دکتر محمدعلی آذرشب در عداد دانشورانی است که در مدت زمانی طولانی، با زندهیاد آیتالله محمدعلی تسخیری همکاری علمی و عملی داشته است. وی در گفتوشنودی که پیش روی شماست، در باب تلاش مداوم آن بزرگ برای تحقق آرمان تقریب بین مذاهب اسلامی سخن میگوید.
جنابعالی از چه دورهای و چگونه با مرحوم آیتالله محمدعلی تسخیری آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده از آغاز فعالیت مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی، با آن همکاری داشتم و از شماره اول مجله «رساله التقریب»، سردبیر و مدیرمسئول آن بودم. مدتی در ادارهکل امور بینالملل کار میکردم و مدتی هم مسئول امور بینالملل دانشگاه تقریب بین مذاهب اسلامی بودم و بعد هم، مشاور دبیرکل مجمع جهانی تقریب شدم. ابتدا مرحوم آقای واعظزاده خراسانی دبیرکل مجمع بودند که به نظرم انتخاب شایستهای بود. ایشان از شاگردان مرحوم آیتالله بروجردی و از چهرههای معروفِ وحدتگرا و تقریبی بودند و با مرحوم شیخ محمدتقی قمی و شیوخ الازهر و علمای سوریه و جهان اسلام، رفاقت داشتند. مرحوم آقای تسخیری هم از همان ابتدا، در کنار ایشان بود و مرحوم آقای سیدمحمدباقر حکیم و دیگران هم، با این نهاد همکاری و همراهی میکردند.
مرحوم آقای تسخیری از شاگردان برجسته شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر، چهره احیاگر و وحدتگرای برجسته جهان اسلام بودند. ایشان همچنین در محضر مرحوم آقای سیدمحمدتقی حکیم، صاحب کتاب «الفقه المقارن» یا همان فقه تطبیقی ــ که بزرگترین کتاب فقه تطبیقی بین مذاهب اسلامی است ــ تلمذ کردند. همچنین شاگرد مرحوم آقای شیخ محمدرضا مظفر، از پیشگامان تقریب و وحدت امت اسلامی بودند.
چه ویژگیهایی در مرحوم آیتالله تسخیری، از نظر شما برجستهتر بودند؟
ایشان فردی مکتبی و آیندهنگر بود. اسلام برای ایشان آرمان بود و لذا طبیعی است که دغدغه آینده جهان اسلام و تقریب مذاهب اسلامی و وحدت اسلامی را داشته باشد. انصافا هم از زمان تصدی ایشان به عنوان دبیرکل مجمع تقریب، چه در داخل کشور، چه در خارج، قدمهای بزرگی در این مسیر برداشته شد، به گونهای که میتوان گفت: ایشان از نظر علمی، فکری، فرهنگی و داعیهداری وحدت اسلامی در خارج کشور، از همه شناختهشدهتر است و از شمال آفریقا تا عربستان سعودی و یمن و عراق و سوریه تا کشورهای آسیای میانه و شرق آسیا، ایشان را به عنوان منادی دعوت به وحدت اسلامی میشناسند. ایشان چه از نظر فکری و چه از لحاظ فقهی و عملی، در سازماندهی مجمع جهانی تقریب، کارهای مهمی کرده است. درست است که دانشگاه مذاهب اسلامی در دوره آقای واعظزاده تأسیس شد، ولی در دوره مرحوم آقای تسخیری بود که دانشگاه منطبق بر معیارهای وزارت علوم، رسمیت پیدا کرد. در داخل ایران هم کارهای مهمی انجام شدند و در بلوچستان، کردستان و ترکمنصحرا، مراکز تقریبی تأسیس شدند. در خارج از کشور هم ارتباطات خوبی برقرار شد. مرحوم آقای تسخیری در میان طوفان جریانات ضدتقریب، قدمهای محکم و حسابشدهای برداشتند.
منظورتان از طوفان چیست و علت پدید آمدن چه بود؟
دلیلش این بود که مکتب اهلبیت(ع)، روزبهروز با اقبال بیشتری در جهان اسلام روبهرو میشد و در لبنان، فلسطین و مخصوصا خود ایران، دستاوردهای مهمی داشت. بدیهی است هر چه مکتب اهلبیت(ع) حضور پررنگتری در جهان اسلام داشته باشد، حملات دشمنان علیه آن، قویتر و شدیدتر خواهد شد. اگر مذاهب مختلف با هم متحد شوند، استعمار بهشدت خواهد ترسید و به همین دلیل هم تمام تلاش خود را صرف ایجاد تفرقه در بین مذاهب اسلامی میکنند.
به نظر من مرحوم آقای تسخیری ویژگیهایی داشت که در کمتر کسی میتوان پیدا کرد. ایشان یک فقیه کامل، بهروز، آیندهنگر و تأثیرگذار بود. با علما و متفکرین و شخصیتهای مختلف جهان اسلام، رابطه وسیع و وثیقی داشت و در مجامع مختلف اسلامی، عضویت داشت. این ویژگیها معمولا کمتر در کسی جمع میشود. افراد زیادی طرفدار اندیشه تقریب هستند، اما ویژگیهای مرحوم تسخیری را ندارند! مخصوصا تسلط ایشان به زبان و ادبیات عرب، به ایشان قدرتی داد که کمتر کسی از آن برخوردار بود.
کدامین ویژگیهای شخصی و شخصیتی ایشان، از نظر شما برجستهتر بودند؟
من در ایشان ویژگیهایی را دیدم که کمتر در دیگران میدیدم. ایشان فوقالعاده متواضع بود و با اینکه کارهای بزرگی انجام میداد، هیچ کار و فعالیت و امکاناتی را که ایجاد کرده بود، به رخ کسی نمیکشید. کوچکترین ادعایی نداشت و از انعطاف و نرمش بسیار بالایی برخوردار بود. در نیمقرنی که از نزدیک با ایشان آشنا بودم، هرگز در ایشان لجاجت یا خشم ندیدم. ابدا اهل جدل بیهوده نبود و اگر کسی بر نظر نادرستش اصرار میورزید، ایشان کوتاه میآمد و غائله را ختم میکرد!
ایشان از نظر علمی و فقهی و فکری، از طلایهداران اندیشه تقریب مذاهب اسلامی، در دوران معاصر بود. ایشان علاوه بر کار عملی، مخصوصا در زمینه اصول فقه، نظریهپرداز حرکت تقریب هم بود. آن مرحوم، این مطلب را که وحدت و تقریب بین مذاهب اسلامی و تألیف قلوب، یکی از اصول مهم اسلام است، از نظر فقهی و اصولی و حدیثی و قرآنی، جا انداخت و در این موضوع در حیطه علوم اسلامی، کارهای بسیار بزرگی کرد. کتابهای ایشان در دانشگاههای اسلامی ایران و جهان تدریس میشوند.
اشاره کردید که با ایشان، نیمقرن سابقه همکاری و رفاقت داشتید. مسلما از این مدت، خاطرات زیادی نیز دارید. به چند مورد اشاره بفرمایید.
بله؛ خاطرات خیلی زیادند، من به مواردی از آنها اشاره میکنم. ایشان به دلیل همان سوز و شوق و شوری که در دل داشت، همواره سعی میکرد چهره جمهوری اسلامی را در خارج کشور، به بهترین نحو ممکن تصویر کند. یکبار در کنفرانس وزرای امورخارجه کشورهای اسلامی، ایشان به عنوان نماینده ایران شرکت کرده بود. در آن مقطع، طارق عزیز وزیر امورخارجه عراق بود و سعی کرد مسائل منفی و دروغی را به ایران نسبت بدهد. آقای تسخیری با اعتراض از جا بلند شد و گفت: «اسم این آقا طارق عزیز است و اصلا مسلمان نیست، این چه جور کنفرانس اسلامی است که وزیرخارجه یک کشور اسلامیِ آن، مسیحی است و تازه آمده علیه یک کشور اسلامی دیگر هم حرف میزند؟» با شنیدن این حرف، همه حضار به خنده افتادند و وزیر خارجه عراق، شرمسار شد....
داخل پرانتز، این پرسش را مطرح کنم که با توجه به هزینهای که کشورهایی مثل عربستان سعودی برای تسلط بر مجامع و کنفرانسهای بینالمللی میکنند، مرحوم آقای تسخیری در این گونه مجامع، چه رویکردی داشت؟
یکی از این مجامع، مجمع فقهی جهان اسلام وابسته به رابطه العالم الاسلامی عربستان سعودی و وابسته به سازمان کنفرانس اسلامی است. ایشان در آنجا، فقه مکتب اهل بیت(ع) را نمایندگی میکرد و یکتنه به عنوان نماینده فقه جعفریِ امامی، در برابر تمام علمایی که نماینده فقه مذاهب مختلف بودند، میایستاد و زمانی که صحبت میکرد، همه با دقت به حرفهایش گوش میدادند و بسیاری از دیدگاههای فقهی شیعه را جزء مصوبات فقهی آن مجمع درآورد! ایشان در زمان تصدی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، تلاش زیادی میکرد که چهره درستی از جمهوری اسلامی به دنیا ارائه شود و به همین دلیل در کنفرانسهای سیاسی متعددی شرکت میکرد. یادم هست بعد از حمله آمریکا به عراق، در عراق کنفرانسی برگزار شد. من هم حضور داشتم. نماینده عراق مطلبی گفت که در آن، کنایهای به ایران بود. مرحوم تسخیری سعی کرد خیلی نرم و ملایم، پاسخ لازم را به او بدهد. موقعی که برای صرف صبحانه رفتیم، وزیر عراقی و هیئت همراه، با دیدن آقای تسخیری از جا بلند شدند و تعارف کردند که با آنها صبحانه بخوریم! موقعی که نشستیم، وزیر عراقی خطاب به آقای تسخیری گفت: «دیگر حزب بعث عراق را کنار بگذارید، این حزب دیگر مرده، آن وقت شما بابتش سر به سر ما میگذارید؟ ارزش این حزب در عراق، الان از لنگه کفش شما هم کمتر است!» در واقع طرز برخورد مرحوم آقای تسخیری، آن وزیر عراقی را ــ که خودش در روزگاری، عضو حزب بعث بود ــ بر آن داشت که در برابر شخصیت ایشان احساس کوچکی کند و این حرفها را بزند.
یکی از ویژگیهای مرحوم آقای تسخیری این بود که به محض اینکه احساس میکرد فضا سنگین شده، دو سه لطیفه خوب و تازه تعریف و فضا را عوض میکرد! کسانی که با ایشان کار میکردند، هرگز احساس نکردند که ایشان مدیر یا رئیس است. به همین دلیل همه با جان و دل، برایش کار میکردند. من هرگز ندیدم که کسی مدتی با ایشان کار کند و بعد دلش بخواهد کارش را عوض کند! ایشان در انتقال دانش و تجربه به دیگران، بسیار مشرب وسیعی داشت. بسیاری از ویژگیهای ایشان، ذاتی بود و با آموزش نمیشود آنها را فراگرفت. یک انسان متفکر و یک مدیر قابل بود که بعید است کسی حالا حالاها، بتواند آن قابلیتها را یکجا در خود جمع کند.
آیا بیماریهای متعدد ایشان، تغییری در عملکردشان ایجاد میکرد؟
شاید باور نکنید که ایشان پس از آخرین بیماری ــ که نیمی از بدن ایشان را فلج کرد ــ بر فعالیتهای خود افزود! شاید احساس میکرد باید همتش را مضاعف کند تا بر این مانع پیروز شود. من میتوانم با آمار ثابت کنم که فعالیت ایشان در پی این بیماری، چند برابر شده بود!
قدری هم به ماهیت آرمان ایشان، یعنی تقریب بین مذاهب اسلامی بپردازیم. به نظر شما، دلیل این همه تأکید روی وحدت، در طول تاریخ اسلام چیست و در این زمینه، چه کسانی پرچمدار بودند؟
بشر مثل سایر موجودات نیست و طبیعتش با اختلاف گره خورده! اختلاف از ظاهر گرفته تا ژنها و خصوصیات روحی و روانی. بنابراین شما در طول تاریخ دنیا، هرگز نمیتوانید دو نفر را پیدا کنید که صددرصد شبیه به هم باشند. این هم یکی از حکمتهای بزرگ خداوندی و نشانه عظمت آدمی است. اختلاف، به خودی خود عظمت دارد و فقط وقتی مشکل بهوجود میآورد که دو نفر میخواهند با هم زندگی یا همکاری کنند و این اختلافها را نمیپذیرند و آن را به «خلاف» تبدیل میکنند! خلاف یعنی درگیری، قبول نکردن دیگری، تخطئه دیگران، خودخواهی و اوصافی از این قبیل. از خود رسول اکرم(ص) تا ائمه اطهار(ع)، همگی پیشگامان و داعیهداران وحدت هستند. بنابراین هر کسی که در فکر عظمت اسلام است، باید به وحدت بیندیشد و از تفرقه بپرهیزد. واقعیت این است که ما روی موضوع وحدت در مکتب اهلبیت(ع) درست کار نکردهایم، در حالی که این بزرگواران پیشتازان وحدت اسلامی بودند.
چرا عدهای از تصور فکر تقریب هراس دارند و آن را با تساهل و تسامح دینی اشتباه میگیرند؟
به خاطر اینکه معنی تقریب را درست نفهمیدهاند. انسان منطقی و خوشفکر، تفاوت بین اینها را خیلی خوب میفهمد. تعامل انسانها، باید با درنظر گرفتن اختلافات صورت بگیرد. هرگز نه میشود مثل دیگری شد و نه منطقی و درست است. کسانی که تصور میکنند در پی تقریب، سهلانگاری و مسامحه در دین پیش میآید، معنی تقریب را نفهمیدهاند. تقریب باید با احیاگری توأم باشد. قرآن احیاگر است. وقتی که حیات باشد، مشکلی وجود ندارد. مشکل اصلی ما، عقبماندگی تمدنی است. جمهوری اسلامی باید در پی نهضت احیاگری، یعنی نهضت ایجاد احساس عزت و کرامت در انسانها باشد تا تقریب محقق بشود. مرحوم آقای تسخیری، کاملا به این موضوع آگاهی داشت و در این جهت حرکت میکرد. به همین دلیل هم همایشهایی را برگزار میکرد که عنوان ظاهری آنها، ربطی به تقریب نداشت، اما به شکلی غیرمستقیم، به حیات و عزت جوامع اسلامی و به کرامت جوامع اسلامی ارتباط داشت. https://iichs.ir/vdcjh8ev.uqem8zsffu.html