درآمدهای نفتی پهلوی دوم در آغازین سالیان دهه 1350 و نحوه هزینهکرد آن، از نکات در خور خوانش در واپسین سالیان سلطنت اوست. در گفتوشنود پیآمده، علیاکبر رنجبر کرمانی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، به تحلیل و ارزیابی متفاوتی دراینباره دست زده است.
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ شاید بتوان هزینهکرد درآمدهای نفتی توسط پهلوی دوم در آغازین سالهای دهه 1350 را در زمره سرفصلهای قابل مطالعه در دوران حکومت وی برشمرد. ارزیابی شما از عملکرد شاه در این عرصه چیست؟
به نام خدا. در دوران فوران دلارهای نفتی، شاه مقدار زیادی از دلارها را از طریق خرید از آمریکا و غرب، به خودشان برگرداند! مخصوصا به شکل خرید اسلحه از کمپانیهای اسلحهسازی آمریکا، که همه این قراردادها مشحون از فساد و به ضرر ایران بود. اسنادش موجود است. مصاحبه سپهبد شاپور آذربرزین، از فرماندهان طراز اول نیروی هوایی آن موقع، را گوش کنید تا ببینید که در فقره خرید هواپیمای جنگی، چقدر فساد بوده است. ببینید که چطور با پول ایران، یک کمپانی آمریکایی از ورشکستگی نجات داده شد! در بقیه زمینهها هم، همینطور عمل میشد. بخش زیادی از پولهای نفت، به کشورهای غربی «وام» داده شد، که این از کارهای عجیب و غریب و خیانتها و خودنماییهای شاه بود. شاید مردم ندانند یا آنها که به سن و سال من هستند، فراموش کرده باشند که یکی از وامهای کلان شاه، وامی بود که برای توسعه و تعمیر تأسیسات آب لندن، به انگلستان داده شد! کشوری که بخش زیادی از مردمش آب سالم لولهکشی نداشتند، شاهش چنین وامی به کشورهای دیگر میداد! حتی در کشور آفریقایی سنگال با پول ملت ایران، یک شهرک مدرن به نام شهرک فرح ساخته شد!
منطق یا الگوی پهلوی دوم، در این گونه خرج کردن درآمدهای نفتی کشور چه بود؟
شاه مثل پولدارهای تازهبهدورانرسیده آمریکاییِ اوایل قرن بیستم عمل میکرد، که به تقلید از اشرافزادهها و لردهای اصیل انگلیسی و برای خودنمایی و توی چشم آمدن، میهمانیهای بزرگ میدادند! آدم یاد صحنههای رمان «گتسبی بزرگ»، نوشته اسکات فیتز جرالد میافتد! بهتر از آن فیلم «اسرار گنج دره جنی»، خیلی خوب وصف حال آدمهای تازهبهدورانرسیده را که نمیدانند با پولشان چه کنند، کرده است، که خیلی هم گویاست. اتفاقا سازنده فیلم یکی از روشنفکرانی است که با شاه و ملکه دوست بود و مراوده داشت. از باب نمونه، یکی از همین کارهای پرخرج، تبلیغاتی، بیفایده و بدون مطالعه، برنامه «تغذیه رایگانِ» دانشآموزان مدارس بود! الان ممکن است بعضیها تعجب کنند و بگویند بیانصافم که یک کار خوب را هم که شاه کرده، تخطئه میکنم. نه! اینطور نیست. شاه بدون اینکه به مخارج و هزینهها و فایدههای این طرح فکر کند، ناگهان هوس کرد که یکی از اصول «انقلاب سفید»، تغذیه رایگان باشد! برنامهای پرخرج، که هیچ فکری برای اینکه چند سال میتواند ادامه یابد، نشده بود! نتیجه این کار این بود که بچهمدرسهایها پاکتهای شیر را تحویل میگرفتند و به محض تعطیل شدن و رسیدن به بیرون از مدرسه، در کوی و برزن، زیر پا له میکردند و از صدای ترکیدن آن لذت میبردند! این برنامه پرخرج، پرفساد و بیفایده، دو سال بعد که دولت با کمبود درآمد مواجه شد، متوقف گردید و دلارهای حاصل از فروش نفت، که صرف وارد کردن سیبهای درشت لبنانی و شیر خشک و... شده بود، همه بینتیجه دود شدند و به جیب خارجیها و بعضی از دستاندرکاران داخلی رفتند! شاه در سالهای بعد از فوران دلارهای نفتی، مثل عموجان تازهبهدورانرسیدهای بود که به برادرزادهها و افراد فامیل، عیدیهای درشت و چشمگیر میداد، غافل از آنکه این کار پشتوانه ندارد و معلوم نیست در آینده بتواند آنها را ادامه دهد! البته این شیخنشینهای کوچک خلیج فارس، خیلی خیلی عاقلانهتر از شاه در مورد پول نفتشان رفتار کردند.
ظاهرا یکی از هوسهای پهلوی دوم در پی افزایش درآمدهای نفتی، دخالت بیمنطق نظامی در برخی کشورهای دیگر بود؛ اینطور نیست؟
از جمله کارهای «گتسبیوار» شاه این بود که با ارتشی که با پول نفت این ملت درست و قوی شده بود، به نفع آمریکا در منطقه و حتی در مناطق دور و بیربط به منافع و امنیت ملی ایران مثل زئیر (کنگوی فعلی)، مراکش، ویتنام و شاخ آفریقا، دخالت نظامی میکرد! قضیه حمایت ایران در شورش کردهای عراق علیه دولت مرکزی در بغداد به کنار، چون آن کاری بود که به نفع ایران و در جهت منافع ملی ایران بود، اما در ظفار، ایران دخالت نظامی گسترده کرد. در شاخ آفریقا، در مراکش در نبرد رژیم ملک حسن با پولیساریو، حتی وقتی رژیم فاسد موبوتو سسکو قاتل پاتریس لومومبا، در کنگو دچار شورش شد، ایران به نفع او دخالت کرد! علاوه بر این، در نبرد ویتنام، شاه به نفع رژیم فاسد و دستنشانده ویتنام جنوبی وارد عمل شد. اینها همه، به دور از چشم مردم انجام میشد و کمتر کسی از آن خبر دارد! چون هنوز شرح این دخالتهای پرخرج شاه در درگیریها و کشمکشهای خارج از خاک ایران، که همهاش در جهت منافع آمریکا و غرب بود، برای مردم باز و تشریح نشده است. رژیم یکنفره همین است! در ظفار که ارتش ایران دخالت نظامی گستردهای کرد، تمام مجروحان جنگی ارتش ایران را به بیمارستانهای آلمان و شاید انگلستان میبردند؛ درحالیکه همه مجروحان را میشد در ایران معالجه کرد! اما بیم از آنکه کسی از این ماجرا باخبر شود، باعث شد مجروحان را در خارج از کشور معالجه کنند!
در سالهای واپسین حاکمیت پهلوی دوم، درآمد ایران از فروش نفت چه میزان بود؟
در سالهای 1355 و 1356، ایران روزی تا ششمیلیون بشکه نفت میفروخت. قیمت نفت در این سالها، بین چهارده تا پانزده دلار بود. البته با احتساب نرخ تورم سال 2021م (به نقل از سایت معتبر inflation.com)، میشود به پول امروز هر بشکه شصت دلار و سی سنت؛ یعنی به پول امروز، ایران 132 میلیارد درآمد نفتی داشته است! این همه پول را شاه حیف و میل کرد برای ارضای بلندپروازیها و خودنماییهای کودکانهاش! گفتم که شیخنشینهای کوچک خلیج فارس، خیلی عاقلانهتر از او رفتار کردند. در سال 1356، بسیاری از پروژههای عمرانی متوقف شده بود! برق روزی هشت ساعت قطع میشد! البته برق از سالهای 1353 به بعد قطع میشد، ولی در سال 1356 به اوج رسید و روزی هشت ساعت (چهار ساعت در پیش از ظهر و چهار ساعت در بعد از ظهر) قطع میشد! بحث برق را مخصوصا پیش کشیدم چون چند روزی در تابستان فعلی، برق در ایران برای چند ساعت قطع میشد و دیدید که در رسانهای خارجی و در فضای مجازی، چه سر و صدایی برپا شد! آن روز که ایران 132 میلیارد دلار (با حسابی که گفتم) درآمد داشت، جمعیت ایران سیمیلیون نفر بود و روستاهای ایران برق نداشت! در شهرها، در همین تهرانِ پایتخت، در هر خانه شب که میشد، تنها یک شعله لامپ روشن میشد! افراد خانواده عمدتا در یک اتاق حضور داشتند و لامپ اتاقهای دیگر خاموش بود! در واقع سبک زندگی، مانند الان نبود. حالا روز روشن، چراغ همه اتاقها روشن است! آن روزها همان یک لامپ را هم، فقط از سر غروب و هنگام تاریکی روشن میکردند و بااینحال در تأمین همین مصرف کم با آن همه پول، درمانده بودند! حالا به هر ساختمان که نگاه میکنید، فقط دهها شعله لامپ برای روشن کردن و تزئین روکار ساختمان، تعبیه شده است. این همه پارک و اتوبان و خیابان، با چراغها و نورافکنهای قوی وجود نداشت! امروز جمعیت ایران، هشتادمیلیون است و تقریبا همه روستاهای ایران، برق دارند و سطح زندگی و سرانه مصرف مردم، به مراتب بالاتر است. بگذریم از اینکه مردم ایران در زمینه برق و انرژی، از اسرافکاران هستند و چند برابر سرانه کشورهای پیشرفته، انرژی مصرف میکنند! الان تقریبا ما دو یا سه سال است که بدون یک دلار نفتی، داریم زندگی میکنیم! شاید این دو سه سال اخیر بعد از دوران مرحوم مصدق، تنها دورانی باشد که ایران بدون پول نفت، گذران کرده باشد و تا حدودی به تعبیر رویای اقتصاد بدون نفت، نزدیک شده باشد. آنچه گفتم، اندکی از بسیار و مشتی نمونه خروار، از ناکارآمدی رژیم پهلوی بود؛ یعنی آن روز که محمدرضا پهلوی گرفتار انقلاب شد، هم نامشروع بود هم نامقبول بود و هم ناکارآمد! هر یک از این ویژگیها، برای به سقوط کشاندن یک رژیم کافی است و شاه هر سه تایش را با هم داشت! تازه آنچه گفتیم، فارغ از ابعاد و جهات ناظر و معطوف به توسعه سیاسی بود. بقیه ماجرا، خود حدیثی مفصل دارد.