او با توجه به توصیه پدرش، که از وی خواسته بود در ایران بماند و برادرش را یاری دهد، تلاش کرد در تصمیمات شاه اثر گذارد. او تا قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با تشکیل جلسات متعـدد، به محمدرضا امرونهی میکرد
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ سیاست در دوره پهلوی را نمیتوان به ساختار تقلیل داد. چرا که افراد نیز تأثیر اساسی بر تصمیمات داشتند. در این نوشتار، مداخلههای اشرف پهلوی در سیاست و پیامدهای آن در دوره پهلوی دوم بررسی شده است.
اشرف؛ مراقبت از برادر یا استفاده از ضعف؟
اشرف پهلوی خواهر محمدرضا پهلوی بود. نام کامل وی اشرف پهلوی پور فرد بود. در حکومت پدرش، نقشی فعال در سیاست نداشت و بیشتر به عنوان یک عضو از خانواده پهلوی شناخته میشد. اشرف در سال ۱۳۲۵ به مسکو رفت و با استالین ملاقات کرد. در سال ۱۳۲۶ وارد آمریکا شد و با ترومن دیدار کرد. وی در 6 اردیبهشت ۱۳۲۶ به ریاست سازمان شاهنشاهی و خدمات اجتماعی، که پایگاهی برای جمعآوری ثروت بود، منصوب شد. او با توجه به توصیه پدرش، که از وی خواسته بود در ایران بماند و برادرش را یاری دهد، تلاش کرد در تصمیمات شاه اثر گذارد.[1] او تا قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با تشکیل جلسات متعـدد، به محمدرضا امرونهی میکرد. شاه کمرو و بیدستوپا یک دهه تسلیم خواهر خود و خواستههای او بود. مشاوران و دستیاران اشرف در تصمیمگیریها افرادی چون علی سهیلی، عبدالحسین هژیر و سپهبد علی رزمآرا بودند. این عده تسلیم و مطیع محض اشرف بودند. در مدت بیش از ده سال اشرف مرکز ثقل و کانون قدرت و منشأ تأثیرگذاری بر تصمیمات شاه بود و همه مقامهای مهم سیاسی و حتی وزیران و سفیران با نظر او تعیین و تأیید میشدند. در حقیقت خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی یکی از جاهطلبترین و مهمترین حامیان شاه در سالهای مدید سلطنتش بوده است که نه مراقبت از برادر، بلکه بهرهبرداری از ضعف او را در دستور کار قرار داده بود.[2]
اشرف پهلوی در سفر به شوروی و ملاقات با لئونید برژنف، صدر هیئترئیسه این کشور
1. طهمورث آدمیت (سفیر ایران در شوروی)؛ 2. اشرف پهلوی؛ 3. لئونید برژنف؛ 4. علی ایزدی
شماره آرشیو: 1355-11ع
اشرف و جابهجایی قدرت
هدف اشرف از مداخله در سیاست را نمیتوان به محافظت از برادر تقلیل داد. کنشهای اشرف نشان میداد که وی علاقه وافری به قدرت و نقشآفرینی در آن دارد. به همین منظور وی در ملاقاتی با قوامالسلطنه، ضـمن بیـان جاهطلبیهای سیاسـی وی، خواسـتار استعفای او شد و این کار را بهترین نشانه وفاداریاش به سلطنت دانست. اما در مقابل با پاسخ منفـی قـوام روبهرو شد.[3] در 13 آذر 1326 اکثر وزیران قوام به تشویق دربار، استعفای خود را بـه شـاه تقدیم کردند. چهار روز بعد قـوام طـی نطقـی در مجلـس شـورای ملـی و ضـمن دفـاع از اقـدامات دوره زمامداری خود، تقاضای رأی اعتماد کرد، اما با مخالفت نمایندگان تحت نفوذ اشرف روبـهرو و در روز 18 آذرماه همان سال مجبـور بـه استعفا شد.[4]
اشرف پهلوی به اتفاق احمد قوام نخستوزیر و برخی از اعضای کابینه وی، هنگام شرکت در یک مراسم
1. اشرف پهلوی؛ 2. احمد قوام؛ 3. منوچهر اقبال؛ 4. شمسالدین امیرعلائی؛ 5. احمد امیراحمدی؛ 6. رقیه قراگزلو (همسر ناصرالملک)؛ 7. فضلالله زاهدی؛ 8. سهامالدین غفاری (ذکاءالدوله)؛ 9. محمدعلی همایون جاه
شماره آرشیو: 1352- 11ع
بخشی از فعالیتهای اشرف نیز در جهت قدرتگیری افراد مدنظر او بود؛ برای نمونه جهت تسریع قدرتگیری هژیر، از نیمه اردیبهشت 1327 برای راهنمایی و کمک فکری نسبت به وی، یـک ستاد تعقل و مشاوره، مرکب از چندین نفر از اشخاص مـورد اعتمـاد و تحـت نظـر مسـتقیم اشـرف پهلـوی تشکیل شد. این ستاد قرار بود همه جهات و جوانب را در کشور بررسـی و بـرای تمـام مشـاغل حسـاس و بهویژه مواضع کارگری و همچنین برای کنترل کسبه و اصناف و بازاریان و کلانتریها افراد مورد نظر را انتخاب کند تا به محض استقرار هژیر در سمت نخستوزیری، اشخاص را بـر سـر مشـاغل حساس بگمارد و مخالفان، فرصت مخالفت را بهدست نیاورند.[5] هیئت یادشده در مرحله اول از سه نفر، احمد دهقان، خسرو هدایت (نمایندگان مجلس شانزدهم) و جهانگیر تفضـلی (مـدیر روزنامه «ایران ما») انتخاب شدند که البته به مرور زمان به تعداد آنها اضافه شد. آنها با اشرف پهلـوی ملاقـات و دیدگاههای خود را به وی اعلام میکردند و پس از تأیید، این دیدگاهها به هژیر ابلاغ میشد.[6] به نظـر میرسد که عمدهترین هدف تشکیل چنین ستادی از جانب اشرف، در اختیـار گـرفتن و نفـوذ کامـل دولـت آینده و همچنین هموار کردن راهها و موانع احتمالی برای رسیدن به اهداف موردنظر خود بود. سرانجام هژیر با حمایتهای همهجانبه خواهر دوقلوی شاه، توانست از 27 خـرداد تـا 25 بهمـن 1327 بر صندلی نخستوزیری تکیه زند.[7] با توجه به حسن نیتی که هژیر تا قبل از نخستوزیری نسبت به اشرف و دربار نشان داد، این دو خواهر و برادر امید داشتند بـا روی کار آمدن او بتوانند به خواستهها و اهداف خود دست یابند.
خروج از ایران و بازیگری در زمین کودتا
پس از روی کار آمدن محمد مصدق در تیرماه 1331 اشرف مجبور شد ایران را ترک کند، اما ذات او با سیاست عجین شده بود؛ ازهمینرو در این دوره مخالفان سیاسی مصدق را در کشورهای اروپای غربی به دور خـود جمـع کـرد و مبـارزه علیه دولت مصدق را در خارج از ایران ادامه داد. او از یک طرف به انتشار مقـالات و مطـالبی علیـه دکتـر مصـدق در مطبوعات اروپایی اقدام میکرد و از طرف دیگر مرتب نامههایی به برادر تاجدار خود مینوشت و او را علیه مصدق تحریک میکرد. در ادامه همین مسیر، اشرف در تابستان 1330 برای نخستین بـار بـا قوامالسلطنه در اروپا ملاقات کرد.[8] او با توجه به اطلاعـاتی کـه از تهـران، مبنی بر متزلزل شدن اوضاع دولت به او میرسید و ضمن هماهنگی با مقامات انگلیسی، از قـوام میخواست که به ایران برود و حکومت را در دست بگیرد، اما قبل از آن، به لندن برود و با مقامات انگلیسی دراینباره مذاکره کند. به همین علت قوام ابتدا به بهانه تکمیل معالجاتش به لندن رفت و سـپس عازم ایران شد. نامههای اشرف به قوامالسلطنه و سایرین، به تصور سانسور دکتر مصدق و بیم آن، توسط شوهرش احمد شفیق و خلبانهای مـورد اعتمـاد کـه هـر هفته چند بار به اروپا رفتوآمد داشتند، منتقل میشد. اشرف در 28 مرداد ۱۳۳۲ خود با شبکه مأموریت سیا در ایران همکاری کرد و توانست بهتدریج روابط خود را با سیا و سیاستمداران آمریکایی تقویت کند. سفرهای متعدد اشرف به آمریکا در دهه 1340 سبب تحکیم روابط بین تهران و واشنگتن شد. از آن پس رابطه اشرف با راکفلر و کیسینجر و دیگر فعالان عرصه آمریکا تقویت شد.[9]
پیامدهای سیاستبازی اشرف
پیامدهای سیاستبازی اشرف در ابتدا عمیق ساختن شکاف امر سنت و مدرن بود؛ چرا که فعالیتهای وی جامعه ایران را نسبت به تجدد و آنچه پهلوی دوم به دنبال آن بود بیش از پیش بدبین کرد. دومین مورد، پرورش روحیه تملق در بین سیاستمداران ایرانی بود. به غیر از خانواده محمدرضا پهلوی، سایر کسانی که در گروه نخبگان قرار میگرفتند از خود اختیاری نداشتند و در چرخه باطل تملقگرایی اسیر شده بودند. هر کسی نقاب معصومیت و رضایت بـه چهـره میزد، بایـد وانمود میکرد که در هر حال به شاه وفادار است.[10] پیامد دیگر باورمندی جامعه به فساد اقتصادی و سیاسی در دوره پهلوی است؛ چرا که کنش سیاسی اشرف با فساد اقتصادی دوره پهلوی عجین شده بود. اشرف حتی زمانی که درک کرده بود که کار سلطنت پهلوی به آخر رسیده است، از فرصت باقیمانده نهایت استفاده را کرد و علاوه بر سرمایههایی کـه تـا آن زمـان بـه خارج از کشور منتقل کرده بود، دستور داد همـه تابلوها و عکسهای مختلف از روی دیوار برداشته و اشیای عتیقه آماده و تماما برای خروج از کشور بستهبندی شود.[11] باورپذیری مردم نسبت به فساد سیاسی و اقتصادی اشرف بسیار حائز اهمیت است؛ چرا که در نظر مردم خواهر شاه مصداق بارز ماهیت دولت پهلوی دوم بود. اشرف از سال ۱۳۳۵ وارد شبکه مواد مخدر شد و از این معاملات میلیاردها دلار ثروت اندوخت و پیگیری بسیاری از محمولههای مرفین، تریاک و هروئین در کشور به خواهر شاه منتهی میشد. در دو دهه آخر عمر سیاسی حکومت پهلوی، اشرف یکی از مهمترین وزنههای آمریکا در ایران شد. در اسفند سال 1348 وی به ریاست کمیته ایرانی حقوق نیز منصوب شد. اشرف علاوه بر این سمت، نایبرئیس کمیته ملی پیکار با بیسوادی، رئیس سازمان زنان ایران و نایبرئیس سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی نیز بود. محمدرضا پهلوی، که در موضع ضعف و ناتوانی قرار داشت، تنها برای مهار رفتار افسارگسیخته اشرف، وی را در مراکز، سازمانها و هیئتهایی قرار داده بود که چهره او را تطهیر کنند و عملا اعتقادی به کارایی و توانایی خواهر خود نداشت.[12]
فشرده سخن
اشرف پهلوی از مهمترین افراد دوره پهلوی دوم بود که در جهت تأثیرگذاری بر سیاست و اقتصاد و کسب منفعت جمعی و فردی فعالیت میکرد. همانند ماهیت دولت پهلوی، اشرف نیز از نفوذ سیاسی خود به منظور کسب منفعت بهره میبرد؛ امری که پیامدهای منفی گستردهای در دوره یادشده داشت. رواج تملق، باورپذیری مردم نسبت به فساد و ضعف محمدرضا پهلوی در تصمیمگیری از مهمترین پیامدهای فعالیتهای اشرف بود.
اشرف و محمدرضا پهلوی در یکی از میهمانیهای دربار در دهه 1350