برخی از افراد و گروههای سیاسی وقوع هرگونه کودتا در 28 مرداد را انکار میکنند و تحولات رخداده در این روز را یک جابهجایی ساده قدرت میدانند. طراحان خارجی کودتا نیز نقش خود در آن را کتمان میکنند، اما اسناد سفارت آمریکا از حقایق دیگری پرده برمیدارد
کودتای 28 مرداد 1332 یکی از مهمترین و در عین حال چالشبرانگیزترین رویدادهای سیاسی تاریخ معاصر ایران است. علیرغم آنکه منابع متعددی به پوشش این موضوع پرداختهاند، اما برخی از افراد و گروههای سیاسی وقوع هرگونه کودتا در این روز را انکار کرده و معتقدند تحولات رخداده در این روز یک جابهجایی ساده قدرت بود. در همین رابطه طراحان خارجی کودتا، یعنی آمریکا و انگلیس، نیز نقش خود در کودتا را کتمان کرده و بارها عنوان نمودهاند دخالتی در این کودتا نداشتهاند. ادعای آمریکا و انگلیس از انکار نقش خود در کودتا در حالی صورت میگیرد که منابعی چون اسناد لانه جاسوسی آمریکا بارها به این موضوع اشاره کرده و به نقش آمریکا در کودتا پرداخته است.
آیا کودتایی در کار بود؟
سلطنتطلبان و گروههای خارجی عمدهترین مخالفان کودتا هستند. این گروهها معتقدند که در روز 28 مرداد کودتایی صورت نگرفت و دکتر مصدق از طریق قانونی از کار برکنار شد. البته دکتر مصدق در کتاب خاطرات خود به موضوع برکناری اجباریاش از نخستوزیری اشاره کرده و دقیقا از کلمه کودتا برای تشریح این وضعیت استفاده نموده است. او در این رابطه آورده است: «جای اینکه شاهنشاه با آمال و آرزوی ملت خود که آزادی و استقلال مملکت بود موافقت کنند و با دولتی که صنعت نفت را ملی کرده بود همراهی و مساعدت فرمایند آن را از طریق کودتا ساقط کردند و ملت ایران را طوری در مضیقه گذارند و از آن سلب آزادی نمایند که قادر نشود به قرارداد امینی ـ پیج کوچکترین اعتراضی بنماید».1
در همین رابطه برخی از منابع نیز با تأیید کودتا معتقدند که عامل اصلی کودتا عوامل داخلی و اشخاصی چون فضلالله زاهدی بودند. به باور این گروه که عمدتا نیز از مقامات و تحلیلگران غربی هستند، «در اوت 1953، فضلالله زاهدی کودتایی را انجام داد که مصدق را برکنار و شاه را به تخت و تاج سلطنت بازگرداند. به عنوان پسر تیمسار زاهدی، اردشیر نقش مهمی در کودتا به عهده داشت. وقتی تیمسار نخستوزیر شد، پسرش به عنوان منشی خصوصی و رابط رسمی وی با دربار خدمت نمود».2 نکتهای که در این خصوص وجود دارد آن است که مصدق نیز عامل اصلی کودتا را انگلیس میدانست و نقش آمریکا را کماهمیت تلقی میکرد. البته این به معنای انکار نقش آمریکا در کودتا نیست، بلکه بدان معناست که آمریکا نیز از حامیان کودتا بود؛ موضوعی که آمریکا هیچگاه زیر بار آن نرفته است.
آیا آمریکا در وقوع کودتا نقشی داشت؟
یکی از صریحترین منابعی که بر نقش آمریکا در کودتا اذعان دارد، اعترافات کرمیت روزولت، از مجریان کودتا، در کتاب خاطراتش است. او در خاطرات خود آورده است: «آژاکس اسم رمزی بود که سازمان سیا روی این طرح گذاشته بود. سیا، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، قصد داشت این عملیات را در ایران انجام دهد که پرخطر و چندجانبه بود. این طرح، پادشاه ایران، وینستون چرچیل (نخستوزیر بریتانیا)، آنتونی ایدن (وزیر خارجه بریتانیا)، نمایندگان بریتانیایی و آیزنهاور (رئیسجمهور آمریکا)، جان فاستر دالاس (وزیر امور خارجه آمریکا) و سازمان سیا را گرد هم آورده بود و هدف این اتحاد سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق، نخستوزیر ایران، بود».3
مقارن با تحولات سیاسی ایران در سالهای 1356 و 1357 تحلیلهای زیادی به بررسی علل رخدادهای سیاسی ایران و اشتباهات آمریکا پرداختند بر این اساس استانلی تی. اسکودرو، از مقامات عالیرتبه آمریکا، نیز در نامهای با عنوان «چه اشتباهی در ایران رخ داد؟» به موضوع کودتا و نقش آمریکا در کودتا پرداخته و دخالت این کشور در کودتا را یکی از اشتباهات اساسی آمریکا برشمرده است. او در این رابطه آورده است: «در تمام مدت بعد از جنگ و بهخصوص از سال 1953 به این طرف، آمریکا با شاه ایران و رژیمش رابطهای بسیار نزدیک برقرار نمود. ما در سرنگونی نخستوزیر چپگرا و ناسیونالیست، یعنی مصدق، و بازگرداندن شاه از تبعید مختصرش در اروپا نقش بسیار مؤثری را ایفا نمودیم. ما چند میلیارد دلار در زمینه پروژههای کمک دوجانبه مصرف کردیم که بسیاری از آنها به خوبی قابل درک بود و مورد تمجید قرار گرفت».4
یکی از صریحترین منابعی که بر نقش آمریکا در کودتا اذعان دارد، اعترافات کرمیت روزولت، از مجریان کودتا، در کتاب خاطراتش است
اسکودرو در ادامه به علل اهمیت کودتا در ایران و حفظ شاه نیز پرداخته و عنوان نموده است: «بر اساس منافع مشترک امنیتی و نیز قدرت خرید ایران، ما به ایران کمک کردیم تا به صورت قدرت بیچون و چرا در خلیج فارس درآید. ما در آن کشور دارای هزاران مستشار و تکنیسین نظامی و غیر نظامی بودیم. از حاکمی نیرومند و مستبد حمایت میکردیم که در نتیجه بصیرت خویش به ضرورت عمران ملی پی برده بود و ظاهراً آن قدر شجاع بود که هدایت ایران را در مسیر اصلاحات اقتصادی و اجتماعی ملی به دست گرفت تا ایران بتواند به قرن بیستم وارد شود».5
اما واقعیت این است که در ورای حمایتهای آمریکا، موضوعاتی چون نفت و تسلط قدرت آمریکا بر خلیج فارس از اهمیت بیشتری برخوردار بود و آمریکا به خوبی آگاه بود که ادامه حکومت مصدق مانعی جدی بر سر تحقق این هدف است. بر همین اساس شاهد هستیم «در کنار اهمیتی که نفت برای توسعه اقتصادی غرب داشته است و نقش آن در برنامهریزیهای اقتصادی بلوک غرب رشد و تکامل این روند عمدتا به لحاظ داخلی به دلایل زیر صورت گرفت: 1. لزوم افزایش قدرت خرید مردم برای تثبیت پایههای رژیم؛ 2. ناتوانی در پیریزی یک اقتصاد مستقل مبتنی بر نیروی کار و منابع داخلی؛ 3. روی آوردن به نسخههای عمرانی آمریکایی مانند برنامههای چندساله شاهی سال درآمد ناخالص بودجه کل درآمد دولت از شرکتهای نفتی».6
طبیعی است با توجه به این اهداف، روی کار آمدن دولت زاهدی بعد از کودتا، بهترین گزینه موردنظر برای آمریکا باشد؛ زیرا دولت زاهدی انتخاب آمریکا بود و از نظر جهتگیری سیاسی در نقطه مقابل مصدق قرار داشت. بر این اساس، با سقوط دولت دکتر مصدق در 28 مرداد 1332، دولت سپهبد زاهدی بار دیگر قراردادهای مربوط به مستشاران را رسما تمدید کرد.7 زاهدی از نظر برخی از عوامل داخلی نیز گزینه مطلوبی به نظر میرسید. او از محبوبیت زیادی بین افراد ارتش و پلیس برخوردار بود؛ بنابراین شاه و دربار معتقد بودند به هر قیمتی که هست باید با وی ارتباط برقرار شود. از این رو با پسر او اردشیر که روابط خوبی با دربار داشت تماسهایی برقرار میشود و او موافقت میکند که پیامرسان دربار به پدرش باشد. به این ترتیب سرتیپ فضلالله زاهدی به سهولت مجاب میشود.8
گذشته از این موارد رفتار آمریکا با شاه و حکومتش بعد از کودتا نیز شاهدی بر همکاری آمریکا با عوامل کودتا است؛ به عنوان نمونه میتوان به اظهارات شاپور بختیار اشاره نمود که گفته بود من طی تماسی تلفنی از سوی آقای هویزون و ملاقاتی کوتاه در دفتر او در 4 آذر، مأمور تأسیس و رهبری نهضت مقاومت ملی شدم. نکته قابل تأمل در این رابطه پیششرطهایی بود که جهت فعالیت این حزب تعیین شده بود و مهمترین آن عدم مخالفت با دولت زاهدی بود. او موضع فعلی حزب ایران (یا آن قسمتی از رهبران را که او از طرف آنها صحبت میکند) را به ترتیب زیر بیان کرد:
1. مخالفت با حزب توده و عدم تمایل به همکاری مستقیم با آن؛
2. عدم مخالفت با شاه: دکتر بختیار استدلال میکند که نقش شاه به طور خالص نمایشی یا تشریفاتی است؛
3. عدم فعالیتهای ضد آمریکایی.9
بر این اساس میتوان گفت تأکید عوامل آمریکا و دربار جهت اجازه فعالیتها به احزاب و گروههای مختلف با پیششرط عدم مخالفت با آمریکا و دولت زاهدی، به خوبی بیانگر تمایل آمریکا در مخالفت با مصدق و تأیید کودتاست.
سخن نهایی
آمریکا در جریان اختلافات شرکت نفت انگلیس و مخالفان آن، خود را حامی ملیگرایان نشان داد، اما این چهره بهتدریج تغییر کرد و از موضع مخالفت با انگلیس به چهرهای موافق تبدیل شد. از این رو بسیاری از چهرههای ملیگرا از جمله رهبر آن دکتر مصدق در اشتباهی سیاسی، آمریکا را حامی خود تلقی کرده و حتی در مواردی تلاش نمودند برای حل مناقشه به آمریکا نزدیک شوند، اما در واقعیت، آمریکا به دنبال نفت و سایر منافع سیاسی و اقتصادی خود بود و مواضع مصدق و حامیانش پیرامون نفت میتوانست مانع جدی بر سر تحقق این اهداف باشد. بر همین اساس این کشور با تغییر مواضع خود و با حمایت علنی از شاه و انگلیس، به طراحی و اجرای کودتا پرداخت. آمریکا علیرغم نقش مستقیم خود در کودتا همواره مدعی حمایت از مصدق بوده و عنوان مینمود نقشی در کودتا نداشته است، اما جدای از اشارات ضمنی برخی از کودتاگران چون روزولت، کشف اسناد لانه جاسوسی بر این ادعا خط بطلان کشیده و نقش آمریکا در کودتا را به خوبی تصدیق مینماید.
.
دکتر محمد مصدق در دیدار با آورل هریمن، وزیر خارجه آمریکا در تهران (تیر 1330)
پی نوشت:
1. محمد مصدق، خاطرات و تالمات مصدق، انتشارات علمی، چاپ چهارم، ص 184.
2. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 8، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 547.
3. کرومیت روزولت، کودتا (خاطرات کرومیت روزولت از کودتای بیست و هشت مرداد)، ترجمه محسن عسکری جهقی، تهران، نشر ثالث، 1394، ص 7.
4. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان، ج 7، ص 43.
5. همانجا.
6. همان، ص 247.
7. همان، ص 545.
8. ثریا اسفندیاری بختیاری و لوئی والنتین، کاخ تنهایی، ترجمه نادعلی همدانی، تهران، مترجم، 1370، ص 165.
9. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان، ج 2، ص 643. https://iichs.ir/vdcfxydy.w6djxagiiw.html