طی اغتشاشات دو ماه اخیر، اخبار فراوانی از ایجاد آشوب و درندهخویی اعضای دو گروهک تجزیهطلب «کوموله» و «دموکرات» در رسانهها منتشر شد، که تداعیگر عملکرد جنایتکارانه این دو گروهک در سالهاي ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی است. در این مقال فرازهایی از اقدامات این جریانها، در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بیان شده است.
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ طی اغتشاشات دو ماه اخیر، اخبار فراوانی از ایجاد آشوب و درندهخویی اعضای دو گروهک تجزیهطلب «کوموله» و «دموکرات» در رسانهها منتشر شد، که تداعیگر عملکرد جنایتکارانه این دو گروهک در سالهاي ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی است؛ گروهکهایی که با حمایت کشورهای معاند همچون: اسرائیل، انگلیس و آمریکا، به مقابله با نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران برخاستند و در این راه، از هیچگونه جنایتی علیه مردم مظلوم مناطق کردنشین، در سه استان کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی و خادمان آنها از سایر اقوام ایرانی، دریغ نکردند. در این مقال فرازهایی از اقدامات این جریانات، در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بیان شده است.
آغاز ماجرا
هنوز چند روز از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که اولین تحرک گروهک موسوم به دموکرات، در 29 بهمن 1357 و با حمله به پادگان مهاباد صورت گرفت. گروههای فعال در مهاباد با برنامهای از قبل طراحیشده، به رهبری عبدالرحمن قاسملو، از رهبران حزب دموکرات، و با تحریک برخی طرفداران فعال در پادگان، شورشی در پادگان تیپ3 مهاباد به راه انداختند، که منجر به خلع سلاح فرماندهان، مسئولان و كاركنان غیر وابسته گردید و نهایتا کنترل پادگان، در اختیار این افراد قرار گرفت. در پی این اقدام، تعداد قابل توجهی از سلاحها و تجهیزات پادگان، از جمله سیزده دستگاه تانک، چندین ارابه توپ، دهها قبضه خمپارهانداز، تیربار و آر.پی.جی7 و صدها قبضه اسلحه سبک، به همراه دیگر انواع مهمات غارت شد![1] عبدالله مهتدی، از سران کومله، تصرف پادگان مهاباد به دست دموکراتها را چنین روایت کرده است: «یکی از نقاط قوت دموکراتها اشغال پادگان مهاباد بود، هرچند ما نیز مراکز کوچکی را گرفتیم، اما آنها با استفاده از تجهیزات این پادگان، هزاران پیشمرگه و نیروی مقاومت و مردم را مسلح کرده و بدین ترتیب، حزب به نیروی بزرگی در کردستان تبدیل گشت...».[2]
نمایی از مقر حزب دموکرات، در اقلیم کردستان عراق (آبان 1401)
تحریم رفراندوم
مدتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به پیشنهاد امام خمینی، قرار شد همهپرسی جمهوری اسلامی در 10 و 11 فروردین 1358، در سراسر کشور برگزار شود. به دنبال آن، شش جمعيت و اتحاديه در كردستان ازجمله کومله، با صدور اعلاميههايي اعلام كردند كه در رفراندوم شركت نخواهند كرد.[3] شيخ عزالدين حسینی، امام جمعه مهاباد، تحت تأثير فرمان كومله، بدون مشورت يا اطلاع حزب دموكرات، نوشتهاي را منتشر و شركت در رفراندوم را تحريم كرد!
جنگ در نقده
در ۳۱ فروردین ۱۳۵۸، حزب دموکرات به بهانه تشکیل دفتر حزب در شهر نقده، اقدام به برگزاری میتینگ در این شهر کرد. با وجود مخالفت برخی از بزرگان ترک و حتی کرد، گردهمایی سیاسی در ورزشگاه فوتبال این شهر برگزار شد و ضمن دعوت از ریشسفیدان و معتمدین هر دو گروه کرد و ترک نقدهای، حامیان حزب دموکرات از شهر نقده و دیگر شهرهای اطراف در آن همایش جمع شدند. این گردهمایی به درگیری بین دو گروه و کشتار مردم بیگناه و غارت خانههای آنها منجر شد، بهطوری که نیروهای ژاندارمری مجبور به مداخله و جمع کردن ماجرا شدند. طی سه روز درگیری در این شهر، پنجاه نفر شهید، تعدادی مجروح و نزدیک به هزار نفر از اهالی ترک منطقه اعم از زن و مرد، در دستههای مختلف به دست قوای مهاجم اسیر شدند، که بعد از مدتها اسارت به دست نیروهای دموکرات در مخفیگاههای این حزب و پس از تحمل شکنجه و سختیهای فراوان، به شهر خود بازگشتند.
ناامنیها در محور سرو
سرو در نقطه مرزی ایران و ترکیه و 45 کیلومتری شهر ارومیه واقع شده است. مسیر جادهای که از داخل کشور به نقطه مرزی سرو امتداد دارد، بسیار حساس و حیاتی است؛ زیرا عبور و مرور از کشور ترکیه به ایران و برعکس، از این مسیر صورت میگیرد. نیروهای حزب دموکراتِ وابسته به قاسملو و سنار مامدی در منطقه سرو، به طور هماهنگ و مشترک برای حمله به ارومیه، تجدید قوا كردند و مشکلات زیادی را برای مردم منطقه بهوجود آوردند. رحمان قضات، که در آن مقطع از خلبانان پایگاه هوایی تبریز بود، عملکرد نیروهای این حزب کُرد در منطقه سرو را اینگونه روایت میکند: «با کمی دقت مشاهده کردم آنها تعداد زیادی اتوبوس و خودروهای شخصی را در جاده متوقف کرده و با پیاده کردن مسافران، مشغول بازرسی و تفتیش لباس و وسایل مسافران، برای غصب پول و زیورآلات آنها هستند. صحنه عجیبی بود، با خودم فکر کردم، این افراد که دم از دموکراسی و آزادی برای مردم کردستان میزنند، چرا مثل دزدان سرگردنه به جان زن و بچه هموطنان خود افتاده و مال و اموال آنها را اینطور وحشیانه به یغما میبرند؟...».
در 26 تیر 1358، اطراف ارومیه و پاسگاه مرزی سرو، محل زد و خوردهای جدی بود. در ابتدا چند تن از مردم و نیروهای سپاه شهید و پنج تن از پاسداران نیز، به وسیله کردها به گروگان گرفته شدند. این عده چند روز بعد آزاد شدند، اما درگیریها پایان نیافت. زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین غلامرضا حسنی ــ که از نزدیک شاهد ماجرا بود ــ در مورد این درگیریها گفته است: «نیروهای ما را با توپ 106 و مسلسلهای سنگین زیر آتش گرفتند. این توپها همان سلاحهایی بودند، که قبلا از پادگان مهاباد به غارت برده بودند. بهناچار به دفاع از خود برخاستیم و با تانک و مسلسل به سوی آنان شلیک کردیم. حدود دو ساعت این درگیری طول کشید. ما با اینکه غافلگیر شده بودیم و نیروهای ما سنگر هم نداشتند...».
محاصره پاوه
تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در پاوه، براي حزب دموکرات نيرويي بازدارنده بود. آنها ميخواستند پاوه را تسخیر کنند تا احزاب چپ بر سراسر کردستان مسلط شوند. حزب دموكرات بهتدریج به ناامن کردن پاوه و محورهای مواصلاتی این شهر دست زد. در 18 مرداد 1358، مردم پاوه بعد از تظاهراتي گسترده، در فرمانداري متحصن شدند و از مسئولان خواستند تا امنيت شهر را تأمين کنند. حزب دموکرات كه وضع را اينگونه ديد، دفتر تشكيلاتش را در پاوه به طور موقت تعطيل و مقرش را به قوريقلعه در 25 كيلومتري پاوه منتقل كرد و در قطعنامهای تشکيل شوراي شهرستان پاوه، تصفيه سپاه پاسداران این شهر و اعطاي حق خودمختاري کردستان را از اهداف خود برشمرد. آنها در ماه رمضان به طرف پاوه حرکت کردند و با نیروهای انقلابي مدرسه قرآن و نيروهاي سپاه و ژاندارمري درگير شدند.
محاصره پاوه توسط نیروهای ضد انقلاب حزب دموکرات کردستان و سایر گروهای چپ، طی روزهای ۲۳ تا ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ رخ داد. در این نبرد چند هزار تن از نیروهای شورشی به اسم دفاع از حقوق کُرد، اما در واقع در خدمت نیروهای بیگانه، که سودای تجزیه ایران را در سر داشتند، به شهر پاوه حمله کردند و کوشیدند تا آن را تصرف کنند. در مقابل چند صد تن نیروهای ژاندارمری و سپاه پاسداران، از شهر دفاع کردند. برای تقویت دفاع شهر، حدود هشتاد نفر از نیروهای سپاه تحت فرماندهی علیاصغر وصالی (گروه دستمال سرخها)، به مدافعان پیوستند. مهاجمان با بستن راههای ورودی، هر جا پاسداری را داخل شهر میدیدند، دستگیر و با جدا کردن سر از بدن او، سر بریده را در خیابانهای شهر میچرخاندند! در 26 مرداد 1358 مصادف با آخرین جمعه ماه رمضان، یعنی «روز قدس»، درگیری و محاصره با قطع آب، برق و کمبود مهمات و اسلحه شدت گرفت و تمام شهر به جز ساختمان ژاندارمری، به اشغال نیروهای ضد انقلاب درآمد. اعضای حزب دموکرات با اشغال شهر، به تنها بیمارستان پاوه یورش بردند و با همراهی رئيس بيمارستان ــ که از وابستگان حزب دموکرات بود ــ 25 پاسدار را که اکثرشان مجروح بودند، به شهادت رساندند. روز بعد ضدانقلاب پاسگاه را محاصره کرد و تا پشت ديوارهاي آن جلو آمد. در این میان یک فروند بالگرد به خلبانی محمد نوژه، که از کرمانشاه مأموریت داشت به مدافعان محاصرهشده مهمات برساند، هنگام بازگشت بر اثر اصابت به کوه منهدم شد و خلبان و همه سرنشینان آن به شهادت رسیدند. سرانجام در ۲۷ مرداد 1358، با صدور فرمان تاریخی امام مبنی بر لزوم شکست حصر پاوه، مقاومت نیروهای انقلابی مضاعف شد و مردم کرمانشاه و گروهی از نظامیان به فرماندهی سردار سیدعلیاکبر مصطفوی، به سمت پاوه حرکت کردند و توانستند با ایثار، بر مهاجمان تجزیهطلب پیروز شوند.
فاجعه زندان دلتو
بمباران زندان دلتو، يكي از فاجعههايي بود كه رژيم بغداد، با همكاري حزب دموكرات انجام داد. در ارديبهشت سال1360، جليل گاداني، فتاح كاوياني و ايرج سلطاني (يك خلبان فراري)، به نمايندگي از طرف حزب دموكرات با سرهنگ عيار عبدالرضا و رشيد صالح (از افسران حزب بعث مستقر در اداره استخبارات كركوك) ملاقات كردند. در اين ملاقات بر سر بمباران زندان دلتو توافق شد، كه عدهاي از نيروهاي سپاه، كميته، ارتش و جهاد سازندگي در زندان حزب دموکرات محبوس بودند. براساس اين توافق در 17 اردیبهشت 1360، زندانيان برخلاف هر روز كه به بيگاري برده ميشدند، در حياط زندان نگه داشته شدند و نگهبانان زندان نيز از پنجاه نفر به دوازده نفر كاهش يافتند. حتي افراد مختلف حزب دموكرات، از اين زندان به محلهاي ديگري منتقل شدند و بدينترتيب، همهچيز آماده بود. صبح آن روز، هواپيماهاي عراقی با هدايت حزب، ساختمان زندان را بهشدت بمباران كردند. طبق گفته بازماندگان فاجعه، نيروهاي حزب، نجاتيافتگان را از ارتفاعات هدف قرار ميدادند و در مجموع، 130 نفر را شهيد و مجروح كردند!
جنایت و اهانت به قرآن در روستای دولاب
یکی از اقدامات خبیثانه گروهکهای تجزیهطلب در مناطق کردنشین، گرفتن باج و پول به نام «یارمهتی» از مردم بود. به این شکل که با حمله به روستاها، از اهالی آنجا باج میگرفتند و افرادی را به عنوان گروگان با خود میبردند، که بتوانند به این باجگیریها ادامه دهند! یکی از روستاهایي که مورد هجوم و باجگیری حزب کومله قرار گرفت، روستای دولاب، منطقهای میان سنندج و کامیاران است. محمدرحیم حمهویسی، فرمانده وقت پایگاه مقاومت روستای دولاب، جنایات کومله در این روستا را اینگونه روایت میکند: «دراوایل پیروزی انقلاب وحتی قبل از آن، گروهکهای ضدانقلاب چه کومله و چه دموکرات به روستای دولاب رفتوآمد داشتند. این گروهکها اکثرا بهزور از مردم روستا پول وآذوقه میگرفتند، مردمی که خود در فقر و نداری زندگی میکردند، اما مجبور بودند برای اینکه مورد آزار و اذیت این گروهکها قرار نگیرند، هرچه در دست و بال داشتند به آنها بدهند. تجزیهطلبان حتی در مواردی به خانه مخالفان خود حمله میکردند و آنها را به اسارت میگرفتند. خود بنده حدود ۷ ماه و ۲۰ روز، دراسارت این گروهکها بودم و انواع شکنجههای روحی و روانی را میدادند، اما پدرم با پرداخت مبلغ زیادی پول به آنها، توانست من را آزاد کند... در اسفندماه سال 13۵۹ اعضای کومله وارد روستا شدند و در آن زمان، ۲۸۷هزارتومان را با عنوان «یارمهتی» یا کمکی، ازمردم روستا جمعآوری کردند و در نهایت اقدام به مصادره کامل تکیه دولاب کردند و قرآنهای موجود در آنجا را، از بالای پشت بام به داخل گل و خاک پرت کردند، تکیهای که در اعتقاد مردم روستا بلکه اکثر مردم منطقه، جایگاه والایی داشت. مردم روستای دولاب از این حرکت کوملهها، بسیار ناراحت و عصبانی شدند و دیگر تحمل این همه جور، ظلم و ستم آنها را نداشتند؛ لذا به اتفاق تعدادی از جوانان روستا، در مسجد دور هم جمع شدیم، وضو گرفتیم و دست روی قرآن گذاشتیم و قسم خوردیم که در دفاع از روستا و ایستادگی در مقابل ظالم و مشی ضددینی این گروهکها، با هم همپیمان ومسلح شویم...». با پناه بردن این جوانان به پیشمرگان در روستای نشور و کمکگیری از سپاهیان پاسدار، آنان مسلح شده و مشغول فراگیری آموزش نظامی میشوند، که نفوذیهای کومله خبر این اقدام آنها را به رؤسای کرد داده و به این شکل، با حمله کومله به این مجاهدان پیشمرگ مسلمان، درگیری آغاز میشود. در ابتدا اهالی روستا از زن و مرد، به دفاع از روستا پرداخته و سپس با کمک پیشمرگان مسلمان، نیروهای کومله شکست میخورند. در جریان این مجاهدت اهالی روستا و پیشمرگان، هجده نفر از اهالی و دو نفر بسیجی به شهادت میرسند.
پیکر یک پاسدار، که به دست عوامل حزب دموکرات به شهادت رسید (سال 1358)
کلام آخر
قدرتطلبی، خونریزی و جنایتهای سبُعانه، از جمله ویژگیهای گروههای تجزیهطلب کرد از ابتدای پیروزی انقلاب در ایران بوده است، اما به دلیل کمتر بیان شدن آن جنایتها به زبان هنر (فیلم و سریال)، بسیاری از مردم به آن واقف نیستند و لازم است برای آگاهی عموم مردم از عملکرد جنایتبار گروههای تجزیهطلب کرد علیه مردمان مناطق کردنشین و نیروهای رزمنده، فیلمها و سریالهای متعددی ساخته و پخش شود.
پی نوشت ها
-----------------------------------------------------------------------
سلام و ممنون از آگاهیای که ایجاد کردید لکن یک ایرادی وجود داره:
یک فروند بالگرد به خلبانی محمد نوژه، که از کرمانشاه مأموریت داشت به مدافعان محاصرهشده مهمات برساند، هنگام بازگشت بر اثر اصابت به کوه منهدم شد و خلبان و همه سرنشینان آن به شهادت رسیدند.
شهید نوژه خلبان جنگنده F-4 بودند نه بالگرد و جنگنده ایشون مورد اصابت گلوله قراره میگیره و با کوه برخورد میکنه که خودشون و ستوان یکم خلبان بشیر موسوی به شهادت میرسند.
لعنت خدا بر تمام گروهکهای ضد انقلاب مانند دموکرات و پژاک و کومله و مجاهدین خلق که به اسم عدالت اقتصادی و اجتماعی و حقوق بشر و ناسیونالیسم فارسی و کردی به جز ترور و آدمکشی و وطنفروشی کاری برای تودههای کرد و فارس نکردند.