بیش از هفتاد سال از استقلال هند از امپراتوری بریتانیا میگذرد؛ استقلالی که در پی آن از دل کشور هند کشور پاکستان متولد گردید و همین رویداد آبستن تحولاتی شد که به ورود پاکستان به پیمان سنتو و سپس خروج از آن منتهی شد
بیش از هفتاد سال از استقلال هند از امپراتوری بریتانیا میگذرد؛ استقلالی که در پی آن از دل کشور هند کشور پاکستان متولد گردید و همین رویداد آبستن تحولاتی شد که مرور آن خالی از فایده نمیباشد. در واقع در اوت 1947م بود که سلطه بریتانیا بر هند، که بزرگترین مستعمره این کشور بود، پایان یافت و متعاقب آن و به صورت همزمان هند و پاکستان استقلال خود را بهدست آوردند. به معنای دقیق کلمه از آنجا که بیم آن میرفت که اقلیت قابل توجه مسلمانان هند زیر سیطره اکثریت هندوها قرار بگیرند دو کشور هند و پاکستان تشکیل شد. نکته جالب توجه این است که ایران نخستین کشوری بود که پاکستان را به رسمیت شناخت و بهتدریج در سالهای بعد عهدنامه مودت مرزی، استرداد مجرمین و موافقتنامههای فرهنگی با آن کشور به امضا رساند.1
جنگ سرد و روابط ایران و پاکستان
با استقلال پاکستان از هند در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و در فضای رقابت دو ابرقدرت شرق و غرب میطلبید که اسلامآباد به یکی از این دو قطب بپیوندند. در حقیقت در فضای جنگ سرد میان دو ابرقدرت، پاکستان ناگزیر به انتخاب میان نظام سرمایهداری و یا نظام کمونیستی بود. در نهایت پاکستان اردوگاه سرمایهداری را انتخاب کرد و به ایالات متحده نزدیک شد. این امر بهخصوص زمانی قابل توجیهتر به نظر میرسید که هند رقیب پاکستان، نزدیکی به اتحاد جماهیر شوروی را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار داده بود. در واقع پاکستان به دنبال آن بود تا با نزدیکی به آمریکا حمایت این کشور در برابر هند را کسب نماید. به خصوص که آمریکا در آن مقطع بیش از 40 درصد از تولید ناخالص جهانی را در اختیار داشت و در چهارچوب طرح مارشال اسلامآباد میتوانست از کمک این کشور برخوردار شود. پاکستان در عین حال از نفوذ کمونیسم شوروی و هندوئیسم افراطی واهمه داشت. نزدیکی پاکستان به آمریکا باعث شد تا اسلامآباد روابط نزدیکی با تهران برقرار سازد. در واقع از آنجایی که تهران متحد استراتژیک آمریکا محسوب میشد پاکستان نیز مسیر نزدیکی با تهران را در پیش گرفت. هویت اسلامی دو کشور ایران و پاکستان نیز به این امر یاری میرساند.2
عضویت ایران و پاکستان در پیمانهای منطقهای
اما آنچه نزدیکی روابط تهران ـ اسلامآباد را در آن مقطع زمانی نهادینه میساخت همکاری دو کشور در پیمانهای منطقهای بود. در سال 1334ش دو کشور ایران و پاکستان به عضویت در پیمان بغداد درآمدند. با خروج عراق از پیمان بغداد و پیوستن این کشور به بلوک شرق، روابط ایران و پاکستان با عضویت در پیمان سنتو در سال 1337ش وارد مرحله جدیدی شد. بر اساس پیمان سنتو که ترکیه و انگلستان نیز به آن پیوستند طرفین متعهد شدند در امور داخلی یکدیگر مداخله نکنند، مسائل فی مابین را از طریق گفتوگو و مذاکره حل و فصل نمایند و در امور دفاعی و امنیتی با یکدیگر همکاری نمایند. البته هدف اصلی این پیمان جلوگیری از نفوذ کمونیسم بود و در واقع امضای این پیمان بیشتر در راستای منافع دنیای غرب و بهویژه منافع آمریکا قابل تحلیل بود. البته آمریکا به بهانه عدم تحریک شوروی از پیوستن به این پیمان خودداری کرد، اما به عنوان عضو ناظر در جلسات آن شرکت میکرد و در تصمیم گیریهای آن نقش اساسی و اصلی داشت. 3
جنگ هند و پاکستان و عدم حمایت آمریکا از پاکستان
با این حال این پیمان از جنبه تشریفاتی آن فراتر نرفت. دلیل و گواه این مدعا جنگی بود که میان هند و پاکستان در سال 1965م رخ داد. در واقع جنگی که میان هند و پاکستان بر سر کشمیر رخ داد نشان داد که حمایتهای آمریکا از پاکستان از حد حرف فرتر نمیرود. پاکستان نه تنها حمایت قابل توجهی از اعضای پیمان سنتو یعنی ایران و ترکیه دریافت نکرد، بلکه در پاسخ به درخواستهای مکرر پاکستان برای کمک در مقابل هند به این کشور اعلام شد سنتو علیه اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفته است و نه هند. بدینترتیب در جنگ میان هند و پاکستان ایران جانب پاکستان را نگرفت و کمکی به این کشور نکرد و این در پاسخ به درخواست آمریکا بود که تمایلی نداشت تسلیحات نظامیاش در جنگ با هند مورد استفاده قرار گیرد. این در حالی بود که اسلامآباد انتظار داشت که پیمان سنتو همانند پیمان ناتو عمل کند و در صورت حمله به این کشور سایر اعضا به کمک آن بشتابند. همین امر باعث دلسردی تهران و اسلامآباد برای همکاری در زمینههای امنیتی و نظامی گردید و درنتیجه زمزمههایی مطرح شد که دو طرف خارج از پیمان سنتو به همکاری بپردازند؛ موضوعی که هیچگاه رنگ واقعیت به خود نگرفت و عملا به نتیجهای ملموس منتهی نشد.4
نکته جالب توجه این است که در مقطعی بسیار کوتاه آمریکا از پاکستان در برابر هند و در جنگ میان این دو کشور حمایت به عمل آورد. واشنگتن نیروی هفتم دریایی خود را برای ارعاب هند وارد خلیج بنگال کرد. البته واشنگتن این اقدام خود را تنها هنگامی انجام داد که پاکستان تلاش کرد میان آمریکا و چین به نوعی میانجگیری کند و روابط پکن ـ واشنگتن را بهبود بخشد
همکاریهای دوجانبه ایران و پاکستان
در عین حال این حوادث مانع از این امر نشد که دولت ایران و پاکستان همکاری با یکدیگر بهخصوص در مورد مسائل مرزی را ادامه دهند. دولت ایران از بخشی از ادعاهای خود در مورد مسائل مرزی با پاکستان چشم پوشید و دو طرف در این زمینه عهدنامه مودت امضا کردند. در واقع محمدرضا پهلوی قصد داشت با در پیش گرفتن این سیاست در راستای منافع آمریکا در منطقه عمل کند و تا حدودی بتواند مواضع واشنگتن را در پرتو گسترش متحدان آن تأمین نماید. محمدرضا همچنین در مورد اختلافات مرزی هند و پاکستان میانجیگری کرد و توانست دو طرف را به پای میز مذاکره و در نهایت به توافق بکشاند.5
خروج پاکستان از پیمان سنتو
با روی کار آمدن ذوالفقار علی بوتو در پاکستان در سال 1971م و اختلافات مرزی هند و پاکستان زمینه درگیری مجدد میان هند و پاکستان فراهم شد. در این جنگ که در نهایت با شکست پاکستان به پایان رسید منطقه پاکستان شرقی، که بنگلادش نام داشت، از پاکستان جدا و مستقل شد. نکته جالب توجه این بود که آمریکاییها در این جنگ نیز حمایت خاصی از پاکستان به عمل نیاوردند و آنچه در نهایت آشکار شد بیخاصیتی پیمان سنتو بود. در واقع سال 1971م بود که پاکستان به این نتیجه رسید که پیمان سنتو منافع عملی اسلامآباد را تأمین نخواهد کرد و فلسفه آن در چهارچوب منافع آمریکا و فضای جنگ سرد ناشی از رقابت دو ابرقدرت قابل تحلیل است. در نتیجه این کشور به صورت رسمی از پیمان سنتو خارج شد.6
نکته جالب توجه این است که در مقطعی بسیار کوتاه آمریکا از پاکستان در برابر هند و در جنگ میان این دو کشور حمایت به عمل آورد. واشنگتن نیروی هفتم دریایی خود را برای ارعاب هند وارد خلیج بنگال کرد. البته واشنگتن این اقدام خود را تنها هنگامی انجام داد که پاکستان تلاش کرد میان آمریکا و چین به نوعی میانجگیری کند و روابط پکن ـ واشنگتن را بهبود بخشد. در واقع این کمک ناچیز واشنگتن هم تنها هنگامی صورت گرفت که پای منافع این کشور در میان بود.7
دوری از ایران و نزدیک شدن به جهان عرب
در مجموع این حوادث بود که سبب شد پاکستان و ذوالفقار علی بوتو به جهان عرب نزدیکتر شود؛ جهانی که از نظر بوتو حمایت دیپلماتیک و مالی بیشتری برای پاکستان به ارمغان میآورد. بوتو حتی بر مسئله فلسطین به عنوان یکی از مسائل اساسی جهان اسلام دست گذاشت؛ موضوعی که به نوعی برای شاه ایران نقطه ضعف تلقی میشد و در نتیجه محمدرضا پهلوی، پاکستان را رقیبی برای رهبری جهان اسلام میدید.8
گسترش مناسبات دو کشور
با این حال، روابط تهران ـ اسلامآباد در فاصله سالهای 1350 تا 1356ش در ابعاد مختلف ادامه پیدا کرد و حتی توسعه یافت. رئیسجمهور پاکستان در خرداد 1351ش به تهران سفر کرد و دو کشور در زمینههای مختلف به توافقاتی دست پیدا کردند. به دنبال این توافق بود که شاه ایران حمایت خود را از قانون اساسی جدید پاکستان، که سنگ بنای جدیدی برای این کشور محسوب میشد، اعلام کرد. محمدرضا همچنین در بیان مناسبات تهران ـ اسلامآباد گفت که روابط این دو همسایه از عالیترین روابط میان دو کشور در جهان کنونی است. ایران حتی برای بسط روابط خود با پاکستان دو کنسولگری جدید در لاهور و پیشاور تأسیس کرد. بوتو در سال 1355ش دوبار به ایران سفر کرد و همکاریهای سیاسی میان دو کشور ادامه پیدا کرد، اما روابط دو کشور در سال 1357ش رو به افول نهاد. در واقع از اواخر سال 1356ش که سفیر ایران در پاکستان تغییر کرد کاهش سطح روابط دو کشور را میتوان مشاهده کرد؛ بهخصوص که در مقطعی نصیری، رئیس ساواک، به عنوان سفیر ایران انتخاب شد.9
در مجموع آنچه از روابط ایران و پاکستان در دوره پهلوی میتوان مشاهده کرد این است که اسلامآباد هنگامی که مشاهده کرد پیمانی همچون سنتو اهداف و منافع کشورهای منطقه و بهخصوص پاکستان را مد نظر ندارد و صرفا منافع و اهداف ایالات متحده در رقابت با اتحاد جماهیر شوروی را ملحوظ مینماید از آن کنار کشید. در واقع در عمل دو جنگ هند و پاکستان بر سر مسائل مرزی نشان داد که پیمانهای منطقهای همچون سیتو و سنتو صرفا در راستای محدود کردن نفوذ کمونیسم است و منافع کشورهای منطقه را تأمین نمیکند؛ درسی که شاه ایران آن را فرا نگرفت و تلاش کرد منافع ایران را با تکیه بر همراهی با آمریکا تأمین نماید؛ امری که در نهایت به از دست رفتن سلطنتش منتهی شد.
محمدرضا پهلوی در کنار ذوالفقارعلی بوتو، رئیسجمهور پاکستان، هنگام استقرار در جایگاه مخصوص نواختن سرود دو کشور در فرودگاه مهرآباد تهران (اردیبهشت 1352)
شماره آرشیو: 124702-275م
پی نوشت:
1. سمیه حمیدی، فاطمه اشرافی گل، «واکاوی روابط خارجی ایران و پاکستان در پرتو تحولات نظام بینالملل طی سالهای 1947 تا 1949»، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال هفدهم، ش 67 (تابستان 1395)، ص 136.
2. Abdul Scatter , Pakistan’s foreign policy, oxford university press, 2007, p. 37
3. مرتضی اسعدی، جهان اسلام (پاکستان و ترکیه)، ج 2، تهران، نشر دانشگاهی، 1369، ص 89.
4. Alex Vatanka, Iran and Pakistan: Security, Diplomacy and the United States Influence, Bloomsbury, New york, 2017, p 98.
5. امانالله جهانبانی، سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن، بینا، 1348، ص 31.
6. Alex Vatanka, ibid, p 124.
7. جواد منصوری، لارنس بورک، تاریخ روابط خارجی پاکستان، تهران، انتشارات کویر، 1377، صص 428-430.
8. Vatanka, ibid, p 175.
9. فریدون زندفرد، ایران و جهانی پرتلاتم (خاطراتی از دوران خدمت در وزارت امور خارجه)، تهران، انشارات شیرازه، 1379، ص 162. https://iichs.ir/vdcaiun6.49n0m15kk4.html