امیراسدالله علم از طریق ازدواج با ملکتاج، دختر قوامالملک شیرازی، به دربار پهلوی راه یافت و با محمدرضا پهلوی آشنا شد، اما جرقه اصلی زندگی او زمانی خورد که آمریکا در ایران تغییر تاکتیک داد
اسدالله علم فرزند محمدابراهیم (شوکتالملک)، مرداد ۱۲۹۸ در بیرجند به دنیا آمد. بعد از پایان مدرسه به دانشکده کشاورزی کرج رفت. در سال ۱۳۱۸ با ملکتاج، دختر قوامالملک شیرازی (یکی از خاندانهای قدرتمند فارس)، ازدواج کرد. پیش از آن، پسر قوامالملک با اشرف پهلوی ازدواج کرده بود. به این ترتیب، علم به دربار راه یافت و با محمدرضا پهلوی آشنا شد. کمکم ورق زندگی او تغییر کرد. وزیر کشاورزی و وزیر کار شد. از همین زمان اسدالله علم نقش چشم و گوش شاه را نیز داشت. جرقه اصلی زمانی خورد که نخستوزیر شد. دوران نخستوزیری او (تیر ۱۳۴۱ ـ اسفند ۱۳۴۲) مهم است و باید مطالعه و بررسی شود.
زمینههای نخستوزیری علم
در دهه ۱۳۳۰ش/ ۱۹۵۰م تحولات بسیار در دنیا اتفاق افتاد که باعث شد دولت آمریکا سیاستهایش را در مورد کشورهای تحت سلطه و از جمله ایران تغییر دهد. از جمله، کودتای عبدالکریم قاسم در عراق، مبارزات مردم فلسطین، ملی شدن کانال سوئز و... . تمام این اتفاقات باعث چرخش سیاست خارجی آمریکا شد و با ریاستجمهوری جان. اف. کندی (۱۹۶۱ ـ ۱۹۶۳م) این چرخش صورت جدیتر و عملیتر به خود گرفت.
دولت آمریکا اول سعی داشت اصلاحاتی در ایران اجرا شود؛ اصلاحات اجتماعی ـ سیاسی که در اصلاحات ارضی تبلور یافت. ابتدا علی امینی برای اجرای برنامه دولت آمریکا انتخاب شد، اما وی بنا به دلایلی در اجرای این برنامه موفق نشد؛ بنابراین آمریکا پشتیبانی خود را از دولت امینی برداشت و با سیاست انگلستان در قبال ایران که مبتنی بر حمایت از شاه بود، همسو شد.۱ این بار محمدرضا پهلوی باید قهرمان اصلاحات در کشور معرفی میشد.
بدین ترتیب نظر آمریکاییها به تقویت شاه جلب شد و به این نتیجه رسیدند که اسدالله علم بهتر از علی امینی میتواند شرایط را درک کند و برنامههای آمریکا را به اجرا درآورد. انگلیسیها از آغاز زمامداری محمدرضا پهلوی در پی تقویت شاه بودند، اما آمریکاییها این نگرش را برای حفظ و گسترش نفوذ خود در ایران چندان قابل اعتنا و اعتماد نمیدانستند، اما هنگامی که نزدیک به دو دهه کشاکش سیاسی به نتیجه دلخواه دست نیافتند با انگلیسیها در موضوع قدرت بلاشرط محمدرضا پهلوی به توافق رسیدند.
محمدعلی سفری مینویسد: «از سال ۱۳۴۱ به بعد سیاست خارجی و دفاعی را شاه شخصا سرپرستی میکند و متصدیان امر مستقیم به او گزارش میدهند و از او دستور میگیرند. به این ترتیب شاه کانون اصلی تدوین سیاست کشور در همه زمینهها میشود و قدرتی بیسابقه بهدست میآورد. در چنین شرایطی شاه نیازمند دستیاری است که دستورهای او را ابلاغ کند و تا اندازهای بر اجرای آنها نظارت کند، با مقامهای خارجی در تماس باشد و نکاتی را که خود نمیخواهد بر زبان آورد این دستیار به خارجیان بگوید و بتواند کارهایی را که شاه به او ارجاع میکند با قاطعیت انجام دهد و این شخص کسی نیست جز اسدالله علم».۲
اسدالله علم تمام خصوصیات فرد مورد نظر آمریکاییها و محمدرضا پهلوی را دارا بود. وی سلطنتطلبی بود که خود را نوکر اعلیحضرت مینامید و با انگلیسیها و آمریکاییها روابط خوبی داشت. بنابراین پس از استعفای علی امینی در تیر ۱۳۴۱، اسدالله علم طی حکمی در ۲۸ تیر ۱۳۴۱ از سوی شاه به نخستوزیری منصوب شد. امینی هنگام عزلش گفت: «اگر به جای من یک رجل استخواندار باتجربه آمده بود جای نگرانی بود. این شانس من است که باید علم را به جای من بنشانند، چون در جبین این کشتی نور رستگاری نیست».۳ به نظر میرسد امینی سخن درستی بر زبان آورده است؛ چون از این زمان نخستوزیری به یک نماد تبدیل شد و خود شاه سکان حکومت و سلطنت را در دست گرفت.
نخستوزیری اسدالله علم
اسدالله علم در مدت یکسال و خردهای نخستوزیری خود، سه بار تشکیل کابینه داد. در این زمان، سیاست آمریکا بر مبنای حمایت از شاه قرار گرفته بود؛ بنابراین به رئیس دولت و وزرایی مطیع و خانهزاد نیاز بود. جیمز بیل مینویسد: «شاه، دوست قابل اعتماد خود اسدالله علم را انتخاب کرد. در همان حال که شاه میخواست در سکوی هدایت کشتی ایران در آبهای پرمخاطره به پیش راند میتوانست به وفاداری علم در کنار خود تکیه و روی آن حساب کند. همراه علم تعدادی خدمه کشتی وارد کابینه نیز شده بودند».۴
اسدالله علم برای انجام اهداف و برنامههای تعیینشده چند کار در سرلوحه برنامههایش بود: تمرکز قدرت در شخص شاه و تنزل مقام نخستوزیری تا حد نوکر و چاکر شاه، سانسور شدید مطبوعات و رسانهها، تضعیف و حذف مخالفان.
امینی هنگام عزلش گفت: «اگر به جای من یک رجل استخواندار باتجربه آمده بود جای نگرانی بود. این شانس من است که باید علم را به جای من بنشانند؛ چون در جبین این کشتی نور رستگاری نیست»
وی از همان ابتدای نخستوزیری خود، برای اینکه موضوع یکهتاز بودن محمدرضا پهلوی را بر همگان تفهیم کند، در اولین مرحله، خود پیشقدم شد و اظهار داشت که نوکر اعلیحضرت همایونی و فرمانبردار اوست.۵ این برخورد علم با محمدرضا پهلوی در اصل معنی تذکر و هشدار به دیگر بلندپایگان کشوری و لشکری را داشت تا سیاست جدید کشورداری را به آنان ابلاغ کند. بنابراین محمدرضا پهلوی حق داشت به مانند لویی چهاردهم، پادشاه معروف فرانسه، بگوید ما خود صدراعظم خود هستیم.۶
اقدام بعدی اسدالله علم در جهت بارز کردن بیشتر شاه، کنترل و سانسور نشریات و مطبوعات مخالف بود. وی درصدد برآمد جلوی انتشار نشریاتی را که موضعگیری خصمانه نسبت به شاه و دولت داشتند، سد کند و به نشریاتی اجازه فعالیت داد که با برنامههای دولت وی همنوایی داشته باشند؛ ازاینرو، با آمدن و رفتن علی امینی میکرفونهای دستگاههای ضبط صوت خبرنگاران داخلی و خارجی و رادیو ایران چون قلمهای خبرنگاران به استراحت پرداختند.۷
اقدام دیگر اسدالله علم در جهت پیاده کردن برنامههای دولت خود، سیاست وی در قبال جبهه ملی بود. هرچند جبهه ملی در این دوره از نفس افتاده بود و دیگر آن قدرت و نفوذ را نداشت، ولی از نظر بسیاری از جمله علم هنوز مهمترین گروه مخالف در کشور بود. علم به آنها اعلام کرد شاه قصد ندارد از اقتدار خود بکاهد و به اصطلاح حوزه اختیارات شاه محدود به سلطنت نخواهد بود، بلکه شاه واقعا قصد دارد حکومت کند و در رأس قدرت جای گیرد.۸
خوشخدمتیهای علم به شاه
اسدالله علم در دوران نخستوزیری خود برای اثبات وفاداری خود به محمدرضا پهلوی، خوشخدمتیهایی انجام داد. از جمله: طرح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، مهره شاه در رفراندوم، کشتار مردم در ۱۵ خرداد و... .
بیشتر بخوانید: مبنای تاریخی ـ فکری امام در مخالفت با لایحه دولت اسدالله علم
در مهر ۱۳۴۱، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در هیئت دولت علم تصویب شد. لایحه مزبور سروصدای بسیار به پا کرد؛ چون در اصل تعرضی آشکار به قانون اساسی مشروطیت بود. محمدرضا پهلوی و اسدالله علم، از یکسو مخالفت گسترده گروههای مختلف خصوصا روحانیون را در جریان لایحه مزبور مشاهده کردند و از سوی دیگر، تحت فشار آمریکاییها مجبور به اجرای اصلاحات مورد نظر آنها بودند؛ بنابراین درصدد برآمدند تا با به رفراندوم گذاشتن اصلاحات راه هرگونه مخالفت را مسدود کنند و همچنین با تصویب اصلاحات از طرف مردم به آن ماهیت و رنگ ملی ـ قانونی بدهند.
علیرغم همه مخالفتهایی که علیه رفراندوم صورت گرفت، محمدرضا پهلوی و اسدالله علم مصمم به اجرای آن بودند و سرانجام رفراندوم در جوی متشنج در 6 بهمن ۱۳۴۱ برگزار گردید و تصویب شد. علم اعلام کرد: «سیاست داخلی ما اجرای سریع و دقیق لوایح پیشنهادی اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی که به تصویب ملت رسیده است».۹ این لوایح همان برنامه اصلاحات ارضی بود و مسائل دیگری که به پیشنهاد محمدرضا پهلوی به آن اضافه شده بود و به انقلاب سفید یا انقلاب شاه و ملت موسوم گردید.
بعد از تصویب لوایح انقلاب سفید، اسدالله علم به مخالفان این قانون اخطار داد: «در سالهای اخیر تعدادی زیادی در هیئت حاکمه مانع ترقی مملکت بودند، ولی شاهنشاه از سالها پیش افکار مترقیانهای برای پیشرفت مملکت داشتند. مجلس یا هر طبقهای که با این افکار هماهنگ نشود، محکوم است. انقلاب سفید به رهبری شاهنشاه انجام شده و آن را به ما تحمیل نکردند».۱۰
اما این پایان کار نبود. گرفتاری اسدالله علم در بهار ۱۳۴۲ با تظاهرات بازاریان و روحانیون از سر گرفته شد. در آخر، علم راه چاره را دستگیری رهبر اصلی روحانیون (امام خمینی) دانست. دستگیری ایشان منجر به قیام ۱۵ خرداد 13۴۲ شد. علم در آن روز از هیچ خشونتی فروگذاری نکرد.
وی در گفتوگویی با محمدرضا پهلوی یادآور شده بود که در تظاهرات باید بزنیم و در برابر پرسش شاه که چگونه باید زد پاسخ داده بود: یعنی با گلوله بزنیم. اگر موفق شدیم که چه بهتر وگرنه مرا مسئول معرفی کنید.۱۱ با همه خوشخدمتیهای اسدالله علم به خاندان سلطنتی، او به امر شاه در اسفند ۱۳۴۲ از نخستوزیری استعفا داد و حسنعلی منصور جانشین وی شد.
گفتوگوی اسدالله علم، نخستوزیر، با ریچارد هلمز، سفیر آمریکا در ایران، در حاشیه میهمانی وزارت امور خارجه
شماره آرشیو: 5949-4ع
پی نوشت:
۱. مظفر شاهدی، علم مردی برای تمام فصول، تهران، نشر مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۷۹، ص ۳۶۶.
۲. محمدعلی سفری، قلم و سیاست، ج ۲، تهران، نشر نامک، ۱۳۷۱، ص ۴۷۶.
۳. همان، ج ۱، ص ۴۶۵.
۴. جیمز بیل، شیر و عقاب، ترجمه فروزنده برلیان، تهران، نشر فاخته، ۱۳۷۱، ص ۲۰۶.
۵. اسدالله علم، یادداشتهای اسدالله علم، به کوشش علینقی عالیخانی، ج ۱، تهران، نشر کتابسرا، ۱۳۷۱، ص ۴۴.
۶. ناصر نجمی، از سیدضیاء تا بازرگان، ج ۲، تهران، نشر نویسنده، ۱۳۷۰، ص ۱۵۶۹.
۷. محمدعلی سفری، همان، ج ۲، ص ۴۶۹.
۸. مارگارت لاینگ، مصاحبه با شاه، ترجمه اردشیر روشنگری، تهران، نشر البرز، ۱۳۶۷، ص ۲۳۵.
۹. اطلاعات، ش ۱۱۰۲۸، 1 اسفند ۱۳۴۱.
۱۰. محمدعلی سفری، همان، ص ۴۸۸.
۱۱. اسدالله علم، همان، نشر مازیار، ۱۳۸۵، صص ۴۷ ـ ۴۸. https://iichs.ir/vdci33az.t1apy2bcct.html