منوچهر اقبال، نخستوزیر و رهبر حزب ملّیون، بنابر حسادتهایی که میان او و
اسدالله علم، رهبر حزب مردم، در نزدیکی به شاه و دربار وجود داشت، عملکرد رهبر حزب مردم را زیر نظر داشت. در یکی از نمایشهای حزبی اسدالله علم در محلات جنوب شهر تهران، آتش حسادت او به قدری فوران کرد که خطوط قرمز نانوشته را زیر پا گذاشت و از ثروت افسانهای اسدالله علم پرده برداشت:
«لابد شنیدهاید که رهبر حزب مردم به جنوب شهر و جوادیه [در تهران] رفته و گفته شما هم باید زندگیتان مثل شمال شهریها باشد و حزب [مردم] وعده میدهد چنین زندگی[ای] را برای شما فراهم خواهد ساخت. آن چیزی که در قاموس ما عوامفریبی است همین است. واقعا اگر میخواهند زندگی مردم بهتر شود رهبر حزب که صاحب همه چیز است ــ کار به املاک وسیع خارج از تهران ایشان ندارم ــ همین باغ ایشان در دزاشیب هفدههزار متر است، دوهزار متر برای خود نگه دارد پانزدههزار متر بقیه را ببرند به جنوب شهریها بدهند».1