پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ درباره این قیام دیدگاههای گوناگونی به چشم میخورد که بخشی از آن به موافقان، و بخشی دیگر به مخالفان این واقعه اختصاص دارد. پژوهش ما به بخش مخالفان قیام و از آن میان به عوامل و وابستگان به حکومت پهلوی اختصاص دارد.
حامیان و پشتیبانان
حکومت پهلوی همواره برای گریز از فقدان مشروعیت، جنبشها و قیامهای مردمی را با عبارات کلی «توطئه خارجی»، «عوامل دشمن» و «رجال سیاسی مارکدار» تخطئه میکرد، اما هیچگاه مدرک و سندی ارائه نمیکرد که دال بر درستی این اتهامات باشد و ازآنجاکه هدف او پیش از نوسازی و بازسازی ایران، تضعیف اسلام بهعنوان یک مانع اصلی در برابر برنامههای خود بود، این قیامها را که خاستگاه مذهبی داشت به انحای مختلف زیر سؤال میبرد. درواقع، شاه اسلام را بهعنوان یک مانع اصلی مدرنیزاسیون و روحانیت انقلابی را بهعنوان افرادی که مخالف اصلاحات و نوسازی هستند یاد میکرد. شاه با این تصور که سیاست اسلامزدایی میتواند او را از ادامه رژیمش نجات دهد و مشکلات سیاست داخلی و سیاست خارجی او را برطرف کند و همچنین پایههای قدرتش را در تحکیم سلطنت و بقای او هموار سازد، با پوشش اصلاحات از سال 1340 پا به میدان مبارزه نهاد، و ازآنجاکه کشور و ملت مسلمان و پایبند به اسلام، وابسته به روحانیت و حامی اسلام بودند، در همان گام اول با مقاومت روحانیت که زبان اسلام و بیانگر خواستههای ملت مسلمان ایران بودند، مواجه شد.
نمایی از خیابان خیام در قیام 15 خرداد سال 1342
شماره آرشیو: 1-118-141ق
شاه در این مواجهه، در کتاب «انقلاب سفید» از واژه «بلوا»، که بار منفی خاصی دارد، به جای «قیام» استفاده کرد و گفت: «بلوای 15 خرداد اتحاد نامقدس دو جناح سیاه و سرخ است که با پول دستهای از ملاکین که مشمول قانون اصلاحات ارضی شده بودند انجام گرفت».1 اما زمینههای اجتماعی و سیاسی چنین طرحهایی با واقعیتهای عینی جامعه تفاوت داشت. آمارهای اقتصادی در دهه 1340 از توزیع نامناسبی از منابع، نابرابری، و افزایش شکاف بین اکثریت فقیر شهرهای پیرامون و اقلیت ثروتمند شهرهای مرکزی بهویژه تهران حکایت میکرد که با گفتههای شاه در تناقض بود.2 بنابراین، معترضان به انقلاب سفید از جنس اکثریت جامعه مسلمان ایران بودند.
ایدئولوژی
تقابل دو ایدئولوژی فلسفه شاهنشاهی و اسلامخواهی برآمده از متن جامعه، که میراثی ماندگار از گذشتههای دور است، وضعیتی را بهوجود آورد که به رویارویی ارزشهای هرکدام انجامید. شاه در کتاب «انقلاب سفید»، «مأموریت برای وطنم» و «پاسخ به تاریخ» تلاش کرد چشماندازی از آزادی زنان با فرهنگی مغایر با جامعه اسلامی، اقتصاد سرمایهداری مغایر با اصول اسلامی و حکمرانی خودکامانه و استبدادی مغایر با حکمرانی اخلاقی که شامل دفاع از حق و عدالت است ارائه دهد، اما به گفته احسان نراقی، شاه با گردنکلفتی و زور قصد داشت برنامه اصلاحی خود را که بر اصول شرعی منطبق نبود، به جامعه تحمیل کند.3
در دین اسلام مقابله با هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری و دفاع از حقوق همه مسلمانان و همچنین اجرای شریعت از مهمترین اصول است. یکی از عواملی که به قیام 15 خرداد منجر شد علاوه بر مخالفت با اصلاحات ارضی، مصوبات دولت در مورد کاپیتولاسیون و حمایت از رژیم اشغالگر قدس بود، اما محمدرضا پهلوی بیتوجه به مبانی اسلام، مخالفانی را که در رأس آنها مرجع و راهبر جامعه اسلامی قرار داشت، با الفاظی مغایر آداب مرسوم خطاب قرار داد و گفت: «آتشافروزی علیه اصلاحات توسط آشوبگران و اتحاد میان عوامل سرخ و سیاه آغاز شده است. این اغتشاش جهت تاریخ را به عقب میراند و مانع از توسعه است».4
حضور مردم
شاه از تحقق دموکراسی شاهنشاهی با سه مؤلفه مشارکت، عدم تمرکز و توسعه و تحکیم بیشتر دموکراسی برای نیل به انقلاب سفید یاد میکرد.5 درصورتیکه در واقعیت امر، مطلقگرایی و خودمحوری شاه باعث شده بود او حتی نزدیکانش را آدم لایق و باارزشی بهشمار نیاورد و انتقاد از سیاستها و برنامههای خود را اهانت و دروغپردازیهایی که دستخوش تبلیغات سوء و انحرافی است قلمداد کند.6 او در ماهیت اندیشه خود اعتقادی به مشارکت مردم در تصمیمهای سیاسی، انتخابات و مشارکت سیاسی نداشت و ازهمینرو بود که با اولین اعتراض عمومی نسبت به سیاستهای خود، به آنها برچسب خارجی، آشوبگر و بلواکننده زد. این توهم توطئه به سایر اعضای دولت نیز سرایت کرده بود. جلسه هیئت دولت در ساعت 17 روز 15 خرداد به ریاست اسدالله علم، نخستوزیر، و با حضور وزرا و مشاوران او تشکیل شد. در این جلسه هیئت دولت مطابق معمول، خارجیها را عامل اصلی وقایع قلمداد کرد و مردم را آلت دست و قربانی اهداف و مطامع آنان دانست.7
محمدرضا پهلوی نیز سه روز بعد از قیام، در تاریخ 18 خرداد در سخنرانی خود موانع توسعه را به ارتجاع سیاه و کسانی که بلوا میکنند نسبت داد و گفت: «حرف آنها این است که شما دهقانهایی که آزاد شدهاید دومرتبه بروید برده شوید و این ملکی را که به شما داده شده است پس بدهید».8 در گزارش ساواک که از قول امور ویژه خود درباره مردم مینویسد، نیز میخوانیم که «در چند روز اخیر موضوعی که اعلیحضرت همایونی در نطق خود در همدان به آن اشاره فرمودند که هر نفر 25 ریال گرفتهاند و در تظاهرات شرکت کردهاند بین مردم مورد تنفر و تمسخر قرار گرفته است و همه میگویند ببینید چقدر مردم ایران بدبخت شدهاند که در پایتخت مملکت، مردم 25 ریال میگیرند و جلوی گلوله میروند».9 بنابراین، محمدرضا پهلوی حتی حاضر نبود اعتراض مردم را تحمل کند و آنها را اراذل و اوباشی خطاب میکرد که اتوبوسها را آتش زدند و به زنان و دختران مردم بیاحترامی کردند؛ موضوعی که نادرست، خلاف واقع و مغایر با اصول اسلامی و رفتار سیاسی قیامکنندگان 15 خرداد و بهویژه امام خمینی(ره) بهعنوان سلسلهجنبان نهضت اسلامی بود.
رهبران
محمدرضا پهلوی از امام خمینی و سایر علمایی که بصیرت و شجاعت لازم را برای بیان مخالفت با سیاستهای او داشتند، بهشدت کینه داشت و در هرلحظه و زمانی از فرصت لازم برای اهانت و گزارشهای خلاف واقع استفاده میکرد. شاه از رهبر قیام بهعنوان کسی که از اعتبار و حمایتی در داخل کشور برخوردار نیست، یاد و تلاش میکرد اهمیت و بزرگی کار را کوچک، فاقد حمایت و پشتیبانی و امری گذرا معرفی کند.10 حکومت پهلوی به منظور برچیدن صورتمسئله و حل بحران سیاسی پیشآمده حتی تدارک این قیام را به گردن عوامل خارج از کشور، بهویژه کشورهای عربی خاورمیانه و افرادی همچون جمال عبدالناصر انداخت و ده روز پس از قیام، یعنی در 25 خرداد 1342 متنی را در اختیار خبرگزاریها قرار داد بدین مضمون که محمد القیسی فردی است که به مداخله عوامل خارجی در قیام اعتراف کرده است.11
امام خمینی در حال ایراد نطق تاریخی خویش در مدرسه فیضیه قم (عاشورای 1342)
کذب بودن این اعترافات ساختگی برای کسانی که اندیشه اسلامی و سلوک امام را دریافتهاند مشخص و واضح است؛ چراکه در اندیشه اسلامی و رهبری امام خمینی، دین از سیاست جدا نیست و اینگونه نیست که علما صرفا به فهم و تفسیر شریعت اقدام کنند، بلکه مهمترین جنبه اسلام، نه دین فردی و فلاح شخصی، بلکه جنبهای مرتبط با حیات سیاسی دولت است که در تحولات سیاسی و اجتماعی دهه 1340 بازتاب آن را در رهبری امام میبینیم. اما شاه همچنان مخالفان خود را تحت تأثیر عوامل خارجی معرفی میکرد و حاضر نبود رهبری و زعامت امام خمینی را در دهه 1340 بهعنوان جانشین آیتالله بروجردی بپذیرد و همچنین حاضر نشد نصیحت و هشدار امام را مبنی بر اینکه «چرا اغفال میکنی ملت را؟ و الله اسرائیل به در تو نمیخورد، قرآن به درد تو میخورد... تو به جای انقلاب سفید، انقلاب سیاه درست کردهای [نقل به مضمون]» قبول کند. 12
نتیجهگیری
گفتمان توطئه حکومت پهلوی مملو از خصومت با «دیگری» در شکل دادن به «هویت» مؤثر خود در انقلابهای موهومی همانند «انقلاب سفید» و چشماندازهای غیرممکنی چون «بهسوی تمدن بزرگ» بود و در وضع مطلوب و آرمانیای که او بر عهده داشت، اسلام و روحانیت مانع و عامل توقف برنامههای اصلاحی، اما درواقع وارداتی، استعماری، ضدفرهنگی و مخربی او، در نظر گرفته میشد. بر همین اساس، حکومت پهلوی قیام 15 خرداد را به عوامل خارجی و ملاکین مخالف اصلاحات ارضی منتسب کرد؛ امری که به دور از واقعیت و برآمده از «گفتمان توطئه» بود.
پی نوشت:
1. محمدرضا پهلوی، انقلابسفید، تهران، کتابخانه پهلوی، 1345، ص 49.
2. یرواند آبراهامیان، ایرانبیندوانقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نی، 1377، ص 551.
3. انقلاب ایران به روایت بی بی سی، به کوشش عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، طرح نو، ص 115.
4. محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، به کوشش شهریار ماکان، تهران، نشر مهر، چ دوم، 1375، ص 137.
5. محمدرضا پهلوی، انقلاب سفید، همان، ص 304.
6. فضلالله صلواتی، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1396، ص 26.
7. جواد منصوری، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایتاسناد، ج 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377-1378، ص 54.
8. همانجا.
9. همان، ص 56.
10. محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، همان، ص 138.
11. جواد منصوری، همان، ص 59.
12. امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1378، ص 246.