تأثیرگذاری فراماسونرها بر تصمیمات کشور؛

عالیجنابان خاکستری‌پوش دوره پهلوی دوم

میرزا عسگرخان ارومی افشار و میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی را اولین پیشگامان و اعضای فراماسونری خوانده‌اند، اما برخی از منابع معتقدند پیش از این دو، در سال 1324ق در شهر مشهد فراموشخانه‌ای تأسیس شد که هدف اصلی آن اختلاف افکندن بین روحانیان شهر بود
عالیجنابان خاکستری‌پوش دوره پهلوی دوم
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ فراماسونری در تعریف کلی، یک شبکه تبلیغاتی سیاسی در غرب است که به موازات گسترش استعمارگرایی، شکل گرفت. این شبکه گسترده سیاسی از همان ابتدای شکل‌گیری، خود را جدا از امور سیاسی تعریف کرد، اما عملا به تبلیغ ایدئولوژی غرب مشغول بود. فراماسونرها بعد از شکل‌گیری با امکانات گسترده خود توانستند در بسیاری از کشورهای مستعمره نفوذ کنند و با تبلیغ ایدئولوژی خود، که در بسیاری از جهات با مذهب و فرهنگ مستعمرات در تضاد بود، به اهداف استعماری خود برسند. ایران نیز از جمله کشورهایی بود که نتوانست از گزند نفوذ فراماسونری در امان باشد. سر وکله فراماسونرها در ایران در زمان قاجار پیدا شد و تا دوره پهلوی دوم ادامه یافت. این شبکه گسترده استعماری در دوره پهلوی دوم در بسیاری از ارکان نفوذ کرد؛ تا جایی که حتی در تصمیمات داخلی کشور نیز مداخله می‌کرد.
 
نگاهی کوتاه به پیدایش فراماسونری در ایران
فراماسونری در دوره قاجار با عنوان فراموشخانه به ایران راه پیدا کرد. میرزا عسگرخان ارومی افشار و میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی را اولین پیشگامان و اعضای فراماسونری خوانده‌اند، اما برخی از منابع معتقدند پیش از این دو، در سال 1324ق در شهر مشهد فراموشخانه‌ای تأسیس شد که هدف اصلی آن اختلاف افکندن بین روحانیان شهر بود تا از قدرت و نفوذ آنان بکاهد.[1] بااین‌حال وظیفه اصلی در گسترش فراماسونری در ایران بر عهده افرادی چون میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله و عباسقلی‌خان قزوینی بود. ملکم‌خان در سال 1859 «فراموشخانه» را با الهام از ایدئولوژی‌های سیاسی و اجتماعی اروپایی مانند لیبرالیسم و اومانیسم تأسیس کرد. این انجمن، که در ساختار خود از فراماسونری تأثیر پذیرفته بود، اهداف و اعضای مشخصی داشت. البته به جز این لژها، که ایرانیان وابسته به غرب آنها را تأسیس کردند، کشورهای غربی نیز به تأسیس چندین لژ دست زدند. «لژ بیداری» از جمله این لژها بود. این لژ با ترکیب اعضای خود موضعی تندروانه داشت. لژ یادشده نخستین تشکیلات رسمیت‌یافته فراماسونری در ایران بود که شعبه‌ای از گرانداوریان فرانسه به‌شمار می‌آمد.[2] تشکیلات فراماسونری تا دوره پهلوی دوم وجود داشت. بااین‌حال در دوره محمدرضا پهلوی به دلیل افزایش روابط سیاسی با غرب، لژهای ماسونی بیشتری در ایران ایجاد شد.
 
تشکیلات فراماسونری در دوره پهلوی دوم
فراماسونرها در دوره پهلوی دوم به بهانه‌های مختلف رشد و گسترش یافتند. در دهه 1320 رشد فراماسونرها تحت تأثیر خلأ سیاسی کشور اتفاق افتاد، اما در دهه 1330 و بعد از آن، با تثبیت قدرت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی و حمایت او از این تشکیلات، شاهد گسترش و رشد چشمگیرتر فراماسونری هستیم. رشد و گسترش فراماسونرها در این دوره با افزایش امتیازات و حقوق آنها نیز همراه بود. در گزارشی از ساواک در این باره آمده است:
«اعضای این تشکیلات اکثرا از طبقه مرفه و مؤثر و رجال و سیاستمداران مملکت می‌باشند و در مواقع خاص و حساس غالبا این امکانات را دارند که منشأ حوادث و دگرگونی‌های سیاسی در کشور شوند. درحالی‌که علی‌الظاهر هیچ نوع ردپایی از دخالت آنان در این گونه حوادث به جای نمی‌ماند. این در حالی است که ظاهرا آنان اعضای خود را از دخالت در سیاست و گفت‌وگو و بحث سیاسی منع می‌کنند.»[3]
 
به‌هرحال وضعیتی که فراماسونرها در ایران پیدا کرده بودند، باعث شده بود تعداد آنها روزبه‌روز بیشتر شود. البته آمار دقیقی از وضعیت فراماسونرها در ایران در دوره مورد بحث وجود ندارد، اما آمارهای موجود نیز از افزایش تعداد آنها در دوره‌های مختلف از جمله پهلوی دوم حکایت می‌کند. براساس یکی از این آمارها، تعداد اعضای لژهای مختلف تشکیلات فراماسونری در ایران حدود ۱۲۰۰ نفر بود که از این عده در سال ۱۳۵۱ حدود هشت نفر در هیئت وزیران، ۲۴ نفر سناتور، ۵۴ نفر نماینده مجلس شورای ملی، ۲۴ نفر مسئول وزارت خارجه و سفیر شاهنشاهی در کشورهای دیگر و بقیه از شخصیت‌های مؤثر و متنفذ مملکتی بودند که برخی از آنان به درجه استاد اعظم مانند شریف‌امامی ارتقا یافته بودند».[4]
 
سخنرانی جعفر شریف‌امامی در میان تعدادی از اعضای لژ فراماسونری
سخنرانی جعفر شریف‌امامی در میان تعدادی از اعضای لژ فراماسونری
شماره آرشیو: 13913-3ع
 
نقش فراماسونرها در امور مختلف کشور
فراماسونرها همان‌طور که گفتیم، به‌رغم آنکه به لحاظ آموزه‌ها و دستورات خود حق مشارکت در امور سیاسی را ندارند، اما بسیاری از آنها دقیقا در همین نقطه مشارکت داشتند. این وضعیت در مورد فراماسونرهای ایرانی بسیار پررنگ‌تر بود؛ چنان‌که بسیاری از فراماسونرها در امور سیاسی، نظامی و مالی یا اقتصادی دخالت داشتند.
 
1. امور سیاسی:
سیاست داخلی یکی از بخش‌های مهمی
است که فراماسون‌ها در آن نفوذ بسیاری داشتند. منظور از سیاست داخلی تمام نهادهای مرتبط با این حوزه اعم از مجلس، انتخابات و حتی دربار است. نفوذ ماسون‌ها در سیاست به قدری گسترده بود که در آستانه برگزاری انتخابات هیئت اجرایی حزب ایران نوین در آذر 1350، ساواک از میزان نفوذ فراماسون‌ها در حزب و مجلس خبر داد:
«انتخابات هیئت اجرایی حزب ایران نوین در روز 24/ 9/ 50 انجام خواهد شد. برای این کار جناح فراماسون مجلس شورای ملی، که رهبر آنها الموتی، لیدر فراکسیون پارلمانی حزب ایران نوین است، از هم‌اکنون برای گرفتن همه امتیازات صف‌بندی کرده‌اند. با تصاحب پست‌های هیئت اجرایی تقریبا کار حزب و مجلس در دست ماسون‌هاست».[5]
 
فرهنگ مهر در مسند ریاست (استاداعظم ) لژ فراماسونری کاوه
فرهنگ مهر در مسند ریاست (استاداعظم ) لژ فراماسونری کاوه
شماره آرشیو: 3418-11ع
 
نکته مهم آن است که ماسون‌ها از الطاف ویژه همایونی نیز برخوردار بودند؛ حتی در مواردی ماسون بودن افراد باعث می‌شد آنها بتوانند به‌راحتی به نهادهای سیاسی راه پیدا کنند یا از امتیازات خاصی برخوردار شوند. به همین دلیل «گاهی اوقات‌‌، نیز در‌ میان مسئولین ارشد نظام طاغوت، خود را مدافع جریان شوم فراماسونری و روتارین و بهائی نشان‌ می‌دادند».[6]
 
2. امور نظامی:
بخش نظامی یکی از بخش‌های مورد علاقه فراماسونرها بود؛ البته بسیاری از آنها از طریق نظامی به امور سیاسی نیز ورود می‌کردند. به عبارتی موقعیت‌های نظامی، ابزاری برای ارتقا به مناصب سیاسی به‌شمار می‌آمد. بااین‌حال تعداد نظامیان در لژهای فراماسونری نیز کم نبود؛ برای نمونه گفته شده است:
«در اوایل ۱۹۵۹م/ ۱۳۳۸ش تلاش مختصری توسط یک گروه متجانس از سیاستمداران و نظامیان انجام شد تا غلامرضا پهلوی به مقام ولایتعهدی ترفیع یابد. این کار ظاهرا با این توقع انجام شد که امکان سقوط شاه، قریب‌الوقوع به نظر می‌رسید. تقریبا تمام اعضای این گروه با لژ گراند اورینت (شرق اعظم) مرتبط بودند. این لژ، تشکیلاتی بود که از قرار معلوم انگلیسی‌ها برای تأمین منافع خود در ایران تأسیس کرده بودند. نفوذ عوامل فراماسونی در دستگاه حکومت از عوامل مهم برقراری و بهبود روابط ایران و اسرائیل بود».[7]
 
البته این لژها تنها تعداد محدودی از لژهای موجود در کشور بودند. به جز این لژها، بسیاری از نظامی‌ها به عضویت لژهای فراماسونری دیگری درآمده بودند.
 
3. امور مالی و اقتصادی:
ماسون‌ها در امور مالی و اقتصادی نیز فعالیت بسیاری داشتند. علاوه بر این بسیاری از آنها از تشکیلات فراماسونری حقوق نیز دریافت می‌کردند. «جعفر شریف‌امامی از جمله فراماسونرهایی بود که از تشکیلات فراماسونری حقوق دریافت می‌کرد... یکی دیگر از اعضای مؤثر فراماسونری که به سمت بزرگ دبیری لژ بزرگ ایران رسیده بود، احمد علی‌آبادی بود. او از جمله کسانی بود که سوءاستفاده‌های فراوانی داشت».[8] در واقع عضویت در فراماسونری خود منبعی برای کسب درآمد و حتی اختلاس در امور مختلف مالی بود. بااین‌حال بسیاری از ماسون‌ها به دلیل عضویت در فراماسونری از امتیازات ویژه برای پیشبرد اهداف مالی نیز برخوردار بودند. به طور کلی بسیاری از فراماسون‌ها در فسادهای مالی نیز درگیر بودند و از این طریق ثروت هنگفتی نیز به‌دست آوردند؛ چنان‌که بر اساس اسناد به‌دست‌آمده از «منزل مهندس محسن فروغی، سناتور شاه و عضو فراماسون و فرزند محمدعلی فروغی با شرکت فرانسوی ژانسن قراردادی به مبلغ 11.500.000 فرانک برای تهیه مبلمان، اثاثیه و تزیینات کاخ اشرف پهلوی منعقد نموده بود».[9]
 

شاید این مطالب برای شما هم جالب باشد:
 
کابینه‌ای پر از وزرای فراماسونر!

مهمترین مخالف فراماسونری

سخن نهایی
در دوره پهلوی دوم، فعالیت فراماسونری رشد چشمگیری داشت و در عمر سه دهه‌ای حکومت پهلوی دوم، فراماسونری سازمان یافته‌تر و نمایان‌تر شد؛ تا جایی که فراماسونری امکان مداخله بیشتری در امور دربار پیدا کرد و مدیریت بسیاری از مسائل داخلی و خارجی را برعهده گرفت. این در حالی بود که به موازات گسترش فعالیت‌های فراماسونری در کشور، تعداد آنها نیز به لحاظ ساختاری افزایش می‌یافت. یکی از دلایل گسترش این تشکیلات عظیم سیاسی، برخورداری آنها از مزایای گوناگون سیاسی و اقتصادی بود که بسیاری از افراد و مقامات ارشد سیاسی و نظامی را به عضویت در آنها تشویق می‌کرد؛ ازاین‌رو بسیاری از مقامات ارشد کشور در تشکیلات فراماسونری عضویت داشتند و از نظر آموزشی نیز تحت تأثیر آموزه‌های آن بودند.

پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . حسین آبادیان، بحران مشروطیت در ایران، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1383، ص 76.
[2] . همان، ص 75.
[3] . علیرضا زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، تهران، دفتر نشر و پخش معارف، 1379، ص 280.
[4] . همان‌جا.
[5] . مظفر شاهدی، سه حزب: مردم، ملیون، ایران نوین (1353-1336)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 792.
[6] . شاداب عسگری، بهائیان نظامی در حکومت پهلوی دوم، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1396، ص 259.
[7] . علیرضا زهیری، همان، صص 281- 282.
[8] . جعفر شریف‌امامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1385، صص 29- 30.
[9] . جمعی از نویسندگان، بانک جامع مقالات انقلاب اسلامی ایران، اصفهان، مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه اصفهان، 1390، ص 3810.
https://iichs.ir/vdcc41qi.2bqpp8laa2.html
iichs.ir/vdcc41qi.2bqpp8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما