بزرگترین فرزند ذکور میرزا علیاکبر خان معتمدالوزاره، اسدالله خان ملقب به مکرمالسلطنه پدر جمشید اعلم بود که در سال 1281ق در طرابوزان متولد شد. تحصیلات خود را در استانبول و بیروت ادامه داد و به زبانهای فرانسه و عربی و ترکی تسلط یافت. وی پس از بازگشت به ایران (1307ق) ابتدا با سمت کارپردازی در سفارت ایران و سپس کارپردازی شام به خدمت وزارت امور خارجه درآمد...
بزرگترین فرزند ذکور میرزا علیاکبر خان معتمدالوزاره 1، اسدالله خان ملقب به مکرمالسلطنه پدر جمشید اعلم بود که در سال 1281ق در طرابوزان متولد شد. تحصیلات خود را در استانبول و بیروت ادامه داد و به زبانهای فرانسه و عربی و ترکی تسلط یافت. وی پس از بازگشت به ایران (1307ق) ابتدا با سمت کارپردازی در سفارت ایران و سپس کارپردازی شام به خدمت وزارت امور خارجه درآمد. 2
او مدتی در بخش دارالترجمه مشغول به کار شد اما اندکی بعد به خدمت نظام درآمد و با نشان و حمایل سرتیپی به سمت آجودانی مخصوص ولیعهد مظفرالدین شاه منصوب گردید. وی در اوایل مشروطه سعی کرد تا از قزوین به وکالت برگزیده شود اما موفق نشد 3 و به کار در وزارت خارجه ادامه داد سپس مدتی به کارپردازی ایران در ارزنهالروم (1314ق) و طرابوزان منصوب شد 4 و مدتی نیز ژنرال قونسول ایران در بغداد گردید. 5 خدماتش باعث شد تا در سال 1318ق ملقب به مکرمالسلطنه شود. 6 از او دو پسر به نامهای علیاکبر و جمشید باقی ماند.
جمشید اعلم، در سال 1280 در شهر وان ترکیه متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ایران در مدرسه علمیه دارالفنون ادامه داد. سپس جهت ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در شهر لیون فرانسه در رشته پزشکی تحصیل نمود و در رشته گوش و حلق بینی تخصص گرفت (1936م) وی پس از بازگشت به ایران به استخدام دانشکده پزشکی دانشگاه تهران درآمد. 7
ابتدا دانشیار و بعد استاد شد و تحت پوشش وزارت بهداری در آمد. از دیگر مشاغل او ریاست درمانگاه بخش گوش و حلق و بینی بیمارستان فارابی و بانک ملی بود. جمشید اعلم از سال 1326ش که محمدرضاشاه پهلوی را مورد عمل جراحی قرار داد مورد توجه وی واقع شد و پزشک مخصوص اوگردید. و همچنین موفق به کسب لقب پرفسور گشت. 8
اندکی بعد کرسی گوش و حلق و بینی را در دانشگاه تهران از آن خود ساخت. اما به تدریج متوجه سیاست شد و تصمیم گرفت تا در انتخابات مجلس شورای ملی شرکت کند. او در دوره نوزدهم و بیستم مجلس شورای ملی توانست از قزوین به وکالت برسد. 9
پس از ورود به مجلس در دوره 19 مجلس شورای ملی، به رهبری فراکسیون سعادت رسید و از طرفداران حسین علاء گردید.10 با روی کار آمدن دولت اقبال جزو جناح اقلیت مجلس شد و در جرگه حامیان اسدالله علم درآمد. وی در این دوره از مجلس همواره به دولت اقبال به دلیل گرانی و تصویب قانون رسیدگی به ثروت وکلاء میتاخت و دولت را مورد انتقادات شدید قرار میداد. به همین دلیل به حزب مردم، حزب جناح مخالف اقبال که توسط اسدالله علم تأسیس شد پیوست و از طرفداران اصلاحات گشت و از انقلاب سفید و رفراندوم طرفداری کرد. 11
اما در دوره دوم حضور در مجلس شورای ملی، (دوره بیستم) به حزب منفردین که توسط علی امینی تأسیس شده بود پیوست و از هرگونه طرفداری یا جناحبندی در مجلس خوداری کرد. در جریانات اختلاف بین احزاب و اعتراضاتی که به انجام تقلبات در انتخابات صورت گرفته بود، مجلس بیستم منحل شد و او دیگر نتوانست به مجلس شورای ملی راه پیدا کند. 12 جمشید اعلم در سال 1342 به سناتوری مجلس سنا منصوب شد و در ادوار 5و6و7 مجلس سنا شرکت داشت. وی به دلیل نطقهای تندی که در مجلس سنا میکرد ملقب به سناتور صریحاللهجه گشت. 13
در سال 1350ش ریاست کمیسیون ترافیک مجلس سنا را برعهده داشت و به همین منظور مصاحبههایی در رادیو و تلویزیون و نشریات انجام داد. 14 اما عکسالعمل او در مورد اخراج ایرانیان مقیم عراق از آن کشور خشم همگان را برانگیخت. به طوری که طی سخنرانی در مجلس به امام خمینی(ره) اهانت کرد و ایشان را فردی غیرمسئول و سازشکار نامید. چرا که در مقابل اقدام دولت عراق مبنی بر اخراج ایرانیان ساکن در آنجا عکسالعمل و واکنش انجام نداده است.
شایان ذکر است که در تیر ماه 1348 به دنبال وقوع یک کودتای شبه کمونیستی در عراق، روابط دو کشور ایران و عراق متشنج شد و ارتش ایران جهت مقابله احتمالی در مرزهای دو کشور مستقر گردید. به همین دلیل از اردیبهشت همان سال دولت عراق به دنبال یک سلسله اقدامات غیراخلاقی دست به دستگیری و شکنجه ایرانیان مقیم عراق زد و عده زیادی از ایرانیان مقیم آن کشور را بازداشت نمود. 15
چند روز بعد دولت خشن و متعصب عراق عده زیادی از ایرانیان ساکن عراق را که در بین آنها تعداد زیادی از علما، مدرسین، معلمین، تجار، طلاب همراه با کودکان و بانوان بودند از کشور خود اخراج کرد و آنان را بدون هیچ سرپناهی در مرزهای ایران و عراق رها ساخت.
بدین منظور در اعتراض به این اقدام خصمانه در 10 اردیبهشت 1348 بعضی از علمای نجف به عنوان اعتراض به اقدام دولت عراق از اقامه نماز جماعت خودداری کردند و حضرت آیتالله حکیم مرجع شیعیان از حوزه علمیه نجف خارج و حوزه علمیه تعطیل شد. در آن زمان کل علمای عراق و ایران به احترام ایشان خانهنشین شدند. در ایران نیز با تایید آیتالله خوانساری مجالس دعایی جهت این امر هر شب برگزار شد 16 و حجتالاسلام فلسفی دراین مجالس به منبر میرفت و ضمن سخنان تند در انتقاد از دولتهای زورگو و مستبد اقدام دولت عراق را محکوم میساخت. 17
استقبال بینظیر مردم از این مجالس باعث شد تا حکومت ایران سعی کند از این اقدام به نفع خود استفاده کند. بنابراین دو نفر از سناتورها یعنی جمشید اعلم و علامه وحیدی در مجلس سنا پشت تریبون رفتند و مطالبی به این مضمون گفتند:
«ما به این روحانیونی که با ما در بیان فجایع عمّال بعثی عراق همصدا شدهاند افتخار میکنیم ولی آن آقا (آیتالله خمینی) در عراق نشسته و هیچ نمیگوید... بعد علامه وحیدی در دنبال سخنان جمشید اعلم گفت: آن آقا اصلاَ ایرانی نیست». 18
این سخنان در روزنامهها منعکس شد و اثر بسیار بدی گذارد. در نتیجه مردم فوقالعاده ناراحت شدند. حجتالاسلام فلسفی در خاطرات خود در اینباره میگوید: «البته وقتی از سخنان بیادبانه آنها مطلع شدم به مهندس شریف امامی رئیس مجلس سنا تلفن کردم و گفتم: که مجلس سنا مجلس شیوخ است؟ آیا قبیح نیست که در مجلس سنای مملکت چنین دروغی بگویند؟ بعد گفتم: اگر آیتالله خمینی این مرجع محترم بیش از سایر مراجع عمل نکرده باشند کمتر عمل نکرده است». 19
بی شک رهبر نهضت موضعگیری به موقع کرده بودند: «این دولت که اصلاَ نمیتوان نام آن را دولت گذارد، قدرت ندارد که در برابر ملتها ایستادگی کند و اگر با من و شما معارضه نماید با ملتها نمیتواند معارضه کند. اگر آقایان ایران را اخراج کردند، دیگر آقایان که از ممالک دیگرند باید بایستند و به وظایف دینی خود اهمیت دهند». 20
سخنان جمشید اعلم خشم علما و طلاب و مردم ایران را برانگیخت و باعث تظاهرات گستردهای در شهرهای مختلف علیه او شد. حوزه علمیه و بازار شهر قم تعطیل شد و روحانیون و طلاب به همراه دیگر اقشار مردم به خیابانها ریختند اما رژیم بلافاصله دستور دستگیری، توقیف و زندانی کردن آنان را صادر نمود و موقتاَ قیام خاموش گشت. 21 به دنبال این وقایع گرچه عده زیادی از روحانیون و طلاب در شرایط بسیار بد در زندانها و تبعید قرار گرفتند به طوری که آیتالله حسین غفاری در زندان کشته شد. 22
در کتاب نهضت روحانیون درباره تعقیب روحانیون از سال 42 به بعد نوشته شده است:
علت حملات علامه وحیدی و پرفسور جمشید اعلم در مجلس سنا به اقدامات آیتالله خمینی و اینکه هنگام خروج ایرانیان شیعه از عراق سکوت کرده بودند، ناراحتی از توجه مردم به علما بود. فلسفی در ختم حاج میرزا عبدالله چهلستونی به این دو سناتور حمله کرد و به نمایندگی روحانیون به عنوان نشر اکاذیب علیه آنها اعلام جرم نمود. به همین جهت فلسفی از آن تاریخ ممنوعالمنبر شد. همچنین روحانیون زیر بازداشت و تبعید شدند. شیخمحیالدین انواری ـ شیخعبدالرحیم ربانی شیرازی ـ حاج شیخ حسین غفاری ـ شیخ حسن لاهوتی ـ نورالدین طباطبایی ـ شیخ عبدالمجید معادیخواه ـ شیخ محمدجواد حجتی کرمانی ـ شیخ جعفر شجونی ـ مولوی زنجانی ـ شیخ هادی غفاری ـ شیخ علی موحدی ساوجی.
شیخ حسینعلی منتظری محکوم به ده سال حبس و تبعید به طبس و خلخال و سقزـ شیخ صادق خلخالی تبعید به انارک و رودبار ـ شیخ علی مشکینی تبعید به ماهان و گلپایگان ـ شیخ احمد آذری قمی تبعید به برازجان و نائین ـ شیخ محمد یزدی تبعید به رودبار ـ شیخ احمد جنتی تبعید به همدان ـ شیخ مهدی ربانی املشی تبعید به شوشتر و فردوس ـ شیخ ابوالقاسم خزعلی تبعید به گناوه و دامغان ـ معادیخواه سه سال زندان ـ شیخ محمدجعفر گیلانی تبعید به یزد ـ شیخ حسین صانعی تبعید به مشکینشهر و شهر مرند ـ فتحالله امید نجفآبادی تبعید به بندرشاه ـ سید علی خامنهای تبعید به جهرم و ایرانشهر ـ سید اسدالله مدنی تبعید به جهرم ـ شیخ علی تهرانی تبعید به شهربابک و سقز، هادی باریکبین تبعید به سردشت ـ اکبر حمیدزاده تبعید به سنندج ـ راشدی یزدی تبعید به ایرانشهر. از جمله کسانی که در زندان درگذشت شیخ حسین غفاری پدر هادی غفاری بود. 23
جمشید اعلم پس از انقلاب اسلامی دستگیر و زندانی شد و بنابر رأی دادگاه انقلاب محکوم به اعدام گردید. او در طول عمر خود در کنفرانسها و سمینارهای بینالمللی علمی بسیاری در کشورهای فرانسه، ژاپن، برزیل و امریکا شرکت کرد و مقالات زیادی در زمینههای علمی از او به چاپ رسید همچنین یک جلد کتاب در موضوع گوش و حلق و بینی تألیف نمود. 24
شماره آرشیو: 157-164آ
1. ميرزا علياکبرخان آشوري قزويني پسرخاله ميرزا حسينخان سپهسالار قزويني صدراعظم معروف عصر ناصري از رجال وزارت امور خارجه است که با او به تفليس رفت و تحت نظارت او با امور سفارت آشنا شد. سپس با او به عثماني رفت و سرکنسول طرابوزان، دمشق و استانبول گشت. در زمان او اتباع داغستان در جنگ با روسيه به عثماني پناهنده شدند. او با عبدالحميد خان داغستاني که سردمدار آنان بود رابطه دوستي يافت و با دختر او ازدواج کرد. از اين ازدواج صاحب 9 پسر و پنج دختر شد. فرزندان او بعدها نام خانوادگي اعلم را براي خود برگزيدند و داراي مقامات مهمي در اواخر عصر قاجار و پهلوي شدند.
(جهت اطلاع بيشتر به اعتمادالسلطنه، الماثر و آلاثار، ج2 ، ص 460 و يا باقر عاقلي، خاندانهاي حکومتگر، ج 1، ص 495، مراجعه کنيد.
2. ممتحنالدوله شقاقي، رجال وزارت امور خارجه در عصر ناصري و مظفري، ص136 .
3. عينالسلطنه، روزنامه خاطرات، ج 8، ص 6619 .
4. وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، گزيده اسناد ايران و عثماني در دوره قاجار، ج 5، ص 19-417.
5. اعظامالوزراء، خاطرات من يا روشن شدن تاريخ صد ساله، ج1، ص 379 .
6. کريم سليماني، القاب دوره قاجاريه، ص 169 .
7. خانبابا مشار، مؤلفين کتب چاپي فارسي و عربي، ص 390.
8. کيهان، سال 1341، ص 915.
9. خواندنيها، سال 1335، ش 88، ص 108، و ش4، ص 10و 11 .
10. خواندنيها، سال 1335، ش 120و 125، ص 3و12و13 .
11. خواندنيها، سال1337، ش 1، ص 9 .
12. خواندنيها، سال 1339، ش 85، ص 7 .
13. خواندنيها، سال 1344، ش 66، ص 5 .
14. خواندنيها، سال 1350، ش 19، ص 2-3 .
15. باقر عاقلي، روزشمار تاريخ ايران، ج 2، ص 228 .
16. خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفي، ص 317 .
17. همان، ص323 .
18. مذاکرات مجلس سنا جلسه 18، ش مسلسل1062، 2/10/50 .
19. خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفي، ص 326 .
20. کوثر (مجموعه سخنرانيهاي حضرت امام خميني)، ج1، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1373، ص 263 .
21. حيدر نظري، خاطرات حجتالسلام دري نجفآبادي، ص 108 .
22. مصطفي الموتي، ايران عصر پهلوي، ج 11، ص 475 .
23. همان، ص 476 .
24. کتاب سال کيهان، 1341، ص 195 .