قیام عشایر جنوب در مقابله با برنامه اصلاحات ارضی؛

سرخی انقلاب سفید

محمدرضا پهلوی و مقامات حکومتی که مترصد فرصتی بودند تا به مخالفان اصلاحات ارضی در فارس بتازند، از واقعه قتل ملک‌عابدی، بیشترین استفاده را بردند. ملک‌عابدی «اولین شهید اصلاحات ارضی» قلمداد و این ماجرا به ایل قشقایی نسبت داده شد
سرخی انقلاب سفید
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ شکل‌گیری قیام عشایر جنوب در سال‌های آغازین دهه 1340ش (1341-1342ش)، به عنوان یک رویداد مهم و اثرگذار در تاریخ معاصر ایران که البته در هاله‌ای از ابهام و تاریکی قرار گرفته است، و از آن با عنوان‌هایی همچون «غائله فارس» یا «غائله جنوب» نیز یاد می‌شود ریشه در عوامل متعددی دارد. اما بی‌شک عامل اصلی در برپایی قیام عشایر جنوب (غائله فارس) برنامه اصلاحات ارضی است. اجرای قانون اصلاحات ارضی باعث شد عده‌ای از سران عشایر در فارس با رژیم پهلوی مخالفت کنند.
 
در این میان یکی از مخالفان اصلی این برنامه حبیب‌الله شهبازی، رئیس طایفه سرخی، بود. این طایفه در منطقه‌ کوهمره، که یکی از مناطق کوهستانی و صعب‌العبور فارس بود، اسکان داشت. فشار و اجحاف‌های نظامی‌ها، که هم‌زمان با آغاز اجرای قانون اصلاحات ارضی بود، شهبازی را به جمع‌آوری نیرو برانگیخت. او همراه عده‌ای از سران طایفه‌ سرخی به مقابله با برنامه اصلاحات ارضی و شورش علیه نظامیان مبادرت ورزید. هدف این نوشتار کوتاه، به تصویر کشیدن قیام عشایر جنوب در مخالفت با برنامه اصلاحات ارضی در سال‌های یادشده، با تأکید بر نقش رهبر قیام، حبیب‌الله شهبازی، است.
 
اصلاحات ارضی؛ زمینه‌ساز حرکت سیاسی عشایر جنوب
انقلاب سفید و پروژه اصلی آن، یعنی اصلاحات ارضی در دهه 1340ش، با علل، فرآیندها و نتایجش مشاجرات فزاینده‌ای را میان قائلان به لزوم اصلاحات از طرف شاه و مخالفان آن در تلقی از اصلاحات به‌عنوان طرح آمریکایی برای وابستگی به غرب، ایجاد کرد.[1] برخی انقلاب سفید را تجویز اصلاح‌گرایانه دولت دموکرات جان. اف کندی جهت جلوگیری از وقوع انقلاب سرخ در ایران می‌دانند. این تلقی ناشی از تجربه وقوع انقلاب‌های روستایی در تاریخ کشورهای غربی و غیرغربی است.[2]
 
صرف‌نظر از این رویکردها، محمدرضا پهلوی مهم‌ترین دستاورد سیاست داخلی خویش را همواره «انقلاب شاه و ملت» می‌دانست که مهم‌ترین اصل آن، اصلاحات ارضی با هدف تغییرات اساسی در میزان و نحوه مالکیت اراضی به‌ویژه اراضی کشاورزی و مراتع به‌منظور افزایش بهره‌وری عمومی جامعه بود. البته شاه در دهه 1330ش به‌ فروش بخشی از زمین‌های سلطنتی به دهقانان اقدام کرده بود، اما در دهه 1340ش با توجه به فشار دولت کندی، تجدید حیات جبهه ملی و این محاسبه که اصلاحات ارضی قدرت زمین‌دار را به نفع قدرت دولتی در روستاها از بین خواهد برد و روستاییان صاحب زمین را به رژیم وفادار خواهد کرد، برنامه یادشده را به‌صورت جامع گسترش داد.[3]
 
برنامه اصلاحات ارضی ایران اوایل سال 1341ش با تبلیغات بسیاری آغاز شد. هدف از این تبلیغات القای این موضوع بود که مهم‌ترین هدف این برنامه کاهش فقر روستایی و برانگیختن توسعه کشاورزی است، اما این برنامه در نواحی مختلف و از جمله فارس مخالفانی (از جمله بزرگ‌مالکان، رؤسای برخی ایلات، نیروهای مذهبی و...) داشت و مخاطبان هدف در مقابل مسئولان اجرای اصلاحات ارضی به‌راحتی تسلیم نمی‌شدند. در این میان،  ماجرای قتل مهندس شاپور ملک‌عابدی، رئیس اصلاحات ارضی فیروزآباد استان فارس، در تاریخ 23 آبان 1341 توسط عده‏ای راه‏بند، در تنگاب «تنگ آب» فیروزآباد، و اعلام عزای عمومی و انتقام‌خواهی توسط شاه علی‌رغم پیوند سست انگیزه قتل با قضیه اصلاحات ارضی، از یک‌سو به نفع دولت مصادره شد و به تبلیغات دولت علیه مخالفان دامن زد[4] و از سوی دیگر زمینه شکل‌گیری قیام عشایر جنوب را فراهم کرد.
 
قتل ملک‌عابدی: دستاویز حمله رژیم به عشایر جنوب
محمدرضا پهلوی و مقامات حکومتی که مترصد فرصتی بودند تا به مخالفان اصلاحات ارضی در فارس بتازند، از واقعه قتل ملک‌عابدی، بیشترین استفاده را بردند. ملک‌عابدی «اولین شهید اصلاحات ارضی» قلمداد شد و عکسی از شاه در کنار فرزند یتیم آن در جراید به چاپ رسید. این ماجرا به ایل قشقایی، که رئیس آن از هواداران محمد مصدق بود، نسبت داده شد که در نتیجه اصلاحات ارضی، دام‌های خود را از دست داده و به راهزنی روی آورده بودند.[5] در این میان، برخی مسئولان بلندپایه‏ فارس، یعنی استاندار سپهبد ورهرام و فرمانده ژاندارمری فارس، تیسمار اشکان، بی‏‌هیچ دلیل و مدرکی به ایل سرخی و رئیس آن، حبیب‌الله شهبازی، هتک حرمت و توهین و آنها را «متهم به قتل ملک‌عابدی» کردند.[6] حبیب شهبازی، در بازگشت به «کوهمره سرخی»، تلاش کرد با کمک افراد ایل، ضمن شناسایی قاتلان ملک‌عابدی «عشایر سرخی را از این اتهام تبرئه کنند».[7]
 
او سرانجام با کمک افراد ایل موفق شد راه‏بندان را دستگیر کند و تحویل نظامیان دهد. بدین‏گونه «آشکار می‏شود که قاتلان از سرخی نبوده» و جمعی «سارق مسلح حرفه‏ای بوده‏اند».[8] اما به نظر می‏رسد دولتیان در پی روشن شدن ماجرای قتل ملک‌عابدی نبودند و در پشت پرده مقاصد و اهداف دیگری در سر داشتند. تبلیغات و زمینه‏سازی‏های رژیم علیه عشایر فارس و به‌ویژه ایل سرخی، هرگونه تلاش افراد ایل سرخی برای دستگیری و تحویل‏ قاتلان ملک‌عابدی و همکاری با دولتیان نتیجه مثبتی دربرنداشت و بازدارنده اعمال ستمگرانه‏ و تعدی و تجاوز دولتیان نبود.
 
بدین‏ترتیب، حبیب‌الله شهبازی در برابر هتاکی و تجاوز مقامات دولتی «واکنش‏ نشان می‏دهد و به میان ایل باز می‏گردد».[9] وی با استقرار در «دارنگون» (دارنگان) «از اوایل‏ دی‌ماه 1341 ... سر به عصیان برمی‏دارد و علنا
مخالفت خود را با شاه بیان می‏کند».[10]
 
مقاومت عشایر جنوب و نتیجه آن
با اعلان عصیان حبیب‌الله شهبازی و نامه‏هایش به مبارزان تیره‏های مختلف قشقایی، جمع زیادی به او پیوستند و در کوهمره سرخی، در فاصله نزدیکی با شیراز، استقرار یافتند و موضع‏ گرفتند. با این موضع‏گیری علنی و مشارکت نکردن در رفراندوم لوایح شش‏گانه در آن منطقه‏، دولت به اقدام نظامی تصمیم گرفت و از خشن‏ترین نوع این اقدام، یعنی بمباران هوایی علیه آنان استفاده کرد. در پی این بمباران شدید روستاها و دهات‏ کوهمره سرخی، مبارزان به فرماندهی حبیب‌الله شهبازی، به پاسگاه ژاندارمری «دادنجان» حمله‏ کردند و موفق به تسخیر و خلع سلاح آن شدند. با کشته و مجروح شدن برخی از نظامیان‏ پاسگاه و تصرف آن به دست عشایر، بمباران‌های متوالی و حضور همگانی نظامیان در منطقه‏ کوهمره سرخی شدیدتر شد. نبرد بعدی عشایر با نظامیان، در«تنگ بلقو» رخ داد که به هزیمت‏ نظامیان انجامید، اما بمباران هواپیماها، باعث نجات قطعی نظامیان و فرارشان به شیراز شد.
 
با این اوضاع بحرانی، سال 1341 پایان یافت و فروردین 1342 فرا رسید. مبارزان عشایر به رهبری حبیب‌الله شهبازی در اوایل فروردین، در نزدیکی شیراز و در روستای «پیربناب» ضمن‏ تحکیم مواضع خود، مترصد ضربه‏ای دیگر بر رژیم بودند. به محض اطلاع نظامیان «ده‎ها تانک‏ و خودرو با صدها نظامی پیربناب را محاصره می‏کنند و با بسیج کلیه امکانات نظامی مانده در شیراز، جاده شیراز ـ عادل‏آباد را برای جلوگیری از حمله عشایر به شهر مسدود می‏سازند. هواپیماها به‌شدت به بمباران این منطقه می‏پردازند و نیروهای کماندو با چتر فرود می‏آیند. صدای بمباران و تیراندازی شهر شیراز را به هم می‏ریزد... . عشایر با رشادت نیروهای نظامی را عقب می‏رانند و حلقه محاصره را شکافته و به ارتفاعات کوه سبزپوشان پناه می‏برند و نظامیان به تعقیب آنها نمی‏پردازند».[11]
 
هرچند این نبرد آخرین درگیری سنگین عشایر کوهمره سرخی با نظامیان رژیم به‌شمار می‏آید، اما حبیب‌الله شهبازی و دیگر یارانش، به شیوه جنگ و گریز، تا اردیبهشت‌ماه مقاومت‏ کردند. پس از زد و خوردهای زیاد و درحالی‌که نیروهای دولتی شهبازی و همراهانش را به‌شدت تعقیب می‌کردند، تفنگچیان همراه وی یکی پس از دیگری او را رها کردند و فقط چند تن نزد وی باقی ماندند.[12] افزون بر این، افزایش فشارها بر ایل و تبار شهبازی و نیز قول مساعدی که درباره حفظ جان او داده‏ شده بود، باعث شد وی به‌ناچار دست از مقاومت بکشد و خود را تسلیم کند. حبیب‌الله شهبازی در 21 اردیبهشت خود را به نیروهای دولتی معرفی و در ساواک‏ فارس زندانی شد. پس از تسلیم شدن شهبازی دیگر تفنگچیان کوهمره نیز تسلیم نظامیان شدند و در خرداد و تیرماه ۱۳۴۲ خلع سلاح عشایر سرخی به اجرا درآمد.[13]
 
تصویر روزنامه‌ای که خبر از تسلیم شدن حبیب‌الله شهبازی می‌دهد
 
با درهم شکستن اولین حرکت سیاسی ایلات و عشایر قشقایی (ایل سرخی) علیه برنامه‌های موسوم به انقلاب سفید و اصلاحات ارضی در فارس، مخالفان اصلاحات ارضی در مناطق دیگر از جمله بویراحمد و ممسنی، که ملاکین بزرگی داشتند و از زمان رضاشاه بر سر املاک این مناطق با حکومت درگیر بودند، به‌رغم همکاری‌های اولیه با برنامه اصلاحات ارضی و مأموران دولتی، سرانجام به مقابله با این برنامه برخاستند. یکی از این مخالفت‌ها، قیام ایل بویراحمدی بود که با تبلیغ و جمع‏آوری مبارزان، به رهبری دو تن از خوانین به نام‌های عبداللّه‌خان ضرغام‌پور و ناصرخان طاهری و برخی دیگر از خوانین آغاز شد. اما پس از جنگ و درگیری‌های فراوان میان نیروهای دولتی و عشایر، سرانجام مقامات دولتی به شیوه‌های مختلف از جمله تفرقه‌اندازی میان سران قیام، تقسیم پول و امکانات مالی گسترده میان آنان برای جلب همکاری، دستگیری برخی از سران مهم، بمباران هوایی و فشار بر مردم عادی و... توانستند مخالفان را خلع سلاح کنند و مقاومت عشایر بویراحمدی را نیز درهم شکنند.
 
سرانجام، حبیب‌الله شهبازی در 11 مهرماه 1343ش، همراه ناصر طاهری، خداکرم ضرغامپور، حسین‌قلی رستم، جعفرقلی رستم و فتح‌اللّه حیات‏‌داودی ــ که پیش‏تر در دادگاه نظامی به صورت‏ علنی محاکمه و محکوم شده بودند ــ تیرباران‏ شدند.
 
فرجام سخن
با توجه به بافت ایلی و عشریه‌ای مناطق جنوبی ایران ــ و به‌ویژه استان فارس ــ از دوران گذشته بخشی از مخالفان لایحه اصلاحات ارضی خوانین محلی بودند. این خوانین، که در محدوده وسیع جنوب ایران قرار داشتند، و ملاکین متنفذ این منطقه به‌شمار می‌آمدند، به شکل‌های مختلف درصدد برآمدند با توجه به ضررهایی که از اجرای سیاست تقسیم اراضی متحمل می‌شدند، از اجرای آن جلوگیری کنند. در مقابل، رژیم پهلوی نیز با توجه به برنامه‌های اصلاحی و نوسازی آمرانه خود و نیز پشتوانه‌های حکومتی مانند ارتش و نیروهای نظامی درصدد برآمد تا به مقابله با آنها برخیزد. درنتیجه این تقابل، قیام‌های مؤثری همچون قیام ایل سرخی به رهبری شهبازی و سپس قیام ایلات بویراحمدی شکل گرفت که به‌رغم ایجاد موانعی بر سر راه اصلاحات ارضی و ناامنی‌هایی برای حکومت پهلوی در نهایت توسط رژیم سرکوب شدند و به شکست انجامیدند.
  
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . احمد اشرف، «از انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی»، فصلنامه متین، 1383، ش 22، ص 110.
[2] . محمد سمیعی، نبرد قدرت در ایران، تهران، نشر نی، 1397، صص 527-528.
[3] . جان فوران، مقاومت شکننده: از صفویه تا سال‌های پس از انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1387، صص 472-473.
[4] . اطلاعات، ش 10949، سال 1341، ص 1.
[5] . پیتر آوری، تاریخ معاصر ایران، ج 3، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، عطائی، 1371، صص 191-192.
[6] . عبدالله شهبازی، ایل ناشناخته (پژوهشی در کوه‏نشینان سرخی فارس)، تهران، نشر نی، 1366، ص 267.
[7] . همان‌جا.
[8] . همان‌جا.
[9] . همان‌جا.
[10]. همان‌جا.
[11] . همان، ص 275.
[12] . منصور نصیری طیبی، انقلاب اسلامی در شیراز، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، ص 289.
[13] . کشواد سیاهپور، قیام عشایر جنوب ۱۳۴۳-۱۳۴۱، تهران، مؤسسه‌ مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۸۸، ص 389.
 
https://iichs.ir/vdcepz8w.jh8nzi9bbj.html
iichs.ir/vdcepz8w.jh8nzi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما