از موهبتهای بزرگی که خدا به شهید صدوقی عطا کرده بود، تحولات نورانی و روحانی او و ایضا به کمال رسیدن نفس الهی در وی بود، که نهایت آرزوی هر عالم مجاهدی است. آری عمر او با شهادت در خانه خدا و پس از اقامه نماز جمعه و ابلاغ موعظه و نصیحت به پایان رسید. خدا این توفیق را به رحمت خودش، نصیب ما و بندگان صالح خودش بفرماید، که او ستوده و بزرگوار است.
از خاطراتی که از ایشان دارم این است که عنصر فعالی بود. از جهت فعالیت، خیلی خوب بود و در دوران توقفش در قم، به زراعت و کشاورزی هم میپرداخت؛ یعنی هم درس میخواند و هم درس میداد و هم به کارهای حوزه علمیه و مردم رسیدگی میکرد و هم کشاورزی میکرد و خلاصه، از کار خستگی نداشت. خیلی خاشع و خاضع بود. با دوستان و همشاگردیها، خیلی مهربان بود و هرچند وقت یک بار، به قم میآمد و سری به ما میزد و طوری در قم زندگی میکرد، که وقتی از این شهر رفت و خانهاش را فروخت، توانست دیون و قرضهایش را بدهد!
ایشان در قم، درس سطوح را درس میدادند و با آقای منتظری و
شهید مطهری و چند نفر دیگر، اجتماع ده، بیست نفری داشتند و دورِ هم، به درس و بحث میپرداختند و در مدرسه نیماورد، ساکن بودند. خدایش در جوار رحمت واسعه خود، جای دهد.
والسلام