دار و دسته حزب بعث عراق، شامگاه 17 تموز 1968م/ 26 تیر 1347ش با انجام کودتایی بدون خونریزی، که چندی بعد بند و بست آن با سیاست‌ورزان و عوامل امنیتی انگلیس و آمریکا برملا شد، موفق به سرنگونی سپهبد عبدالرحمن عارف ـ سومین رئیس جمهوری تاریخ این کشورـ شدند. بعثیان دو هفته پس از قبضه قدرت، پاداش شماری از کسانی را که در به قدرت رساندن آنها کمک مؤثر و شایان نموده بودند با حذفشان از...
نهادهای امنیتی عراق؛ 1968-2003م
 
کودتای بعثیان
دار و دسته حزب بعث عراق، شامگاه 17 تموز 1968م/ 26 تیر 1347ش با انجام کودتایی بدون خونریزی، که چندی بعد بند و بست آن با سیاست‌ورزان و عوامل امنیتی انگلیس و آمریکا برملا شد، موفق به سرنگونی سپهبد عبدالرحمن عارف ـ سومین رئیس جمهوری تاریخ این کشورـ شدند. بعثیان دو هفته پس از قبضه قدرت، پاداش شماری از کسانی را که در به قدرت رساندن آنها کمک مؤثر و شایان نموده بودند با حذفشان از صحنه سیاسی، سپس تبعید و تصفیه فیزیکی، دادند.
 
بعثیان عفلقی خود را قوم‌گرای عربی از نوع رادیکال و هوادار افراطی پان‌عربیسم معرفی کردند. تضعیف حوزه‌های علمیه، تحدید و تهدید مرجعیت دینی، مبارزه با کردها و شیعیان، دوری جستن از ایران و همزمان کوفتن بر طبل وحدت عربی و ژست مبارزه با رژیم صهیونیستی گرفتن، عمده‌ترین برنامه‌های آنان در عرصه سیاست داخلی و خارجی بود. «تحت لوای دو شعار " وحده، حریه، اشتراکیه " (وحدت، آزادی، سوسیالیسم) و " امه عربیه واحده، ذات رساله خالده " (یک امت عرب با رسالتی جاودان)، هیاهو و خیمه شب‌بازی پر طمطراقی به راه افکندند. تندروهای آن‌ها آشکارا «خوزستان» را «عربستان» و فلسطین اشغالی دوم معرفی کردند! تکاپوی بعثیان، انحراف افکار عمومی ملل عربی و جهان اسلام از رویارویی با رژیم صهیونیستی به سوی ایران بود.» 1
 
سردمداران بعثی باورهای خاصی داشتند. «به اعتقاد [احمد حسن] البکر، [امام] حسین [ع] سزاوار کشته شدن بود چرا که بر ضد حکومت یزید قیام کرد... وی خوارج را نماد یک جریان انقلابی عربی راستین می‌پنداشت و می‌گفت: اگر در عصر [امام] علی [ع] بودم به خوارج ملحق می‌شدم. ابوهیثم 2 علاقه زیادی به معاویه داشت... [او] بسیار شکاک بود، حتی به همسر و پسرش شک می‌کرد. یک روز گفت: می‌ترسم هیثم 3 با من کاری را بکند که پسر متوکل با پدرش کرد.» 4
 
بعثیان به هر کس شک می‌کردند او را بازداشت و از دم تیغ می‌گذراندند. آنان متخصص بر چسب‌زنی به افراد بودند. اتهام جاسوسی، انگ شایعی بود که تقریباً به بسیاری از مخالفان زده می‌شد و کیفر آن هم معلوم بود. شمار قربانیان ملت عراق در دوره حاکمیت 35 ساله این باند تبهکار و جنایت پیشه بین یک تا هفت میلیون نفر ذکر شده است. 5 نیمنگاهی به تصفیه‌های فجیع مقامات عالیرتبه سیاسی، نظامی، امنیتی عراق تنها در خلال سالهای 1968 تا 1982 ما را بیش از پیش با ماهیت این دیوان درنده‌خو آشنا می‌سازد. 6
 
جرقه انقلاب و پس‌لرزه‌های آن
استعمارگران پنج ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی که به سان زلزله‌ای منطقه را به لرزه در آورد، برای مهار امواج انقلاب و بیداری اسلامی، البکر، رئیس جمهوری 65 ساله و بیمار عراق که توانایی مقابله با خیزش انقلابی – اسلامی در ایران را نداشت، کنار زده و صدام 42 ساله جاه طلب و تشنه قدرت، که عملاً در سنوات اخیر همه کاره عراق نیز بود را جایگزین وی ساختند. صدام در این حیص و بیص همه مناصب را مال خود کرده 7 نظام «دولت ـ حزب» را به رژیم استبدادی فردی مبدّل نمود و اقوام و عناصر نزدیک و مورد اعتمادش را بر پستهای حساس و کلیدی گمارد.
 
روند وحشیگریهای حاکمیت بعثی در پی پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به ویژه در پی قبضه کامل قدرت به دست صدام، به طرز گسترده‌ای شدت گرفت. سیاهچالها و بندهای شناخته شده و ناشناس رژیم ددمنش مملو از مبارزان و آزادیخواهان گردید. به واقع، مأموریت اصلی صدام نابودی کامل عراق بود. وی حدود 14 ماه پس از برکشیده شدنش، به ایران یورش آورد. چرخهای ماشین جنگ و تجاوز و خونریزی صدام با کمکهای سخاوتمندانه شیوخ مرتجع و وابسته عرب صیقل یافت و به حرکت درآمد. " شورای همکاری خلیج [فارس]"، و در رأس آن عربستان سعودی و کویت، میلیاردها دلار در اختیار صدام قرار دادند. با مساعدتهای بلاعوض و ذخایر ارزی عراق، سیل سلاحهای فرانسوی، روسی، انگلیسی، چینی و ... به این کشور سرازیر شد. آمریکاییها هرچند در خلال جنگ به صورت رسمی و مستقیم اسلحه در اختیار صدام قرار ندادند لیک با کمکهای اطلاعاتی و فرستادن گزارشهای محرمانه از فعالیتها و تحرکات نیروی رزمی ایران در جبهه‌ها که از رهگذر عکسبرداری ماهواره‌ای به دست می‌آمد، همی فروش برخی سامانه‌ها و ادوات جنگی و نرم‌افزاری، دیکتاتور بلاد رافدین را یاری دادند. 8
 
سرلشکر سامرائی، رئیس اداره کل اطلاعات و ضد اطلاعات نظامی عراق از اعزام نظامیان به صورت رسمی توسط برخی کشورهای عربی از جمله یمن، اردن، سودان سخن می‌گوید. «یمن، لواء (تیپ) پیاده «العروبه» را برای کمک در جنگ [با ایران] به عراق فرستاد. اردن، نیروی مخصوص ــ یگان ویژه ــ «یرموک» را اعزام کرد. سودان هم داوطلبانی را رهسپار عراق کرد.» 9
 
افزون بر آن مساعدتهای اطلاعاتی و امنیتی از طرف کشورهای زیادی به عراق سرازیر شد. «صرفنظر از آمریکا، فرانسه، انگلیس، سرویسهای اطلاعاتی آلمان، یوگسلاوی، ایتالیا، اردن، مصر، کشورهای خلیج فارس، ترکیه، هند و پاکستان، آگاهی‌های گرانبهایی از ایران در اختیار ما قرار دادند که در جنگ بسیار به کار آمد.» 10
 
بنا به گفته ژنرال سامرائی:
در سال 1982م از سوی «استخبارات عسکری» (اطلاعات و ضد اطلاعات نظامی) عراق، سرهنگ (تمام) ستاد «صالح محیسن‌ العلی» و سرهنگ ستاد «حسین علی ‌السامرائی»، با اسامی مستعار، به منظور رد و بدل کردن اطلاعات درباره ایران و دریافت اطلاعات از مصری‌ها ـ که از طریق آمریکایی‌ها به دست آورده بودند ـ راهی قاهره شدند. آنان در بازگشت از همکاری خوب اطلاعاتی و آمادگی کامل طرف مصری، درباره هماهنگی اطلاعاتی نسبت به ایران، خبر دادند. دیری نپایید من و سرهنگ صالح محیسن العلی رهسپار قاهره شدیم و مورد استقبال گرم مصریان قرار گرفتیم. ما را به هتل «هلیو پولیس» قاهره بردند. در اولین فرصت ترتیب ملاقات ما با سرلشکر ستاد «محمد لبیب ابوشراب»، رئیس سرویس اطلاعات مصر داده شد... مصری‌ها اطلاعاتی که از طریق آمریکایی‌ها به دست آورده بودند را در اختیار ما قرار دادند. 11
 
ره آورد حماقت صدام و جنگ هشت ساله وی با ایران که 2877 روز ـ 69036 ـ ساعت به طول انجامید، یک میلیون کشته و زخمی، و تباه کردن میلیاردها دلار درآمد عراق بود. 12 بنابر پژوهشهای دقیق علمی به عمل آمده، طی سنوات دهه هشتاد میلادی بر اثر سیاستهای وطن بر باد ده سردار بی‌افتخار «قادسیه»، عراق بالغ بر 295 میلیارد دلار ذخایر و درآمد ارزی خود را از دست داد. 13 به زعم کارشناسان، بازگرداندن اوضاع اقتصادی عراق به وضعیت قبل از جنگ با ایران مستلزم خرجکرد میلیاردها دلار سرمایه و گذشت چند دهه زمان است. جنگ، زیرساختهای استراتژیک عراق را منهدم کرد و این گستره را که در زمره ممالک نسبتاً مرفه و ثروتمند خاورمیانه و جهان سوم به شمار می‌آمد، تبدیل به ویرانه و بلده‌ای عقب مانده نمود.
 
عراق پیش از تهاجم و جنگ با ایران روزانه 100 میلیون دلار درآمد ناشی از صادرات نفتی داشت. با این درآمد این امکان وجود داشت روزانه 1500 خانه و یا یک کارخانه را در این کشور احداث کرد. اما ربع قرن پس از روی کارآمدن بعثیان کار به جایی رسید که این کشور حتی در صنایع ساده چون صابون و پودر شوینده به غرب نیازمند شد تا چه رسد به صنایع اساسی چون خودرو و ماشین آلات و ... : در بخش کشاورزی 75% نیازها از خارج تأمین شد. کافی است بدانیم در سال 1990 میزان 6/3 میلیون تن گندم از خارج وارد شد و البته تولید گندم در داخل به 600 هزار تن کاهش یافت که جوابگوی 16% نیاز داخلی بود، حال آن‌که عراق با توجه به وسعت زمین، حاصلخیزی آن و بهره‌مندی از آب می‌توانست همان وقت غذای حداقل 60 میلیون نفر را تأمین کند. 14
 
این البته بخشی از بلایایی است که صدام بر سر عراق و عراقیان آورد چرا که پس از ارتکاب دومین حماقت بزرگ وی در حمله به یکی دیگر از همسایگانش ــ کشور عرب و مسلمان کویت ــ سرزمین بین‌النهرین را تبدیل به جهنم کرد. در جریان حمله 33 کشور، زیر پوشش نیروهای ائتلاف بین‌الملل، برای بیرون راندن صدامیان از خاک کویت، تقریباً همه زیرساختهای عراق در خلال 38 روز بمباران هوایی از بین رفت.
 
عراقیان در برهه پس از خاتمه جنگ دوم خلیج فارس سر به شورش نهادند. قیامی که به «انتفاضه شعبانیه» سرشناس گردید و طی آن موفق به کنترل و اداره امور 14 استان از 18 استان عراق شدند. حاکمیت بعث عفلقی در آستانه سرنگونی قرار گرفت، لیک شیوخ مرتجع عرب منطقه خلیج فارس و سیاستمداران آمریکایی هراسناک از قدرتمندی شیعیان، با وجود آن که در جای جای عراق قانون ممنوعیت پرواز به اجرا درآمده بود، رخصت استفاده ارتش عراق از بالگردها در مناطق پرواز ممنوع را دادند و این امر به مثابه چراغ سبزی برای سرکوب گسترده ملت مسلمان عراق تلقی شد. قوای گارد جمهوری (حرس الجمهوری) با توپ و تانک به شکار انقلابیان پرداختند و به ویژه در اعتاب مقدسه کربلا و نجف به کشتار وحشیانه مبارزان و مردم بی‌گناه مبادرت ورزیدند و ظرف مدت دو هفته نیم میلیون نفر را به شهادت رسانده و در گورهای دستجمعی مدفون ساختند.
 
ملت عراق با وجود مراقبتهای امنیتی حکومت جبار عفلقی در مقاطع و بزنگاههای حساس تاریخی قیام نمود و البته هر بار شورشگری هدفمند آنها با قلع و قمع خونین انقلابیان سرکوب گردید. ضروری است دانسته شود بعثیان پس از آن که بر اثر کودتا در عراق به روی کار آمدند به تقویت مراکز و نهادهای اطلاعاتی به منظور کنترل دقیق مردم و خفه کردن هر حرکت مخالف و آزادیخواهانه‌ای مبادرت ورزیدند.
 
هنگام وقوع کودتای بعثیان، دو نهاد امنیتی در عراق وجود داشت: «مدیریه الأمن العامه» که عهده‌دار امنیت مدنی شهروندان بود؛ دیگری «مدیریه‌ الأستخبارات العسکریه» که نظامیان را زیر نظر داشت. پس از روی کار آمدن بعثیان دستگاه «المخابرات العامه» ایجاد گردید. از این‌رو در آغاز جنگ صدام با ایران سه نهاد امنیتی در عراق وجود داشت: «مدیریه الأمن العامه»، «مدیریه المخابرات العامه» و «مدیریه الأستخبارات العسکریه العامه». در اواخر نیمه نخست دهه هشتاد میلادی «جهاز الأمن الخاص» نیز شکل گرفت که در زیر به اختصار توضیحاتی درباره هر یک از این نهادهای امنیتی ارائه می‌شود.
 
1. «الأمن العام» (امنیت عمومی)
«مدیریه الأمن العامه» (اداره کل امنیت عمومی)، قدیمی‌ترین مرکز اطلاعاتی عراق به شمار می‌آیدکه در زمانه قیمومت انگلیس بر عراق ـ دوره پادشاهی فیصل اول ـ بر مبنای الگو و ساختار سازمان اطلاعات آن کشور بنا شد. پس از آن که نظام سلطنتی توسط ژنرال عبدالکریم قاسم منقرض گردید، وی برخی از کارکنان «امن العام» را عهده‌دار خبرگیری در قوای مسلح کرد. ژنرال، نسبت به ایجاد «مکتب ‌الخاص» (دفتر ویژه) که زیر نظر خودش اداره می‌شد نیز اقدام نمود.
 
اداره «الأمن العام» به لحاظ چارت تشکیلاتی و سازمانی زیر مجموعه وزارت کشور بود لیک در پی فروپاشی رژیم پادشاهی، بسیاری از گزارش‌های آن، به خصوص دفتر ویژه، مستقیماً در اختیار رئیس جمهوری و فرمانده کل نیروهای مسلح قرار می‌گرفت. دیری نگذشت امن‌العام توسط قاسم تقویت شد و دامنه وظایف و اختیاراتش گسترش و افزایش یافت.
 
به دنبال کودتای حزب بعث، اقتدار این نهاد فزونتر گردید و بر شدّت کنترل شهروندان افزوده گشت. در 1971 امن‌العالم در همه استانهای عراق دفتر دایر کرد. در سال 1973 بر اساس توافقنامه امنیتی میان عراق با شوروی و در چارچوب معاهده دو جانبه همکاریهای دوستانه میان دو کشور، بنا به دعوت «یوری آندره پوف»، رئیس سازمان اطلاعات شوروی، شماری از عناصر امن‌العام و کارشناسان دیگر نهادهای امنیتی عراق، برای گذران دوره‌های آموزش در دستگاه‌های KGB (سرویس اطلاعات) و GRU (اطلاعات نظامی) راهی اتحاد جماهیر شوروی شدند. 15
 
در زمره وظایف امن‌العام در دوره سیاه حاکمیت صدامیان می‌بایست به کنترل و سرکوب هر حرکت مخالفی از ناحیه اسلامگرایان، کمونیست‌ها، کردها، قوم گرایان، بعثی‌های سوری، جنبش‌های دانشجویی، همچنین کنترل دقیق ارتباطات خانواده‌های معدومین، دستگیر شدگان، فراریان، مبارزان، شناسایی اخلالگران اقتصادی و مبارزه با محتکران، قاچاقچیان و معاضدت و تعامل با میلیشیای بعثی، اشاره کرد.
 
مسئولیت عالی این دستگاه از زمان وقوع کودتای حزب بعث تا واژگونی این دار و دسته تبهکار پس از سه دهه و نیم، با شخص صدام بود. دفتر این نهاد امنیتی و ساختمان‌های اصلی آن در منطقه «البلدیات» بغداد بود. برخی مدیران این دستگاه اطلاعاتی عبارتند از:
ناظم کزار 16، از ... تا 1973.
سعدون شاکر محمود العزاوی،  از 1973 تا 1977.
فاضل‌البراک 17، از 1977 تا 1985.
سبعاوی ابراهیم حسن، از 1985 تا ...
طه عباس الأحبابی، از 1990 تا ...
عبدالرحمن الدوری 18، از ... تا 1994.
طاهر جلیل حبوش 19، از 1997 تا 1999.
رافع عبداللطیف طلفاح، از 1999 تا 2002.
 
2. «الأستخبارات العسکریه» (اطلاعات نظامی)
این اداره در آغاز زیر مجموعه وزارت دفاع بود. پس از آن به علت حساسیت امر زیر نظر شورای انقلاب قرار گرفت. وظیفه اصلی این مرکز دستیابی به خبرها و اطلاعات دشمنان رژیم بود. اداره «استخبارات» سال‌ها بعد با «الأمن‌العسکری» (امنیت نظامی) ادغام و به مجموعه نهادهای زیر نظر ریاست جمهوری منتقل گردید و به عنوان «مدیریه الأستخبارات العسکریه العامه» (اداره کل اطلاعات و ضد اطلاعات نظامی) یا به اختصار «استخبارات عسکریه» سرشناس شد. به باور برخی پژوهشگران، این نهاد امنیتی، مخوف‌ترین دستگاه اطلاعاتی بعثیان به شمار می‌آمد که فعالیت‌های گسترده‌ای داشت.
 
لازم به ذکر است که در سال 1979، خلیل العزاوی، مدیر عملیات سرویس اطلاعات عراق، کتابچه‌ای در حدود چهل صفحه تدوین کرد و نام آن را خط مشی (استراتژی) نهاد که در واقع نقشه راه امنیتی بعثیان محسوب می‌شد. در جزوه یاد شده تأکید شده بود که یکی از وظایف مبرم وابستگان نظامی سفارت‌خانه‌های عراق در خارج از کشور، که تحت پوشش فعالیت‌های دیپلماتیک عمل می‌کردند، کسب اطلاعات و تهیه گزارش درباره فعالیت‌های هسته‌ای و جنگ میکروبی و شیمیایی در غرب است. تهیه عکس‌های هوایی از پایگاه‌ها و مراکز تجمع نیرو و زرادخانه‌های اسلحه کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و شناسایی موقعیت پایگاه‌های هوایی، زمینی و دریایی آن‌ها، طرح‌های محرمانه تسلیحاتی و ساخت جنگ افزارهای مدرن، در زمره تکالیف جاری این مأموران به ظاهر دیپلماتیک در خارج از کشور بود. 20
 
سوء قصد به جان مخالفان، از دیگر وظایف این دستگاه به شمار می‌آمد. ترور عبدالرزاق النایف در لندن، آیت‌الله سیدحسن شیرازی در بیروت، حجت‌الاسلام سید محمدمهدی حکیم در خارطوم، از اقدامات این نهاد است. به طور کلی گردآوری اطلاعات و دست زدن به هرگونه عملیاتی در خارج از کشور در حیطه کارکردهای این مرکز قرار داشت.
 
کارآموزان دوره دیده و کارکشته استخبارات عسکری به زبان‌های مختلف مسلط بودند. تهیه اطلاعات نظامی از کشورهای همسایه، همی شناسایی فرماندهان نظامی، جمع‌آوری آگاهی‌هایی با بار امنیتی از سرحدّات همسایگان، آماده سازی نقشه‌های نظامی و گردآوری تصاویر ماهواره‌ای، مبارزه با فعل و انفعالات و تحرکاتی که به پشتیبانی بیگانگان در داخل کشور انجام می‌گیرد و رویارویی با جاسوسان بیگانه از رهگذر شناسایی و خنثی سازی برنامه‌های آنان، در زمره مسئولیت‌های جاری و تعریف شده این نهاد امنیتی است.
 
هنگام برآمدن بعثیان، مدیر این دستگاه سرهنگ (تمام) شفیق‌الدراجی و معاون وی سرهنگ ستاد عبدالرزاق النایف بود. 21 دفتر اصلی «الأستخبارات العسکریه» در بغداد، کنار رود دجله، جنب «جسرالائمه» (پل امامان) قرار داشت. تمامی مسئولان استخبارات از بلندپایگان نظامی و امنیتی عراق بودند و برنامه دیدارهای منظمی با صدام داشتند. سرشناس‌ترین رؤسای آن عبارت بودند از:
شفیق ‌الدراجی، از 1968 تا...
خلیل ابراهیم محمود العزاوی، از 1978 تا 1980.
عبدالجواد ذنون، از 1980 تا 1983.
ماهرعبدالرشید التکریتی، از 1983 تا 1986.
محمود شکرشاهین، از 1986 تا 1991.
صابرالدوری22، از 1991 تا ....
وفیق ‌السامرائی 23، از ... تا 1994.
خالدالتکریتی، از 1994 تا 1995.
معتمد نعمه دحام‌التکریتی، از 1995 تا 1997.
عاید مخلف العجیلی، از 1997 تا 2003
 
3. «المخابرات ‌العامه» (سرویس اطلاعات)
همانطور که پیشتر اشاره شد، این دستگاه به وسیله بعثیان ایجاد گردید و از مراکز خود بنیاد صدام محسوب می‌شود. نظر به اهمیت این نهاد، تشکیلات یاد شده تا سال 1984 زیر نظر شورای انقلاب قرار داشت و پس از آن به مجموعه سازمان‌های تابعه ریاست جمهوری افزوده شد. جمع‌آوری اطلاعات از کشورهای مهم در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی، کنترل ورود و خروج اتباع بیگانه، مقابله با جاسوسان، زیر نظر داشتن آمد و رفت شهروندان عراقی با خارج از کشور، مراقبت از فعالیت دیپلمات‌های خارجی در عراق، رهگیری مکالمات با خارج، شنود تلفنی، نفوذ به درون گروه‌های مخالف رژیم و ... از وظایف این سرویس محسوب می‌شد.
 
پر واضح است برخی مسئولیت‌های محوله به مراکز اطلاعاتی با وظایف دیگر نهادهای امنیتی مشترک است و به نوعی ناظر فعالیت‌های موازی این دستگاه‌ها هستیم که این امر به سوء ظن و شکاکیت بعثی‌ها باز می‌گردد. شخص صدام نیز مایل بود گزارش‌های مختلف از دستگاه‌های امنیتی تحت امرش دریافت کند. البته خود این مراکز بپّای سرّی یکدیگر هم بودند تا خیال صدام از بابت هرگونه طرح براندازانه‌ای آسوده خاطر باشد.
 
ساختمان اصلی «جهاز المخابرات‌العامه» (سرویس کل اطلاعات) در بغداد، نزدیک نمایشگاه بین‌المللی بود و عده‌ای از مسئولان شناخته شده‌اش عبارتند از:
سعدون شاکر محمود العزاوی، از 1977 تا... .
فاضل‌البراک.
برزان ابراهیم حسن‌التکریتی، از ... تا 1983.
هشام صباح الفخری، از 1983 تا... .
شوکت احمدعطا ‌الحدیثی.
وطبان (سبعاوی) ابراهیم حسن‌التکریتی.
صابرالدوری، از 1991 تا... .
مانع عبدالرشید التکریتی، از 1994 تا 1997.
رافع دحام مجول، از 1997 تا 1999.
طاهر جلیل حبوش، از 1999 تا... .
 
4. «الأمن الخاص» (امنیت ویژه)
کشف برخی توطئه‌های واقعی و ساختگی در نیمه نخست دهه 80 م باعث شد تا صدام موضوع حفاظت از خود، خانواده، نزدیکان و مقامات عالیرتبه رژیم را به تشکیلات امنیتی جدیدی محول کند. از این‌رو مبادرت به تأسیس «مدیریه الأمن‌الخاص» (اداره امنیت ویژه) کرد. این مرکز در سال 1983 پس از برملا شدن آنچه دستگاه تبلیغات بعثیان آن را دسیسه به منظور براندازی حکومت خواند، ایجاد گردید. این نهاد، کنترل فعالیت‌های مسئولان ارشد دولتی و دوایر تابعه آن‌ها، بلندپایگان نظامی، رؤسای سازمان‌های به اصطلاح مردمی (جوانان، زنان، کارگران) را عهده‌دار بود.
 
گفته شده است پیشینه این تشکیلات مخوف امنیتی به سنوات 1964-1966 باز می‌گردد، آن هنگام که بعثی‌ها هنوز به قدرت نرسیده بودند درون تشکل‌شان «جهاز حنین» را ایجاد کردند و البته صدام از مؤسسان این دستگاه اطلاعاتی بود. همین ایده در سال‌های بعد به تکوین «امن‌الخاص» انجامید. در برهه‌ای افزون بر محافظت از صدام و اعضای درجه یک خانواده‌اش، مسئولیت برخورد با طرح‌های براندازی، پنهان‌سازی سلاح‌های کشتارجمعی، و انجام برخی تصفیه حساب‌های فیزیکی معارضان، و البته کنترل رؤسای سرویس‌های امنیتی با این نهاد بود. مقر اصلی این مرکز در ساختمان «الحیاه» نزدیک یکی از کاخ‌های صدام در بغداد قرار داشت. نظر به اهمیت وظایف این سرویس، تمامی گزارش‌های آن مستقیم در اختیار صدام قرار می‌گرفت. برخی رؤسای آن عبارت بودند از:
سعدون شاکر محمود العزاوی.
حسین کامل‌المجید. 24
برزان ابراهیم حسن التکریتی، از 1987 تا...
فاضل ‌البراک، از... تا 1989.
حاتم حمدان العزاوی، از 1989 تا 1991.
قصی صدام 25، از 1991 تا 2003.
 
جایگاه رؤسای نهادهای امنیتی عراق معادل وزیر و البته بالاتر از آن بود. با وجود آن که امید بود پس از سقوط رژیم فاشیستی بعث حاکم بر عراق اسناد این مراکز امنیتی به دست مردم افتد، اما متأسفانه آمریکایی‌ها بسیاری از مدارک به دست آمده را سرقت و به مکان‌های امن نامعلومی منتقل کردند. مسئولان عراقی با جدیت سرگرم مذاکره به منظور بازگرداندن بخشی از اسناد به تاراج رفته هستند. بی‌شک در صورت بررسی این مدارک ابعاد هولناک جنایات عفلقیان در بلاد رافدین بیش از پیش فاش خواهد شد.

پی نوشت:
 
1. صفاءالدین تبرّائیان. انتفاظه شعبانیه، حماسه مقاومت اسلامی ملت عراق. تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391، ص62.
2. منظور احمد حسن ‌البکر، رئیس جمهور کودتاچیان بعثی است.
3. پسر البکر.
4. من مذکـّرات حردان عبدالغفار التکریتی. به اهتمام عبدالله طاهر التکریتی، بیروت، منظمه الطلبه‌المسلمین العراقیین، بی‌تا، صص12-13، 48، 49. سپهبد حردان التکریتی از آفرینندگان کودتای 17 تموز 1968 بود که پس از روی کار آمدن بعثیان مسئولیت‌های مهمی مانند وزیر دفاع، معاون رئیس‌جمهوری، عضو شورای انقلاب، جانشین فرمانده کل نیروهای مسلح، را عهده‌دار گردید ولی پانزده ماه بعد از کودتا از تمامی مسئولیت‌ها برکنار و کوتاه زمانی پس از آن توسط سردمداران رژیم عفلقی به قتل رسید.
5. به گمان برخی پژوهندگان، چنانچه جمعیت عراق را پیش از کودتای بعثیان در نظر بگیریم، با امعان نظر به میانگین عادی و متوازن رشد نفوس کشور و در نظر گرفتن آمار قربانیان در خلال دو جنگ اول (با ایران) و دوم (با کویت و سپس 33 کشور جهان) خلیج فارس، همچنین توجه به فرار و مهاجرت گسترده، اکنون در سال 2003، هنگامه سقوط صدام، جمعیت عراق می‌بایست چند میلیون نفر بیش از این باشد. قدر مسلم این که چند میلیون نفر عراقی در برهه مورد بحث ناپدید شده‌اند. منبع شفاهی: دکتر ابراهیم الجعفری، نخست وزیر سابق عراق و احمد چلبی، رئیس کنگره ملی عراق.
6. کنعان مکیه، محقق سرشناس شیعه عراق صورتی از 34 کارگزار ارشد و بلندپایه عراق را که مورد تصفیه فیزیکی قرار گرفتند در اثر خود آورده است، نک: کنعان مکیه. جمهوریه الخوف. کلن، الجمل، 2009، صص400-405.
7. وی افزون بر ریاست جمهوری، رئیس شورای انقلاب، فرمانده کل نیروهای مسلح، دبیرکل حزب بعث و ... نیز بود. مهم‌ترین نهاد اطلاعاتی کشور هم تحت نظارت دقیق او اداره می‌شد.
8. رونالد ریگان، رئیس‌جمهوری آمریکا در دوره جنگ عراق با ایران، به دنبال اشغال کویت از سوی عراق طی سخنانی در دانشگاه برکلی‌ بی‌پرده اظهار داشت: «حمایت [آمریکا] از عراق در سال‌های دهه 80[م] در برابر ایران، انتخاب بین بد و بدتر بود. سیاست خصمانه ایران در زمان حیات آیت‌الله خمینی و گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا در تهران به مدت 444 روز و نگرانی از شعار صدور انقلاب به وسیله رهبران جمهوری اسلامی، ما را به سمت برقراری روابط با عراق و حمایت از رژیم صدام حسین سوق داد.» محمد اکرام اندیشمند. جنگ نفت. پیشاور، آریانا، 1370 ش/ 1991م، ص 19.
9. وفیق السامرائی، حطام‌البوابه الشرقیه و حقائق عن‌الزمن السیئی فی‌العراق، «قرائه جدیده فی حربی الخلیج الاولی والثانیه. [کویت]، بی‌نا، [1997م]،ص 130.
10. همان.
11. همان، ص 174. به نوشته ژنرال سامرائی این دیدارها و همکاری‌های اطلاعاتی تا پایان جنگ عراق با ایران میان رژیم صدام و حاکمیت مبارک ادامه یافت.
12. همان، ص 117.
13. به گفته احمد چلبی، قبل از جنگ صدام با ایران، عراق دارای 30 میلیارد دلار نقدینگی، 35 میلیارد دلار در مجموع قرارداد، سهام و سرمایه‌گذاری خارجی، و 11 میلیارد دلار بودجه خرید اسلحه بود. با پایان یافتن جنگ، بدهی خارجی عراق به بیش از 100 میلیارد دلار رسید و ذخیره ارزی کشور صفر شد؛ این در حالی است که عواید فروش نفت در مدت یاد شده بالغ بر 119 میلیارد دلار بود ـ که آن هم از بین رفت ـ، یعنی بین سال‌های 1980 تا 1989 بر اثر سیاست‌های صدام، عراق 295 میلیارد دلار را از دست داد، آن هم به دستاویز ابلهانه دفاع از دروازه شرقی جهان عرب در برابر دشمن فارسی! واقعاً ابلهانه است و البته بی‌معنی. وانگهی این همه به جز زیان‌های جانی است که بر عراق وارد آمد. کنعان مکیه. القسوه و الصمت، الحرب و الطغیان و الأنتفاضه فی‌العالم العربی. کلن، الجمل، 2005، ص 273.
14. وفیق‌السامرائی، همان، صص11-12.
15. کنعان مکیه، جمهوریه الخوف، ص 47.
16. ناظم کزار از رؤسای سرشناس سازمان امنیت عراق است. وی در زمره معدود افرادی است که در دهه پنجاه میلادی، هنگامی که دانشجو بود، به حزب بعث ملحق شد و پس از کودتای 17 تموز که منجر به سقوط عبدالرحمن عارف و روی کار آمدن بعثی‌ها شد توسط شخص صدام و با حمایت وی به ریاست امنیت داخلی در 1969 منصوب شد. کزار به سرسختی و غیرقابل انعطاف بودن مشهور بود. درباره‌اش گفته‌اند که فاقد رحم و مروت بود و سیگار خود را گاه در موقع بازجویی از برخی متهمان سیاسی در چشم آن‌ها خاموش می‌کرد. در دوره ریاست او بر امن‌العام، هزاران نفر بازداشت و تحت شکنجه‌های قرون وسطایی قرار گرفتند.
کزار در تدارک اجرای سوء قصد به البکر و قبضه قدرت بود. در همین ارتباط مقامات وزارتخانه‌های کشور و دفاع وقت را همراه جمعی از یارانش گروگان گرفت و آنان را به قتل رساند اما موفق به کشتن البکر نشد. طرح کودتای او عقیم ماند. پس از کشف کودتا و لو رفتن عوامل آن می‌خواست به ایران گریخته و پناهنده شود که موفق نشد. به دنبال دستگیری عوامل شبکه براندازی، به اتفاق شماری از بلندپایگان رژیم که در میان آن‌ها تنی چند از اعضای شورای انقلاب، دولتمردان حزبی، امنیتی، نظامی و مسئولین کشوری بودند در 8 تموز 1973 تیرباران شد.
17. دکتر فاضل ‌البراک، نویسنده برخی آثار بعثی پسند، رئیس «امن‌العام» و «المخابرات العامه» و ... حدود یک سال و اندی پس از رخداد انتفاضه شعبانیه، در تابستان 1992 که از سفر شوروی به عراق باز می‌گشت در فرودگاه دستگیر و زیر شکنجه مأموران دست پرورده‌اش به جاسوسی برای روسیه و آلمان، همینطور آمریکا و اسرائیل، اعتراف کرد. کوتاه زمانی بعد تیرباران و جسدش تحویل خانواده‌اش در تکریت شد. تمامی اموال منقول و غیر منقول براک و افزون بر آن خانه‌اش در بغداد نیز توسط حکومت بعثی مصادره گردید.
18. برادر سپهبد صابر الدوری، رئیس سرویس اطلاعات.
19. طاهر جلیل حبوش در 1949 در تکریت متولد شد. در 1970 از دانشکده پلیس فارغ‌التحصیل گردید. در سال‌های 1975 تا 1977 به عنوان نماینده عراق در اتحادیه عرب تعیین شد. سنوات 1977 تا 1979 به نمایندگی دائمی عراق در سازمان ملل متحد در ژنو برگزیده شد. سال‌های 1992 تا 1993 به عنوان استاندار ذی قار، و پس از آن از 1994 تا 1995 به عنوان استاندار واسط منصوب گردید. در 1995 به عنوان رئیس پلیس عمومی معرفی شد. از وی آثار چندی در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی، تاریخی منتشر شده است. در پی سقوط رژیم بعث حاکم بر عراق، سپهبد حبوش ناپدید گردید. گفته می‌شود وی در یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس به سر می‌برد.
20. کنعان مکیه، جمهوریه الخوف، صص 58-61.
21. سرهنگ عبدالرزاق سعیدالنایف با کودتاچیان بعثی همدست و پس از موفقیت کودتا به عضویت شورای انقلاب درآمد و از 18 تا 30 تموز 1968 به مدت 13 روز نخست‌وزیر عراق شد. پس از آن بازداشت و به مغرب تبعید گردید. نایف در 1973 در لندن مورد سوء قصد عوامل استخبارات قرار گرفت که جان سالم بدر برد لیک در 1978 در جریان دومین ترور در لندن کشته شد.
22. سپهبد صابرالدوری در وقایع انتفاضه شعبانیه 1991م، مدیر دستگاه امنیت رژیم بعث بود. وی پیش از این که به این سمت منصوب شود به عنوان استاندار کربلا مشغول به کار بود. الدوری پس از واژگونی حکومت صدام دستگیر و پس از محاکمه ابتدا به اعدام و سپس به حبس ابد محکوم گردید.
23. سرلشکر وفیق‌السامرائی در تشرین‌الثانی 1994 آنگاه که احساس کرد مورد سوء ظن مقامات ارشد عراقی قرار گرفته و در آستانه بازداشت قرار دارد، خود را به معارضان کرد در شمال عراق رساند و با کمک و همراهی جلال طالبانی به خارج گریخت.
24. حسین کامل ‌المجید در 1954 در «تل‌الذهب» تکریت متولد شد. آخرین و تنها مدرک تحصیلی‌اش گواهی خاتمه دوره ابتدایی است. پس از ترک تحصیل به عنوان محافظ ویژه صدام برگزیده شد. پس از آن به دستور صدام و خارج از ضوابط به دانشکده افسری راه یافت و رتبه‌های نظامی یافت. دیری نگذشت با «رغد» دختر بزرگ صدام ازدواج کرد. رغد 13 سال از او کوچک‌تر بود. از مسئولیت‌های وی می‌توان به فرماندهی گارد جمهوری، وزارت صنایع، وزارت دفاع، اشاره کرد. ژنرال حسین کامل در رخداد انتفاضه مسئولیت سرکوب و قلع و قمع قیامگران در کربلا را عهده‌دار بود و در برابر بارگاه امام حسین(ع) رجز خواند! سپهبد حسین کامل شب 7 آب 1995 به همراه برادرش که باجناق وی محسوب می‌شد و همسرانشان از عراق به اردن گریختند و اختلافاتش با صدام را برملا کرد. کمتر از هفت ماه بعد در میان وساطت رؤسای عشایر تکریت و کارگزاران نام و نشان‌دار بعثی به عراق بازگشت. به‌رغم تعهد کتبی صدام مبنی بر عفو دامادهایش، دخترانش را به اجبار از آنها جدا نمود و کمتر از یک هفته بعد در 23 فوریه 1996م/16 اسفند 1374ش خانه محل اقامت آن‌ها به آتش کشیده شد. هر دو برادر، پدر و خواهرشان پیش از ویران کردن خانه به ضرب گلوله مزدوران بعثی به قتل رسیدند. چنین وانمود شد که عشیره‌المجید مسئولیت پاکسازی این ننگ خانوادگی را عهده‌دار بودند.
25. دومین پسر صدام که در 1966 به دنیا آمد. وی دو سال از «عدی» نخستین پسر صدام کوچک بود. با دختر ماهر عبدالرشید ــ از فرماندهان سرشناس عراقی و مسئول استخبارات نظامی ــ ازدواج کرد. قصی همراه برادرش در 25 ژوئیه 2003 در درگیری با نیروهای آمریکایی در شهر موصل به هلاکت رسید. https://iichs.ir/vdcei.8pjjh8xbb9.html
iichs.ir/vdcei.8pjjh8xbb9.html
نام شما
آدرس ايميل شما