روزنامه «نیویورکتایمز» در سرمقاله خود که پس از کودتا منتشر شد، چنین بیان کرد: اینک کشورهای درحالتوسعه سرشار از منابع غنی، با بهای سنگینی که یکی از آنها باید بپردازد، از ملیگرایی تعصبآلود درس عبرتی میگیرند. مصدقهای دیگر سراسر جهان، پیش از اقداماتی مانند اداره منابع خود، باید احتیاط کنند؛ زیرا منابع آنان یقینا به ما تعلق دارد نه خودشان
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ دستنشاندگی رابطهای است بر پایه ملاحظات امنیتی و منافع نابرابر میان دو کشور که از لحاظ وسعت و ثروت و قدرت با یکدیگر تفاوت بسیار داشته باشند. انواع متفاوتی از روابط دستنشاندگی را میتوان درنظرگرفت که وجه مشترک همه آنها، تبادل خدمات و کالاهایی است که برای افزایش امنیت حامی و دستنشانده ضروری است. درباره کودتای 28 مرداد تاکنون نوشتهها و تحلیلهایِ بسیاری ارائه شده است، اما به نظر میرسد توجه به مسئله دستنشاندگی با واقعیت بیشتر منطبق باشد. علت مداخله مستقیم و آشکار آمریکا در ایران و کمک به محمدرضا پهلوی برای تثبیت قدرت خود از طریق سرنگون کردن دولت مصدق را در این قالب میتوان بررسی کرد. این نوشتار نگاهی به کودتای 28 مرداد از دریچه نظریه دستنشاندگی است.
دولت پهلوی و تعمیق دستنشاندگی
روابط وابستگی میان ابرقدرت و رژیم دستنشانده در قالبهای متعددی صورتبندی میشود. این رابطه که گاها حامی ـ پیرو نامیده میشود، بر یک رابطه یکسویه دلالت دارد که پیرو تمام و کمال مطیع اوامر حامی است. «حامی نوعا برای دستنشانده کمکهای اقتصادی، شامل وام، اعانه، توصیههای فنی و انتقالهای غیرمستقیمی از قبیل سهمیههای وارداتی و کمکهای کالایی، دستیاری امنیتی، شامل تربیت، ارتباطات، تجهیزات برای نبردهای نظامی، پلیس و نیروهای امنیتی کشور دستنشانده، تأمین میکند.»1 به هر میزان این وابستگی افزایش یابد، رژیم در برابر سیاستهای متناقض ابرقدرت آسیبپذیرتر خواهد شد. بهبیاندیگر، وابستگی توان تصمیمگیری و استقلال کشور دستنشانده را در برابر ابرقدرت سلب خواهد کرد.
علی امینی، وزیر دارایی و رئیس هیئت نمایندگی ایران در کنسرسیوم نفت،
هنگام بازکردن شیر نفت به روی بیگانگان
شماره آرشیو: ۱۳۲-۸۴۴۵-الف
دولتمردان آمریکایی بعد از کودتا بر روابط فرادست و فرودستی در ایران مهر تأیید نهادند. جان اف کندی معتقد بود که شاه باید برای جلوگیری از انقلاب کمونیسیتی، اصلاحات گستردهای را در کشاورزی، صنعت، تقویت طبقه متوسط، و توجه به کارگران و روشنفکران ایجاد کند.2 شاه که در تنگنا بود، علی امینی اصلاحطلب موردتوجه واشنگتن را به نخستوزیری گمارد.3 این اصلاحات هرچند موفقیتی ناچیز داشت، بااینحال از اراده واشنگتن برای مداخله در امور داخلی ایران، به هنگام به خطر افتادن منافع آن خبر میداد. فارغ از هرگونه تغییر در روابط ایران و آمریکا، دولت جانسون نیز بهاندازه دولتهای آیزنهاور و کندی، برای حفظ منافع آمریکا در امور داخلی ایران مداخله میکرد. چیرگی سیاست آمریکا بر ایران آشکار یا پنهان برقرار بود. پس از به قدرت رسیدن جمهوریخواهان در آمریکا، رفتار سیاسی این کشور را ترس از کمونیسم جهت میداد. بر اساس چنین تصوری، مقامات آمریکا بر مبنای ضرورتهای نظام دوقطبی تلاش کردند حکومتی را به قدرت برسانند که دارای پیوندهای مؤثر و همهجانبهای با آمریکا و همپیمانان آن در منطقه و جهان باشد.
بر همین اساس، با تلاشهای آمریکا و سرویسهای اطلاعاتی انگلستان، کودتای ۲۸ مرداد انجام شد و سمتگیری سیاست ایران به نفع آمریکا چرخش یافت. بعد از کودتا، چرخش آشکار سیاست خارجی از موازنه منفی بهسوی وابستگی تغییر کرد و باعث ورود و تثبیت حضور بیگانگان در کشور شد. مقامهای آمریکایی، که مایل به بهبود ثبات سیاسی و جلوگیری از سلطه شوروی ابر ایران بودند، بیدرنگ پس از کودتا، درصدد تقویت دولت زاهدی برآمدند و این امر را با بهکارگیری دیپلماسی، کمک مالی، و اقدامهای سیاسی پنهانی، به اجرا درآوردند. بهزودی پس از کودتا، پرزیدنت آیزنهاور پیام تبریکی برای شاه فرستاد، و مقامهای آمریکایی اعلام کردند که درخواست ایران برای دریافت کمک، موردتوجه سریع و مساعد قرار خواهد گرفت.4 هوشنگ مهدوی دورنمای کلی سیاست ایران بعد از کودتا را اینگونه توصیف کرده است: به دنبال کودتای ۲۸ مرداد، محمدرضا پهلوی شخصا کنترل سیاست خارجی را به دست گرفت، هرچند طی ده سال آینده، دیپلماسی ایران تحت نظارت مشترک آمریکا و انگلیس قرار داشت. کودتای نظامی با نقشه انگلیسیها و به دست آمریکاییها انجام شد و دولت زاهدی دستنشانده واشنگتن بود. شاه سیاست موازنه منفی را کنار گذاشت و برای حفظ موجودیت خود، ایران را وارد پیمان نظامی بغداد کرد. رویهمرفته در دهه 1332-۱۳۴۲ش، تمام هموغم رژیم مصروف تحکیم موقعیت خود و سرکوب مخالفان بود.5 پشتیبانی دولت آیزنهاور از سرنگونی مصدق، از آغاز فرادستی و فرودستی در روابط ایران و آمریکا حکایت میکرد و شکل دولت پهلوی را تماما به یک دولت دستنشانده تغییر داد.
ثباتی متزلزل در سایه دستنشاندگی
پشتیبانی اقتصادی و نظامی آمریکا از ایران در دوره بعد از کودتا باعث ثبات نسبی در ایران شد، حاکمیت را از هرگونه تنگنا و مخمصه اجتماعی مهم که قدرتش را تهدید میکرد آزاد کرد و شاهنشاهی پهلوی را بهسوی دیکتاتوری راند. در عوض شاه هرگونه تهدید کمونیستی یا ناسیونالیستی علیه منافع آمریکا در ایران را بیرحمانه سرکوب کرد و کشور را بهصورت متحد آمریکا در جنگ سرد درآورد. چنین رابطهای بین یک ابرقدرت فرادست و یک کشور جهانسومی فرودست، امری عادی در دوره جنگ سرد بهشمار میآمد. آمریکا در منطقه خاورمیانه از روابط مشابهی با اردن سود میجست و یمن جنوبی نیز دولت فرودست اتحاد شوروی بود. با وجود این، اهمیت حیاتی کمکهای اقتصادی و نظامی ارائهشده از جانب مسکو با واشنگتن به معنای آن است که ابرقدرتها اغلب میتوانند در امور داخلی دولتهای فرودست خود دخالت و منافع مادی خود را عنداللزوم حفظ کنند و رقابت آنها را در تجددگرایی ارتقا بخشند. ابرقدرتها نیز مانند قدرتهای امپریالیستی اروپایی گذشته، اغلب بهجای ترغیب از سرکوب استفاده میکنند تا جنگهای خود را در جهان سوم پیش برند. بهطور دقیق وجه مشخصه چنین رابطه فرادست و فرودستانهای چانهزنی همیشگی برای بهدست آوردن تسلیحات و تمایل آمریکا برای دخالت در امور داخلی ایران بود که نیکسون آن را از پیش به ارث برده بود.6
محمدرضا پهلوی و ثریا پهلوی پس از وقوع کودتای 28 مرداد، هنگام سفر به آمریکا و دیدار با آیزنهاور
شماره آرشیو: 6825-۷ع
قدرتهای خارجی دخیل در کودتا و بهویژه آمریکا برای کسبِ مشروعیت و نفوذ در ایران نیز از چنین تلاشهایی استقبال میکردند. آیزنهاور بلافاصله پس از کودتا در سخنانی با عنوان «صلح با عدالت»، که خیلی هم آن را تبلیغ کردند، ظاهرا بدون اینکه قصد شوخی یا طنزی داشته باشد، ادعا کرد: ایرانیها بهطور خودانگیخته، به دلیل ترسشان از کمونیسم، علیه یک دیکتاتور مقاومتناپذیر (مصدق) بهپا خاستند. رسانههای آمریکایی و انگلیسی نیز داستان کودتا را با قیام مردم ایران بر ضد یک دیکتاتور غیرقانونی (مصدق) جلوه دادند و محمدرضا پهلوی را رهبری نیکوکار و مهربان و پیرو قانون اساسی معرفی کردند. در کنار این تبلیغات و پس از سقوط مصدق، دلارهای آمریکایی بهسوی ایران سرازیر شد. در 10 شهریور هندرسون اطلاع داد که دولت آمریکا 23 میلیون و 400 هزار دلار به ایران کمک خواهد کرد. علاوه بر این، در چهاردهم همان ماه، دولت آمریکا مبلغ 45 میلیون دلار کمک بلاعوض به ایران پرداخت کرد. این همان آمریکایی بود که بارها تقاضای وام مصدق را به تعویق انداخته بود و آخرین بار به او گفته شد که تا حل نشدن مسئله نفت، وامی به ایران پرداخت نمیشود.7
سرمقاله روزنامه «نیویورکتایمز» انگیزهها و هدفهای دولتمردان آمریکایی را که خودشان نمیتوانستند آشکارا بر زبان بیاورند، با صراحت چنین بیان کرد: اینک کشورهای درحالتوسعه سرشار از منابع غنی، با بهای سنگینی که یکی از آنها باید بپردازد، از ملیگرایی تعصبآلود درس عبرتی میگیرند. مصدقهای دیگر سراسر جهان، پیش از اقداماتی مانند اداره منابع خود، باید احتیاط کنند؛ زیرا منابع آنان یقینا به ما تعلق دارد نه خودشان.8 با پیروزی کودتای 28 مرداد نیز، ایالات متحده و بریتانیا، به اهداف خود دست یافتند و با سرنگونی دولت مصدق و بازگردانیدن محمدرضا پهلوی، سلطه خود را در ایران تحکیم کردند. این اهداف عبارتاند از: براندازی حکومت ملی دکتر مصدق، بازگردانیدن محمدرضا پهلوی و استقرار استبداد سلطنتی، اعاده سلطه ایالات متحده و بریتانیا بر ایران، بازگردانیدن جریان نفت به غرب و سرکوب کردن جنبش ملی مردم ایران. رژیم بعد از کودتا و دولتهای رویکارآمده بهشدت با بحث و بررسی دلایل، چگونگی و مجریان کودتا مخالفت ورزیدند و آن را به مسئلهای محرمانه بدل کردند. عکسالعملها نسبت به کودتا عمدتا در نطفه خفه شدند و تنها در مواردی معدود به شکلی افراطی امکان بروز یافتند. احساسات ضد انگلیسی ایرانیان به احساسات ضدآمریکایی و ضد امپریالیستی تبدیل شدند.9 این ثباتِ متزلزل رژیم پهلوی درواقع هدیهای از سوی ایالات متحده آمریکا بود که با شعلهور ساختن احساسات ملیگرایانه و اسلامی ایران، پیشدرآمدی بر انقلاب اسلامی شد.
محمدرضا پهلوی و آیزنهاور
شماره آرشیو: ۱-۳۴-۱۱ع
فرجام سخن
کودتای ۲۸ مرداد ایران را از مسیر توسعه سیاسی ـ اقتصادیاش خارج کرد و به ایرانیان ضربه روحی عمیقی وارد آورد. یکی از پیامدهای کودتا که هم از نظر اجتماعی و هم از نظر روانی اهمیت داشت، وارونه کردن برخی ارزشها بود. استقلال بهعنوان یک ارزش مقدس نزد جامعه ایرانی درنتیجه کودتای آمریکایی مخدوش شده بود و بیش از گذشته روابط حامی ـ پیرو میان ایران و آمریکا را آشکار کرد. دولت پهلوی اگرچه از همان ابتدای تأسیس همراستا با منافع قدرتهای بزرگ، یعنی انگلیس و سپس آمریکا بود، اما بهواسطه کودتای 28 مرداد ادعای پیشرفت، توسعه و نوسازی در سایه اتخاذ شعار ناسیونالیسم مثبت در معرض تردیدهای جدی قرار گرفت؛ ازاینرو تعمیق دستنشاندگی دولت پهلوی و اصرار بر رابطه حامی ـ پیرو، که به اعطای حق کاپیتولاسیون و دخالتهای بیشمار خارجیها در ایران منجر شد، زمینه را برای انقلاب اسلامی فراهم کرد.
پی نوشت:
1. مارک گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه: بنای دولتی دستنشانده در ایران، ترجمه فریدون فاطمی، تهران، نشر مرکز، 1371، ص 130.
2. محمود سریعالقلم، اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی، تهران، نشر گاندی، 1397، ص 183.
3. داریوش بایندر، شاه، انقلاب اسلامی و ایالات متحده، تهران، نشر پارسه، 1399، ص 28.
4. مارک گازیوروسکی، همان، ص 208.
5. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1300 – 1357، تهران، نشر البرز، 1375، صص 219-221.
6. روهام الوندی، نیکسون، کیسینجر و شاه: روابط ایالات متحده و ایران در جنگ سرد، ترجمه غلامرضا علیبابایی، تهران، نشر پارسه، 1396، ص 35.
7. محمد سمیعی، نبرد قدرت در ایران: چرا و چگونه روحانیت برنده شد؟، تهران، نشر نی، چ سوم، 1397، صص 510-511.
8. سهراب یزدانی، کودتاهای ایران، تهران، ماهی، 1396، صص 365-366.
9. علی رهنما، پشت پرده کودتا (اوباش فرصتطلبان ارتشیان جاسوسان)، تهران، نشر نی، 1399، ص 516.