جالب اینکه برخلاف نظر جان فوران، ادوارد براون و مهدی ملک زاده که یکی از دلایل مخالفت شیخ فضلالله با مشروطه را حسادت نسبت به آیات بهبهانی و طباطبایی میدانستند، هیچگاه علیه آنها سخنی نگفته و همواره از ایشان با احترام یاد میکرد.
جالب اینکه برخلاف نظر جان فوران، ادوارد براون و مهدی ملک زاده که یکی از دلایل مخالفت شیخ فضلالله با مشروطه را حسادت نسبت به آیات بهبهانی و طباطبایی میدانستند، هیچگاه علیه آنها سخنی نگفته و همواره از ایشان با احترام یاد میکرد.
انقلاب مشروطه در ایران که ناشی از تعامل روشنفکران و علما بود، یک سری تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی را در ایران به همراه داشت که به گواه تاریخ این پروسه یکی از نقاط عطف تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران بوده است. انقلاب مشروطه گرچه بیانگر شکست استبداد و خودکامگی شاهان قاجار بود، برای اولین بار ورود مردم عادی به عرصه سیاسی و اجتماعی ایران را به همراه داشت. واقعیتی که بیشک نشان رشد و شکوفایی مردم ایران بود؛ ولی وقوع برخی اتفاقات در حین و یا در پایان این انقلاب، شیرینی آن را نزد بسیاری تلخ کرد. در این میان بدون تردید اعدام شیخ فضلالله نوری به عنوان یکی از علمای برجسته دوران قاجار توسط تعدادی از مشروطه خواهان نقطه عطف اختلاف و افتراق میان جریانهای سیاسی و علمای ایران میباشد.
در نوشتار حاضر بر آنیم با طرح ادعای جان فوران، نویسنده کتاب « مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران» درباب شیخ فضل الله نوری دلایل خود را در رد نظریه مطرح کنیم. جان فوران در باب انگیزه های شیخ فضل الله در طرح مشروطه مشروعه عنوان میکند: «در سال 1907م/ 1286ش یک جریان ضد مشروطه به رهبری شیخ فضلالله نوری فعالیت خود را آغاز کرد، این یک حرکت سنتی، ضد پارلمانی و مدافع اسلام بود.» وی در ادامه با معرفی مخالفین نهضت مشروطه و دلایل مخالفت هر فرد و جریان میگوید: « بعضی از این روحانیون مثل امام جمعه تهران، روابط مالی و خویشاوندی با دربار داشتند، بعضی نیز احتمالا رشوه گرفتند. عدهای هم میخواستند از حقوق قضایی خود دفاع کنند، جمعی نیز به عنوان زمینداران بزرگ در همدستی با شاه مستبد منافع مادی داشتند. نوری انگیزه شخصی نیز داشت چون خود را از نظر دانش دینی برتر از بهبهانی و طباطبایی میدانست و به آنان حسادت میورزید . اما انگیزه ایدئولوژیک هم در کار بود و در برابر «بدعت ناشایست» (اندیشههای مشروطه خواهان غرب) دفاع از اسلام را وظیفه خود میدانست.»1
جان فوران به عنوان یکی از بزرگترین مستشرقین، این نظریه را در حالی طرح میکند که نویسندگان دیگری از جمله ادوارد براون و مهدی ملکزاده نیز وی را از این نظر همراهی میکنند. با این حال نگاهی به وقایع تاریخ مشروطه و سیر زندگی شیخ فضلالله نوری موارد بسیاری در نقض نظریه این افراد پیش روی ما قرار میدهد که در ادامه تلاش میکنیم به صورت مختصر با اشاره به زندگی شیخ و نوع برخورد وی با انقلاب مشروطه به برخی از این نظرات پاسخ دهیم.
نگاهی گذرا به زندگی شیخ فضلالله نوری و مبارزات وی
شیخ فضلالله نوری بزرگ شده یکی از خانوادههای روحانی و سرشناس مازندران میباشد. دوران تحصیلی وی به ترتیب در مازندران و تهران سپری شد که در نهایت برای پایان دروس حوزوی به نجف اشرف مراجعت نموده و در آنجا تحت نظر اساتیدی چون شیخ فضل الله مجتهدی و میرزای شیرازی کسب دانش میکند. وی دارای استعداد فوقالعادهای بود و در کنار آن با سعی و تلاش توانست در مدت زمان بسیار کمی به درجه اجتهاد و فقاهت برسد تا جایی که احمد کسروی نویسنده کتاب تاریخ هیجده ساله آذربایجان در خصوص وی میگوید: «حاج شیخ فضلالله نوری از مجتهدان به نام و با شکوه تهران شمرده میشود.»2
شیخ فضل الله که به مدت 20 سال در عتبات زندگی میکرد پس از مشاهده ظلم و ستم زیادی که بر مردم ایران میرفت با توصیه میرزای شیرازی به ایران بازگشت و کوشید تا در کنار کسب علم و دانش و پرورش افرادی همچون عبداالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) و حاج حسین قمی، برای آگاه ساختن مردم، راه مبارزه با ظلم و استبداد را نیز در پیش بگیرد تا جایی که کلاسهای درس و شیوه زندگی وی شهرت بسیار زیادی در میان مردم عادی پیدا کرد. دکتر فریدون آدمیت که از بزرگترین نویسندگان تاریخ مشروطه و جزء مخالفین اندیشه شیخ محسوب میشود، درباره وی میگوید: «متفکر مشروطه مشروعه، شیخ فضل الله نوری بود . مجهتد طراز اول، استاد مسلم فن درایه که پایه اش را در اجتهاد اسلامی برتر از سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی شناخته اند.»3
شیخ فضل الله نوری همراه با استاد خود میرزای شیرازی، از اولین افرادی به شمار میرفت که مخالفت شدید خود را با قرارداد تنباکو اعلام و به عنوان یکی از رهبران نهضت تنباکو سعی در مبارزه با استبداد داخلی و استعمار انگلیس و جلوگیری از خروج سرمایه کشور محسوب میشد. در جریان جنبش تنباکو بدون تردید در کنار میرزای شیرازی، نقش شیخ فضلالله نوری تا بدان جهت کلیدی و مهم بود که احتشام السلطنه در این خصوص مینویسد: «در آن نهضت عظیم که قدرت غالب و تسلط بیگانه علی رغم همه نفوذ و ریشهای که در جمیع ارکان دربار و دولت ایران داشت و با رواج رشوه، از پادشاه تا کوچکترین غلامان شاهی و اجزاء دولتی را به فساد و تباهی کشیده و همه را برده و فرمانبر خویش میدانست و پیشرفت و پیشبرد جمیع نقشهها و توقعات خود را محتوم و انجام یافته میدیدند، نفوذ و سلطه روحانیت و ریشه پردوام مذهب در دل و جان بیست کرور نفوس ایران، طعم تلخ شکست را به ایشان چشانید و نشان داد که قدرتی مافوق قدرت امپراطوری انگلیس و روس هم وجود دارد. در آن وقایع شیخ فضل الله نوری در تهران در صف پیشوایان روحانی، مشوّق و محرک مردم در مخالفت با امتیاز نامه رژی بود.»4
شیخ فضل الله که از دیرباز و در جریان نهضت تنباکو با سیاستهای استعمارگرانه انگلیس آشنا شده بود، با مشاهده حمایت این کشور از مشروطه که اوج آن به ماجرای تحصن مشروطه خواهان در سفارت این کشور باز میگشت، نسبت به اسلامی بودن و ایرانی بودن این جریان شک کرد.
تمامی این مسائل موجب شد که شیخ فضل الله نوری به عنوان یکی از بزرگترین شاگردان میرزای شیرازی جزء اولین روحانیون مبارز علیه استعمار کشورهای خارجی شناخته شود. ویژگی که در کنار اعتقاد بسیار راسخ وی به اسلام و تلاش برای اجرای کامل دین در جامعه به عنوان مشخصه بارز شیخ فضل الله نوری در میان بسیاری از مؤرخان مخالف و موافق وی مطرح میشود.
چرایی مخالفت ثانویه شیخ با جنبش مشروطه
مواجهه نخست شیخ فضل الله نوری با جنبش مشروطه به دعوت اولیه وی از سوی آیت الله سیدعبدالله بهبهانی که از سرشناس ترین روحانیون مبارز و موافق مشروطیت بود بازمیگردد. آیت الله بهبهانی به همراه آیت الله سیدمحمد طباطبایی به خاطر ظلم و ستم بیش از اندازه شاه قاجار و والی تهران و نیز برخورداری بیگانگان از امتیازات ویژه در ایران برای نشان دادن اعتراض خود به حکومت، اقدام به مهاجرت نمودند. با این حال شیخ فضل الله نوری با درخواست بهبهانی برای همراهی ایشان مخالفت نمود. از دلایل اصلی مخالفت وی در این زمان علاوه بر وجود زیاد شاگردان در کلاسهای درس، عدم اطلاع از هدف اصلی معترضین و نحوه ادامه کار ایشان در ادامه اعتراضات بود؛ زیرا این زمان مصادف است با آغاز جنبش مشروطه و شیخ فضل الله نیز این شیوه اعتراض را در آن برهه از زمان جدی نمیدیدند و چون هیچگونه برنامهای از سوی معترضین برای آینده تدوین نشده بود با ایشان همراهی نکردند.5
با گسترش اعتراضات علیه حکومت مرکزی و افزایش درگیریها در شهرهای مختلف ایران و نیز کشته شدن یکی از روحانیون به وسیله نیروهای دولتی، مقدمات مهاجرت کبری روحانیون به قم فراهم شد، شیخ فضل الله نوری هرچند نزد عین الدوله حاکم تهران و نصرالسلطنه از جایگاه والایی برخوردار بود و با اصرار ایشان بر همراهی نکردن مهاجرین روبه رو شد ولی چون شاهد ظلم و ستم حکومت مرکزی علیه مردم و نیز عدم اجرای اسلام از سوی عاملین حکومت بود، به صف معترضین و مشروطه خواهان پیوست و ایشان را در مهاجرت به قم همراهی نمود. در این زمان شیخ فضلالله در کنار آیتالله بهبهانی و طباطبایی با سخنرانیهای خود توانستند جمعیت زیادی را علیه حکومت مرکزی بسیج کرده و کار را برای دولت سخت کنند تا در نهایت مظفرالدین شاه مجبور شد فرمان مشروطیت را امضا کند و بدین طریق ایران وارد عصر جدید خود شد.6
هرچند در دوران اقامت در قم سخنرانیهای بسیار زیادی در محافل چند نفره و جمعی برای توضیح «مشروطه مشروعه» از سوی شیخ فضلالله انجام شد ولی شرایط آنطور که وی تصور میکرد پیش نرفت. شروع مخالفت شیخ با جنبش مشروطه به حمایت جدی انگلیس از مشروطه خواهان باز میگردد. وی که از دیرباز و در جریان نهضت تنباکو با سیاستهای استعمارگرانه انگلیس آشنا شده بود، با مشاهده حمایت این کشور از مشروطه که اوج آن به ماجرای تحصن مشروطه خواهان در سفارت این کشور باز میگشت، نسبت به اسلامی بودن و ایرانی بودن این جریان شک کرد و در زمان بازگشت ایشان از قم و بازگشایی مجلس شورا و نوشته شدن قانون اساسی شک وی به یقین تبدیل شد که شرع اسلامی جایگاهی در حکومت مشروطه نخواهد داشت و مدافعان روشنفکر مشروطهخواه، تبعیت از فرهنگ و سنت غربی را تنها راه پیشرفت ایران میدانند. به همین دلیل وی خود را از مشروطه خواهان جدا کرد و در اعتراض به سنت فکری ایشان با جمعی از روحانیون به حرم حضرت عبدالعظیم مهاجرت مینمایند. جالب اینکه برخلاف نظر جان فوران، ادوارد براون و مهدی ملک زاده که یکی از دلایل مخالفت شیخ فضلالله با مشروطه را حسادت نسبت به آیات بهبهانی و طباطبایی میدانستند، ایشان نه در زمان همراهی با این دو سید بزرگوار و نه در زمان مخالفت با مشروطه خواهان و مهاجرت به عبدالعظیم هیچگاه علیه آنها سخنی نگفته و همواره از ایشان با احترام یاد میکردند.7
هرچه از تاریخ امضای مشروطیت میگذشت، تناقضات بیشتری بین قانون اساسی مشروطه، خط مشی مشروطهخواهان و روند کاری مجلس شورا با شرع اسلام دیده میشد. این مسائل مخالفت شدید شیخ با این جریان را به همراه داشت تا جایی که محمدعلی شاه را تنها عامل مقابله با انحراف مشروطه خواهان قلمداد کرد. سرانجام با خیزش جنبش فتح تهران که از تبریز شروع شد، در تاریخ 28 تیر سال 1288 این شهر در اختیار مشروطهخواهان قرار گرفت. جنبش مشروطه که با تلاشهای روحانیون مجاهد شروع به کار کرد، در این زمان تحت رهبری روشنفکرانی قرار گرفت که عمدتا از اعضای لژ بیداری بودند. این افراد اصول اسلام را یکی از دلایل عقب ماندگی ایران از جامعه جهانی عنوان میکردند. این تفکر تا بدانجا پیش رفت که علاوه بر کنار گذاشتن روحانیون از تصمیم گیریهای سیاسی، در تاریخ 9 مرداد همان سال یعنی فقط 13 روز پس از فتح تهران، با حکم شیخ ابراهیم زنجانی که از اعضای فعال لژ بیداری محسوب میشد، شیخ فضل الله نوری را که جوابی برای نقدهای جدی وی نداشتند به دار آویختند.
____________________________________
1.جان فوران، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال 1500 میلادی مطابق 879 شمسی تا انقلاب، ترجمه احمد تدین، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 1377، ص 278.
2.احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، 1383،ص31-58.
3.فریدون آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران: مجلس اول و بحران آزادی، تهران، روشنگران و مطالعات زنان، 1388، ج1، ص 429.
4.میرزا محمود احتشام السلطنه و سیدمحمدمهدی موسوی، خاطرات احتشام السلطنه، تهران، زوار، 1367، ص 572-573.
5.حسن حجابی، مروری بر علل مخالفت شیخ فضلالله نوری با حکومت مشروطه، فقه و اصول، حکومت اسلامی، شماره 16، 1379، ص 229-239.
6.همان، ص 229-239.
7.محمد ترکمان، مجموعهای از رسائل، اعلامیهها و مکتوبات شیخ فضلالله نوری، تهران، موسسه خدمات فرهنگی، 1362، ج1، ص 246-265. https://iichs.ir/vdcic5ay2t1a5.bct.html