در روزهایی که بر ما گذشت، خبری منتشر شد که به دلیل شرایط داخلی کشور، چندان مورد توجه اهالی سیاست و تاریخ قرار نگرفت! رادیو بیبیسی ، که از بدو تأسیس، نقشی نمایان در عرصه سیاست ایران ایفا میکرد، رفت که به دیار عدم بپیوندد! بااینهمه پرونده این رسانه در ایران، جای بازخوانی و نکتهیابیهای فراوان دارد؛ امری که خسرو معتضد، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در گفتوشنود پیآمده به آن پرداخته است. امید آنکه مفید آید
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛مناسب است که در آغاز این گفتوشنود، اشارهای به پیشینیه و چرایی تأسیس رادیو بیبیسی داشته باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم. رادیو بیبیسی در سال 1920 و پیش از کودتای 3 اسفند در ایران تأسیس شد. این رادیو بخشی از British Broadcasting Corporation، یعنی شرکت سخنپراکنی بریتانیاست. در سال 1920، بیبیسی اولین رادیوی دنیا بود؛ البته بعد از رادیو آمریکا؛ چرا که برنامههای رادیویی در آمریکا، خیلی توسعه داشت. این توسعه هم، به خاطر حمایت شرکتهای خصوصی بود. رادیو بیبیسی ابتدا با برنامههای انگلیسیزبان آغاز به کار کرد، ولی بعد به زبانهای دیگر هم برنامه ساخت.
مدیران این شرکت سخنپراکنی، چطور درصدد راهاندازی بخش فارسی رادیو بیبیسی برآمدند؟
در سال 1317، دولت آلمان نازی برای توسعه فعالیتهایش، تصمیم گرفت برنامههای رادیویی برای آن سوی دنیا نیز داشته باشد. این رادیو به وسیله دکتر گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر، راهاندازی شد. دکتر گوبلز استاد کارهای تبلیغاتی و اطلاعرسانی آلمان نازی بود؛ لذا رادیو آلمان برای کشورهای اسپانیاییزبان آمریکای جنوبی نیز، برنامههای رادیویی داشت و مردم هم بسیار از آن استقبال میکردند؛ مخصوصا کشور آرژانتین، که مردمانش آلمانتبار بودند. در سال 1318، بخش شرقی رادیو آلمان، که به برلن شهرت یافت، نیز آغاز بهکار کرد. این رادیو حتی به زبان فارسی هم، برنامههایی داشت و عدهای از دانشجویان ایرانی که در آلمان مستقر بودند، مثل: نظامالدین اخوی، علیآبادی، داوود و عاطفه منشیزاده (فرزند ابراهیم منشیزاده عضو کمیته مجازات)، بهرام شاهرخ و بسیاری دیگر با آن همکاری داشتند. هرچند داوود منشیزاده پس از پایان جنگ و بازگشت به ایران، حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران (سومکا) را بنیاد نهاد. بهرام شاهرخ گوینده این رادیو، زرتشتی و فرزند ارباب کیسخروشاهرخ بود. او که همیشه به دولت آلمان ابراز نزدیکی میکرد، پس از پایان جنگ و بازگشت به ایران، خاطراتش از دوران فعالیت در آلمان را در هفتهنامه «مرد امروز» و در ستونی به نام «خاکستر گرم» منتشر کرد. بهرام شاهرخ بعد از 28 مرداد 1332، روزنامه «پست تهران» را راهاندازی کرد. رقابت تبلیغاتی دولت آلمان و انگلیس به خاطر آغاز جنگ جهانی دوم و گسترش تبلیغات آلمان، در همه جای دنیا وجود داشت. آلمانیها در این دوران، حتی مجلاتی هم منتشر میکردند که به ایران هم میآمد؛ مثل مجله زیگنال(سیگنال)، که مهمترین ارگان تبلیغاتی رژیم نازی در خارج از آلمان بود و به 25 زبان در سوئیس منتشر میشد. البته قرار بود این مجله به زبان فارسی هم منتشر شود، که با ورود متفقین به ایران و شکست آلمان این اتفاق نیفتاد. با گسترش تبلیغات رادیو آلمان در ایران، سر ریدر بولارد، سفیر وقت انگلیس، اعلام کرد: به خاطر آنکه ایرانیها خیلی تحت تأثیر رادیو آلمان هستند، بهزودی ما هم رادیوی فارسیزبانی راهاندازی خواهیم کرد؛ لذا در آبانماه 1318، بخش فارسی رادیو بیبیسی پخش برنامههای خود را آغاز میکند. دولت انگلیس برای راهاندازی و مدیریت بخش فارسی رادیو بیبیسی ، از شخصی به نام حسن بالیوزی ــ که احتمالا بهائی بوده ــ دعوت به همکاری میکند. انگلیسیها علاوه بر بالیوزی، از ایرانیان دیگری چون: سیدحسن تقیزاده، مجتبی مینوی و مسعود فرزاد نیز دعوت به همکاری میکنند. انگلستان از سویی دیگر، یک بخش فارسی در رادیو «نیو دلهی» هندوستان نیز راهاندازی میکند. همانطور که قبلا رادیو دیگری به نام صوتالشرق را در فلسطین، که جزء مستعمراتشان بود، نیز تأسیس کرده بودند. کلنل عنایتالله خان و کلنل عبدالصمد، از مسلمانان فارسیزبان هند و گوینده بخش فارسی رادیو «نیو دلهی» هندوستان بودند. با آنکه در دوران جنگ جهانی بهطور مرتب برنامههای رادیو بیبیسی پخش میشد، اما رادیو آلمان در ایران، بیشتر از آن جلوه داشت. حتی در مواقعی که برق قطع میشد، مردم ایستاده در میدان توپخانه تهران، به برنامههای این رادیو، که از طریق بلندگو پخش میشد، گوش میدادند و حتی برای آن کف میزدند! حتی به خاطر همین عکسالعملهای مردم ایران، دولت انگلستان از حکومت ایران ایراد میگیرد و میگوید: «شما گفته بودید کشور بیطرفی هستید؛ پس چرا مردم شما برای برنامههای رادیو آلمان کف میزنند؟...». ناگفته نماند که رادیوهای دیگری چون رادیو رم و رادیو توکیو هم، در این دوران بخش فارسی راهاندازی کرده بودند. نهایتا این مسائل موجب میشود که دولت ایران در سال 1319، «رادیو تهران» را راهاندازی کند. البته این رادیو فقط یک فرستنده موج کوتاه داشت و به خاطر همین فرستنده ضعیف و کم، در همه جا امکان دسترسی به آن نبود. در سالهای اشغال ایران توسط متفقین، برنامه آموزش زبان انگلیسی هم از رادیو تهران پخش میشد! از اولین گویندههای رادیو تهران، ابوالقاسم طاهری بود که بعدها توسط رادیو بیبیسی ، به انگلستان رفت و مدرک دکترا گرفت. یک کتاب دو جلدی به نام «تاریخ روابط ایران و انگلستان» را هم نوشته است. او گوینده اخبار سینمایی، پیش از شروع فیلمها در سینما نیز بود؛ چون در آن دوران، هر سینمایی در تهران مکلف بود تا قبل از شروع فیلم، اخبار انگلستان را پخش کند! این اخبار، برای مستعمرات انگلیس تهیه میشد. توجه داشته باشید آنچه میگویم براساس کتاب «اسنادی از تاریخ رادیو در ایران» است.
رادیوی فارسیزبان انگلیس،چهنقشیدرماجرای حمله متفقین به ایران داشت؟
شبی که قرار بود نیروهای متفقین به ایران حمله کنند، شعر رمزگونهای در بخش فارسی رادیو نیودلهی، توسط کلنل عنایتالله خان خوانده میشود: چون فردا برآید بلند آفتاب/ منو گرز و میدان و افراسیاب! البته در نظر ایرانیان رادیو بیبیسی به خاطر خواندن این شعر، یک آوای شوم شد! رادیو بیبیسی شب بعد هم شعر دیگری از فردوسی خواند، با این مضمون که: اگر اوضاع به کام پیش برود، بهتر و این حالت خشونت و جنگ و بمباران تمام میشود! از این زمان، شهرت رادیو بیبیسی آغاز میشود.
به نظر شما رادیو بیبیسی در آن دوره،چطورتوانستدرمیانمردم ایران نفوذکندو جایگاهییابد؟
خانمی به نام آن ماری کاترین لمبتون به عنوان وابسته مطبوعاتی سفارت انگلیس و از طریق تلگراف، هر روز اخبار تهران و ایران را به دولت انگلستان و رادیو بیبیسی گزارش میداد. لمبتون به زبانهای فارسی، ترکی و ارمنی تسلط داشت و در سال 2008م فوت کرد. شرح گزارشهای لمبتون، در کتاب «نامهها و یادداشتهای محرمانه سر ریدر بولارد» آمده و غلامحسین میرزا صالح آن را ترجمه کرده است. گزارشهای او موجب شده بود مردم ایران حالت اعجاب پیدا کنند از اینکه چطور این رادیو اطلاع دارد آن زمان در تهران گندم، نان و یا نفت نیست؛ چون ما در ایران دستگاه اطلاعرسانی درستی نداشتیم، رادیو بیبیسی در دوران جنگ جهانی دوم، توانست میان مردم گل کند؛ بهطوری که مردم ایران تصور میکردند این رادیو گاهی اعجاب میکند!
افشاگریهای رادیو بیبیسی درباره رضاخان، چگونه و با استناد به کدام دست از اعمال او انجام میشد؟
به عنوان مثال رادیو بیبیسی اعلام کرد تمام باغات ورامین متعلق به رضاشاه است.! این رادیو در مورد دیگر اعلام نمود که رضاشاه قرار است تمام منازل خیابان شاهرضا را تصاحب کند یا اینکه رضاشاه قصد دارد کافه شهرداری را بخرد و تبدیل به هتل نماید! یا تمام ترهبار تهران در دست دربار پهلوی است و مردم نمیتوانند به عنوان مثال خربزه، خیار و بادمجان خود را به تهران آورده و بفرشند. البته بسیاری از این اخبار، حالت محرمانه داشت و درز کردن آن عجیب مینمود، اما ازآنجاکه خانم لمبتون به دربار رفتوآمد داشت و حتی با فوزیه فواد به اسبسواری میرفت، از تمام این ماجراها مطلع میشد. البته خود رضاشاه هم، از اینکه رادیو بیبیسی از همهچیز مطلع است، متعجب بود! انتشار این مسائل در جامعه، موجب شوراندن مردم علیه حکومت پهلوی اول میشد. بیاغراق از جمله عواملی که موجب رفتن رضاشاه شد، رادیو بیبیسی بود. پس از رفتن شاه و در طول دوران جنگ، خبرهایی که رادیو بیبیسی منتشر میکرد، تماما به نفع انگلستان بود. این رادیو مانند بسیاری از موارد، برای ایران خبر جعل میکرد؛ مثلا اینکه مردم ایران گندم ندارند و ما آن را برای مردم وارد کردهایم، به همینخاطر وضع مردم ایران خوب است و دیگر گرسنه نیستند، به همین خاطر هم مردم ایران طرفدار ما هستند... گاهی خبرسازیهای عجیب و غریب میکردند!
حال که سخن به اینجا رسید، بهتر است به این نکته نیز اشاره کنید که ارزیابی شما از اخباری که بیبیسی در دوران جنگ جهانی دوم منتشر میکرد، چیست؟
بعدها معلوم شد که بسیاری از اخباری که رادیو بیبیسی در جنگ جهانی دوم و درباره جامعه ایران اعلام میکرد دروغ بوده است؛ مثلا مقالهای در یک مجله ایتالیایی منتشر شد که در آن آمده بود: آلمانها حدود 25 هزار هواپیمای انگلیسی و آمریکایی را در طول جنگ جهانی دوم، سرنگون کردند! اما هرگز این گونه اخبار، در طول جنگ از رادیو بیبیسی پخش نشد. ایتالیاییها بعدها، اخبار واقعی را از آرشیو درآوردند و در مجلهای به نام «تاریخ مصور» منتشر کردند. البته دولت آلمان نازی هم تمهیدات خود را داشت و در آلمان و اروپای اشغالشده، اگر کسی رادیو بیبیسی گوش میکرد، حکمش تیرباران بود! چون رادیو بیبیسی در میان اخبارش، رمزهایی میداد که نیروهای متفقین در روزهای آینده، چه کارهایی میخواهند انجام دهند؛ مثلا در زمان حمله متفقین در 6 ژوئن 1944، شعری از پل ورلن بارها در رادیو بیبیسی خوانده شد: «زخمههای طولانی/ ویولنهای پاییزی/ قلب مرا از تمددی/ تکراری/ جریحهدار میکند/ خاموش/ و رنگپریده، آنگاه که/ ساعت زنگ میزند/ روزهای گذشته را به یاد میآورم/ میگرید/ و/ مانند برگی مرده/ با باد/ به این سوی و آن سوی میروم...». این شعر رمز بود و رادیو بیبیسی هر لحظه آن را تکرار میکرد، به این معنی که فردا متفقین به اروپای اشغالشده حمله میکنند! با این وصف میتوان گفت که رادیو بیبیسی کاملا دارای اغراض سیاسی بوده و بسیار هم قدرت داشته است. حتی از اطلاعات سازمان امایسیکس استفاده میکرد و در صورت ضرورت، نکات مخفی را هم علنی میکرد.
عیارسنجی شما درباره داعیه بیطرفی بیبیسی چیست؟
قطعا و با توجه به شواهد، اینکه رادیو بیبیسی مستقل و بیطرف بوده، دروغی محض است! بیبیسی با آنکه طبق قانون شرکتی خصوصی است، اما سرمایهاش تحت نظارت وزارت خارجه انگلیس تأمین میشود؛ به عنوان مثال در سال 1324، که دولتهای انگلیس، آمریکا و شوروی تصمیم گرفتند طی طرحی به نام برنز ایران را به هفت کشور تقسیم کنند، این رادیو خبر آن را اعلام نکرد! به همین دلیل هم کسی از آن مطلع نشد. این طرح، متعلق به جیمز برنز، معاون وزیر خارجه وقت آمریکا، بود. او اعتقاد داشت ایران کشور بااهمیتی نیست و نباید به علت جنگ شوروی و آمریکا تبدیل شود؛ لذا باید آن را به هفت کشور تقسیم کرد! قسمتی برای عربها و عربستان، قسمتی برای آذربایجان، قسمتی برای کردستان، قسمتی برای بلوچها، قسمتی برای اسرائیل و یهودیها و نهایتا قسمتی هم در شمال غربی، به آشوریها و ارامنه داده شود! طی این طرح اقوام ایرانی، حکومت خودمختار مییافتند و بعد ایران توسط قیمهایی از آمریکا، انگلیس و شوروی اداره میشد! این طرح خائنانه را دولت حکیمالملک میپذیرد، ولی به خاطر عدم موافقت دولت شوروی، نهایتا اجرا نمیشود؛ چرا که دولت شوروی طرح جداگانهای داشت که طی کنفرانسی در سال 2000م در شهر کاختی گرجستان، پرده از آن برداشته شد. در واقع شوروی قصد تصرف تمام استانهای شمالی ایران و تصاحب نفت شمال کشورمان را داشت. به همین خاطر هم نمیخواست که شریک آن دو کشور دیگر شود. با انتشار خبر طرح برنز در یکی از روزنامهها، دکتر مصدق، نماینده تهران در مجلس، گریه و اعلام کرد که حکیمالملک آبروی دولت ایران را برده است! بعد از او میپرسد: چرا طرحی را پذیرفتید که استقلال ایران را زیر سؤال میبرد؟ دکتر مصدق پس از آن خطاب به مردم میگوید: «ای مردم، میخواهند کشور شما را فدرال و به این بهانه تجزیه نمایند...». این اتفاق، مقدمه همان جریان دولتهای خودمختار در کردستان و آذربایجان بود که به مدت یک سال طول کشید.
رادیو بیبیسی، سیاستهای خبری خود را از چه نهادی دریافت میکرد؟
رادیو بیبیسی، مجری اوامر وزارت خارجه انگلستان بود. حتی پس از خروج متفقین از ایران هم، هرشب با برنامههای خود به دولت دکتر مصدق حمله و علیه او شایعهپراکنی میکرد. مصطفی علم در کتاب «نفت، قدرت، اصول» مینویسد: «اخباری که به رادیو بیبیسی دستور میدادند درباره مصدق اعلام کند، همه با نظر خانم لمبتون تهیه میشد!...». حتی شورایی در وزارت خارجه انگلستان وجود داشت که لمبتون و عده دیگری از جاسوسهای زمان جنگ جهانی دوم در ایران، در آن حضور داشتند. این افراد درباره مصدق مقالاتی مینوشتند که بیبیسی از آنها استفاده میکرد. گفته میشد که رؤسای رادیو بیبیسی، باید مورد تأیید ملکه قرار گیرند! به خاطر دارم در دوران برگزاری جشنهای 2500ساله، رادیو بیبیسی مسابقه ترتیب داده بود که هر کس درباره شاهنشاه ایران شعر بگوید، دو بلیط سفر با هواپیما به انگلستان دریافت کرده و مهمان بیبیسی میشود! رادیو بیبیسی از طریق انجمن روابط فرهنگی انگلیس و ایران، آگهی استخدام نیرو هم میداد. جالب است بدانید که حتی من هم از سر جوانی و شور و حال آن دوره، در آن آزمون شرکت کردم، اما به خاطر آنکه زبان انگلیسیام عالی نبود، پذیرفته نشدم!
درباره نقش رادیو بیبیسی در کودتای 28 مرداد، زیاد سخن و تحلیل گفته شده است. شما دراینباره چه دیدگاهی دارید؟
همانطور که اشاره کردم پس از قیام 30 تیر و روی کار آمدن دکتر مصدق، رادیو بیبیسی همیشه علیه ایران و دولت آن صحبت میکرد، اما آنچه اهمیت دارد این است که دولت انگلیس و آمریکا برای آنکه محمدرضا پهلوی را در جریان موافقت خود برای اجرای طرح آژاکس و برکناری دکتر مصدق قرار دهند، از طریق رادیو بیبیسی برای او پیام رمز فرستادند؛ چون محمدرضا پهلوی از آنها خواسته بود که با علامتی او را از نظر خود مطلع کنند. به همین خاطر در 22 مردادماه 1332، گوینده بخش انگلیسی رادیو بیبیسی رأس ساعت 12 شب و نواخته شدن 24 ضربه ساعت بیگبن اعلام میکند: «اینجا لندن، ساعت 24 است، تکرار میکنم دقیقا ساعت 24 است!» این کلمه رمز، به معنی موافقت آنها با محمدرضا پهلوی در برکناری دکتر مصدق بود. این یکی از مصادیق آشکار دخالت انگلستان در مسائل داخلی ایران، در دوره معاصر قلمداد میشود.
برخی معتقدند رادیو بیبیسی در فرآیندانقلاباسلامی در سال 1357، بهنفعاین حرکت صحبت کرده است. عیار این ادعا را چقدر میبینید؟
نه تنها رادیو بیبیسی، بلکه انگلیسیها در کل سیاست بسیار عجیبی دارند، آن هم اینکه تا زمانی که منفعتی برایشان متصور است، از شخص یا موضوعی حمایت میکنند؛ مثلا زمانی که انگلستان میخواست به ایران تانکهای چیفتن را بفروشد و حتی قرار بود کارخانه تانکسازی تأسیس کند، رادیو بیبیسی به بهانههای مختلف از محمدرضا پهلوی تعریف میکرد! تانکهایی که نه تنها در جنگ ایران و عراق به درد ما نخورد، بلکه آبرویمان را هم برد! در کتاب «صدام حسین، ژنرالهای عراقی و جنگ تحمیلی» که انتشارات مرز و بوم آن را منتشر کرده، پژوهندگان آمریکایی از جمله شخصی به نام کدزمن و چند متخصص دیگر، با شش ژنرال عراقی در مورد دریا، زمین و جنگهای رزهی مصاحبه کردهاند. این ژنرالها با حالت مسخره میگفتند: این تانک چیفتن مفت نمیارزید!... راست هم میگویند! انگلیسیها از چهارهزار تانکی که به ما فرختند، فقط 187 عدد از آن را به ما تحویل دادند! یا به عنوان مثال سردبیر روزنامه «تایمز»، از محمدرضا پهلوی پنجاههزار دلار میگیرد که زندگی او را بنویسد! رامش سنگوی هندی هم، برای نوشتن زندگینامه شاه ایران، پنجاه تا شصتهزار دلار گرفت! کارانجیا، سردبیر نشریه بلیتز چاپ بمبئی، هم پول گرفت که درباره محمدرضا پهلوی بنویسد. این افراد دوستان شاپور ریپورتر بودند و از طریق امیراسدالله علم هم شناسایی و برای نوشتن زندگینامه محمدرضا پهلوی، به دربار معرفی میشدند؛ چرا که اوریانا فلانچی، روزنامهنگار ایتالیایی، مصاحبه تندی با شاه ایران انجام داده بود که موجب ناراحتی و آبروریزی او شد! البته شخصی به نام مارگارت لاینگ نیز چندهزار دلار میگیرد که مصاحبه مناسبتری با شاه ایران انجام دهد. این مصاحبه به صورت کتاب موجود است و اردشیر روشنگر آن را ترجمه کرده، که مقدمه آن را هم من نوشتهام، اما زمانی که وضعیت شاه ایران خراب شد و اعتراضهای مردم بالا گرفت، همه این افراد شروع به بدگویی از محمدرضا پهلوی کردند؛ چون این افراد موقعشناس و زرنگ بودند و عاقبت خود را به شاه نگونبخت ایران گره نمیزدند.
دقیقا طبق همان سیاست است که رادیو بیبیسی هم یکدفعه طرفدار انقلاب اسلامی میشود! حتی این رادیو با آغاز تظاهرات در ایران، یکی از اولین مصاحبهها با امام خمینی را انجام میدهد! در واقع وقتی آنها متوجه اوضاع خراب سلسله پهلوی شدند، خواستند خود را از عوامل انقلاب ایران قلمداد نمایند و بگویند: ما کمک کردیم که این انقلاب به راه افتاد! حتی رادیو بیبیسی، خانمی به نام شوقی ذوقی را به عنوان گوینده استخدام میکند که هر شب به شاه فحاشی کند! مثلا این خانم در برنامه خود میگفت: «خاندان پهلوی یک خاندان جنایتکار، ستمگر، جابر و پولدار است، چرا چنین خانوادهای باید ایرانیان را استثمار کند.؟ این رادیو در برنامههای خود به مردم میگفت که چه کاری انجام دهند، یا در فلان وقت به فلان خیابان بروند! برنامههای رادیو بیبیسی به گونهای شده بود که مرتب پرویز راجی، رفیق نزدیک هویدا و سفیر ایران در لندن، هر روز به این بنگاه خبری التماس میکرد که به شاه ایران و حکومت پهلوی حمله نکند! خاطرات پرویز راجی، در کتابی به نام «خدمتگرار تخت طاووس» چاپ شده است. البته مدیران رادیو هم به راجی میگفتند که این طور نیست و ما فقط خبرها را اعلام میکنیم. ما اخباری که به نفع شاه ایران بوده را اعلام کردیم، حال اخبار مخالفان او را هم منتشر میکنیم! اما چون تعداد مخالفان شاه ایران بیشتر هستند، خبرهای ما هم در این بخش بیشتر است. البته مردم ایران در طی زمان، دست انگلیسیها را خوانده بودند و توجهی به اخبار رادیوی آنها نمیکردند. بعد گزارشی ارائه میشود که ادعا داشته: رادیو بیبیسی به مناسبت اینکه شاه ایران منفور است، بیشتر گویندههایش را از کمونیستها انتخاب کرده است.
پس نوعی فرصتطلبی و ابنالوقتی، سیاست این رسانه را شکل داده است؟
بله؛ میتوان گفت که دولت انگلستان، دوست و دشمن دائم ندارد! امکان دارد الان دوست و فردا دشمن شما باشد؛ به عنوان مثال در زمان جنگ جهانی دوم، چون دولت شوروی با دولت آلمان پیمان عدم تعرض داشت، چرچیل در پیامی به شوروی میگوید: از امروز دولت شوروی دوست ماست! حتی به همین خاطر بود که شاه نتوانست به منطقه ییلاقی استلمانس برود؛ منطقه ییلاقی که شرکت نفت ایران، آن را به مبلغ سهمیلیون لیره برای ولیعهد خریده بود. شاه امیدوار بود که بعد از خروج از کشور، برای زندگی به آنجا برود، اما دولت انگلستان چهار دلیل برای عدم پذیرش محمدرضا پهلوی ارائه داد: 1. حضور بیستهزار دانشجو ضد سلطنت در انگلستان؛ 2. وجود معاملات انگلستان با ایران؛. مثلا در آن دوران ما چهارهزار تانک چیفتن از انگلیس خریداری کرده بودیم که خوشبختانه تنها 180 دستگاه از آن به ما تحویل داده شد؛ چون همانطور که اشاره کردم، تانکها به درد نمیخوردند و انگلیسیها بر سر ما در آن معامله، کلاه گذاشته بودند. ژنرالهای عراقی در خاطراتشان گفتهاند که چطور مثل آب خوردن این تانکها را مورد هدف قرار میدادند. یک تیپ عراقی، از پس پنجاه تانک چیفتن برمیآمد! 3. عدم تأمین امنیت شاه ایران. معتقد بودند که امکان دارد فدائیان فلسطینی، او را در انگلستان ترور کنند. همانطور که میدانید، کارلوس در آن دوران گفته بود بالاخره از شاه انتقام میگیرم! 4. مردم استیلمانس از حضور نیروهای امنیتی ایراد میگرفتند. آنها گفتند: شما میخواهید پشت استلیمانس مواضع ضد تانک بگذارید و سنگربندی کنید، درحالیکه اینجا دهکده توریستی است! ما نمیخواهیم وضعیت زندگی ما دستخوش تغییرات شود. هرچند تمام این دلایل، بهانههای واهی بود. علاوه بر این، اصلا تصمیم بر این نبود که محمدرضا پهلوی در مصر زندگی کند. قرار بود یک شب مصر باشد و بعد به آمریکا برود. اما آمریکاییها اجازه این کار را به شاه ندادند! ویلیام سولیوان در خاطراتش مینویسد: «گفتم اگر محمدرضا پهلوی به آنجا برود، امکان دارد مردم منطقه قیام کرده و بگویند: اینها میخواهند شاه را برگردانند!». البته شاه هم مطمئن بود که دوباره همچون جریان 28 مرداد 1332 به کشور برمیگردد! این توهم شاه، به خاطر دروغهایی بود که اطرافیان به او میگفتند، اما مسئله این بود که در دوران 28 مرداد 1332، شاه چون در امور کشور دخالت نمیکرد، نزد مردم نیمچه محبوبیتی داشت. به واسطه همین سیاست است که دولت انگلستان حتی از محمدرضا پهلوی میخواهد که از باهاما ــ که یکی از مستعمراتش است ــ هم خارج شود؛ چرا که امکان حمله کماندوها به آنجا وجود دارد!
تحلیلشماازکارنامهرادیو بیبیسی، در دورهپسازپیروزیانقلاب اسلامیچیست؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رادیو بیبیسی تحولاتی در فن تبلیغات و ارتباطات خود پدید آورد. چرا که مدیران آن متوجه شدند که دیگر رادیو مناسبِ این دوران نیست؛ چون مخالفان بهراحتی میتوانستند روی امواج رادیو پارازیت بیندازند. درحالیکه تلویزیون ماهوارهای، این مشکلات را نداشت و امکان پارازیت سختتر بود. از طرفی دیگر این رادیو را تقریبا کسی نمیشنید! لذا به خاطر اینکه توجه مردم را به آن جلب کنند، یک نفر صبحها در استودیو کوچکی که در تلویزیون تهیه شده بود، صحبت میکرد. این دلیل هم که گفته شده رادیو بیبیسی را به خاطر صرفهجویی مالی تعطیل کردند هم، دروغ است! علت تعطیلی رادیو بیبیسی، نبود شنونده بود. مردم دیگر علاقهای ندارند که رادیو گوش دهند؛ چون در عصر حاضر، تلویزیون در تمام خانهها وجود دارد. علاوه بر این تلویزیون، به خاطر پخش فیلم و عکس جذابیت دارد.