«سیره علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی، از نمای نزدیک» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعلی عارف الحسینی

پدر در لحظات آخر، با نگاهش گفت‌وگو می‌کرد!

حجت الاسلام والمسلمین سیدعلی عارف الحسینی، فرزند علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی است. او پس از سپری شدن سال‌ها از شهادت پدر، شمه‌ای از سیره او را برای ما روایت و تحلیل کرده است. شایان ذکر است که گفت‌وشنود ذیل‌آمده، در دوران اقامت ایشان در شهر قم انجام شده است
پدر در لحظات آخر، با نگاهش گفت‌وگو می‌کرد!
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
قبل از ورود به روایت و تحلیلِ مبارزات سیاسی علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی، به شیوه‌های تربیتی و رفتارهای ایشان در خانواده، اشاره‌ای داشته باشید.
بسم‌الله الرحمن الرحیم. ما تا وقتی در شهر پاراچنار بودیم، چون مردم آنجا شیعه هستند و سن ما هم کم بود، پدر دغدغه کمتری داشتند؛ چون زندگی در یک جامعه شیعی، با زندگی در یک جامعه سنّی خیلی فرق دارد! اما وقتی به پیشاور آمدیم، طبیعتا ایشان دغدغه بیشتری داشتند. از ما درباره ارتباطاتی که داشتیم، سؤال و دراین‌باره به ما امر و نهی می‌کردند. درس‌های مدرسه ما را چک می‌کردند که از لحاظ اعتقادی منحرف نباشند. کتاب‌های ما را با دقت می‌خواندند و تذکر می‌دادند که مثلا این مطلب غلط است! ایشان در پیشاور، چون مسئولیت رهبری را به عهده داشتند، طبیعتا نمی‌توانستند برای ما مثل سابق وقت صرف کنند، که این موضوع موجب ناراحتی‌شان می‌شد! ایشان در ماه‌های آخر سعی می‌کردند ما را همراه با خودشان ببرند و عملا نکاتی تربیتی را به ما یاد می‌دادند.
 
رفتار همسن و سالان و هم‌کلاس‌هایتان با شما، قبل و بعد از رهبری پدر فرقی کرده بود؟
بله؛ بچه‌ها متعلق به مذاهب مختلفی بودند و به همین دلیل، نگاه و برخوردشان متفاوت بود! بعضی‌ها نگاه مهربان داشتند و بعضی‌ها، همراه با بغض و عداوت! به‌هرحال برخوردها با قبل از رهبری پدر فرق داشت، ولی مثل حالا هم، این‌قدر امنیتی و کینه‌ورزانه نبود! برادرانم که در پاکستان زندگی می‌کنند، به دلیل فضای پر از نفرتی که در آنجا به‌وجود آمده است، بسیار وضعیت مشکلی پیدا کرده‌اند، ولی خب ما در اینجا مشکلی نداریم!
 
چه شد که پدر، به رهبری شیعیان پاکستان انتخاب شدند؟
ایشان از زمانی که در نجف تحصیل می‌کردند، با بسیاری از علمای پاکستان ارتباط داشتند؛ از جمله با سیاسیون پاکستان و شورای عمومی نهضت جعفری. در دوره‌ای هم که از نجف به قم رفتند، باز هم به فعالیت‌های خود ادامه دادند و دیگر همه ایشان را می‌شناختند. ایشان در کنار مردمی که در 6 جولای 1980، علیه حکومت ضد شیعه ضیاءالحق در شهر اسلام‌آباد تظاهرات کردند، قرار گرفتند و در هدایت آن اعتراض‌ها، نقش برجسته‌ای داشتند و از همان موقع، علمای پاکستان ایشان را خوب می‌شناختند. موقعی که یکی از علمای بزرگ پاکستان به دلایلی حاضر نشد رهبری شیعیان را بپذیرد، همه نگران شدند که پس از مرحوم مفتی جعفر حسین، قرار است چه کسی این مسئولیت سنگین را به عهده بگیرد؟ سرانجام قرعه فال به نام مرحوم ابوی زده شد و مجمع عمومی شورای مرکزی علمای پاکستان، به ایشان رأی داد. این نکته شایان ذکر است که در پاکستان، رهبری به نوعی سیاسی، اجتماعی و دینی است و جایگاه علمی فرد، در درجه اول اهمیت نیست! در جلسه انتخاب ابوی، کسانی بودند که از نظر مراتب علمی، جایگاه بالایی داشتند و فعال هم بودند، اما ابوی را به خاطر جوان و فعال بودن انتخاب کردند.
 
پدر با کدامین یک از علمای نجف و قم، ارتباط بیشتری داشتند؟
مرحوم ابوی، به مرحوم امام خمینی ارادت ویژه‌ای داشتند. موقعی که در نجف بودند، همیشه در نماز جماعت‌های امام حاضر می‌شدند و اگر در آنجا فعالیت سیاسی‌ای انجام می‌شد، در آن شرکت می‌کردند. موقعی هم که به قم رفتند، به فعالیت‌های خود ادامه دادند. ایشان در پاکستان و به‌خصوص در منطقه خودمان، برای ترویج مرجعیت امام بسیار فعالیت می‌کردند و به همین دلیل هم، به دریافت کمک‌های مالی از ایران متهم شدند، اما ایشان به این حرف‌ها اعتنا نمی‌کردند و به کار خود ادامه می‌دادند. یکی از دلایل مخالفت بعضی‌ها با ایشان، همین طرفداری از حضرت امام بود. باید به این نکته توجه داشت که در پاکستان، روحانیت شیعه و مرجعیت به‌شدت زیر فشار و تهاجم است و افراد زیادی، با اصل مرجعیت و تقلید و اساسا اجتهاد مخالف‌اند! به همین دلیل مرحوم ابوی، تلاش زیادی برای تقویت مرجعیت روحانیت شیعه در پاکستان می‌کردند. ایشان بعد از رهبری، چندبار به قم رفتند و با مرحوم آیت‌الله العظمی گلپایگانی نیز گفت‌وگو کردند. با علمای عراق و لبنان هم، ارتباط داشتند. شهید سیدمحمدمهدی حکیم، چندبار به پاکستان آمدند و در دو سالی که در پاکستان تبعید بودند، مرحوم ابوی با ایشان ارتباط نزدیک داشتند. ایشان همچنین با شهید سیدعباس موسوی، رهبر فقید حزب‌الله لبنان، و نیز با مرحوم شیخ محمدمهدی شمس‌الدین، از علمای شاخص لبنان، صمیمی بودند. موقعی که ابوی شهید شد، شهید سیدعباس موسوی به‌شدت گریه می‌کردند و می‌گفتند: «رهبر بسیار مهمی را از دست دادیم!». ایشان بعد از شهادت پدر، دو بار به پاکستان و سر قبر ایشان آمدند.
 
پس از بر عهده گرفتن رهبری شیعیان پاکستان توسط شهید سیدعارف الحسینی، جایگاه شیعه تا چه میزان ارتقا پیدا کرد؟
قبل از رهبری ایشان، شیعه بسیار پراکنده بودند و کلا حزبی وجود نداشت که از حقوق شیعه دفاع کند، اما ایشان پس از مشورت با علمای بانفوذ شیعه پاکستان، «حزب نهضت جعفری» را راه‌‌اندازی کردند که در تمام صحنه‌های سیاسی صاحب‌نظر و نقش بود. پس از شهادت پدر هم این حزب، همچنان به فعالیت خود ادامه داد. اصل پیدایش «نهضت جعفری»، درواقع از زمان به قدرت رسیدن ضیاءالحق بود. او وقتی به حکومت رسید، اعلام کرد: من در پاکستان شریعت اسلامی را اجرا می‌کنم... و «نظام مصطفی» را به‌وجود آورد که در مجموع به ضرر شیعیان بود! مرحوم مفتی جعفرحسین، «نهضت اجرای فقه جعفری» را برای مقابله با تفکر وهابی ایجاد کرد. موقعی که مرحوم ابوی به رهبری رسیدند، جنبش‌های وهابی به‌شدت فعال بودند! در اوایل، سپاه صحابه وجود نداشت، ولی در اواخر رهبری ابوی، ضیاءالحق سپاه صحابه را راه انداخت! مرحوم ابوی با جنبش وهابی، چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ مردمی، برخورد مدافعانه داشت. ایشان با رهبران و علمای معتدل اهل سنّت ــ که در بین آنها نفوذ داشتند ــ ارتباط برقرار و از آنان برای شرکت در تجمعات و برنامه‌های شیعیان دعوت می‌کردند.
 
حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعلی عارف الحسینی
 
از نظر شما، چه عواملی موجب محبوبیت شهید سیدعارف الحسینی، به عنوان یک رهبر شده بود؟
غیر از ویژگی‌های شخصیتی خود ایشان، از جمله دلسوزی، مدارا، صبر و سعه صدر، اقتضای زمان هم این بود. رشد وهابیت یک امر طبیعی نبود، بلکه دولت با برنامه‌ریزی دقیق و تقویت این فرقه، تلاش می‌کرد سایر مذاهب اسلامی را از بین ببرد! مردم هم نیاز به وحدت و انسجام داشتند و می‌دیدند که ایشان دارد در پاکستان‌، برای ارتقای وضعیت شیعیان زحمت می‌کشد و مشکلات آنها را حل می‌کند و به هیچ‌وجه قصد مطرح کردن خودش را ندارد و به آنها علاقه‌مند است؛ به همین دلیل، به ایشان گرایش پیدا کردند.
 
تفکر وهابی در پاکستان، از کدامین جریان فرهنگی یا اجتماعی تغذیه می‌کند؟
تفکر وهابی و سلفی پاکستان، ریشه در جنبش دیوبندی هندوستان دارد! این تفکر قبل از وهابیت، در عربستان سعودی بوده. وقتی انقلاب اسلامی ایران پیروز شد، سعودی‌ها فعالیت‌های خود را در پاکستان زیاد کردند! آنها و وهابی‌ها از جنگ افغانستان، نهایت استفاده را کردند و جنبش‌های تندروی مسلح وهابی در پاکستان، به دست آنها شکل گرفت. الان فرقه‌هایی مثل بریلوی ــ که بیشترین ضربه‌ها را از وهابیت خورده‌اند ــ مخالف وهابیت هستند، ولی به میدان نمی‌آیند! مرحوم ابوی سعی می‌کردند با همه ارتباط برقرار و آنها را به مقابله با وهابیت دعوت کنند.
 
با وجود خطرات زیادی که شهید عارف الحسینی را تهدید می‌کرد، چرا ایشان از محافظ استفاده نمی‌کردند؟
غیر از اینکه خود ایشان تمایلی به این موضوع نداشتند، امکانات زیادی هم در اختیارشان نبود که بتوانند این کار را بکنند. ایشان با حداقل امکانات زندگی می‌کردند و زندگی بسیار ساده‌ای داشتند. اخبار متعددی به ایشان می‌رسید که: زندگی شما در خطر است، اما اعتنا نمی‌کردند! می‌گفتند: «روزی که اجل فرا برسد، کسی نخواهد توانست از من دفاع کند!». ایشان سفرهای متعددی می‌رفتند و محافظ نداشتند! حتی راننده ایشان هم اسلحه نداشت و لذا با حداقل اطلاعات و امکانات، می‌شد ایشان را ترور کرد! مدرسه‌ای که ایشان در آن زندگی و تدریس می‌کردند، در دست تعمیر بود و در و دیوار درستی نداشت و لذا خیلی راحت به ایشان دسترسی پیدا کردند!
 
شما در روز شهادت پدر، در کنار ایشان بودید. این ماجرا چگونه اتفاق افتاد؟
من چند روز قبل از شهادت ایشان، به پاراچنار رفته بودم و همراه‌شان به پیشاور نرفتم! دو روز بعد برگشتم و سه چهار روز آخر را در مدرسه‌ای که درست کرده بودند و در همان جا هم شهید شدند، در کنارشان بودم. آن شب من و برادر بزرگم، با پدرمان در یک اتاق خوابیده بودیم! صبح برادرم بیدارم کرد و گفت: بلندشو که پدر را ترور کردند! بالای سر پیکر مجروح ایشان رفتیم. ایشان قادر به تکلم نبودند و فقط چند دقیقه‌ای، با نگاهشان با ما گفت‌وگو کردند! متأسفانه ایشان در راه بیمارستان شهید شدند.
 
ظاهرا عوامل ترور، هیچ‌گاه مشخص و دستگیر نشدند؛ این‌طور نیست؟
بله؛ حکومت این قضیه را به یک مسئله پیچیده سیاسی تبدیل کرد تا اصل قضیه معلوم نشود! عده‌ای را دستگیر، ولی بعدا آزاد کردند! حکومت اصلا بنا نداشت تا پرونده را به سرانجام برساند. حالا هم که دیگر بسیاری از آن افراد مرده‌اند و اصلا نمی‌شود تحقیقی را به سرانجام رساند و چون قضیه سیاسی و امنیتی بوده، بعید است که اگر دادگاه صالحه‌ای هم برگزار شود، بتواند به نتیجه برسد!
  https://iichs.ir/vdcipzar.t1aup2bcct.html
iichs.ir/vdcipzar.t1aup2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما