آیتالله حاج شیخ یحیی نصیری معروف به علامه یحیی نوری، در زمره عالمان نامدار و مبارز تهران در دوران مبارزات انقلاب اسلامی بهشمار میرود. نام وی علاوه بر برگزاری جلسات تفسیر در صبحهای جمعه، به اقامه نماز پرشکوه عید فطر سال 1357 و نیز حماسه تاریخی 17 شهریور 1357 گره خورده است. وی همچنین عامل تشرف هزاران نفر از پیروان ادیان مختلف به دین مبین اسلام بود و در این فقره اشتهار داشت.
تصاویری که در پی میآید، آیتالله علامه یحیی نوری را در ادوار گوناگون حیات نشان می دهد. مناسبت انتشار این مجموعه نیز علاوه بر سالروز ارتحال آن مرحوم (در عاشورای 1429ق/ 30 دی 1386ش)، تقارن آن با سالگرد فاجعه 17 شهریور است.
رحمت و رضوان خدا بر ارواح پاک علمای مجاهد،
روح بزرگش قرین رحمت خدا،
علامه روزای جمعه در درس تفسیر، سخنان بسیار مهم و اساسی را بیان میکردند. سخنان از عمق جانش تراوش میکرد و در اعماق روح و روان ما مینشست و دنیای تازهای به روی ما میگشود.
آنگاه که دامنه بحث به مرحله عدالت میکشید، علامه در بیان عدل اسلامی حاکمیت جور نظام پهلوی را به محاکمه میکشید، و همین سخنان ظلمستیز او ما را بیشتر به طرف او تشویق مینمود. آن روزها یکی از خاطرات شیرین من است.
حتی شب ۱۷ شهریور هم من در سخنرانی علامه بودم. آخر شب که بیرون آمدم محوطه میدان شهدا مملو از نظامیان رژیم بود، خیابان ۱۷ شهریور کاملا حال و هوای حکومت نظامی داشت؛ بسیار خشن و غمگین. فردای آن شب شاهد فاجعه خونین جمعه سیاه بودیم،
قبل آنکه ما به میدان برسیم کار تمام شده بود، و ورودیهای میدان را بسته بودند. از طرف خیابان شکوفه رفتیم که آنجا را هم بسته بودند، اما بچهها با لباسهای خونین شهدا یکی پس از دیگری برمیگشتند. صحنه بسیار عجیبی بود.
آن روز سکوت بسیار سردی آسمان تهران را پوشانده بود. وقتی از میانه راه بر گشتیم شهر فقط بوی خون میداد. نظامیان شهر را کاملا اشغال کرده بودند. کسی جرئت رفتوآمد نداشت، مردم در خانهها گوش به اخبار کز کرده بودند، صدای تیراندازی از خیابانها به گوش میخورد. شاید آن روزها و شبها تلخترین خاطرات دوران عمر ما باشد. چه روزگار سخت و سیاهی بر مردم تهران گذشت.
از فردای آن روز اخبار مختلفی از آمار شهدا به گوش می رسيد،
از هزاران تا چندهزار ....
خدا میداند چقدر. میگفتند شهدا را ریختهاند در دریاچه نمک قم. هر کسی چیزی نقل میکرد.
هالهای از یأس و ناامیدی فضای دل ما را گرفته بود. با خود میگفتیم که دیگه نهضت شکست خورده، شاه مسلط شده، مردم سرکوب شدن، اما نه، همه چیز تموم نشده بود. ما خبر نداشتیم،
خورشید نهضت و قیام از افقی دیگر طلوع نمود. وقتی موج خون شهدای مظلوم ۱۷ شهریور بعد از یکی دو روز برخاست و طغیان کرد بوی خون در مشام مردم پیچید. تازه ملت متوجه شدند که رژیم
طاغوتی، ستمگره، ضد مردمه، خلاصه مردم تازه بیدار شدن.
بعد از آن روز خونین تظاهرات میلیونی مردم تازه شروع شد و دیگر کسی را یارای کنترل مردم نبود. رژیم منحوس با جنایت در روز جمعه سیاه مقدمات سقوطش را کلید زد، بدون آنکه خودش متوجه بشه.