در فلسفه سیاسی آیتالله خامنهای، غایت اخلاق موقوف بر سعادت جمع که موضوع سیاست است، دیده میشود. ثروت و دارایی، یکی از مؤلفههای سعادت به شمار آمده و فقر و تنگدستی در روایات اسلامی بدبختی بزرگی شمرده شده است
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکدهتاریخمعاصر؛ پیشینه فعالیتهای مذهبی، سیاسی و اجتماعی آیتالله خامنهای زمینه مناسبی را برای مبارزه سیاسی و مذهبی فراهم ساخت، به طوری که نقطه آغاز فعالیتهای سیاسی ایشان را میتوان در دیدار با سیدمجتبی نواب صفوی و امام خمینی در سال 1336 دانست. اولین بارقههای انقلابی در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و قیام 15 خرداد 1342 در ایشان پدید آمد. ثمره همگامی با راه امام و کلام امام، باعث استمرار و پایداری در فعالیتهای سیاسی بر ضد حکومت پهلوی، برپایی آرمان عدالت سیاسی، آزادی، استقلال و برپایی حکومت اسلامی شد. این جستار بر آن است که مؤلفههای یادشده را بر محوریت فعالیتهای ماههای منتهی به انقلاب آیتالله خامنهای مورد تبیین و واکاوی قرار دهد و به این پرسش پاسخ گوید که غایتگرایی ایشان در فلسفه سیاسی و هدف از عدالت در متن فعالیتهای ایشان چه بوده است.
آیتالله سیدعلی خامنهای در کنار عباس غلهزاری،
از اعضای فدائیان اسلام (مشهد)
خیر انقلاب و چیستی مبارزه در نزد آیتالله خامنهای
خِیر، رایجترین مفهومی است که هم بهمثابه غایت و هم بهمثابه هدف تمام افعال، گستره اعمال آدمی را جهت تحقق سعادت حقیقی جامعه انسانی که بر محور خداوند قرار دارد، فرامیگیرد. در فلسفه سیاسی آیتالله خامنهای، غایت اخلاق موقوف بر سعادت جمع که موضوع سیاست است، دیده میشود. ثروت و دارایی، یکی از مؤلفههای سعادت به شمار آمده و فقر و تنگدستی در روایات اسلامی بدبختی بزرگی شمرده شده است. بنابراین ایشان بر منطق همین رویکرد معتقد است اگر خیرات بیرونی در راستای کمال و خیر مطلق و نهایی انسان قرار گیرند، در سعادت انسان سهم دارند و از عناصر سازنده آن به شمار میآیند.[1] فلسفه سیاسی یادشده، در غالب خطبههای ایشان در ماههای پیش از انقلاب، بهویژه در سخنرانی ایشان در مسجد «آلالرسول» ایرانشهر، بر همین پایه است. ایشان با اعتراض به تعارض طبقاتی و انباشت ثروت در دست عده قلیلی از طبقات فرادستِ وابسته به رژیم پهلوی اشاره میکند و میفرماید: «مردم خواب نباشید، یک عده از گرسنگی میمیرند و عدهای دیگر از سیری میترکند. چرا باید اینطور باشد؟ چرا؟ مگر ما مسلمان نیستیم؟ باید از همنوع خود دفاع کنید و یک مسلمان هیچگاه نباید از کارش پشیمان گردد».[2]
بنابراین، مبارزه جهت برابری و عدالت، یکی از اولین اهداف و غایات آدمی جهت کسب حقوق اولیه شهروندی است تا ثروت خدادادی کشور، که امانتی الهی است، محرومترین افراد را هم از این موهبت شامل شود. ازاینرو، مبارزه و فریاد حقطلبی، از اصول اولیه اسلام و نیز نهضت انقلاب اسلامی و مبنای فکری ایشان است.
آیتالله سیدعلی خامنهای در کنار امام خمینی و چندتن از شاگردان و همراهان ایشان (قم؛ سال 1342)
خطبه شب عاشورا: پیروزی نزدیک است
آیتالله خامنهای بر مبنای همان منطق حقطلبی، در روزهای 19 و 20 آذر 1357، برابر با تاسوعا و عاشورای حسینی در مشهد، سخنرانی پرشوری در اجتماع بزرگ راهپیمایان ایراد کردند و خطبه شب عاشورا را در حرم مطهر امام رضا(ع) به نام امام خمینی خواندند و با این اقدام تابوی سنتی رژیم پهلوی را که تا پیش از آن، مراسم یادشده را مراسم تشریفاتی و با دعا برای محمدرضا پهلوی اجرا میکرد، در هم شکستند. ایشان با صدای بلند امام رضا را خطاب کردند و گفتند: «یا بن رسولالله! از شما معذرت میخواهم که طاغوتیان هرساله مراسم امشب را در کنار تو برپا میکردند، درحالیکه نه به تو ایمان داشتند و نه به جد تو حسین».[3] سپس روی سخن خود را به فرمانداری نظامی و استاندار کردند و گفتند: «همانند انقلاب فرانسه که حاکمان بیست روز پیش از آن، انتظار سقوط حکومتشان را نداشتند و در برابر اراده ملت لجاجت و تکبر ورزیدند، انقلاب به پیروزی رسید؛ اینک یکی و دو ماه بیشتر به پیروزی [ما] نمانده است. من شما را نصیحت میکنم و میگویم که با مردم، به نیکی رفتار کنید».[4]
پس از سخنرانی که حدود یک ساعت به طول انجامید، مأموران همه را ضبط کرده، تحویل مقامات امنیتی دادند. اظهارات ایشان در ارتقای روحیه مردم و از دیگر سو، تضعیف موقعیت فرمانده نظامی و دیگر مسئولان، تأثیر چشمگیری داشت. پیشبینی یک روحانی مبارز که میگفت: سقوط خواهید کرد، موجب شد «آن شب عده زیادی بهوسیله تلفن و حضوری به همدیگر تبریک»[5] بگویند. شور انقلاب، اعتراض و تحصن مردم و اکثر دستگاهها، برانگیخته شد و این نوید، با تحصن دانشجویان دانشکده پزشکی در بیمارستان امام رضا(ع) تقارن پیدا کرد.
مراسم تحصن در بیمارستان امام رضا(ع) در شهر مشهد (سال 1357)
قطعنامه متحصنین در بیمارستان امام رضا(ع)
عدهای از پزشکان و روحانیون جهت اعتراض به مأموران فرمانداری نظامی، که وارد بیمارستان امام رضا(ع) در مشهد شده بودند، از روز 25 آذرماه تا 7 دیماه 1357، به مدت سیزده روز، در محل تحصن کردند.[6] آیتالله خامنهای مبتکر طرح اعلامیه و جمعآوری امضا جهت تغییر فرمانده نظامی استان بود. ایشان در قطعنامه جامعه علمای متحصنین در بیمارستان امام رضا(ع) میگویند: «به نشانه پشتیبانی از تحصن تعرضآمیز و تأکید خواستهها (عزل فرماندار نظامی مشهد سرتیپ عبدالرحیم جعفری)، و بهمنظور هدفهای ملی، پزشکان از حضور در مطبها، خودداری خواهند کرد».[7] خبر این تحصن و رفتار وحشیانه مأمورین نظامی از مرزها گذشت و در برخی کشورهای اروپایی، ازجمله فرانسه و آلمان، جامعه پزشکی نفرت خود را از این رفتار فجیع و مسببان آن اعلام داشتند. نکته آنکه بیمارستان فقط شاهد تحصن نبود، نماز جماعت، سخنرانیهای پیاپی روزانه، اجتماعات کوچک و بزرگ، دیدار با روزنامهنگاران داخلی و خارجی، اعلام همبستگی دیگر شهرها و توجه امام خمینی به تحصن[8] و تشکر و پشتیبانی از اعتصاب اهالی خراسان[9]، کار را برای رژیم سخت کرد. سرانجام، با عذرخواهی نخستوزیر، ارتشبد غلامرضا ازهاری، و عزل فرماندار نظامی،[10] تحصن به کار خود پایان داد.
آیتالله سیدعلی خامنهای در حال سخنرانی در تحصن تاریخی مردم در بیمارستان امام رضا(ع) در مشهد (سال 1357)
عضویت در شورای انقلاب؛ تدارک یک دگرگونی سیاسی
فعالیتهای مؤثر ایشان در طی این چند سال زمینه را برای به عهده گرفتن بار مسئولیت سنگینتر، هموار ساخت. فرستادهای از طرف آیتالله مطهری و تلفن آقای منتظری از پاریس، مبنی بر اینکه حضور شما در تهران مقتضی است، از اهمیت موضوع خبر میداد. ایشان بهمحض ورود به تهران و مدرسه رفاه، به خانه آقای مطهری دعوت شد. وقتی وارد شد، «آقایان طالقانی، هاشمی رفسنجانی، بهشتی، بازرگان و سرلشکر قرنی و یک نظامی دیگر حضور داشتند. در پاسخ به پرسش ایشان که این جلسه چیست؟ شهید مطهری پاسخ داد: "این شورای رهبری انقلاب است و تو نیز عضو این شورا هستی"».[11] علاوه بر این، ایشان در کنار کارهای روزانه، هرگاه وقتی به دست میآمد، همراه آقایان بهشتی، هاشمی رفسنجانی، باهنر و اردبیلی مینشستند و درباره کار ناتمامی که از دو سال گذشته شروع کرده بودند، یعنی تأسیس یک حزب اسلامی، گفتوگو میکردند.
تصمیم بر این گرفته شد دو تن از این پنج نفر در جایی مستقر شوند و تدوین اساسنامه را به پایان برسانند. «او و آقای باهنر برای این کار انتخاب شدند. گاه آقای محمدجواد حجتی کرمانی نیز، به آنها میپیوست. پس از دو شب و دو روز، نوشتن اساسنامه تمام شد و آن را به دوستان ارائه داد.»[12] بهاینترتیب، حزب جمهوری اسلامی در 29 بهمن 1357، اعلام موجودیت کرد و بهعنوان یک سند راهبردی جهت کسب هدفهای مشترک و چرخدنده نظام جمهوری اسلامی، شناخته شد.
آیتالله سیدعلی خامنهای در کنار آیات: شهید مرتضی مطهری، شهید دکتر محمدجواد باهنر و اکبر هاشمی رفسنجانی در یکی از راهپیماییهای انقلاب (مشهد؛ 1357)
تحصن در مسجد دانشگاه تهران
تجربه تحصن موفقیتآمیز مشهد بار دیگر در مسجد دانشگاه تهران تکرار شد. صحنهگردان برجسته این تحصن، آیتالله خامنهای بود. قرار بر این بود که از شنبه 7 بهمنماه تا بازگشت امام خمینی به کشور، این مسجد محل تحصن قرار گیرد. نخستین بیانیه نیز خطاب به مردم صادر شد. این اعلامیه، از «کشتار روز جمعه [6 بهمن] در شهرهای تهران، تبریز، رشت، گرگان، آبادان و سنندج و بسته شدن فرودگاه تهران و اعتراض به اعمال ضد انسانی دولت غیرقانونی بختیار تا ورود امام» خبر میدهد.[13] ایشان برای مردمی که به ملاقات تحصنکنندگان میآمدند، سخنرانی و با خبرنگاران داخلی و خارجی مصاحبه کردند و نشریهای به نام «تحصن» منتشر ساختند. آیتالله خامنهای اینک عضو مؤثر و کلیدی انقلاب بهشمار میآمدند.آابی
نتیجهگیری
کنشگری و فلسفه سیاسی آیتالله خامنهای در ماههای منتهی به انقلاب شامل چند بخش است: الف) سخنرانیهای آگاهیبخش در رابطه با عدالت سیاسی، آزادی و استقلال در حوزه عمومی؛ ب) نشستهای سیاسی با جمعی از فعالان انقلابی، چه در شورای انقلاب و چه در تدوین و نگارش اساسنامه حزب جمهوری اسلامی؛ ج) رهبری مخالفتها، اعتراضات و راهپیماییها در مشهد و تهران، همگی بر محور الغای رژیم سلطنتی و تشکیل حکومت اسلامی. مجموع این فعالیتها، مسیر انقلاب را در کسب استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی، هموار ساخت و فصل نوینی از تاریخ را رقم زد.
پینوشتها:
[1]. محسن مهاجرنیا، فلسفه سیاسی آیتالله خامنهای، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1394، ص 469.
[2]. جعفر شیرعلینیا، روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای، تهران، نشر سایان، 1394، ص 171.
[4]. هدایتالله بهبودی، شرح اسم؛ زندگینامه آیتالله سیدعلی حسینی خامنهای (1318-1357)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391، ص 628.
[5]. نامه ساواک خراسان به فرمانداری نظامی مشهد، ش 21343/ ه1، مورخ 19/ 09/ 1357.
[6]. سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 15، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1393، ص 472.
[7]. اسناد انقلاب اسلامی؛ اعلامیهها، بیانیهها، پیامها، تلگرافها ونامههای مجامع مذهبی و دینی، ج 4، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، صص 692-695.
[8]. امام خمینی، صحیفه نور، ج 5، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1389، چ پنجم، ص 252.