سر جان ملکم سه بار به ایران سفر کرد که دستاورد آن برای انگلستان، امتیازهای اقتصادی و به معنای دقیق کلمه استعماری بود. البته حضور انگلستان در جنوب ایران تنها جنبه تجاری نداشت
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکدهتاریخ معاصر؛ یکی از مسائل تاریخ معاصر ایران نفوذ قدرتهای خارجی است. تقریبا از اوایل دوران قاجاریه است که بحث نفوذ و سلطه قدرتهای اروپایی در ایران مطرح میشود. در واقع اگر بخواهیم الگویی در زمینه روابط خارجی ایران در این دوران مطرح کنیم مداخله دو کشور قدرتمند بینالمللی محور این الگوست. تقریبا در تمام این دوران، انگلستان در جنوب و روسیه در شمال در حال مداخله هستند. این موضوعی است که درباره آن کمتر تردیدی وجود دارد. بر این اساس، تلاش خواهیم کرد در سطور زیر فقط ابعاد و زوایای نفوذ انگلستان در این دوران را روشن کنیم.
حضور انگلیسیها در جنوب در دوران صفویه و افشاریه
اگر بخواهیم سرآغازی برای حضور و نفوذ انگلیسیها در جنوب ایران متصور شویم باید از دوره شاه عباس صفوی یاد کنیم. در این مقطع زمانی بود که ناوگان جنگی شرکت هند شرقی انگلستان موفق شد پرتغالیها را در بندرعباس و جزیره هرمز شکست دهد، آنها را از این منطقه بیرون راند و در پی آن مجوز راهاندازی تجارتخانه در سواحل خلیج فارس را بهدست آورد. البته لندن در این دوران حاکمیت ایران بر این جزایر را به رسمیت میشناخت و به واسطه یک حکومت مرکزی قدرتمند، نمیتوانست در مورد آن ادعایی نماید. در واقع بر اثر توافق ایجادشده میان شاه عباس و انگلستان، نیروهای انگلیسی به منطقه آمدند و با همراهی و کمک امام قلیخان، حاکم فارس، توانستند نیروهای پرتغالی را شکست دهند. در ادامه و در باقی دوران حکومت صفویه انگلستان و بهویژه کمپانی هند شرقی توانست موقعیت خود را در ایران حفظ کند؛ به گونهای که بهرغم رقابت با فرانسه و هلند، خللی در جایگاه این کشور در ایران ایجاد نشد.[1]
پس از دوران صفویه، نفوذ انگلستان در ایران دچار فراز و نشیب شد و در برخی از مقاطع افزایش یا کاهش پیدا کرد. این افزایش و کاهش نیز ارتباط مستقیم با ضعف و قوت حکومت مرکزی داشت. این موضوع بهویژه در دوره نادر مشاهده شد که پادشاه ایران چندان روی خوشی به انگلیسیها نشان نمیداد و از حضور آنها استقبال نمیکرد. او بهویژه در مورد حکمرانان جنوب کشور حساس بود و چندان از ارتباط آنها با رهبران سیاسی انگلیس استقبال نمیکرد. اسماعیل رایین در کتاب خود به نامهای اشاره کرده که نادرشاه به شیخ نصر، حاکم وقت بوشهر، در ارتباط با تماس وی با یک نفر انگلیسی نوشته است. در این نامه نادر بهصراحت هشدار داده است که از ارتباط و تماس با لندن پرهیز شود و درباره مسائل خلیج فارس و جزایر آن هیچگونه مذاکرهای انجام نشود.[2] بااینحال شرایط به این شکل نماند و تغییر کرد.
حضور انگلستان در جنوب در دوران قاجاریه
این تغییر با روی کار آمدن قاجاریه در ایران مشاهده شد. در واقع شاید بتوانیم بگوییم در دوره قاجاریه است که نفوذ انگلستان در جنوب ایران تثبیت شد و عملا این منطقه در سیطره و سلطه این کشور قرار گرفت. در این دوران بود که دولت انگلستان توانست نیروهای نظامی خود را وارد منطقه خلیج فارس کند و با ایجاد کنسولگری، پایگاه نظامی، بیمارستان و زیرساختهایی از این دست در بوشهر، این شهر را پایگاه خود در منطقهی جنوب قرار دهد. حکومت مرکزی به دلیل ضعف نتوانست در برابر این دستاندازی اقدام چندانی انجام دهد، اما جامعه مدنی کشور تمام تلاش خود را برای مقابله با سلطهطلبی انگلیسیها انجام داد.[3]
دلیل اشتیاق بسیار انگلستان به حضور در ایران و بهویژه جنوب آن به منافع این کشور در هند باز میگشت. در واقع مستعمره اصلی انگلستان در این منطقه، یعنی هند، اهمیت بسیاری برای این قدرت داشت و حفظ آن مهمترین هدف انگلیسیها در منطقه بود. این اهمیت بهویژه بعد از روی کار آمدن ناپلئون بناپارت در فرانسه و توسعه فتوحات این کشور تشدید شد. در واقع ظهور فرانسه به عنوان یک قدرت بینالمللی و بسط نفوذ آن در سراسر جهان میطلبید که انگلستان در منطقه خلیج فارس حضور گسترده داشته باشد و به همین دلیل از این مقطع تاریخی شاهد حضور بیشتر انگلستان در منطقه هستیم. علاوه بر این و مهمتر از آن شاید حضور روسیه تزاری در شمال ایران بود که انگلستان را بر آن داشته بود تا در جنوب به عنوان موازنهگر عمل کند و به اهداف خود در ایران و خلیج فارس جامه عمل بپوشد. این دیدگاه از آنجا نشئت میگرفت که روسیه تزاری در دورههای مختلف همواره یکی از اهداف خود را دست یافتن به آبهای گرم خلیج فارس عنوان کرده بود و این هدف تهدیدی برای هند و انگلستان بهشمار میآمد؛ به همین دلیل، انگلستان مجبور بود به واسطه حفظ منافعش در منطقه حضور داشته باشد و در برابر روسیه موازنه برقرار کند.[4] حضور سرجان ملکم در ایران از این دغدغه ناشی میشد.
ملکم از طرف پادشاه انگلستان مأمور شد به ایران بیاید و در این کشور حضور بلندمدت داشته باشد. او برای انجام دادن مأموریت خود وارد بندر بوشهر شد و در این مأموریت بود که با فتحعلیشاه یک قرارداد اقتصادی یکطرفه امضا کرد. بر اساس این قرارداد بود که بازرگانان انگلیسی و هندی حق داشتند در خلیج فارس بدون پرداخت مالیات به تجارت مشغول شوند و کالاهای کشور خود مانند پارچه، فولاد، آهن، سرب و... را بدون پرداخت عوارض گمرکی به ایران وارد کنند. در مجموع، در این دوره زمانی ملکم سه بار به ایران سفر کرد که دستاورد آن برای انگلستان، امتیازهای اقتصادی و به معنای دقیق کلمه استعماری بود.[5] البته حضور انگلستان در جنوب ایران تنها جنبه تجاری نداشت.
در مارس 1839م بود که دولت انگلستان به بهانه محاصره هرات توسط محمدشاه قاجار با نیروهای نظامی وارد بوشهر شد و این شهر را به تصرف خود درآورد. لندن به شاه ایران هشدار داد هرگونه حمله ایران به هرات، از طرف انگلستان به منزله عملیات خصمانه علیه این کشور تلقی خواهد شد و انگلستان در برابر آن سکوت نخواهد کرد و به آن واکنش نشان خواهد داد. محمدشاه نیز که توان ادامه محاصره هرات را نداشت مجبور شد به محاصره این منطقه پایان دهد و به نوعی با انگلستان کنار بیاید. در نهایت، طرفین در سال 1857م توافقی امضا کردند که به عهدنامه پاریس معروف شد.[6]
عدهای از سربازان هندی ـ انگلیسی در ایران دوره قاجار
شماره آرشیو: 1116-121خ
رویداد مهم دیگری که از تلاش انگلستان برای نفوذ در ایران حکایت میکرد در سال 1900م اتفاق افتاد. در این سال، ویلیام ناکس دارسی، سرمایهدار انگلیسی، تشویق شد امتیاز استخراج منابع نفت و گاز جنوب کشور را بهدست آورد. به موجب قراردادی که در نتیجه رایزنیهای او در سال 1901م با امینالسلطان بسته شد، امتیاز استخراج و بهرهبرداری از نفت ایران به استثنای پنج استان شمالی به مدت شصت سال به دارسی واگذار شد. پس از این قرارداد انگلیسیها چندین بار برای کشف نفت در جنوب ایران تلاش کردند تا در نهایت در سال 1908م در مسجد سلیمان به نفت رسیدند. این اتفاق بسیار خوبی برای رهبران سیاسی در انگلستان بود که قصد داشتند منابع انرژی خود را از زغال سنگ به نفت تغییر دهند. نتایج و آثار این سیاست در هنگامه جنگ جهانی اول روشن شد؛ هنگامی که انگلستان از نفت برای سوخت ماشین جنگی خود استفاده کرد و بهره لازم را برد.[7]
اما دامنه نفوذ انگلستان در ایران چنان توسعه پیدا کرد و گسترش یافت که در نهایت به تقسیم ایران در سال 1907م منتهی شد. در این سال دو کشور روسیه و انگلستان، که به رقبایی بیبدیل در عرصه سیاسی ایران بدل شده بودند، ایران را به سه منطقه تقسیم کردند. مناطق شمالی ایران حوزه نفوذ روسیه در نظر گرفته شد؛ جنوب ایران به انگلستان رسید و مرکز کشور تقریبا به عنوان منطقه حائل در نظر گرفته شد. به این ترتیب، استقلال و تمامیت ارضی کشور به خطر افتاد و عملا کشور میان روس و انگلستان تقسیم شد. دولت وقت ایران به این معاهده اعتراض کرد و مجلس شورای ملی آن را به رسمیت نشناخت. بااینحال، این دول استعمارگر و زورگو به این مواضع وقعی نگذاشتند و حتی به اعتراض ایران پاسخی داده نشد.[8]
بعد از این قرارداد ننگین و حقارتبار بود که بار دیگر افکار عمومی جنوب کشور علیه استعمار انگلیس تهییج شد؛ تا جایی که فرمانده کل نیروی دریایی هند شرقی، که هر سال از بوشهر و بندرعباس دیدن میکرد، در سال 1907م، به خواست وزیرمختار وقت انگلیس برنامه بازدید خود از این بنادر را کنار گذاشت و فقط از بنادر مسقط، بصره، کویت و بحرین دیدار کرد.[9]
نتیجه عملی این قرارداد چند سال بعد و با آغاز جنگ جهانی اول مشاهده شد؛ هنگامی که در بحبوحه نبرد، ایران به اشغال نظامی درآمد و انگلستان نیروهای خود را همراه برخی از نیروهای هندی وارد جنوب ایران کرد؛ یعنی مناطقی که بیشتر منابع نفتی ایران در آنها بود و اهمیت استراتژیک این مناطق از چشم لندن پوشیده نبود.[10] در نهایت نیز با پایان یافتن جنگ جهانی اول بود که انگلستان و روسیه نیروهای خود را از کشور خارج کردند؛ البته انگلیسیها با آوردن رضاخان به شکلی دیگر نفوذ خود را در ایران تداوم بخشیدند.
مقامات ایرانی و انگلیسی پلیس جنوب در بررسی یک نقشه نظامی
شماره آرشیو: 8422-3ع
در مجموع باید گفت که دامنه نفوذ انگلستان در ایران از دوران قاجاریه وارد فاز جدیدی شد و ابعاد نظامی و اقتصادی گستردهای به خود گرفت. در واقع از این دوران بود که به واسطه حکومت مرکزی ضعیف و ناتوان، انگلستان توانست اهداف و مقاصد خود را در جنوب ایران به عنوان یک منطقه نفوذ محقق سازد. باید توجه کرد که مستعمره هند تأثیر بهسزایی در نوع سیاستورزی انگلیسیها در قبال ایران داشت.
پینوشتها:
[1] . راجر سیوری، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1385، ص 109.
[3]. مهدی احمدی، «واکنشهای مردمی جنوب کشور در مقابله با استعمار انگلستان»، (10 فروردین 1400)؛ قابل دسترسی در: تارنمای موسسه مطاعلات و پژوهشهای سیاسی:
https://psri.ir/?id=40z1yyjd
[4]. علیرضا امینی، تاریخ روابط خارجی ایران از قاجاریه تا سقوط رضاشاه، تهران، خط سوم، 1382، ص 17.