پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ انقلاب اسلامی ایران را میتوان ماحصل مبارزات گروههای مختلف سیاسی با روشهای متفاوت دانست و در واقع همین موضوع یکی از ویژگیهای منحصر انقلاب اسلامی است. در میان گروههای مبارز، چپها از جمله گروههایی بودند که به دلیل گرایشهای ایدئولوژیک و روشهای مبارزاتی خود، پیشتاز مبارزات مسلحانه بودند. گروههای چپ، مبارزات مسلحانه را بهترین روش مبارزه برای رسیدن به اهداف و آرمانهای خود میدانستند، این در حالی است که گروههای مذهبی بهویژه گروههایی که خود را پیرو راه امام خمینی میدانستند، مخالف این روشها بودند. با توجه به این مقدمه سؤال مطرح این است که این روشها تا چه حد تأثیرگذار بودند و چرا امام به روش مسلحانه اعتقادی نداشت؟
گروههای چپ و پیشتازی برای مبارزات مسلحانه
گفته شود مبدع مبارزات مسلحانه بیژن جزنی بود. جزنی از رهبران فکری چریکهایی فدایی خلق بهشمار میآمد. او گرایشهای سیاسی چپ داشت و از جمله افرادی بود که بعد از کودتای 28 مرداد دستگیر شد. جزنی پیش از کودتا نیز با حزب توده در ارتباط بود. او بعد از آزادی از زندان با توجه به فعالیتی که در گروه مخفی رزمآوران داشت، فعالیتهای مخفی سیاسی را با تمایل به مبارزه مسلحانه شروع کرد. بااینحال جزنی در سال 1346 دستگیر و زندانی شد. او در دورانی که در زندان بود، بیکار ننشست و شروع به نظریهپردازی و تدوین هویت مبارزه و برنامهریزی برای چریکها کرد. بااینحال رژیم او را در سال 1354 به تلافی ترور یکی از مسئولان نظامی توسط چریکهای فدایی خلق تیرباران کرد.1
درکل جزنی نقش مهمی در شکلگیری مبارزات مسلحانه در دهه 1350 داشت. درواقع او پایههای تئوریک و ایدئولوژیک مبارزات مسلحانه را پیریزی کرد. جزنی در ابتدا رهبر یک گروه مارکسیستی بود، اما بعدها با ادغام گروه خود با گروه لنینیستی احمدزاده و پویان، سازمان چریکهای فدایی خلق را تشکیل داد. بعد از آن گروههای چپ مانند مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی نیز به این مشی مبارزاتی روی آوردند. این دو گروه از عمدهترین گروههای شناختهشده چپ در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی بودند که پیش از آن غیرمسلحانه مبارزه میکردند. بنابراین و به گفته تحلیلگران این عرصه «شکل مبارزه تا سال ۱۳۵۰، مبارزه سیاسی بود، اما بعد از سال ۱۳۵۰ به دلیل تغییر روشهایی که رژیم داد، شکل مبارزه مسلحانه شد».2
البته به اعتقاد نگارنده مبارزات مسلحانه چپها برگرفته از شرایط زمان نبود، بلکه پیش از آن نیز چپها از روش مسلحانه استفاده کرده بودند؛ چنانکه در ماجرای اشغال آذربایجان توسط حزب دموکرات، یکی از اعضای دموکرات به نام غلام یحیی «با نطقهای آتشینش در میتینگهای دهقانی آنان را به مبارزه با مالکین و خانها فرامیخوانده و فریاد میزده: "ژندارمهای محمدرضاشاه و خانها و مالکین در آذربایجان به زنان و دختران و حتی به مرغها و جوجههای دهقانان تهیدست رحم نمیکنند؛ برای رهایی از ستم آنان تنها یک راه وجود دارد: عصیان مسلحانه!"».3
درباره اقدامات مسلحانه چریکهای فدایی خلق نیز باید گفت که این سازمان اولین مبارزات مسلحانه خود علیه رژیم را در واقعه سیاهکل در آزادسازی یکی از اعضای دستگیرشده خود انجام داد که در طی آن سیزده چریک مسلح به پاسگاه ژاندارمری شهرستان سیاهکل حمله کردند، اما در نهایت رژیم بسیاری از افراد سازمان را دستگیر و اعدام کرد. سازمان چریکهای فدایی خلق در ادامه با چندین عملیات مسلحانه برای انتقام گرفتن از این واقعه، «به پنج بانک دستبرد زدند، دو کارآگاه پلیس، یک کارخانهدار میلیونر و یک نظامی عالیرتبه را کشتند، چند سفارتخانه را بمبگذاری و دفاتر تلگراف و تلفن بینالمللی، آژانسهای هوایی ترانس ورلد، انجمن ایران و آمریکا و مراکز پلیس در چند شهر را منفجر کردند».4 علاوه بر این، سازمان هر ساله به مناسبت رویداد سیاهکل با انتشار بیانیه به اقدامات مسلحانه نیز دست میزد. بااینحال بسیاری از اعضای این سازمان تا اواخر سال 1357 دستگیر یا کشته شدند.
همچنین سازمان مجاهدین خلق که مشی سیاسی خود را مبارزه با استبداد، استعمار و سرمایهداری قرار داده بود، به فعالیتهای گستردهای علیه رژیم دست زد و بسیاری از افراد آن نیز دستگیر یا کشته شدند. سازمان مجاهدین اولین اقدام مسلحانه خود را در سال 1350 جهت برهم زدن جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی انجام داد.5
در پی این ماجرا چند تن از اعضای مجاهدین دستگیر و اعدام شدند. بااینحال این سازمان بعدها به اقداماتی چون بمبگذاری در سفارت اردن همزمان با ورود ملک حسین به ایران، انفجار بمب در یکی از دفاتر نمایندگی شرکتهای آمریکایی در سال 1353، انفجار پاسگاه ژاندارمری لاهیجان در همان سال، بمبگذاری در مقابل سفارت انگلیس در فروردین 1354، ترور دو تن از مستشاران آمریکایی و یک افسر نیروی هوایی ایران و... دست زد و از این طریق مشی مسلحانه خود را ادامه داد.6 اگرچه این مبارزات مسلحانه نتایجی را که مبارزات مسلحانه در کشورهایی چون کوبا به دنبال داشت به همراه نداشت.
نمایی از نیروهای سازمان مجاهدین خلق
مشی مبارزاتی امام چه بود و چه تفاوتی با چپها داشت؟
نکته جالب توجه درباره امام خمینی آن است که استراتژی ایشان برگرفته از اصول و روشهای مطروحه و معمول براندازی در جهان آن روز نبود و ازهمینرو امام با وجود تأکید بسیار مخالفان رژیم پهلوی و حتی دوستان نزدیک در اتخاذ استراتژی مبارزه مسلحانه، به این روش تن ندادند و بر مبارزه مسالمتآمیز فرهنگی و بالا بردن سطح آگاهی عمومی و حضور فعالانه مردم تأکید داشتند.7 برای امام خمینی مردم اس و اساس مبارزه بودند. حضور گسترده مردم در انقلاب اسلامی بود که راه هرگونه سازش با حکومت را برای جریانهای روشنفکری خواهان مسالحه بست. البته ناگفته نماند که اتخاذ شیوه مسلحانه فقط محدود به چپگراها نبود، بلکه برخی از گروههای اسلامی نیز به مشی مسلحانه روی آوردند، اما امام خمینی هیچگاه از روش مسلحانه حمایت نکردند و مهر تأیید بر آن نزدند.
بااینحال همانطور که اشاره شد، برخی از گروههایی مذهبی بنا بر آرمانهای خود به این روش روی آوردند که از جمله آنها میتوان به حزب ملل اسلامی اشاره کرد. یکی از زندانیان سیاسی حکومت پهلوی به نام احمد منصوری درباره فعالیتهایی این حزب و اتخاذ روش مسلحانه توسط آن آورده است: «حزب ملل اسلامی در آموزشهای تئوریک، زمینههای فکری اعضای خود را در راستای مبارزه مسلحانه تقویت میکرد. براین اساس مثلا کتابهایی مانند "زندگی و مرگ قهرمان" پاتریس لومومبا یا کتاب "ویتنام در آتش" و بسیاری کتابهای دیگر را که در مورد انقلابهای جهان نوشته شده بودند در اختیار اعضا قرار میدادند تا از نظر ذهنی و روشی، اعضای حزب برای مبارزات مسلحانه آماده شوند. علاوه بر این، حزب از اعضا میخواست حتیالامکان برای تأمین مالی تشکیلات حزبی، پول تهیه کنند و اعضای حزب هم هر کدام هر چه میتوانستند به حزب کمک مالی میکردند. در آن زمان حزب هنوز در مرحله اختفا بود و قرار بود بعد از طی دوره آموزشی آن، به مرحله عملیات مسلحانه وارد شود».8 بااینحال امام خمینی هیچگاه مشی مبارزه مسلحانه را تأیید نکردند و بخش اعظم مردم نیز به آنها اعتماد نداشتند.
سخن نهایی
همانطور که بررسی موضوع گروههای چپ و استفاده از روشهای مسلحانه نشان داد، این جریان از گروههای پیشتاز در اتخاذ روشهای مسلحانه بودند. چپها بنا بر ماهیت ایدئولوژیک خود، راه مبارزه را بر پایه افراط قرار داده و مصمم بودند از هر طریقی که شده است به پیروزی دست یابند و از این طریق خود را علت اصلی وقوع انقلاب معرفی کنند و دیگران را محورها و علل فرعی انقلاب بنمایانند. در واقع آنچه برای چپها مهم بود، صرفا پیروزی در انقلاب بود و نه ماهیت و چیستی مبارزات، اما برخلاف دیدگاه آنان، از نظر امام هدف وسیله را توجیه نمیکرد. ایشان برخلاف این گروهها، در پی ایجاد حکومتی بودند که بر پایه روشهای مشروع شکل گرفته باشد و رضایت عموم مردم در آن دخیل باشد، نه حکومتی که پایه آن زور و استبداد باشد.
پی نوشت:
1. انوش صالحی، «چهره مرد مبارز در جوانی، با بیژن جزنی در زندگی و مبارزه سیاسی»، مهرنامه، ش 41 (اردیبهشت 1394)، صص 184- 185.
2. سیداحمد نصری، خاطرات احمد نصری، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1392، صص 87- 88.
3. علی مرادی مراغهای، خشم و هیاهو، تهران، نشر اوهدی، 1388، صص 27- 28.
4. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی، تهران، نشر نی، 1392، ص 602.
5. همان، ص 606.
6. عزتالله نوذری، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، شیراز، نوید، 1380، ص 182.
7. سقوط: مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنتپهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص 162.
8. احمد منصوری، خاطرات احمد منصوری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389، صص 46- 47.