پس از کودتای 1299، میان رضاخان سردار سپه و قوامالسلطنه، رئیسالوزرا، بر سر مسئله ژاندارمری تنشی پدید آمد که در نهایت، با شکست قوام و سقوط کابینه او پایان یافت
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ به دنبال کودتایِ 3 اسفند 1299ش برای برقراری امنیت در کشور تشکیل قشون متحدالشکل نه تنها ضروری و اجتنابناپذیر مینمود، بلکه گام نخست در راه ایجاد حکومت متمرکز و اصلاحگر در کشور نیز نیازمند وجود یک قوای نظامی نیرومند بود و بنابراین دیر یا زود میبایست تحقق مییافت، اما عملی ساختن این برنامه کار آسانی نبود؛ چون مستلزم ادغام دو نیروی متفاوت، یعنی ژاندارمری و نیروی قزاق، با خاستگاه، تربیت و آموزش متفاوت در یکدیگر بود که بیشک مخالفتها و تضادهای خاصی را در میان نیروهای سیاسی و نظامی برمیانگیخت. نوشتار پیش رو به چگونگی فرآیند ادغام ژاندارمری در ارتش متحدالشکلِ رضاشاه اختصاص یافته است.
رضاخان و ایده تشکیل ارتش/ قشون متحدالشکل
ساخت یک ارتش نیرومند بهعنوان بخشی از برنامه کلی نوسازی دفاعی کشور، هدف اصلی اصلاحطلبان ایرانی از آغاز سده نوزدهم بود. از نظر بسیاری از کسانی که در انقلاب مشروطیت شرکت کردند، هدف مهم و حتی هدف اصلی، ایجاد دولتی نیرومند با ارتشی کارآمد بود تا بتواند بر واپسماندگی ایران غلبه کند.1 دقیقا روشن نیست تشکیل قشون متحدالشکل و ایده ادغام ژاندارمری در نیروی قزاق از چه زمانی در ذهن سردار سپه جای گرفت، اما نکته قابل توجه این است که وی از همان آغازین روزهای پس از کودتا در تلاش برای تحقق زمینههای مربوط به این امر بود.
در حقیقت، ایجاد ارتش جدید در ایران، بهعنوان یک ضرورت تاریخی، بهمنظور استقرار نظم داخلی و امنیت، حفظ تمامیت ارضی، جلوگیری از ادعای ملیتها (خودمختاری) و ایجاد وحدت ملی، نهتنها پاسخ به تمایل نخبگانی بود که پس از جنگ جهانی اول و خروج نیروهای خارجی از ایران خواستار این بودند که یک دولت ملی تامالاختیار ایجاد شود، بلکه به دلیل تغییر شرایط بینالمللی، دولت انگلیس نیز مایل بود یک دولت مقتدر مرکزی با ارتشی قوی و متمرکز در ایران قدرت را بهدست گیرد. بعضی از مواد قرارداد 1919 «وثوقالدوله ــ کاکس»، و طرحهای تهیهشده برای اجرای این قرارداد ــ که بیانگر خواست دولت انگلیس بود ــ متضمن تغییر ساخت و نوسازی در ارتش و نیروهای نظامی ایران بود، ولی زمینه ایجاد ارتش جدید پس از کودتای 1299 پدید آمد؛2 بهگونهای که دولت انگلیس همه امکانات مادی و معنوی خود را به منظور تأسیس «قشون متحدالشکل» بهکار انداخت. اعلام ادغام واحدهای ژاندارمری، که تا این زمان وابسته به وزارت کشور بود، در وزارت جنگ نخستین گام این برنامه بهشمار میآمد.3
جمعی از فرماندهان و افسران ژاندارمری در اواخر دوره قاجاریه
شماره آرشیو: 711-1ع
جدال رضاخان برای تسلط بر ژاندارمری
پس از کودتای 3 اسفند، تقویت و توسعه ارتش نوین در زمره مهمترین برنامهها و سیاستهای رضاخان بود؛ درنتیجه اقدامات عملی برای تشکیل قشون متحدالشکل آغاز شد. رهبران کودتا در بیانیههایی که بلافاصله پس از تثبیت آن انتشار دادند بر اهمیت قشون و ضرورت تقویت آن تأکید کردند. رضاخان، رئیس دیویزیون قزاق، در بیانیه خود، که در روز دوم کودتا منتشر کرد، با اعدام خیانتکاران داخلی بهعنوان «منشأ و مبدأ تمام بدبختیهای ایران و ذلت و فلاکت قشون»، بر ایجاد «حکومتی که تجلیل و تعظیم قشون را از اولین شرایط سعادت مملکت بهشمار آورد، نیرو و راحتی قشون را یگانه راه نجات مملکت بداند» تأکید ورزید.4 ایجاد تشکیلات نظامی واحد و متحدالشکل، که در این زمان هدف عمده رضاخان بهشمار میآمد، با ادغام بریگاد مرکزی و قزاق شروع شد و پس از تصدی مقام وزارت جنگ از سوی رضاخان، تحت نظارت وزارت جنگ درآمد.
چند روز پس از انتصاب سردار سپه به وزارت جنگ، تنش رضاخان با دولت وقت ــ دولت قوامالسلطنه ــ اوج گرفت. آنچه این اختلافات را تشدید کرد قصد رضاخان برای انتزاع ژاندارمری از تابعیت وزارت داخله و انتقال آن به وزارت جنگ بود.5 رضاخان، که خود یک نیروی نظامی قزاق بود و نسبت به دیگر نیروهای نظامی و بهویژه ژاندارمری دیدگاه چندان خوشبینانهای نداشت، از همان آغاز تصدی وزارت جنگ به دنبال ادغام این نیروی نظامی در ارتش موردنظر خویش برآمد، اما این خواست وی با مخالفتهایی مواجه شد. قوامالسلطنه با تغییر تشکیلات ژاندارمری ــ که بهترین قسمت قوای نظامی آن روز ایران بهشمار میآمد ــ و انفصال آن از وزارت کشور، مخالف بود. در واقع قوام، که مخالف قدرت گرفتن بیشتر رضاخان بود، تلاش کرد برخلاف میل وی ژاندارمری را با استخدام عدهای از افسران خارجی تقویت کند، اما سردار سپه بدین بهانه که بودجه قشون کم است، پیشنهاد کرد بهجای استخدام خارجیها، دانشجویان را برای کسب دانش نظامی روانه خارج کنند. قوام مخالف این پیشنهاد بود، اما مجالی برای مخالفت نیافت؛ زیرا کابینهاش در 29 دی 1300 سقوط کرد و با روی کار آمدن مشیرالدوله پیشنهاد سردار سپه به تصویب رسید و شصت دانشجو به اروپا اعزام شدند.6
احمد قوامالسلطنه
شماره آرشیو: 201-124ط
افزون بر مخالفتهای قوام، افسران ژاندارمری نیز با اقدامات قزاقها و طرح رضاشاه برای ادغام ژاندارمری در دیویزیون قزاق مخالف بودند، ولی سردار سپه در 14 آذر 1300 با طرح این موضوع که «باید تمام قشون ایران دارای لباس متحدالشکل باشند» به خدمت کلنل گلروپ خاتمه داد، ریاست آن را بر عهده گرفت و کفالت آن را بر عهده کلنل عزیزاللهخان ضرغامی گذاشت. ژاندارمها در مقابل این اقدام، به مخالفت برخاستند و اعتراضاتی نیز در آذربایجان شد، اما با سقوط کابینه قوامالسلطنه، زمینه ادغام ژاندارمری در وزارت جنگ و تحت فرماندهی رضاخان فراهم آمد و در کابینه مشیرالدوله، که از بهمنماه 1300 تشکیل شد، این امر تحقق یافت.7
همچنین در این زمان وقایعی چون قیام کلنل پسیان در خراسان و نیز ناکامی ژاندارمری در سرکوب اسماعیلآقا سمکو (قیام مهاباد) ــ موسوم به شکست اردوی آهنین ــ دستاویزهای لازم را به رضاخان داد، بهطوریکه در مرداد 1300 در اظهاراتی خلاف واقع اعلام کرد که ژاندارمری نیرویی فاقد آموزش و بیفایده است و باید در دیویزیون قزاق ادغام شود. درحقیقت این وقایع و بهویژه واقعه مهاباد، سردار سپه را در قصد خود برای تشکیل قشون متحدالشکل مصممتر کرد.
ژاندارمری و تاکتیکهای دوگانه رضاشاه برای ادغام آن در ارتش
صدور حکم عمومی قشونی نمره یک توسط رضاخان، رویداد بسیار مهمی در تاریخ شکلگیری ارتش مدرن در ایران بود. این حکم که کلیه نیروهای نظامی و انتظامی موجود در کشور را در یکدیگر ادغام میکرد، بهنوعی مدیریت متمرکز بر نیروها را توسط دولت پدید آورد و همین مدیریت متمرکز بود که حاکمیت دولت مرکزی را در سراسر کشور تضمین و سایر مراکز قدرت موجود در کشور را یکی پس از دیگری تارومار کرد.
در میان نیروهای نظامی و انتظامی پراکنده کشور ژاندارمری در بازی قدرتی که رضاشاه به صحنهگردان جدید آن تبدیل شده بود سرنوشت پیچیدهتری یافت. اگرچه در ابتدای دوره بعد از کودتا، ژاندارمری به دلیل همکاری و مشارکت در کودتا به اوج نفوذ و اشغال مناصب عالی قدرت سیاسی در ایالات و مراکز پایتخت رسید. با وجود این، در پاییز سال 1300ش، ژاندارمری، درنتیجه تاکتیکهای دوگانه رضاخان مبتنی بر گلچین کردن افراد موردنظر خود از بین ژاندارمها، مانند حبیبالله شیبانی، و درعینحال سرکوب کردن آنان، به جذب شدن در دیویزیون قزاق تسلیم شد.8
حبیبالله شیبانی
شماره آرشیو: 2784-1ع
رضاخان سردار سپه در روز 15 آذرماه 1300 خطاب به «آقایان صاحبمنصبان اداره ژاندارمری» متذکر شد که «مطالعات چندماهه من در کار اداره ژاندارم و طرز جریان فعلی امور آن اداره مرا مجبور ساخت که امروز شما را احضار کرده... چون اکثریت شماها از صاحبمنصبان تحصیلکرده لایق، آزموده و هریک بهنوبه خود فهمیدهاید... تصریح مینمایم که خدمات ژنرال یالمارسون، تشکیلدهنده ژاندارمری، ... و همینطور زحمات کلنل گلروپ، کفیل ریاست تشکیلات حالیه، کاملا در نظر من و پیشگاه مملکت منظور و سعی آنها مشکور است... نظر به اینکه ژاندارم کنونی مدتی است از صورت قراسورانی خارج و به یک قسمت نظامی تبدیل شده و مستشاران خارجی برخلاف دورههای سابق نباید مداخله مستقیم در امورات قشونی داشته باشند، ... از امروز من اداره ژاندارمری را در تحت نظر و ریاست مستقیم خود گرفته». این گونه بود که ژاندارمری رسما منحل شد و الحاق آن به قشون متحدالشکل جنبه عملی به خود گرفت.9
ضیاءالدین طباطبائی (نخستوزیر) و جمعی از صاحبمنصبان و عوامل کودتای 3 اسفند 1299
در تصویر ژنرال گلروپ سوئدی نیز مشاهده میشود
شماره آرشیو: 131013-275م
همچنین سردار سپه در همان روز کلنل گلروپ، سرپرست ژاندارمری، را از کار برکنار و کلنل عزیزاللهخان ضرغامی را به کفالت ژاندارمری منصوب کرد. امور مربوط به انتقال نفرات و افسران ژاندارم به وزارت جنگ، تا 17 دیماه 1300 انجام شد؛10 بدینترتیب عمر ژاندارمری بهعنوان یک نیروی دارای هویت مستقل به پایان رسید. رضاخان با اتخاذ سیاستی مبتنی بر گلچین کردن افراد موردنظر و سرکوب کردن مخالفان، برتری و استیلای همقطاران دیویزیون قزاق خود را در ارتش جدید و رژیمی که متعاقب آن ایجاد شد تضمین کرد و بر فرماندهی عرضهشده توسط رسته افسران ژاندارمری و سنّتهای سیاسی این نیرو چیره شد. بدین ترتیب رضاخان سرانجام موفق شد یکی از اصلیترین اهداف خود، یعنی تشکیل قشون متحدالشکل، را محقق سازد.
رضاخان سردارسپه، وزیر جنگ، و جمعی از صاحبمنصبان و افسران قزاقخانه و ژاندارمری،
در آستانه تشکیل قشون متحدالشکل
شماره آرشیو: 7000-1ع
فرجام سخن
رضاشاه با ادغام نیروهای ژاندارمری و قزاق در یکدیگر و تشکیل ارتش متحدالشکل در حقیقت با یک تیر دو نشان زد: هم برنامه ایجاد قشون متحدالشکل بهعنوان یکی از پایههای اصلی قدرتش را عملی کرد و هم به موجودیت ژاندارمری، که نیرویی رقیب برای نیروی قزاق بود و میتوانست در برابر تلاشهای وی در کسب قدرت موانعی ایجاد کند، پایان داد.
پی نوشت:
1. استفانی کرونین، رضاشاه و شکلگیری ایران نوین، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، جامی، 1383، ص 65.
2. محمدرضا خلیلیفر، توسعه و نوسازی در دوره رضاشاه، تهران، جهاد دانشگاهی شهید بهشتی، 1373، ص131.
3. استفانی کرونین، ارتش و حکومت پهلوی، ترجمه غلامرضا علیبابایی، تهران، خجسته، 1377، ص 92.
4. وحید سینائی، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران (1357ــ1299)، تهران، کویر، 1384، ص 230.
5. استفانی کرونین، ارتش و حکومت پهلوی، همان، ص 171.
6. جهانگیر قائممقامی، تاریخ تحولات سیاسی و نظامی ایران از آغاز قرن یازدهم هجری تا سال 1301ش، تهران، علمی و شرکا، 1362، ص 190.
7. محمدرضا خلیلیفر، همان، ص 133.
8. استفانی کرونین، رضاشاه و شکلگیری ایران نوین، همان، ص 98.
9. غلامرضا علیبابایی، تاریخ ارتش ایران از هخامنشی تا عصر پهلوی، نشر آشیان، تهران، 1382، ص 152.
10. همانجا. https://iichs.ir/vdcexz8w.jh87oi9bbj.html