سیاست حقوق بشر کارتر این تصور را در داخل ایران رواج داد که رویه گذشته واشنگتن مبنی بر حمایت بیقیدوشرط از شاه تغییر کرده و او، شاه را برای انجام اصلاحات در ساختار سیاسی زیر فشار قرار داده است. اما این تصور خیلی زود نقش بر آب شد
با پیروزی جیمی کارتر، نامزد حزب دموکرات، در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا و آغاز حضورش در کاخ سفید در ژانویه 1977م (بهمنماه 1355ش)، رویکرد اعلامی دولت آمریکا در قبال متحدانش تغییر کرد.
کارتر در مبارزات انتخابی خود روی دو موضوع حقوق بشر و چگونگی فروش تجهیزات نظامی به کشورهای متحد آمریکا در دوران زمامداری جمهوریخواهان تمرکز کرده بود. او پس از پیروزی نیز تأکید داشت که دوران روابط تنگاتنگ آمریکا با دیکتاتورهای دنیا بهسر آمده و واشنگتن از دادن کمکهای مخفی و محرمانه به سران اینگونه کشورها خودداری خواهد کرد؛ ضمن اینکه سران این کشورها نیز باید فضای مشارکت سیاسی را برای مردم و منتقدان فراهم کرده و مانع از غلتیدن جوامع خود به دامان کمونیسم شوند.
چنین مواضعی برای محمدرضا پهلوی که از دو دهه پیش، متحد همیشگی دولت آمریکا، دوست وفادار جمهوریخواهان و مشتری دستودلباز تسلیحات نظامی آنها به حساب میآمد، خوشایند نبود. بااینحال او هم خیلی زود خود را با این سیاست جدید هماهنگ کرد و اقداماتی را در مسیر ایجاد فضای باز سیاسی انجام داد.
آزادیهایی که در فضای بهاصطلاح باز سیاسی«اعطا» شد!
شاه نسبت به رویکرد جدید دولت آمریکا نسبت به حقوق بشر نگران بود و تلاش کرد تا به زعم خود با ایجاد فضای باز سیاسی و اقدامات آزادمنشانه، نظر دولت کارتر را به سوی خود جلب کند. او تحت فشار دولت جدید آمریکا تا اندازهای از اختیارات ساواک کم کرد و دستور آزادی زندانیان سیاسی را داد. سیاست فضای باز سیاسی در دو سال پایانی حکومت پهلوی یک ظاهرسازی دیرهنگام و «تلاش فریبنده دیگری بود شبیه مبارزه با فساد، انقلاب اداری و پیکار با بیسوادی که برای مقابله با بحران سیاسی اتخاذ شد، اما در نهایت تصمیمگیری در همه امور مملکتی در انحصار شاه باقی ماند».1
محمدرضا پهلوی در فروردین 1357ش در اظهارنظری قیّممابانه و از بالا، خود را معیار تشخیص میزان آزادی «اعطایی» و تفکیک آن از خیانت دانسته و گفت: «ما امروز تصمیم گرفتهایم که هرچه بیشتر در مملکت ایران آزادیهای فردی، منهای آزادی در خیانت را به مردم بدهیم. طبقاتی سعی میکنند از این موضوع سوءاستفاده کنند. یکی کرمهای پژمرده کهنه ارتجاع، که از این گرمی آفتاب و نور آزادی به حرکت درآمدند. یکی هم جوجههای پردرنیاورده سرخ که همین طور مثل مرغهایی که پریشان هستند میدوند و هنوز هم حقیقتا پر درنیاوردهاند و خودشان را به در و دیوار میزنند».2 چنین تعابیر تند و مغرورانهای نشاندهنده اکراه شاه از اعطای همان آزادی اندک سیاسی و حق انتقاد در ایران آن روزگار است.
او در اوایل اعلام طرح فضای باز سیاسی در انتقاد به فشارهای کارتر به یکی از نزدیکان خود گفته بود: «آنها فضای باز سیاسی میخواهند، من به آنها خواهم داد. آنقدر بندها را شل خواهم کرد که آمریکاییها از من خواهش کنند بار دیگر آن را سفت کنم».3 این در شرایطی بود که تعداد زندانیان سیاسی رژیم پهلوی از کمتر از یکصد نفر در سال 1346 به حدود پنجهزار نفر در سال 1356 رسیده بود.4
در این سالها علاوه بر رایزنی مخالفان سیاسی رژیم که در اروپا و آمریکا مقیم بودند، اتحادیه بینالمللی حقوق بشر نیز در مرداد سال 1356 نامه اعتراضآمیزی به شاه نوشت. این اتحادیه در ماه می 1978 (خرداد 1357ش) نامهای به محمدرضا پهلوی و وزیر امورخارجه آمریکا ارسال کرده و با انتقاد از حمایتهای آمریکا از شاه، نسبت به وضعیت حقوق بشر در ایران هشدار داد. وزارت امور خارجه آمریکا در پاسخ اعلام کرد که رئیسجمهور کارتر و وزارت امورخارجه، اولویت و علاقه خود را به رسیدگی به وضعیت حقوق بشر در ایران دادهاند. آنها از سیاستهای شاه و تغییرات امیدوارکننده چندماهه در این زمینه دفاع کردند. حتی ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا در ایران، نیز تغییرات در قوانین کیفری ارتش و محاکمات نظامی را نشانه تغییر مثبت دانست و از شاه حمایت کرد.5
او در اوایل اعلام طرح فضای باز سیاسی در انتقاد به فشارهای کارتر، به یکی از نزدیکان خود گفته بود: «آنها فضای باز سیاسی میخواهند، من به آنها خواهم داد. آنقدر بندها را شل خواهم کرد که آمریکاییها از من خواهش کنند بار دیگر آن را سفت کنم».
کارتر و وعده دروغین حمایت از حقوق بشر
سیاست حقوق بشر کارتر این تصور را در داخل ایران رواج داد که رویه گذشته واشنگتن مبنی بر حمایت بیقیدوشرط از شاه تغییر کرده و او، شاه را برای انجام اصلاحات در ساختار سیاسی زیر فشار قرار داده است.6 اما این تصور خیلی زود نقش بر آب شد.
واشنگتن در زمینههای نظامی و تسلیحاتی تعهدات زیادی نسبت به ایران داشت که نمیتوانست آنها را بهیکباره کنار بگذارد. ضمن اینکه موقعیت راهبردی ایران حتی برای کسانی که خواهانِ تغییراتی در روابط آمریکا با ایران بودند، حیاتی بود. سیاست آمریکا حفظ ایرانی باثبات، مستقل و غیرکمونیست بود که توان و تمایل مقاومت در برابر تهاجم شوروی را داشته باشد؛ متحدی که همچنان برای حفظ ثبات در خلیج فارس و خاورمیانه به ایفایِ نقش خود ادامه دهد.7 از نگاه آمریکاییها، تضمین چنین وضعیتی بدون یک حکومت مقتدر امکانپذیر نبود.
در سوی دیگر میدان، محمدرضا پهلوی از همان ابتدای ورود کارتر به کاخ سفید، شخصا و یا به واسطه اردشیر زاهدی (سفیر ایران در آمریکا) از دوستان خود نظیر برادران راکفلر، هنری کسینجر، باری گلدواتر، ریچارد هلمز و جان مک کلوی کمک گرفت و در کنار آن با رایزنی با نمایندگان کنگره توانست اندکی از فشارهای حقوق بشری دولت آمریکا بکاهد. کارتر هم تحت فشار این لابیهای قدرتمند سرانجام پذیرفت که «نباید در فشار آوردن به ایران زیادهروی کرد و مصالح سیاسی و استراتژیک را فدای شعارهای مبهم ساخت».8 به اینترتیب، منفعتطلبی بر رویکرد آرمانگرایانه غلبه کرد و جیمی کارتر نیز بهتدریج در مسیر رؤسای جمهور پیش از خود گام برداشت.
سفرکارتر به ایران در شب سال نوی 1978م که با اعلام حمایت او از محمدرضا پهلوی و تقدیر از نقش شاه در ایجاد یک «جزیره ثبات در منطقهای پرَآشوب» همراه شد، نشان داد که رایزنی محمدرضا پهلوی با دوستان آمریکاییاش و البته تبلیغات و فضاسازی رسانهای حامیانش در آن کشور نتیجه مطلوب را درپی داشته است. همین دلگرمی به او جسارت داد تا کمتر از بیست روز بعد، به چاپ مقاله توهینآمیز علیه امام خمینی(ره) دست زده و زمینه آغاز قیامهای زنجیرهای مردم در شهرهای مختلف ایران را فراهم آورد.
واکنش رهبر انقلاب به وعدههای دروغین کاخ سفید
همزمان با طرح موضوع فضای باز سیاسی از سوی جیمی کارتر و تأکید او بر رعایت حقوق بشر در کشورهایی همچون ایران، امام خمینی(ره) به عنوان شاخصترین چهره مخالف حکومت پهلوی، سالها بود که در تبعید به سر میبرد.
ایشان در واکنش به این رویکرد جدید دولت آمریکا، در بخشی از سخنرانی خود در 29 بهمن سال 1356ش که به مناسبت چهلم شهدای قم در نجف ایراد شد، این گونه ادعای کارتر را رد و افشا نمودند: «...یک مدتى مردم را گول زده بودند که اگر کارتر بیاید سرکار، چه خواهد کرد و چه خواهد کرد، [اما] او باصراحت گفت که اینجاهایى که ما پایگاه نظامى داریم، دیگر بساط حقوق بشر نیست! در ایران چون ما پایگاه داریم، دیگر بحث از حقوق بشر نباید کرد. احترام حقوق بشر مال آنجاهایى است که ما در آنجا پایگاه نداریم!».9
در 2 اردیبهشت سال 1357ش امام خمینی(ره) در گفتوگو با لوسین ژرژ، خبرنگار فرانسوی، نیز با اشاره به سفر چهار ماه پیش کارتر به ایران گفت: «اعلامیه راجع به احترام و رعایت حقوق بشر!؟ این مطلب چیزى جز حرف نیست؛ حرف! و من بدان باور ندارم. کافى است که ملاحظه بکنید کارتر، رئیسجمهور آمریکا، در جریان دیدارش در تهران پشتیبانى خود را از شاه تجدید کرد و پس از آن، عملا این پشتیبانى مورد تکذیب قرار نگرفت».10
ایشان در همان گفتوگو و در پاسخ به این پرسش که آیا فکر مىکنید که رژیم پهلوی قادر است در سایه رویکرد فضای باز سیاسی کارتر، آزادمنشى پیشه کند؟ نیز بهصراحت عنوان کردند: «هرگز! اصول دموکراسى و آزادى در تضاد بنیادى با این رژیم و با شاه هستند؛ لذا هیچ مصالحه ممکنى با وى وجود ندارد. جنایات وى بیشمار است. آزادسازى واقعى تا هنگامى که شاه بر اریکه قدرت است، امکانپذیر نخواهد بود».11
رهبر انقلاب در شهریورماه همان سال و در آخرین روزهای حضور در نجف نیز در گفتوگو با خبرنگاران رادیو و تلویزیون فرانسه عنوان کرد: «ادعاى بشردوستى و طرفدارى از حقوق بشر از طرف کسانى مطرح [شده] است که متجاوز به حقوق بشر هستند. قهرمان در این امر کسى است که تجاوزش از همه بیشتر است و آن در عصر حاضر، شخص کارتر است.... [کارتر] شاه را که عامل تمام کشتارهاى ایران است مورد حمایت خود قرار داد و رؤساى کرملین هم مانند اینها هستند. آمریکا و سایر کشورهاى استعمارگر، هدفى جز عقب نگهداشتن تمام کشورهاى ضعیف در تمامى ابعاد فرهنگى، اقتصادى، سیاسى و نظامى ندارند».12
امام خمینی(ره) پس از حضور در پاریس نیز با صراحت بیشتر، ایده شکستخورده اعطای آزادی از سوی حکومت پهلوی و حمایت کارتر از آن را مورد انتقاد قرار داد. ایشان در سخنرانی 21 مهرماه خود در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم پاریس در این زمینه فرمودند: «آقاى کارتر مىفرمایند که شاه، آزادىِ خوب مىخواهد بدهد، آزادى مطلق مىخواهد بدهد و مىخواهد که یک مملکت مترقى درست کند، و این مردم با آن مخالفاند! نمیدانم این آقاى کارتر فهمش اینقدر است یا حقهبازىاش اینقدر است؟! مىخواهد چه کسی را اغفال کند؟ شمایى که مىدانید در ایران چه خبر است یا مایى که مىدانیم در ایران الان چه خبر است؟ مردم چه مىخواهند و اینها چه مىگویند».13
رهبر انقلاب در جایی دیگر، ریشههای این نگرش واژگون و ابزاری به مقوله آزادی و حقوق بشر را اینگونه افشا میکند: «در منطق آقاى کارتر، آزادى عبارت از این کشتارهایى است که الان در ایران دارد مىشود و ترقى اجتماعى هم عبارت از همینهاست که نصیب ما شده. بله، براى شما خیلى کار خوبى است. لقمه چربى است براى خارجیها. الان نفت شرق و بهخصوص نفت ایران و حجاز، اینها لقمه چربى است براى [آنها]؛ البته که باید پشتیبانى خودش را اعلام بکند... منافع دارند اینها».14
امام خمینی(ره) در 29 مهرماه سال 1357 با انتقاد از کارتر، که میزان دموکراسی و آزادیهای سیاسی اعطایی شاه را بسیار زیاد دانسته بود، افزودند: آیا آقاى کارتر این را براى ایرانىها فرمودهاند که یک دموکراسى تندِ قاطع در ایران به دست شاه عمل شده؟ یا براى دنیاى غرب گفتهاند؟ یا براى کرهاى از کرات دیگرى که هنوز بشرش نیامده در زمین؟! آیا این آزادى که به نحو «تند و قاطع» به مردم دادهاند، این کارهایى است که شاه در تمام مدت سلطنت کرده است؟ آقاى کارتر براى چه کسی دارد این حرفها را مىزند؟ [کارتر] مىداند که این [شاه] چه آدمى است. مىداند که چه آدمى را مأمور کرده است؛ مىداند که مردم به چه گرفتارى گرفتار هستند».15
ایشان در ادامه دلیل این حمایت را این گونه بیان کردند که «... البته کارتر که نفتخوار است، باید یک همچو چیزى بگوید. او نفت مىخواهد. دارد نفتهاى ما را مىخورد، البته او باید یک همچو مطلبى بگوید...».16
فرجام سخن
امام خمینی(ره) از همان ابتدای طرح حمایت از حقوق بشر و لزوم ایجاد فضای باز سیاسی از سوی دولت جدید ایالات متحده آمریکا و شخص کارتر، در سخنرانیها و مواضع خویش به روشنگری در این زمینه پرداختند. ایشان با تأکید بر این نکته که این موضوعات هیچگاه از حد حرف فراتر نرفته و تنها راهکاری برای تقویت حکومت از درونپوسیده پهلوی است، ویژگی منفعتطلبانه کارتر در این عرصه را برجسته کردند. رهبر نهضت اسلامی ایران این ادعاهای فریبنده را پوششی برای نفوذ هر چه بیشتر آمریکا در امور داخلی ایران و تلاش برای از جریان انداختن خیزش انقلابی مردم معرفی کردند. پیشبینی امام خمینی(ره) درباره توخالیبودن این ادعا خیلی زود به حقیقت پیوست. جیمی کارتر نیز همچون اسلافش در نهایت ننگ حمایت از یک رژیم مستبد و سرکوبگر در قلب خاورمیانه را به قیمت تأمین منافع مالی و اقتصادی آمریکا با جان خرید.
مراسم بدرقه جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا در فرودگاه مهرآباد
شماره آرشیو: 122-11ع
پی نوشت:
1. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، تهران، نشر رسا، 1379، ص 40.
2. همان، ص 41.
3. ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه علاس مخبر، تهران، طرح نو، 1370، ص 200.
4. صادق زیباکلام، مقدمهای بر انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات روزنه، 1384، ص 136.
5. ابراهیم یزدی، شصت سال صبوری و شکوری، ج 2، تهران، انتشارات کویر، ص 442.
6. محسن میلانی، شکلگیری انقلاب اسلامی (از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی)، ترجمه مجتبی عطارزاده، تهران، گام نو، 1387، ص 206.
7. کریستین امری، سیاست خارجی آمریکا و انقلاب ایران، ترجمه شمسالدین عبداللهینژاد، تهران، ققنوس، 1397، ص 64.
8. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران57-1320، تهران، قومس، 1376، ص 359.
9. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، لوح صحیفه امام، ج 3، ص 345.
10. همان، صص 375-376.
11. همانجا.
12. همان، ج 3، ص 470.
13. همان، ص 521.
14. همان، ج 4، ص 66.
15. همان، صص 72-75.
16. همان، ص 79.