این سرلشکر در جلسه حضوری با مسئولان اردوگاه امام خمینی میگوید: «فقط خواستم با شما آشنا بشوم و از شما تشکر کنم. ما یک لشکر آدم اینجا آوردیم، ولی بهاندازه این اردوگاه شما نتوانستیم به زلزلهزدگان کمک کنیم»
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ هشت روز پس از حادثه «جمعه سیاه»، زلزلهای بهشدت 8/ 7 ریشتر در عصر شنبه 25 شهریورماه 1357، شهر طبس، واقع در خراسان جنوبی فعلی را لرزاند و بین 15 تا 25 هزار نفر کشته بهجای گذاشت. قدرت بسیار زیاد زلزله، عمق کم آن و نزدیکی کانون آن به شهر، از دلایل تلفات سنگین زلزله طبس بود. جامعه ایران که هنوز از شوک کشتار مردم توسط رژیم سلطنتی خارج نشده و هنوز در سوگ مراسم «میدان شهدا/ ژاله» بود، با این حادثه مواجه شد. واقعه زلزله بهانهای برای رژیم شد تا به بازسازی چهره خود بپردازد، اما شاگردان انقلابی امام خمینی مانند آیتالله خامنهای بار دیگر رویکرد انقلابی و اسلامی خود را برای کمکرسانی و خنثیسازی تبلیغات کذب و مردمفریب حکومت پهلوی فراهم ساختند. این جستار بر آن است این حادثه را بر مبنای دو گفتمان رقیب رژیم پهلوی و نهضت انقلابی، مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.
شماره آرشیو: 10547-3ع
جدال حکومت و نهضت انقلابی
سیاست ژانوس دو چهرهای است که علاوه بر اینکه دو رویکرد «خوب» و «بد» را در روندهای تاریخی بازتاب میدهد، فراهمآورنده امکانات و ترمیمکننده فرصتها برای هر گروه رقیب نسبت به یکدیگر است. هنگامیکه این دو مؤلفه در یک «زمان مناسب» بر یکدیگر منطبق شود، عالَم سیاست و عالِم سیاست توانایی کاربرد آن را جهت شتابدهی به اتفاقات و حوادث در جهت منافع خود و یا کاهشدهنده در جهت گفتمان رقیب، به کار میگیرد. رژیم پهلوی، بهویژه شخص شاه، با جنایتی که درست یک هفته پیش از حادثه زلزله طبس به دست ارتش سراسر مسلحاش انجام داده بود، دچار کاهش مشروعیت سیاسی شده و بر خشم انقلابی جامعه ایران و نهضت انقلابی افزوده بود و این واقعه میتوانست به او کمک کند.
از طرف دیگر، استان خراسان و شاگردان انقلابی امام خمینی، بهویژه آیتالله سیدعلی خامنهای، دستبهکار شدند تا با «جهاد تبیین» و «جهاد سازندگی»، گفتمان رژیم سلطنتی را در عدم کارایی در تأمین بهموقع نیازهای مردم زلزلهزده، به چالش دعوت کنند و حیله دشمن را در عوامفریبی و تبلیغات کاذب خنثی نمایند؛ چراکه محمدرضا پهلوی تصمیم گرفته بود خود را «بهعنوان رهبری مهربان»[1] نشان دهد و چهره آسیبدیده خود را ترمیم کند؛ پس همراه فرح پهلوی رهسپار طبس شد.
ژست نظامی شاه
محمدرضا پهلوی بهجای اینکه به خیابانهای شهر برود که روحانیون و دانشجویان و سربازان نومیدانه مردم را از زیر آوار خارج میکردند، فقط به فرودگاه رفت که عملیات نجات ارتش از آنجا ترتیب یافته بود. او در اونیفورم پرزرقوبرق فرمانده کل قوا، شقورق مدتی ایستاد و سپس به تهران پرواز کرد.[2] دولت شریفامامی، شاه و پهلویها، علیرغم آنکه سازمان «شیر و خورشید» را در بوق و کرنا میکردند و از تعداد کافی نیروی انسانی دکتر و پرستار، و تجهیزات امدادی، چادر و پتو برای افراد خسارتدیده سخن میگفتند، دچار ناکارآمدی بودند و کمبودهای بسیاری داشتند؛ به طوری که حتی اعضای این سازمان خود به این امر گلهمند بودند.[3] در مقابل این بیکفایتی، بلافاصله آیتالله خامنهای و جمعی از دوستان روحانی و غیرروحانی ایشان برای کمک به مردم شتافتند. این گروه از سازماندهی کارآمد، واقعی و عینی برخوردار بود و برابرنهادی در مقابل تشکیلات حکومت بهشمار میآمد. جمعیت یادشده به رهبری آیتالله خامنهای به دفن کشتهها و اعزام مجروحان جهت معالجه اقدام کردند.[4]
اشتیاق مردم زلزلهزده به کمکهای مردمی و کار جهادی یاران امام خمینی، شکستی کامل برای شاه و دولت شریفامامی و مقدمه یک پیروزی در آینده بود.
رویکرد شاگردان نهضت خمینی در طبس
گفتمان رژیم پهلوی، که مملو از تحریف، فریب و کژنمایی نسبت به اسلام و رویکرد اسلامی بود، بدون «جهاد تبیین»، انکار و محو نمیشد و این فریضه قطعی بر دوش جامعه، بهویژه یاران امام خمینی و بهخصوص آیتالله خامنهای قرار داشت. او در زلزله طبس، علاوه بر تبیین شرایط و تحلیل هستهای تبلیغاتی رژیم، به روشنگری حقیقت و واقعیت پرداخت و با عملکرد خود در کمکرسانی به مردم طبس، همچون نورافکنی که به هر جهت تابیده شود، معارف اسلامی و انقلابی را بهطور ملموس و عینی روشنایی بخشید و در سطح مردم ترویج کرد. این تلاش با پیام امام خمینی(ره) دوچندان شد. در پیام امام آمده است: «مسلمین غیرتمند لازم است مستقیما به برادران خود کمک کنند و چیزی به دست عمال دولت ندهند که باز راه برای چپاولگران باز شود؛ چراکه دولت و بوقهای تبلیغاتی شاه از فرصت استفاده کرده و به اغفال مردم دست میزنند. آنهایی که دیروز قتل عام کردند، امروز برای انحراف اذهان به تعزیهسرایی [میپردازند] و اشک تمساح برای زلزلهزدگان میریزند».[5]
امام خمینی در ادامه روحانیان معظم و یاران خود را خطاب قرار دادند و فرمودند: «روحانیون معظم در این موقع حساس که شاه زلزله را بهانه قرار داده و دست به بهرهبرداری زده است، به وظیفه الهی و سنگین خود عمل فرمایند و به مردم هشدار دهند».[6] هشدار یادشده، همان مفهومشناسی «جهاد تبیین» علیه رسانههای دشمن و رژیم پهلوی است که گفتمان «انقلاب» و «اسلام» را به منصه ظهور رساند.
جهاد سازندگی
در کنار «جهاد تبیین»، رویه «جهاد سازندگی» و کارکرد جهادی معنی و مفهوم پیدا میکند که فقدان هرکدام از آنها، خللی در روند مبارزه و «بایدهای انقلابی» است. پیوند این دو مفهوم، پیشتر در آثار و کارهای آیتالله خامنهای در کمکرسانی به مردم سیلزده ایرانشهر مشاهده شد.[7] در طبس نیز رهبری ایشان را در جهاد کمکرسانی و سازندگی میبینیم. حجتالاسلام علیاکبر ناطق نوری در خاطرات خود از بسیج روحانیان، تبعیدیها و دانشجویان خبر میدهد و میگوید: «در طبس اردوگاهی به نام اردوگاه امام خمینی راه انداخته بودند که محلی برای جمعآوری و سازماندهی کمکهای مردمی و توزیع آنها بین مردم به نام امام خمینی(ره) بود. سازماندهی بهموقع و درست این اردوگاه چنان بالا گرفت که سرلشکر صانعی، فرمانده منطقه، میخواست با مسئولان اردوگاه دیدار کند».[8] این فرمانده در جلسه حضوری میگوید: «فقط خواستم با شما آشنا بشوم و از شما تشکر کنم. ما یک لشکر آدم اینجا آوردیم، ولی بهاندازه این اردوگاه شما نتوانستیم به زلزلهزدگان کمک کنیم».[9] این خاطره، از جایگاه و نقش اردوگاه امام خمینی و همچنین یاران و شاگردان امام همچون آیتالله خامنهای، شهید هاشمینژاد، شهید کامیاب و... در ماجرای کمکرسانی به زلزلهزدگان طبس حکایت دارد.
علیمحمد بشارتی، در تأیید اردوگاه امام خمینی و نقش پررنگ روحانیون میگوید: «در آنجا برای نخستین بار حکومت اسلامی به معنای واقعی را به چشم دیدیم؛ از سادگی ستاد و غذای ساده گرفته تا مزین بودن ستاد به تمثالهای امام خمینی و مدیریت نیرومند روحانیت؛ اجمال قضیه اینکه آنجا فهمیدیم که کشور دارد رنگ و بوی اسلامی به خود میگیرد».[10] این بیان نشاندهنده آن است که دولت و ملت هرکدام جداگانه وارد عمل شدند؛ ستاد امام با روحانیت پیشرو و با محوریت آیتالله خامنهای بر بستری از پذیرش مردمی، همه کارها را در دست گرفت و مأموران حکومتی چارهای جز خالی کردن صحنه نداشتند. سفیر انگلستان، آنتونی پارسونز، درهمینباره میگوید: «تلویزیون دولتی ایران با نمایش فیلم بازدید کوتاه شاه از منطقه زلزلهزده، که بیشتر جنبه تشریفاتی داشت، تلاش گسترده روحانیون و دانشجویان را در مناطق زلزلهزده بهتفصیل پخش کرد و تناقضهای موجود بین دولت و ملت را آشکارتر ساخت که از نظر روابط عمومی فاجعهای برای حکومت بهشمار میرفت».[11] این فاجعه بدین خاطر است که دولت از نگاه مردم هیچ مشروعیت و جایگاهی نداشت و به همین خاطر خودشان آستینها را بالا زدند و دستبهکار امداد و کمکرسانی شدند. پخش این تصاویر از رسانه عمومی نشاندهنده بیتفاوتی کاخنشینان نسبت به قشر عظیمی از مردم زلزلهزده بود که حتی چادری برای پناه بردن به آن نداشتند.
تخریب ساختمان حزب ایران نوین در جریان زلزله طبس و فردوس
شماره آرشیو: 15568-4ع
فرجام
زلزله طبس بازنمایی دوباره شکاف بین دولت و ملت و ناتوانی آن در برابر عملکرد عینی و واقعی یاران امام خمینی، بهویژه آیتالله خامنهای بود. برپایی «اردوگاه امام خمینی»، پیام امام درباره فریب دولت و رژیم پهلوی برای مشروعیتبخشی سیاسی به خود پس از کشتار میدان ژاله، گفتمان «جهاد تبیین» و «جهاد سازندگی» را در کمکرسانی به مردم زلزلهزده طبس، پررنگ نمود. این حجم از کمک داوطلبانه و اتحاد مردم که بر اساس «مکتب امام» صورت گرفته بود، زلزله شدیدتری را در هیمنه سیاسی حکومت پهلوی برانگیخت و به مقدمه پیروزی و نمونه کوچکی از خدمات حکومت اسلامی تبدیل شد.
پینوشتها:
[1]. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه؛ سرنوشت یک متحد آمریکا، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، چ چهارم، 1369، ص 16.