تهیه و تنظیم: فرهاد قلیزاده
«وقتی مسلم شد حکیمالملک هم در امر آذربایجان نتوانست کاری انجام دهد (زیرا حتی سهامالسلطان بیات را که آدم بیطرفی بود وقتی استاندار آذربایجان نمود او را فرستاد به تبریز فردای آن روز او را به تهران برگرداندند) همچنین وقتی معلوم شد کلاه شورای امنیت و یا مؤسسه ملل متحد هم پشم ندارد و دنیا نمیتواند جلوی استالین، فاتح جنگ جهانی، را بگیرد و بر سر آذربایجان ایران، بین آمریکا و انگلیس از یک طرف و شوروی از طرف دیگر جنگ به میان آمد چشمهای خوابآلود اکثریت پارلمان (مجلس چهارده) و همچنین محمدرضاشاه باز شده به فکر افتادند باید خود برای نجات ایران دست و پا نمایند، خصوصا اینکه از جمله فورمولهای شورای امنیت این بود که طرفین دعوا با هم به مذاکره مستقیم پردازند و این موضوع در حکم زنگ تنفسی بود برای آن مؤسسه سیاسی بینالمللی که خود ایران و شوروی را به فکر تماس با یکدیگر و یافتن راه حلی با هم اندازد.
در چنین وضعی بود که افکار بعضی از محافل متوجه قوامالسلطنه و زمامداری او گردید که مرد[ی] قادر و مصمم بود؛ خصوصا اینکه محافل چپ و فراکسیون توده با او موافق بود؛ زیرا قوامالسلطنه برای موفقیت
ایرج اسکندری در ساری به گلبادی توصیه نموده او را وادار نمود با آنکه مالک بزرگ ساری بود خانهاش را مرکز کار انتخابات ایرج اسکندری نموده باشد و همچنین دکتر رادمنش را هم از لاهیجان که مرکز املاک خودش بود، وکیل کرده و آنها به سفارت شوروی نظر میدادند: تنها کسی که میتواند در مذاکرات مستقیم ایران و شوروی مورد اطمنیان باشد و زمام امور را در دست بگیرد قوامالسلطنه است. از این جهت بود که در افق تاریک سیاست ایران (و نگرانی مردم تهران که پیشهوری به سوی زنجان آمده از آنجا خیال دارد به تهران نیز حمله کرده ایران را کمونیست کند و به همین جهت بعضی از رجال دست راستی محتاط مشغول جمع و جور کردن خود و مهاجرت به اصفهان و جنوب ایران بودند) این روزنه امید پیدا شد که با سقوط کابینه حکیمی و روی کار آمدن قوامالسلطنه میشود لااقل دست و پایی نموده و کاری از پیش برد.
من همان روزها گاهی به ملاقات قوامالسلطنه میرفتم و او را مریض و ناتوان در منزلش افتاده میدیدم که مأیوس از موفقیت بود. او اختیار مجلس را دست دکتر
مصدق میدید و به من میگفت: کابینه حکیمالملک هم که ساقط شود دکتر مصدق رأی تمایل از مجلس خواهد گرفت. در حالی که من به او میگفتم او به فکر زمامداری در چنین موقعی نیست؛ زیرا میداند قادر به حل مشکل ایران و شوروی نخواهد بود. عاقبت پیشبینیام صحیح درآمد؛ زیرا با استعفای حکیمالملک در اوایل دیماه 1324 وقتی در جلسه خصوصی مجلس رأی تمایل برای نخستوزیر جدید گرفتند، آرای قوامالسلطنه و مؤتمنالملک پیرنیا مساوی بود و فقط با دادن یک رأی از طرف آقاسیدمحمدصادق طباطبائی، رئیس مجلس وقت، به قوامالسلطنه او توانست اکثریت عددی بهدست آورد و نخستوزیر کشور شود.»1