پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ رژیم پهلوی در اواخر سلطنت خود مبدأ تاریخ و تقویم ایران را تغییر داد که این امر با واکنش مراجع تقلید و جامعه مذهبی مواجه شد. آنها این اقدام را هتک اسلام و مقدمه محو اسم آن دانستند. پرسش اصلی این جستار بر این است که هدف اصلی رژیم پهلوی از این عمل چه بود و مراجع تقلید و نیروهای مذهبی چه نوع واکنشی نسبت به این رویداد از خود نشان دادند که در ادامه به شرح مختصری از آن خواهیم پرداخت.
مسئله تقویم و چالش ایرانی و اسلامی
به نظر میرسد خاستگاه اولیه تغییر تقویم در دوره معاصر تاریخ و تحولات ایران به دوره حکومت رضاخان در دهه 1310 برمیگردد که همسو با جریان مدرنیزاسیون فرهنگی ترکیه، تقویم قمری به شمسی تغییر پیدا کرد و سنگ بنای تغییر تدریجی و گامبهگام مظاهر اسلامی، چه بهصورت صوری و چه بهصورت محتوایی، گذاشته شد. اما پهلوی دوم، با یک تغییر بنیادی، نهتنها مبدأ تاریخ ایران را تغییر داد، بلکه آغاز سلطنت کورش کبیر را با پنجاهمین سال شاهنشاهی دودمان پهلوی گره زد و با این ارتباط و اینهمانی کوشید مشروعیت خود را توجیه کند. تغییر مبدأ تاریخ ایران توسط مجلسین شورای ملی و سنا، در یک جلسه مشترک به ریاست مهندس
جعفر شریفامامی به تاریخ 24 اسفندماه 1354 به تصویب رسید و روزنامه «اطلاعات» این خبر را با تیتر بزرگ «تقویم و مبدأ تاریخ ایران تغییر کرد» به چاپ رساند.1
با اعلام این تصمیم، افراد زیادی به این تغییر واکنش نشان دادند، اما مهمترین گروه، گروههای مذهبی و ازجمله مراجع و روحانیون بودند که آن را نوعی اسلامزدایی، محو یا کمرنگ شدن مظاهر اسلامی، نشانگان مذهبی و آیینی دانستند. این واکنش را باید در زمینهای در نظر گرفت که فقط تاریخ هجری قمری برای آنها قابل استناد بود و حتی از تاریخ هجری شمسی هم استفاده نمیکردند؛ بنابراین چگونه میتوانستند تغییر مبدأ و تاریخ شاهنشاهی را پذیرا باشند، بهطوریکه از بنیاد با اصول و رهیافت آنان در تناقض بود. این مبارزه فرهنگی بین باستانگرایی و اسلامگرایی از بالاترین صورت آن یعنی روحانیان آغاز شد.
واکنش به تغییر تقویم؛ کدامین مبدأ؟
شالوده تفکر شیعی و بنیان جامعه مذهبی ایران در تاروپود نظری و عملی ادبیات دینی و سیاسی مندرج شده است، بهطوریکه نقش و اهمیت آن در روندهای تاریخی، بهویژه در سیاست و نیز بزنگاههایی از تحولات که نیاز به تجمیع اراده جمعی و تحکیم مبانی بین رابطه دولت و جامعه دارد خود را نشان میدهد، اما رژیم پهلوی این جسارت نابخردانه را برای تغییر تاریخ مذهبی کشور بهدست داد2 تا بار دیگر ثابت کند که قصد او مبارزه با اسلام و محو آثار و تجلیات آن است. روحانیت و نیروهای مذهبی بر اساس آیین اسلامی و بهعنوان یک نیروی اجتماعی پرقدرت که حامی شعائر اسلامی بودند برنمیتابیدند که یکی از مبانی آن منحل شود و به جای آن از تقویم شاهنشاهی، که بهنوعی حامی طاغوت و مخالف شریعت الهی است، در نامههای رسمی استفاده کنند.
علاوه بر این، این تغییر ناگهانی تقویم و مبدأ تاریخی، با اصل اول متمم قانون اساسی در تناقض بود؛ چراکه در این اصل، دو مؤلفه مذهب و وظیفه پادشاه در مسیر تحقق یک هدف قرار گرفته بودند و آن ترویج طریقه حقه جعفریه اثنی عشریه است که تلویحا به مبدأ تاریخی هجرت پیامبر اشاره دارد و مغایر با تقویم شاهنشاهی است.3 بنابراین شاه، خود را رودررو با جامعه روحانیت و مراجع تقلید، که اولین واکنش و اعتراض از آن میان متعلق به آیتاللهالعظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی بود، قرار داد.
تلگراف آیتالله گلپایگانی به مجلسین و اعتراض به تغییر مبدأ تاریخی
نظام مرجعیت در الگوی تفکر شیعه از سابقه استواری در تاریخ برخوردار است که ریشههای آن به علما و فقهای آن برمیگردد؛ فقهایی که حافظ و نگهبان علوم اسلامی، مدافع اندیشه شیعی و بهعنوان مانع بزرگی برای جلوگیری از نفوذ بیدینی بهشمار میآیند. رفتار سیاسی ـ مذهبی علما دیگر مانند گذشته نبود و بهتدریج با بیداری اسلامی در اواخر دهه 1350، سیاستپرهیزی یا سیاستگریزی جای خود را به اسلامخواهی و تأسیس فکر اسلامی داد. آیتالله گلپایگانی بهعنوان یکی از یاران امام خمینی، نقش مثبت و جدی در حرکت عمومی بر ضد رژیم پهلوی برعهده داشتند و این اقدام سیاسی یک فرصت استثنایی برای طرح مخالفت با دستگاه ایدئولوژیک شاه فراهم کرد. ایشان در مخالفت با طرح قطعنامه مجلسین، تلگرافی به ریاضی و شریفامامی ارسال کردند.4