدی، ریشههای انقلاب ایران، تهران، علم، 1390، ص 414.
4. علی شیرخانی، «اسناد و خاطرات: جایگاه قیام 19 دی در روند پیروزی انقلاب اسلامی»، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، ش 3 (پاییز 1378)، ص 137.
5. سیدهادی طباطبایی، فقیهان و انقلاب ایران (یک نسل پس از آیتاللهالعظمی بروجردی)، تهران، کویر، چ سوم، 1396، صص 210-211.
6. ابراهیم طالبی دارابی، جایگاه قیام 19 دی در انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 79.
7. توران منصوری، «قیام 19 دی 1356 قم»، پانزده خرداد، ش 46 (زمستان 1394)، ص 262.
8. علی شیرخانی، حماسه 19 دی قم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 242.
9. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، چ چهاردهم، 1395، ص 282.