به مناسبت کشف حجاب؛

حامیان ظاهرگرایی

رخداد کشف حجاب در 17 دی 1314 با تصویب قانون منع حجاب توسط رضاشاه عملی شد، اما آیا این، اقدامی خلق‌الساعه از سوی یک نفر و با الگو گرفتن از مصطفی کمال آتاتورک بود؟
حامیان ظاهرگرایی
 
رخداد کشف حجاب هنگامی عملی شد که رضاشاه به تاریخ 17 دی 1314 قانونی را تصویب کرد که به‌موجب آن، زنان و دختران ایرانی از استفاده از چادر، روبنده و روسری منع شدند. تاکنون بحث‌های گسترده‌ای درباره چرایی و چگونگی این رخداد صورت گرفته است. نوشتار پیش رو هدفی فراتر از توصیف تاریخی روند کشف حجاب را دنبال می‌کند که بررسی بسترسازی روشنفکران و هدف آنها از همراهی با کشف حجاب رضاشاه را شامل می‌شود.
 
سرچشمه ظاهرگرایی
تمایل روشنفکران به کشف حجاب و تغییر لباس ایرانیان در جهت ظاهرگرایی مدرن به مسافرت‌های ناصرالدین‌شاه به اروپا و مشاهدات او از وضعیت پوشش زنان اروپایی و انتقال فرهنگ آن دیار به کشور و در ابتدا به دربار برمی‌گردد. رفته‌رفته موضوع کشف حجاب در قالب تجددخواهی به محافل روشنفکری و اشعار شعرا نفوذ کرد و در مطبوعات بازتاب یافت. این وضعیت کم‌وبیش تا پایان دوره قاجار ادامه داشت. مقاومت خانواده‌ها در برابر کشف حجاب طی این دوره سبب شد این پدیده غیر از دربار و محافل خاص، رشد چندانی نیابد؛ هرچند در اواخر دوره قاجار و در جریان نهضت مشروطه و پس از آن، سیاسیون نوگرا و منورالفکرها گام‌هایی برای حذف پوشش اسلامی بانوان و اشاعه بی‌حجابی در جامعه برداشتند.1
 

 
روشنفکران تجددخواه؛ در چنگال ظاهرگرایی
روشنفکران تجددگرای ایرانی، از زمان آشنایی با تمدن غرب، از حیث فرهنگی کوشیدند با تقلید از غرب، خود را به عالم تجدد وارد کنند و عده‌ای از آنها، با دیدگاه‌های ساده‌انگارانه، نوع لباس و پوشش سنتی ایرانیان را مانع پیشرفت کشور می‌پنداشتند و تصور می‌کردند که پیروزی غربی‌ها به دلیل همین ظواهر بوده است؛ بنابراین، گروه گسترده‌ای از روشنفکران متجدد، برای مبارزه، به‌منظور تغییر نوع لباس و پوشش سنتی ایران، زمینه را برای کشف حجاب فراهم کردند. مهم‌ترین هدف رضاشاه در زمینه کشف حجاب، ویران کردن سنّت‌های دینی و ملی بود که سبب می‌شد ایرانیان هویت گذشته خود را از دست بدهند. طرفداران او، با تمام وجود، به یاری وی شتافتند تا بتوانند حجاب را به‌طور کامل از بین ببرند. میرزاده عشقی از جمله شاعرانی است که در آن دوره، همچون برخی دیگر از شاعران معترض، شعری انتقادی در مورد چادر، روبنده و چاقچور سرود. عشقی اظهار امیدواری کرد ‌که چندنفری نیز با او در این زمینه همراه شوند تا این ایده در جامعه گسترش یابد:
 
با من ار یک دو سه گوینده هم‌آواز شود
کم‌کم این زمزمه در جامعه آغاز شود2
 
مردان روشنفکر از جمله «ایرج‌میرزا» حتی اعتدال و رویه تدریجی در کشف حجاب را جایز نمی‌شمردند. ایرج‌میرزا در نقد این رویکرد چنین می‌سراید:
 
به اعتدال ازین پرده‌مان رهایی نیست
مگر مساعدتی دست انقلاب کند
 
عارف قزوینی نیز در همین رابطه اشعاری چنین سرود.3
 
در سال 1302 که هنوز رضاخان، شاه نشده بود ابراهیم خواجه نیز مقاله‌ای علیه حجاب در نشریه «نامه جوانان» نوشته بود که مورد تعقیب قانونی در دادگستری واقع شد و او را به پای میز محاکمه کشاند. صادق بروجردی نیز در نشریه عالم نسوان در سال 1304 می‌نویسد: «بهتر است زنان ایران هم مثل سایر زنان از این کفن که در اسلام بدعتی بیش نیست و اسمش را حجاب گذاشته‌اند بیرون بیایند و اجتماعات مملکت را دو برابر کنند». تمایل به کشف حجاب در برخی از طبقات بالای جامعه به‌عنوان لزوم ترقی زنان به‌وجود آمده بود و از سال 1307 مقالاتی که در مجله «نسوان» راجع به کشف حجاب چاپ می‌شد، آن را عامل پیشرفت زن و ورودش به امور اجتماعی ذکر می‌کرد. مشوق اصلی این رویکرد نیز مردان تجددطلب و قشر روشنفکر جدیدی بودند که حتی بیش از زنان روشنفکر آن زمان داعیه کشف حجاب داشتند.4
 

 
با توجه به سطور بالا، تمایل به تغییر لباس و کشف حجاب به‌عنوان نماد و نشان استیلای فرهنگ غرب، در دوره‌هایی از تاریخ ایران بر کسی پوشیده نیست، اما تلاش‌هایی که از اواخر دوره قاجار در انتقاد به نظم جنسیتی برای ایجاد نظم جنسیتی نوین در مطبوعات و رسانه‌های روشنفکری آغاز شده بود و روشنفکران ایرانی هم در آن دخیل بودند در دوره پهلوی اول با شدت بیشتری دنبال شد.5 از جمله ابوالقاسم لاهوتی در سال 1305 در این زمینه شعری با عنوانِ «خنجر زحمت» سرود.6
 
روشنفکران از حکومت می‌خواستند که با تمرکز و سیاست‌گذاری در راستای تغییر شرایط سنتی جامعه قدم بردارد. حاکمیت با توجیه روشنفکران غرب‌گرا به جایِ قانون سنتی و فقهی دست به‌کارِ سرکوب انسان‌های متشرع و تغییر ساخت‌ها و هنجارهای جنسیتی و اجتماعی شد و به شکلی واضح و با استفاده از تبلیغات تلاش کرد سنّت‌های معمول اجتماعی را که قرن‌ها در باور این مردم ریشه داشت و نحوه حضور مردم در فضای عمومی را شکل می‌داد تغییر دهد  
علی‌اکبر سیاسی نیز معتقد بود که تقلید از ظاهر اروپاییان حتما به پذیرش عقاید اروپایی‌ها نیز کمک خواهد کرد و ایرانی‌ها با رها کردن قبای بلند، عبا و همه آنچه مآمن سنت‌گرایی باشد، حتما تسلیم پیشروی تمدن غربی خواهند شد و خود را بدون شرم و اجبار به دست آن خواهند سپرد.7
 
یکی از مسائل اجتماعی که نسل جدید نویسندگان در دهه 1300 در نوشته‌های خود به آن می‌پرداختند مسائل جنسیتی بود. برخی روشنفکران و نویسندگان این دوره مدعی بودند باید با حکومتی مدرن، شهروندانی یکسان، مطیع و بهنجار پدید آید، غافل از آنکه آنها ایدئولوگ حکومتی بودند که حتی به آزادی مردان نیز اعتقاد نداشت. در همین راستا روشنفکران از حکومت می‌خواستند که با تمرکز و سیاست‌گذاری در راستای تغییر شرایط سنتی جامعه قدم بردارد. حاکمیت با توجیه روشنفکران غرب‌گرا به جایِ قانون سنتی و فقهی دست به‌کارِ سرکوب انسان‌های متشرع و تغییر ساخت‌ها و هنجارهای جنسیتی و اجتماعی شد و به شکلی واضح و با استفاده از تبلیغات تلاش کرد سنّت‌های معمول اجتماعی را که قرن‌ها در باور این مردم ریشه داشت و نحوه حضور مردم در فضای عمومی را شکل می‌داد تغییر دهد؛8 چرا که از نظر ایدئولوگ‌های حکومت، راه رهایی از عقب‌ماندگی زن ایرانی و گام نهادن وی در مسیر ترقی با رفع حجاب پیوند می‌خورد. علی‌رغم مطرح‌شدن مسئله کشف حجاب از سوی این روشنفکران، اقدامات عملی حاکمیت در جهت تغییر پوشش زنان و مردان در دوره رضاشاه صورت گرفت.
 

 
مقاومت گسترده در برابر ظاهرگرایی محدود
نکته حائز اهمیت در اواخر دوره قاجار و دوران رضاشاه مقابله جامعه با روشنفکران تجددگرایی بود که به مقابله با حجاب برخاسته بودند. این مقابله صرفا از بطن جامعه صورت نمی‌گرفت. حتی در درون جریان‌های روشنفکری و یا مقامات  سیاسی نیز بودند کسانی که با رویه حکومت پهلوی مخالف بودند. در همین دوره و زمانه میرزاده عشقی و همفکران او، فعالان جنبش زنان به‌طور شبانه‌روزی، برای گسترش تحصیل و تأسیس مدارس دخترانه تلاش می‌کردند، اما لزوما بر «حجاب‌برداری سریع زنان» تأکید نداشتند و حتی در میانِ خود فعالان زن در آن زمان، در مورد حجاب‌برداری، گرایشی هم وجود نداشت. در یکی از مهم‌ترین نشریات زنانه آن زمان به نام نشریه «شکوفه» که در عین حال، ارگان یکی از بزرگ‌ترین انجمن‌های زنان آن دوران بود، در مقاله‌ای انتقادآمیز نسبت به گرایش روزافزون حجاب‌‌برداری زنان ایران، با عنوان «فلسفه حجاب» در 12 بهمن 1292 آمده است: «چقدر جای افسوس است که زنان مسلمه هند و قفقاز... به چه اندازه در امر حجاب اهتمام می‌ورزند... ولی خواتین ایرانی که اسباب اجرای همه گونه احکام دیانتی و لوازم پیشرفت از همه قسم قوانین مملکتی از برای آنها موجود است تا چه حد اهمیت حجاب را از میان برداشته‌اند».9 ازاین‌رو کار فرهنگی که روشنفکران آغاز کرده بودند پیشرفت زیادی نداشت و اکثریت مردم نه‌تنها استقبالی نکردند، بلکه با حس تنفر به آن می‌نگریستند.10
 
فشرده سخن
با توجه به روند پرافت‌وخیز پدیده کشف حجاب، به نظر می‌رسد کشف حجابِ رضاشاه در مجموع، برآیند خواسته اندک روشنفکران و تجددگرایان آن زمان بود و لزوما نمی‌توان آن را اقدامی خلق‌الساعه از سوی یک نفر (رضاشاه) و با الگو گرفتن از مصطفی کمال آتاتورک تلقی کرد. هرچند سفر رضاشاه به ترکیه و ملاقات وی با آتاتورک و دیدن وضعیت مدرن‌شده جامعه ترکیه، بر عزم رضاشاه برای اجرای کشف حجاب، تأثیر گذاشت. بااین‌همه مردان روشنفکر خارج‌رفته یکی از نیروهای مهم و اثرگذار در روند لابی و فشار بر رضاشاه برای اجرای کشف حجاب بودند. نویسندگان و شعرایی چون ایرج‌میرزا، میرزاده عشقی و عارف قزوینی در این زمینه قلم‌فرسایی کردند. آنان مشروطه را به معنای تجددخواهی خوانده و بی‌حجابی را از مظاهر تجددخواهی قلمداد کردند؛ ازاین‌رو کوشیدند در رفع حجاب تابوشکنی کرده و برای آن استدلال بسازند؛ روندی که جامعه در مقابل آن ایستادگی گسترده‌ای از خود نشان داد و این پروژه در درازمدت تسلیم خواسته اجتماع مذهبی مبنی بر دفاع از مذهب و اسلام شد.
 

 
پی نوشت:
 
1. عباس پناهی، «رویکرد نشریه عالم نسوان به مدرنیته و مسئله حجاب در ایرانِ عصر رضاشاه»، ایران نامگ، ش 4 (1399)، ص 128.
2. بدرالملوک بامداد، زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا انقلاب سفید، تهران، ابن‌سینا، 1348، ص 90.
3. نوشین احمدی خراسانی، حجاب و روشنفکران، تهران، مؤلف، 1390، ص 51.
4. پروین رستمی و جهانبخش ثواقب، «اجتماعی شدن زنان در عصر پهلوی اول؛ امکان یا امتناع (1304-1320)»، تاریخ ایران، ش 1 (1398)، ص 30.
5. لیلا پاپلی یزدی، باستان‌شناسی سیاست‌های جنسی و جنسیتی در اواخر عصر قاجار و دوره پهلوی اول، به کوشش لیلا پاپلی یزدی، مریم دژم خوی؛ با همکاری عمران گاراژیان، سیدحسن موسوی شرقی و گوهر سلیمانی رضاآباد، تهران، نگاه معاصر، 1397، ص 67.
6. کلیات ابوالقاسم لاهوتی، به کوشش بهروز مشیری، تهران، توکا، 1357، ص 295.
7. توریج اتابکی، تجدد آمرانه: جامعه و دولت در عصر رضاشاه، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، تهران، ققنوس، 1385، صص 205-208.
8. لیلا پاپلی یزدی، همان، صص 67-72.
9. نوشین احمدی خراسانی، همان، صص 49-50.
10. پروین رستمی و جهانبخش ثواقب، همان، ص 31.
 
  https://iichs.ir/vdcjyxev.uqehmzsffu.html
iichs.ir/vdcjyxev.uqehmzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما