«تاملی در برخی داعیه‌های تاریخ‌نگاری ماهواره‌ای» در گفت‌وشنود با خسرو معتضد

ابواب جمعی سلطنت، 44 سال دیر به فکر شاه‌دوستی افتاده‌اند!

در سال‌های اخیر گونه‌ای از تاریخ‌نگاری، که می‌توان آن را «خودنوشت» یا «فانتزی» خواند، درباره ایران و به‌ویژه دوره معاصر آن، در فضای مجازی و ماهواره‌ای شیوع یافته است. در گفت‌وشنود پی‌آمده، خسرو معتضد، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، به عیارسنجی برخی از فرازهای آن پرداخته است. امید آنکه علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید
ابواب جمعی سلطنت، 44 سال دیر به فکر شاه‌دوستی افتاده‌اند!
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
در دهه اخیر، پاره‌ای رسانه‌های فارسی‌زبان آمریکایی، انگلیسی و عربی و همچنین برخی پایگاه‌های اینترنتی، به بازگویی تاریخ معاصر ایران روی آورده‌اند. از دیدگاه شما، عیار گفته‌ها و ادعاهای ایشان در چه حدی است؟
به نام خدا. واقعیت این است که اگر ما افرادی وظیفه‌شناس و به هویت خود علاقه‌مند بودیم، پدر اینها را به خاطر دروغ‌گویی‌های عجیب و غریبشان درمی‌آوردیم! اینها علاوه بر شانتاژ و دروغ در سیاست و تاریخ ــ که کار همیشگی‌شان بوده است ــ به مردم تنها خیانت و کردارهای غیراخلاقی یاد می‌دهند. دروغ‌های تاریخی آنها به‌قدری شاخدار است که در صورت انجام یک برنامه‌ریزی صحیح برای بازگویی حقایق، مقابله با آنها هیچ کاری ندارد. یکی‌شان شبکه من و تو، که اصلا داخل آدم نیست. اباطیلی سَرهم می‌دهد که برای هر تاریخ‌خوان ابتدایی، اسباب مضحکه است.
 
خسرو معتضد
 
تلاش برای توجیه و تطهیر عملکرد رژیمی که مردم 44 سال قبل و با یک انقلاب بزرگ، آن را به پایان خود رسانده‌اند، در زمره محورهای اصلی این نوع از تاریخ‌نگاری است. ارزیابی شما از این تقلّای گسترده چیست؟
من بارها گفته‌ام که ابواب جمعی سلطنت، 44 سال دیر به فکر شاه‌دوستی افتاده‌اند! آن روز که شاه با چهره لرزان و گریان به مردم التماس می‌کرد، آنها در حال فرار بوده‌اند و امروز بقایایشان، در حال نسخه‌پیچی برای مردم‌اند. گذشته از این و علی‌الاصول، خود شاه هم آدم ضعیف و بدبختی بود و سقوطش هم، تا حدود زیادی از این امر نشئت می‌گرفت. یکی از ویژگی‌های مهمش این بود که دوست نداشت کسی در کنارش جلوه کند! در دورانی که در تلویزیون بودم، یک روز محمود جعفریان به من گفت: قرار بود فیلم بازدید فرح از روستاها را از تلویزیون پخش کنیم، که شاه دستور داد این کار را نکنیم!... چرا؟ چون حتی به فرح هم حسادت می‌کرد! البته این به معنای تحسین فرح دیبا نیست، اتفاقا یکی از علل بدبختی محمدرضا پهلوی، شخصِ فرح بود؛ چون او مثل مهدعلیا مادر ناصرالدین‌شاه رفتار می‌کرد! خانواده فرح دیبا همه گدا بودند، برای همین هر چه پروژه شهرسازی بود، باید به کامران دیبا می‌رسید! فرح حتی تا آنجا پیش رفته بود که اگر شاه از ایران برود، او نایب‌السلطنه بشود، که البته شاه موافقت نکرد.
یا به عنوان مصداق دیگری از حسادت محمدرضا پهلوی، فضل‌الله زاهدی در قضیه 28 مرداد 1332، تمام حیثیت و آبرویش را سر این کار گذاشت، اما به محض اینکه شاه دوباره برگشت و کودتا نتیجه داد، او را عزل کرد! درحالی‌که شاه از ترسش فرار کرده و به بغداد و رم رفته بود و اگر نقش‌آفرینی زاهدی به عنوان بخشی از ماجرا نبود، اصلا نمی‌توانست برگردد، ولی چنین آدمی بود که همه را فدای خودش می‌کرد.
 
از دیگر نکاتی که توسط طیفی از تاریخ‌نگاران، اعم از پهلویست و غیره تکرار می‌شود، اراده حاجعلی رزم‌آرا برای کودتا علیه پهلوی دوم است. آیا با چنین ادعایی موافقید؟
خیر؛ او نه ارتش در اختیار داشت و نه شهربانی را و تنها با سی نفر کارمند کار می‌کرد! با چنین وضعیتی، چطور می‌توانست شاه را برکنار یا ترور کند؟ دروغ شاخدار دیگری را هم درباره رزم‌آرا سر می‌دهند و آن هم اینکه آمریکایی‌ها می‌خواستند رزم‌آرا را سر کار بیاورند، درحالی‌که آمریکایی‌ها خیلی هم از رزم‌آرا بدشان می‌آمد! این شوروی‌ها بودند که از ترور رزم‌آرا ناراحت شدند و حتی در جراید خود نوشتند: چهره درخشانی که فدای آمریکایی‌ها شد! رزم‌آرا دلش می‌خواست مثل قوام‌السلطنه سیاست‌بازی کند، ولی چندان این کار را بلد نبود و عاقبتش هم این را نشان داد.
 
در چند سال اخیر، رسانه‌های انگلیسی و آمریکایی، به سراغ ترویج ایده قدیمی دریافت پول از سوی آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی، برای انجام کودتای 28 مرداد رفته‌اند. اسناد موجود دراین‌باره چه می‌گویند؟
من با اینکه با پسرش اختلاف دارم، اما صراحتا می‌گویم که آیت‌الله کاشانی با انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها همکاری نکرد و تمام حرف‌هایی که در این مورد می‌زنند، دروغ محض است. شاید هم انگلیسی‌ها با به میان انداختن این حرف‌ها، دارند از ایشان به خاطر «ثوره‌العشرین» و «نهضت ملی» انتقام می‌گیرند. آیت‌الله کاشانی در تمام عمر خود، با انگلیسی‌ها جنگید و مطلقا هم آدم پولکی‌ای نبود، بلکه آدم بسیار سالم و درستی بود.
 
یکی از ایرادهایی که دکتر مصدق به آیت‌الله کاشانی می‌گرفت، نوشتن توصیه‌نامه‌های زیاد توسط ایشان بود. آیا این نکته را می‌توان به عنوان یک نقطه ضعف به حساب آورد؟
اشکالش چیست؟ وقتی مردم دستشان به جایی بند نیست، طبیعتا به کسی رو می‌آورند که صاحب جایگاهی است و در عین حال برای پذیرفتن آنها آغوش گشاده‌ای هم دارد. توصیه‌نامه‌های آیت‌الله کاشانی برای کمک به مردم بی‌بضاعت و گرفتار بود، وگرنه برای خودش که چیزی نمی‌خواست. آیت‌الله وقتی از دنیا رفت، به دکاکین محل خود مبلغ زیادی مقروض بود! زندگی مالی بسیار سالمی داشت.
 
چندی پیش در برخی رسانه‌های داخل و خارج و از قول یکی از وابستگان به جریان انحرافی، از قول شما اعلام شد که شهید سیدمجتبی نواب صفوی در ساعات منتهی به تیرباران، برای شاه نامه اعتذار و طلب بخشش نگاشته است. آیا شما واقعا چنین مطلبی بیان کرده بودید؟
خیر؛ عبدالرضا داوری که این حرف را از قول من زده، آدم نامتعادلی است! او در مطلبی که بی‌بی‌سی هم آن را بازتاب داد، ادعا کرد که معتضد گفته: نواب به شاه نامه التماس‌آمیز نوشته است، درحالی‌که من این حرف را نزده‌ام. در آن دوره برای هر کسی که می‌خواستند او را اعدام کنند، نامه‌ای برای فرجام‌خواهی و ابراز پشیمانی می‌نوشت. برای نواب هم چنین متنی را تهیه کردند، که او امضا نکرد! چنین کاغذی در پرونده نواب هست، اما امضای او را ندارد؛ بنابراین مشخص می‌شود که او، حاضر به امضای این نامه نشده است. من این حرف را زدم، درحالی‌که آن را به گونه‌ای دیگر بازتاب دادند.
 
خسرو معتضد

یکی از رویکردهای تبلیغات ماهواره‌ای، دمیدن در کوره تجزیه‌طلبی و تبلیغ مداوم انگیزه‌های قومیتی در ایران است. آنها با چه ترفندهایی، درصدد تجزیه کشور هستند؟
درست است. بدخواهان کشور به‌شدت دنبال تجزیه ایران هستند و مثلا می‌خواهند اینجا را هم مانند یوگسلاوی، تکه‌تکه کنند! بعضی‌ها در فضای مجازی دائما تکرار می‌کنند که ما ترک هستیم! این اعلامِ مداوم، برای جدایی از فارس‌هاست. دشمنان دائم برای ما شناسنامه درست می‌کنند و می‌گویند: تو آذربایجانی هستی و اینها فارس هستند و این فارس‌ها، ترک‌ها را استثمار می‌کنند! صدام حسین هم، در دوره‌ای و به شکل دیگر، همین کار را در مورد اعراب انجام می‌داد. دائم در فکر تجزیه بخشی از ایران بود. او در بلوچستان، منطقه‌ای به اسم «بلوشستان» درست کرده بود و اهالی آنجا، بلوچ‌ها را اذیت می‌کردند و حتی می‌کشتند! موضوع به‌قدری جدی بود که شاه می‌خواست گروهی ژاندارم را به منطقه بفرستد، اما اسدالله علم گفته بود: ژاندارم‌های شما از پس اینها برنمی‌آیند، خودم چند نفر از سرداران بلوچ منطقه را صدا زده و به آنها گفته‌ام که در برابر یک ماشین پیکان، بروند و ریشه اینها را بکَنند... و به این ترتیب علم قضیه را فیصله می‌دهد. الان هم از طریق فضای مجازی، به جان این آب و خاک افتاده‌اند! چند ماه پیش در سانحه‌ای هوایی، دو خلبان ما کشته شدند. در فضای مجازی نوشتند: «هواپیماهای قراضه، دو خلبان ترک را از ما گرفتند!». آخر این چه طرز خبررسانی است؟ اگر غرض و مراض نداشته باشند، که این‌طور حرف نمی‌زنند. به‌هرحال قضیه جدایی‌طلبی، همواره یکی از مشکلات کشور بوده و باید سخت مراقب آن بود. دشمنان ما، ایران یکپارچه را نمی‌خواهند.
 
https://iichs.ir/vdcawonu.49ne015kk4.html
iichs.ir/vdcawonu.49ne015kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما