آمریکا که در دی و بهمن 1357 احتمال سقوط رژیم شاه را بسیار زیاد میدانست، از تاکتیکی دو وجهی استفاده می کرد. از طرفی همچنان حکومت بختیار را تنها حکومت قانونی ایران میدانست؛ از طرفی تلاش میکرد تا با انقلابیون مذاکره کند.
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکدهتاریخ معاصر؛ بعد از آنکه پیروزی انقلاب اسلامی به مرحله پایانی و روزشمار خود نزدیک شد، شاه با پیشبینی واقعبینانه از شرایط موجود، از کشور فرار کرد و برای همیشه ایران را ترک نمود. وی که در دوران سلطنت خود همواره از سیاست غرب و به خصوص آمریکا پیروی میکرد، بعد از فرار تصمیم گرفت ابتدا در چند کشور از آمریکای جنوبی و یا آفریقا از جمله مکزیک، مراکش و مصر اقامت نماید. آنچه در این رابطه تأملبرانگیز و جالب است این است که چرا شاه به آمریکا نرفت و بهرغم آنکه که در دوران رژیم پهلوی همواره روابط نزدیک و حسنهای با آمریکا برقرار بود، این کشور جهت اقامت شاه انتخاب نشد؟ در پاسخ به این سؤال با نگاهی کوتاه به پیشینه روابط رژیم شاه و آمریکا، به دلایل این تصمیم شاه پرداخته میشود.
روابط آمریکا و رژیم پهلوی
اغراق نیست اگر گفته شود، محور اصلی سیاست خارجی رژیم شاه، پیروی از آمریکا و سیاستهای این کشور بوده است. شاه که بقای سلطنت خود را در ماجرای 28 مرداد 1332 مدیون آمریکا و البته انگلیس میدانست همواره با صراحت اعلام میکرد «هدفهای اساسی ما و ملل دموکراسی غرب یکسان و این تساوی آرمانها مایه افتخار ما و ملل مغرب زمین است».1 حضور و نفوذ آمریکا در رژیم پهلوی به قدری محسوس و پررنگ بود که میتوان این کشور را بازیگر اصلی در بسیاری از ارکان سیاسی و اقتصادی کشور دانست. رابطهای که در اواخر دهه 50 به تدریج تغییر کرد و از حالت دستنشاندگی در سالهای پیشین به تحکیم وابستگی و یا به عبارتی رابطه حامی ـ پیرو تبدیل گردید. این اتفاق به دنبال خروج انگلیس از صحنه سیاسی کشور و درگیری آمریکا در جنگ ویتنام صورت گرفت.
آمریکا با درک اوضاع جهانی در مورد مسئله خلأ قدرت در خاورمیانه، با دادن نقش ژاندارمی منطقه به ایران، موجب افزایش وابستگی کشور به آمریکا گردید. البته با افزایش قیمت نفت در دهه 50، شاه تلاش کرد با اتخاذ سیاست مستقل ملی، به ظاهر در روابط خود با کشورهایی چون آمریکا و شوروی تجدیدنظر نماید. این مسئله بیش از هر چیز متاثر از فضای جهانی و کاهش تنش میان آمریکا و شوروی بود. بنابراین حتی سیاست مستقل ملی شاه را که سبب نزدیکی بیشتر ایران به شوروری شد، نیز نمیتوان مستقل تصور کرد. با این حال، سیاست جدید شاه که تحت تأثیر روابط بینالملل و بهبود روابط آمریکا و شوروی مطرح شده بود نیز تغییر چندانی در میزان وابستگی شاه به آمریکا ایجاد نکرد، اما تا حدودی منجر به بهبود رابطه با شوروی دیگر قدرت جهان گردید. با این حال روابط نزدیک شاه و آمریکا تا حدی بود که بسیاری از کارشناسان، شکست این رژیم را در سایه حمایتهای آمریکا دور و بعید میدیدند؛ اما این اتفاق نهایتا عملی شد، بهعلاوه محمدرضا شاه بعد از فرار از کشور با دوری از آمریکا، اقامت در کشورهایی چون مصر، مراکش و مکزیک را به آمریکا ترجیح داد. این موضوع ناشی از چند دلیل مهم بود. اول آنکه شاه معتقد بود، آمریکا در جریان تحقق انقلاب اسلامی از او و رژیمش حمایت نکرده و موجبات برکناری او را فراهم نموده است.
بیاعتمادی به آمریکا: توهم تئوری توطئه
شاه در کتاب خود "پاسخ به تاریخ" داستان فرار از کشور و اقامتش در کشورهای دیگر را اینگونه شرح میدهد: نخستین توقف من در سفر تبعید آسوان بود. برایم تعجبآور نبود که پرزیدنت سادات و همسرش در آنجا از من استقبال کردند. رئیسجمهوری از ما خواست تا در مصر بمانیم، ولی فکر کردم بهتر است مدتی در جایی بسیار دورتر از میهن به سر برم».2 شاه در خصوص ادامه تبعید خود به سایر کشورها از جمله آمریکا نیز مینویسد: «در آن موقع قصد سفر به آمریکا را داشتم که فرزندانم آنجا زندگی میکردند. ولی از همه طرف مرا منع میکردند و میگفتند اول از همه به آمریکا نروید».3 در نهایت به جای آمریکا، مراکش به عنوان مقصد بعدی انتخاب میشود. شاه اشاره چندانی به علل این موضوع و رفتن به مراکش نمیکند؛ اما در قسمتهای مختلف کتاب خود تلویحاً به صحبتهایی پرداخته که نشان از بیاعتمادی وی به آمریکا و مقصر دانستن این کشور در سقوطش از قدرت دارد. به عبارتی شاه معتقد بود آمریکا در لحظات آخر دست از حمایت وی برداشته و به او خیانت کرده است.
شاه با بیان اینکه وقتی بر دریافت سهم عادلانه ایران از نفت پافشاری کردم، حرکت سازمانیافتهای علیه من و رژیمم آغاز شد، معتقد بود «اساساً آمریکاییها باعث سرنگوکی او و رژیمش شدند»... و یا اینکه آمریکا «او را مجبور به کنارهگیری از سلطنت نمود».4 فرضیات و افکار شاه در این رابطه متأثر از عامل شعار حقوق بشر کارتر و تصمیمات سران غربی در کنفرانس گوادالوپ بود. به عبارتی بعد از روی کار آمدن کارتر و طرح شعار فضای باز سیاسی، فشار بر شاه افزایش یافت. البته این فشارها دائمی نبود؛ چرا که در منطق آمریکاییها؛ چه دموکرات و چه جمهوری خواه، ایران به دلیل روابط حامی ـ پیروی که با آمریکا داشت و به عنوان عامل این کشور نقش آفرینی میکرد، میتوانست از این فشارها مبرا باشد. همچنان که با آشکار شدن ناتوانی شاه و رژیمش در برابر جنبش انقلابیون، مواضع کارتر و آمریکا نیز تغییر یافت. بهخصوص که برای آمریکاییها چه دموکرات و چه جمهوری خواه، ایران به عنوان کشوری که میتوانست برای حفظ منافع آنها در منطقه خاورمیانه مؤثر باشد، از اهمیت ویژهای برخوردار بود.
شاه که با تجربه کودتای 28 مرداد انتظار داشت همیشه کسی او را نجات دهد؛ ناتوانی غرب در حمایت از او در جریان انقلاب اسلامی را «عدم خواست غرب» تفسیر کرد. شاه همیشه بر این باور بود که سران غربی حمایت لازم را از او نکردند و با تصمیمات خود او را مجبور به فرار نمودند. البته در این رابطه میتوان گفت شاه دچار نوعی توهم توطئه گشته بود. واقعیت این است که آمریکاییها همه تلاش خود را در حمایت از او کردند. منتهی شرایط سال 1357 با سال 1332 بسیار متفاوت بود. به دلیل اینکه آمریکاییها به شاه اعتماد کرده و حکومت ایران را به مثابه «یک جزیره ثبات» در نظر گرفته بودند، از بسیاری از واقعیتهای ایران دور شده بودند. به علت این دوری از واقعیات ایران، آمریکا ضمن محاسبات اشتباه از اوضاع این کشور که تا حدی نیز ناشی از سرعت تحولات سیاسی کشور بود، در تصمیمگیری و حمایت از شاه تاکتیکهای متعدد و متضاد را مورد استفاده قرار داد. آمریکا در حمایت از شاه حتی بی میل به مداخله نظامی نبود، اما احتمال میداد اگر در «ایران مداخله نظامی کند با عمل مشابه از سوی شوروی مواجه شود و این در حالی بود که در شرایط عادی روسها میتوانستند ظرف 48 ساعت به وسیله واحدهای هوا برد نقاط حساس را به تصرف درآورند...».5 از این رو میتوان گفت آمریکا تا آخرین لحظات به عنوان متحد و حامی شاه به حمایت از او پرداخت...
ترس از انزجار مردم
آمریکا که در دی و بهمن 1357 احتمال سقوط رژیم شاه را بسیار زیاد میدانست، از تاکتیکی دو وجهی استفاده می کرد. از طرفی همچنان حکومت بختیار را تنها حکومت قانونی ایران میدانست؛ از طرفی تلاش میکرد تا با انقلابیون مذاکره کند. آمریکا با تخمین این احتمال که ممکن است انقلاب مردم ایران به پیروزی برسد، تصمیم داشت با نشان دادن چهرهای متفاوت از خود، روابطش با حکومت جدید ایران را رسمیت بخشد. سیاستمداران آمریکایی که کمی دیر از انزجار و نفرت مردم ایران نسبت به خود آگاه شده بودند، میدانستند با پذیرش شاه و قبول حضور او در آمریکا، موجبات نارضایتی مردم ایران را فراهم خواهند کرد. از این رو گذشته از بیاعتمادی و نارضایتی شاه، آمریکا نیز تمایل چندانی به پذیرش او نداشت. هر چند در نهایت با ملاقاتهایی که میان نمایندگان آمریکا و شاه صورت گرفت، وی موفق به اقامت ده هفتهای در این کشور شد تا به مداوای بیماری خود بپردازد. با این حال «ایالات متحده آمریکا نیز با هیچ تدبیری نتوانست این عامل سرسپرده را برای دلگرمی سایر عوامل خدمتگزار در حمایت نگهدارد»،6چون همزمان با ورود او به آمریکا مسئله تسخیر لانه جاسوسی رخ داد. از این رو بعد از اقامت در آمریکا، مدتی از دوران زندگی شاه در پاناما و مصر سپری شد و در نهایت در همانجا یعنی مصر نیز درگذشت.
سخن نهایی
بررسی موضوع فرار شاه از کشور در آستانه انقلاب و وضعیت او جهت اقامت در کشورهای خارجی نشان داد که وی نیز به دلیل نشناختن واقعیات انقلاب ایران، علت سقوط خود را توطئه آمریکا میدانست؛ اما موضوع نپذیرفتن وی از سوی کشورهای مختلف حتی آمریکا، به خوبی بیانگر میزان نفرت مردم ایران و انقلابیون از او بود. از این رو بسیاری از کشورها که خواهان برقراری روابط مجدد با حکومت انقلابی ایران بودند، میدانستند که پذیرش وی میتواند به این موضوع لطمه و آسیب برساند. چنانچه بسیاری معتقدند یکی از عوامل مهم تسخیر سفارت آمریکا از سوی دانشجویان انقلابی، پذیرش شاه در آمریکا بود.
محمدرضا پهلوی و خانوادهاش در روزهای اقامت در پاناما
پی نوشت:
1.علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1320- 1357، تهران، نشر قومس، 1384، چاپ ششم، ص 46.
2.محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ترجمه حسین ابوترابیان، لندن، 1372، چاپ سوم، ص 380.
3.محمدرضا پهلوی، همان، ص 380.
4.صادق زیباکلام، مقدمهای بر انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات روزنه، 1384، چاپ پنجم، ص 18.
5.حسین فردوست، خاطرات ارتشبد حسین فردوست، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1370، چ دوم، ص 571.
6.سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، چاپ هفدهم، ص 427. https://iichs.ir/vdcg.t9nrak9wwpr4a.html