بهائیت و آشوب‌های‌های داخلی ایران، نظری بر ریشه و پیشینه

فرقه‌ای عقب‌مانده، در قامت پای ثابت اغتشاشات!

بر حسب شواهد موجود، فرقه بهائیت در اغتشاشات پانزده سال اخیر در ایران، نقشی فعال داشته است. آنان در این فقره به تظاهر نمی‌پردازند و چیزی را اعلام نمی‌کنند، اما از طریق شبکه وابستگان به خویش در ایران، به تداوم این فرآیند مدد می‌رسانند و حتی خود در صف نخست دشمنان قسم‌خورده جمهوری اسلامی‌اند. در مقال پی‌آمده، ریشه‌های این عداوت، مورد اشاره و تحلیل قرار گرفته است
فرقه‌ای عقب‌مانده، در قامت پای ثابت اغتشاشات!

آغاز سخن
«به یاد دارم که وقتی خبر رحلت امام خمینی (رحمت‌الله علیه) منتشر شد، بهائی‌ها خیلی خوشحال بودند. آنها به یکدیگر تبریک می‌گفتند، چون امام را دشمن بزرگ خودشان می‌دانستند...». این جمله را زنی می‌گوید که بعد از 25 سال زندگی در میان بهائیان، مسلمان شد و با نامه‌ای که در 36 صفحه نگاشت، ثابت کرد بهائیت فرقه‌ای تشکیلاتی و استعماری است و نه از آیین‌های مذهبی و هم او، همسرش را نیز با خود همراه نمود.[1] او می‌گوید در زمان جنگ هشت‌ساله تحمیل‌شده به ایران، بهائی‌های ساکن ایران اعلام کردند که مداخله در سیاست برای آنها ممنوع است! آنها آرزو داشتند ایران شکست بخورد و از این اتفاق خوشحال نیز می‌شدند؛ چرا که مواضع آمریکایی‌ها علیه ایران برایشان مهم و کارگشا بوده است، اما همان‌ها در سال 1388، وقتی فتنه رنگین در ایران پا گرفته بود، از طرف مقر بهائیت در اسرائیل دستور گرفتند که در سیاست مداخله کنند و با شرکت در تظاهرات و بر پا کردن معرکه، جو سیاسی کشور را به سمتی ببرند که آمریکایی‌ها می‌طلبیدند. او می‌گوید: «بهائیان در سال 1388 مسلح شده بودند، تا آتش به پاکن معرکه باشند...».[2]
مهناز رئوفی و همسرش بعد از اینکه مسلمان شدند، اجازه معاشرت با خویشاوندانشان از آنها گرفته شد. به‌رغم ادعاها، این زن و شوهر از سوی بیت‌العدل (مقر بهائیان در اسرائیل)، طرد و بهائیان از هر گونه معاشرت و سلام و کلام با آنها منع شدند؛ با این دستور کوتاه: «اعلام می‌دارد؛ مشخصات کامل مطرودین مزبور هم بعدا ارسال می‌گردد. مقرر فرمایند مراتب را فورا به عموم یاران الهی در آن سامان اعلام فرمایند. با رجاء تأیید».[3]
 
فائزه هاشمی در دیدار با فریبا کمال‌آبادی و برخی دیگر از وابستگان به فرقه بهائیتفائزه هاشمی در دیدار با فریبا کمال‌آبادی و برخی دیگر از وابستگان به فرقه بهائیت

بهائی‌ها و صهیونیست‌ها
برای فهم این موضوع که فرقه بهائیت پیوندهای جدی با محافل اسرائیلی و صهونیستی دارد، نیاز به جست‌وجوی زیادی درباره تاریخچه این فرقه نیست. میان بهائیسم و صهیونیسم، پیوندی بدیهی وجود دارد که از جمله نمودهای روشن این یگانگی، مقر و پایگاه اصلی بهائیت به نام «بیت‌العدل» است که در مرکز اسرائیل و رژیم صهیونیستی قرار دارد. آنان از بدو استقرار در اسرائیل، با رژیم صهیونیستی رابطه‌ای گرم یافتند و داد و ستدهای سیاسی فراوانی را به انجام رساندند. ماکسول یکی از رهبران بهائی می‌گوید: «من ترجیح می‌دهم که جوان‌ترین ادیان (بهائیت)، از تازه‌ترین کشورهای جهان (اسرائیل) نشو و نما نماید...». به این ترتیب، مرکز فعالیت این فرقه تشکیلاتی در دل جهان اسلام و در میان سرزمین‌های اشغالی آسیای غربی قرار گرفته است.[4] آنچه شباهت تشکیلات رژیم صهیونیستی با فرقه تشکیلاتی بهائیت را بیش از پیش در ذهن مورخان برجسته می‌کند، ایدئولوژی و نوع نگاه آنان به فلسطین در وهله اول و سپس به کشور ایران است. رژیم اشغالگر قدس، پس از تصرف و اشغال سرزمین‌های فلسطین، آن را به عنوان ارض موعود یهود اعلام کرد و پس از آن به کشتار بی‌وقفه مردم بومی آن پرداخت، تا آن را برای گسترش اهداف خود یکدست کند. این رژیم در راستای همین هدف، فراخوانی اجباری به همه یهودیان در سراسر دنیا داد، تا بتواند نیروی انسانی لازم را برای تشکیل کشور ساختگی خود تأمین کند. مشابه همین اقدام را در تاریخ بهائیت، به‌روشنی می‌توان دید؛ با این تفاوت که بهائیان، ایران را ارض مقدس و موعود خود نامیده‌اند و تا آنجا که دستشان می‌رسید، در زمان حکومت پهلوی به اشغال پست‌ها و مناصب مهم حکومتی مشغول شدند و در کنار آن، زمین‌های زیادی را به وسیله رانت نزدیکی به پهلوی‌ها، از دست صاحبانش خارج کردند؛ چنان‌که عبدالله شهبازی، مورخ تاریخ معاصر، دراین‌باره آورده است: «سلطه بهائیان بر دو نهاد اصلی متولی اراضی (اصلاحات ارضی و منابع طبیعی)، عامل مهمی در تجدید ساختار مالکیت به سود اعضای متنفذ فرقه بهائی بود. محسن پزشکپور، نماینده آخرین دوره مجلس شورای ملی، در جلسه طرح و بررسی لایحه بودجه سال 1357، با اشاره به هژبر یزدانی، بزرگ‌مالک بهائی دوران متأخر پهلوی، چنین گفت: در مسیر اصلاحات ارضی، یک فئودالیسم جدید به‌وجود آوردند... زمین را به روستاییان صاحب نسق دادند و بعد با برنامه کشت و صنعت، از آنها گرفتند و آن وقت آن زمین‌ها را به دست عده معدودی دادند... این زمین‌ها را به نام ملی شدن، از هزار نفر گرفتند و به یک نفر دادند... مراد از تقسیمات ارضی این بود، که قسمت عظیمی از منابع مملکت را در اختیار عده معدودی قرار دهند... این بود که وقتی شما از مشهد حرکت می‌کنید و به
سمت مازندران می‌روید، دو طرف جاده مدام یک تابلو می‌بینید که نوشته مزارع فلان شخص{هژبر یزدانی}. نتیجه‌اش همین است که در روزنامه‌ها خواندیم که فلان کس { هژبر یزدانی}، انگشتری هشتادمیلیونی در دست دارد و بادی‌گارد دارد و لابد می‌دانید که به‌وسیله بادی‌گاردهایش هم، در مواردی اقدام کرده است...».[5]
همان‌طور که در سطور پیشین اشارت رفت، از اقدامات مهم بهائیان در ایران، همواره تصرف زمین‌های مرغوب و حاصلخیز بوده است و این یکی دیگر از وجوه شباهت فعالیت این فرقه در ایران، به فعالیت صهیونیسم در فلسطین اشغالی است.  ارتشبد سابق حسین فردوست (رکن مهم اطلاعاتی و امنیتی رژیم پهلوی و ندیم محمدرضا پهلوی)، که از نزدیک با بهائیان حاضر در دربار ایران حشر و نشر داشت، می‌گوید: «در واقع بهائیت جهانی این تصور را داشت که ایران، همان ارض موعودی است که باید نصیب بهائیان شود و لذا برای تصرف مناصب مهم سیاسی منعی نداشتند. بهائی‌هایی که من دیدم، واقعا احساس ایرانیت نداشتند و این کاملا محسوس بود و طبعا این افراد جاسوس بالفطره بودند...».[6]
به شواهد موجود، اظهارات فضل‌اله صبحی را نیز می‌توان اضافه کرد. او که خود فردی است که زمانی بهائی بوده و بعدتر با شناختی دقیق از ماهیت تشکیلاتی این فرقه از آن خارج شده است، می‌گوید: «بیشتر بهائیان یهودی هستند؛ ازاین‌رو حامیان سرسخت بهائیت که سیاهی‌لشکر شده و در ترویج این آیین از ثروت و چیزهای دیگر مایه گذاشتند، صهیونیست‌ها بوده‌اند...».[7] این مطلب به‌خوبی نشان می‌دهد که بهائیان و صهیونیست‌ها، با یکدیگر هم‌افزایی داشته و در جهت تحقق اهداف هم، از هیچ کمکی فروگذار نمی‌کنند. چکیده آنچه بهائیان از دیرباز در تلاش بوده‌اند تا در ایران به اجرا بگذارند، در نامه‌ای که یکی از دانشجویان دانشگاه پهلوی شیراز، به امام خمینی(ره) می‌نویسد، به‌خوبی بیان شده است. در بخشی از این نامه می‌خوانیم: «کشوری که نخست‌وزیرش آقای عباس هویدا، وزیر جنگش آقای سپهبد صنیعی، وزیر بهداری‌اش آقای شاهقلی، وزیر آب و برق‌اش آقای روحانی و طبیب مخصوص شاهش آقای سپهبد ایادی، همه بهائی و از افراد وابسته به تشکیلات جاسوسی بهائیت و صهیونیسم می‌باشند، کشوری که خریدار واپس‌زده‌های اسرائیلی است و خلاصه در کشوری که پست‌ها و مراکز حساس به وابستگان به صهیونیسم تقدیم می‌گردد و روزبه‌روز رشته‌های مهم صنعتی و تأسیسات بزرگ کشاورزی به دست آنها سپرده می‌شود، نه تنها این اقدام شاه (بخشیدن زمین به بهائیان شیراز برای ساختن احرامگاه) در شیراز بعید نیست، بلکه باید انتظار آن را داشت که نقشه‌های بدتر از آن هم طراحی گردد و عامل‌پیشگان، مو به مو اجرا کنند...».[8]
پیوند بهائیان و اسرائیل از سال‌های قبل از انقلاب نیز، آن چنان شهرتی داشت که جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور فقید مصر، نیز در سال 1349 به آن صحه گذاشته بود. او بهائیان را جاسوس اسرائیل در جهان معرفی کرد؛ آن‌چنان‌که دفتر دبیر کل «العالم الاسلامیه» در سال 1352ش در مکه، طی اعلامیه‌ای اعلام کرد: «معامله با اسرائیل و بهائیان، بایستی از سوی کشورهای مسلمان تحریم شود...».[9] اعتراف سفیر وقت اسرائیل در ایران، درباره حضور بهائی‌ها در دستگاه‌های مختلف کشور، خواندنی و تکان‌دهنده است: «در سایه دوستی با {سرلشکر عبدالکریم} ایادی، با گروهی از سرشناسان کشور آشنا شدم، که هرگز باور نمی‌کردم پیرو کیش بهائی باشند. بسیاری از آنها در باور خود چون سنگ خارا بودند، ولی به‌خوبی می‌دانستند چگونه در برابر دیگران، خود را پنهان سازند. آنها همه دریافته بودند که در برابر من {به عنوان یک یهودی و سفیر اسرائیل} نیازی به پنهان‌کاری ندارند...».[10]
 
بهائیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران چه کردند؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بهائیان فعال در کشورمان، بلافاصله توسط دولت‌های آمریکا، کانادا، انگلیس و بعضی دیگر از کشورهای استعمارگر، به پناهندگی سیاسی پذیرفته شدند. آنها برای خروج سرمایه از ایران و تهی شدن دست دولتمردان جدید ایران، تمامی ثروت خود را از ایران خارج کردند و سران شناخته‌شده آنها نیز به کشورهای حامی‌شان پناهنده شدند. در گزارش سفارت آمریکا به وزارت امور خارجه آن کشور در ژوئن 1979م (1359ش) گفته شده است: «یکی از نه نفر از مردان متفکر بهائیان گفت که جامعه بهائی احساس می‌کند از جهات اداری، اجتماعی و مالی در حال مرگ است و با بدترین بحران در تاریخ 128ساله‌اش مواجه است...».  از سوی دیگر، دولت‌های غربی با تقویت بیش از پیش این فرقه، از آن به عنوان حربه‌ای برای مبارزاتشان علیه نظام اسلامی استفاده کردند. بسیاری از شبکه های فارسی زبان خارج از ایران،که علیه موجودیت نظام اسلامی ایران در حال فعالیت تبلیغاتی و سیاسی هستند، توسط سران پناهنده‌شده فرقه تشکیلاتی بهائیت اداره می‌شوند. این حمایت و دیگر حمایت‌های مالی و اجتماعی دولت‌های غربی از تشکیلات بهائیت در خارج از ایران، نمی‌تواند دلیل دیگری جز همسویی اهداف آنان با یکدیگر داشته باشد؛ چنان‌که وقتی رونالد ریگان، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، در حمایت از چند جاسوس بهائی در خلال جنگ تحمیلی، به سخنرانی پرداخت، امام خمینی(ره) در پاسخ به آن فرمود: «نمی‌دانم اینکه در بعضی رادیوها پخش کردند، صحبت رئیس‌جمهور آمریکا را، ملاحظه کردید؟ که ایشان از همه دنیا استمداد کردند برای اینکه بهائی‌هایی که در ایران هستند و مظلوم‌اند و جاسوس هم نیستند و به‌جز مراسم مذهبی، به کار دیگری
اشتغال ندارند و ایران برای همین که اینها مراسم مذهبی‌شان را به جای می‌آورند، 22 نفرشان را محکوم به قتل کرده‌اند، ایشان از همه دنیا استمداد کرده، که اینها جاسوس نیستند، اینها یک مردمی هستند که دخالت در هیچ کاری ندارند و روی انسان‌دوستی ایشان این مسائل را می‌گویند... اگر ایشان (ریگان) این مسائل را نمی‌گفت، خوب گاهی اذهان ساده احتمال می‌دادند که خب اینها هم یک مردمی هستند، که ولو اعتقاداتشان فاسد است، لکن مشغول کار خودشان هستند... لکن بعد از اینکه آقای ریگان گفته‌اند، شهادت دادند به اینکه اینها جز مراسم مذهبی چیز دیگری ندارند، باز هم می‌توانیم باور کنیم؟ از آن طرف وقتی که حزب توده را (به جرم جاسوسی) می‌گیرند، شوروی صدایش بلند می‌شود که یک عده مردم بی‌گناهی که با جمهوری اسلامی هم موافق بودند... دولت ایران بیخودی آمده است اینها را گرفته و حبس کرده، از آن طرف هم آقای ریگان می‌گوید که این بهائی‌ها، بیچاره‌ها مردم آرامی، ساکتی مشغول عبادت خودشان هستند... اگر اینها جاسوس نیستند، شما صدایتان در نمی‌آمد. شما برای خاطر اینکه اینها یک دسته‌ای هستند که به نفع شما هستند (اعتراض کردید)... آمریکا را می‌شناسیم که انسان‌دوستی‌اش گل نکرده، که حالا برای خاطر 22 نفر بهائی که در ایران به قول خودشان گرفتار شدند، برای انسان‌دوستی یک وقت صدا کرده و فریاد کرده و به همه عالم متشبث شده است، که به فریاد اینها برسید. مردم شما را می‌شناسند... اگر دلیلی ما نداشتیم به اینکه اینها جاسوس آمریکا هستند... طرفداری ریگان... کافی بود. بهائی‌ها یک مذهب نیستند، یک حزب هستند. یک حزبی که در سابق انگلستان پشتیبانی آنها را می‌کرد و حالا هم آمریکا دارد پشتیبانی می‌کند. اینها هم جاسوس‌اند مثل آنها... مسئله این است که طرفدار اینها شما آقای ریگان هستید...».[11]
آنچه بهائیان همواره در پی آن بوده‌اند، تحقق وعده بنیان‌گذاران این فرقه تشکیلاتی، یعنی جهانی شدن این تشکیلات است؛ ازاین‌رو بهائیان با استفاده از ابزار اینترنت و مدیریت شبکه‌های متعدد ماهواره‌ای، در پی تبلیغ و جذب عضو جدید و نیروهای تازه هستند. به صورت مشخص می‌توان به بی‌بی‌سی فارسی اشاره کرد، که حضور چشمگیر بهائیان در سطوح مختلف سرویس بی‌بی‌سی، از مدیریت‌های کلان آن شبکه تا سطوح پایین‌تر شواهد آشکاری داشته است. از آن جمله می‌توان به ریاست بخش آسیا و اقیانوسیه این شبکه اشاره کرد، که تحت ریاست یکی از بهائیان به نام بهروز آفاق است.[12]
 
حسین فردوست
حسین فردوست

کلام آخر
امروزه بهائیت برای ایجاد جاذبه برای معارف از میان تهیِ خویش، در پوسته یکی از نحله‌های حامی حقوق بشر درآمده است و با صرف بودجه‌های فراوان، به تبلیغات می‌پردازد. این در حالی است که آنان در بسیاری از متون مادر و کلان خویش، علی‌الاصول برای انسان‌ها ارزشی قائل نیستند و برخی از ایشان را به صفاتی زشت متصف می‌سازند. عبدالقادر همایون، استاد فرقه‌پژوهی و نقد بهائیت، درباره رویکردهای غیرانسانی این فرقه چنین آورده است:
«بهائیت یک ظرفیت بالقوه بود، که استعمار بیگانه آن را به یک قدرت بالفعل درآورد. نقش استعمار نسبت به بهائیت، غیرقابل انکار است. روس‌ها بابیت را کشف و از دل آن بهائیت را خلق کردند، انگلیس‌ها پرورشش دادند و زمان باروری این درخت نحس، بخت با آمریکا و اسرائیل بود که از بهائیت حمایت کردند. پس مخالفت با بهائیت، مخالفت با یک دین یا یک آیین نیست، بلکه مخالفت با فرقه‌ ضاله استعماری است. اصلا موضوعات دینی در بین بهائیان امروز، آن موضوعیت خاص را ندارد؛ چرا که دستشان از اینکه بخواهند در برابر ادله ما قد علم کنند، خالی است. از این گذشته بهائیت یک آیین ضد بشری است. آنها شعار وحدت و انسان‌دوستی سر می‌دهند و از طرفی ضدبشری‌ترین عقاید را القا می‌کنند. به طور مثال، آنها بین سیاهان آمریکا و آفریقا فرق می‌گذارند و می‌گویند: سیاه‌های آفریقا گاو‌هایی در هیبت آدمیزاد هستند! این مغز و هسته بهائیت است. بهائیت دم از تساوی حقوق زن و مرد می‌زند و در آیین خود بدترین احکام ضدجنسیتی را دارد؛ آنها زنان را به بیت‌العدل، که بزرگ‌ترین مرکز رهبری آنان است، راه نمی‌دهند و معتقدند زنان شایسته بجا آوردن حج بهائی نیستند...».

پی‌نوشت‌ها
----------------------------------------------
[1] . مصاحبه منتشرشده مهناز رئوفی به نقل از سایت باشگاه خبرنگاران جوان.
[2] . همان.
[3] . آرشیو مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
[4] . امیرعلی حسن‌لو، «شکل‌گیری بهائیت و پیوند با صهیونیسم»، فصلنامه مشرق موعود، پاییز 1386.
[5] . عبدالله شهبازی، «جمعیت بهائیان ایران در عصر پهلوی به تفکیک منطقه»، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران.
[6] . کریم حق‌پرست، «بهائیت، پیوند با بیگانه، خصومت با ملت»، فصلنامه زمانه، ش 61 (1386).
[7] . امیرعلی حسن‌لو، همان.
[8] . نهضت امام خمینی، ج 2، ص 667؛ به نقل از: محبوبه اسماعیلی، نقش و جایگاه انگلستان در شکل‌گیری و تداوم فرقه‌ی بهائیت در ایران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.
[9] . تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، ص 323 به نقل از همان.
[10] . محمد منصورنژاد، «بهائیان و رسانه»، مرکز پژوهش‌های صداوسیما:
http://pajuhesh.irc.ir/product/article/show/mag/62167/page/39/id/215817?
[11] . امام خمینی، صحیفه نور، ج 17، ص 266؛ به نقل از: محمدرضا نصوری، ماهنامه انتظار موعود، ش 27:
 https://www.farsnews.ir/news/13921116001201/پیوند-و-همکاری-بهائیت-با-رژیم-پهلوی
[12]. محمد منصورنژاد، همان.
https://iichs.ir/vdcaounu.49nyy15kk4.html
iichs.ir/vdcaounu.49nyy15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما