دکتر محمدحسن تبرائیان طی سالیان طولانی، در زمره همکاران زندهیاد آیتالله محمد واعظزاده خراسانی، در دو نهاد «مجمع تقریب مذاهب اسلامی» و «دانشگاه مذاهب اسلامی» بوده است. وی در گفتوشنود پیآمده، به ذکر خاطراتی از این سالیان تعامل پرداخته است
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ مبدأ آشنایی شما با زندهیاد آیتالله محمد واعظزاده خراسانی، از چه دورهای است؟
بسم الله الرجمن الرحیم. من اولینبار مرحوم آیتالله واعظزاده خراسانی را، در دانشگاه الازهر دیدم! در آنجا اجلاسی درباره اقتصاد اسلامی برگزار شده بود و ایشان در آن کنفرانس، سخنرانی داشتند. خود بنده هم در آن موقع، در دانشگاه الازهر درس میخواندم و از سخنرانان آن جلسه هم بودم. بعد از آن سخنرانی، ایشان به من بسیار لطف کردند و از همان سال، یعنی سال 1367، رابطه ما با هم شروع شد و همواره مورد لطف ایشان بودم. وقتی دانشگاه مذاهب اسلامی تأسیس شد، ایشان از من خواستند تا مسئولیت آنجا را، به عهده بگیرم. از آن به بعد هفتهای دوسه بار، توفیق زیارت و همصحبتی با آن بزرگوار، نصیبم میشد و همواره از رهنمودهای ارزنده ایشان، بهرهمند میشدم. غم از دست دادن ایشان، هنوز هم با من همراه است و از این بابت که نتوانستم بیشتر از محضرشان استفاده کنم، تأسف میخورم!
مکانت علمی آیتالله واعظزاده را، چگونه ارزیابی میکنید؟
آیتالله واعظزاده، انصافا یک محقق و متفکر برجسته و ممتاز اسلامی بودند. میدانید که در سال 1369، که مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی تأسیس شد، ایشان که استاد نمونه و برجسته دانشگاه فردوسی مشهد بودند، با حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی، دبیرکل این مجمع شدند. ایشان از همان ابتدا معتقد بودند که این مجمع باید دانشگاهی داشته باشد، که دانشجویان از مذاهب مختلف اسلامی، بتوانند در کنار هم درس بخوانند و وحدت بین مذاهب، جلوه علمی و عملی پیدا کند؛ چون این نخبگان و اندیشمندان جوان و دانشگاهی هستند که میتوانند بذر وحدت را در جوامع خود بکارند. ایشان با تلاش بسیار و به دستور رهبر معظم انقلاب اسلامی، دانشگاه مذاهب اسلامی را راهاندازی کردند. ایشان علاقه بسیار زیادی، به دانشگاه الازهر داشتند و با اساتید و علمای این مرکز علمی، دیدارهای فراوانی داشتند. در مقام مدیریت دانشگاه مذاهب اسلامی هم، سعی فراوانی داشتند، که آنجا را همتراز الازهر کنند! دغدغه اصلی ایشان، نزدیکی علمی و عملی اجزای جهان اسلام، به یکدیگر بود و به تعبیری میتوان ایشان را «فقیه وحدت» نامید. میگفتند: «فقط با وحدت مذاهب گوناگون اسلامی است که میتوان در این جهان پرتلاطم، از خود دفاع کرد!».
از نظر علمی، هنوز آثار آیتالله واعظزاده پس از درگذشتشان، تأثیرگذار است. زندگی علمی ایشان، بسیار پرمحتوا بود. خاندان واعظزاده از نظر پیشینه علمی و دینی، دویست سال قدمت دارد و یک تبار روحانی مشهور هستند و طی چندین نسل، از وعاظ درجه یک مشهد بودند. ایشان تحصیلات عمیق و بسیار گستردهای داشتند و هرگز حرفی را، بدون سند و مدرک نمیزدند. این برای کسانی که با ایشان در مراوده بودند، کاملا مشهود بود.
آثار علمی مکتوب ایشان، شامل چه عناوینی است؟
ایشان از همان دوران جوانی و به امر استادشان آیتالله العظمی بروجردی، مجموعه حدیثی بزرگی را با عنوان «جامعالاحادیث الشیعه»، تدوین کردند. همچنین با شخصیتهای بزرگی که اینک اکثرشان از مراجع هستند، در مجله «مکتب اسلام» همکاری میکردند. این مجله در سال 1338، در قم منتشر میشد و آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله سبحانی، آیتالله نوری همدانی، امام موسی صدر، مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی، مرحوم استاد علی دوانی و دیگران، در آن مقاله مینوشتند. نکته جالب این است که ایشان در قم، هممباحثه آیتالله سیستانی هم بودند. بعد از اتمام تحصیلات در قم، به مشهد برگشتند و در کنار تدریس دروس حوزوی، در دانشگاه مشهد هم تدریس میکردند. بزرگان و فضلای زیادی، از محضر ایشان بهره بردند، که امروزه در زمره استوانههای علمی کشور هستند.
آیتالله واعظزاده در میان متفکرین اسلامی معاصر، بیشتر به کدام شخصیت علاقهمند بودند؟
ایشان علاقه خاصی به استاد شهید آیتالله مطهری داشتند و خاطرات خود از ایشان را تدوین و منتشر کردند. البته و بیشک، خودشان هم از شخصیتهای برجسته علمی بودند و در سال 1382، به عنوان چهره ماندگار انتخاب شدند. چند سالی هم کتابهای ایشان، کتاب سال شدند و همواره در علوم انسانی، به عنوان استاد ممتاز مطرح بودند و تقریبا چند نسل را، در حوزه علوم قرآنی پرورش دادند. ایشان به آثار تاریخی هم، بسیار علاقه داشتند و در هر سفری، با وجود خستگی و کهولت، مثل یک باستانشناس علاقهمند و پرتحرک، از تمامی آثار و ابنیه تاریخی بازدید میکردند.
نگاه علمای دیگر مذاهب اسلامی، به ایشان چگونه بود؟
در سفرهای خارجی، ایشان همواره مورد تکریم بزرگان و علما بودند، که این در واقع احترام به علم و جمهوری اسلامی بود. با وجود سن بالا و بیماری، در همه جلساتی که احساس میکردند حضورشان خدمت به نظام و اسلام است، شرکت داشتند، بدون اینکه کمترین انتظاری داشته باشند.
علت عدم حضور ایشان، در اتحادیه علمای اسلام چه بود؟
در سال 1380، از ایشان درخواست شد که نایبرئیس این اتحادیه باشند، ولی بعد از اینکه آقای یوسف قرضاوی تغییر روش داد و در رفتار او نسبت به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی تغییر پیدا شد، مرحوم واعظزاده دیگر در جلسات اتحادیه شرکت نکردند.
آیتالله واعظزاده از چه روی، از دبیرکلی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی استعفا دادند؟ و همکاری ایشان با این نهاد، چگونه تداوم پیدا کرد؟
در سال 1380 و به علت بیماری، استعفا دادند و رهبر معظم انقلاب نیز، آن را پذیرفتند و مرحوم آیتالله تسخیری را مسئول این کار کردند. بعد از اینکه از ریاست مجمع تقریب مذاهب اسلامی استعفا دادند، همچنان عضو آن بودند و در جلسات آن، به شکل منظم شرکت میکردند. همچنین عضو هیئت امنای دانشگاه مذاهب اسلامی هم بودند و نسبت به آینده مجمع و دانشگاه، دغدغه و حساسیت زیادی داشتند و انصافا در دوره ریاست آیتالله واعظزاده، هم مجمع و هم دانشگاه توسعه زیادی پیدا کردند. از جنبه رفتار مدیریتی هم، ایشان نسبت به رعایت وقت، بسیار حساس بودند و حتی گاهی از رئیس دفترشان هم، زودتر در دفتر کارشان حاضر میشدند و این موضوع باعث میشد که دیگران، با حساسیت بیشتری رعایت نظم را بکنند.
در پایان این گفتوشنود، از ایشان خاطرهای نقل کنید.
خاطرم هست که یکبار به ما فرمودند: کتاب «المعجم فی فقه لغه القرآن و سر بلاغته» را شروع کردهاند و در اواسط جلد اول هستند. بعد گفتند: «مرحوم آیتالله بروجردی را در خواب دیدم که به من فرمودند: بهبه شیخ محمد آقا! جلد هفتم کتاب شما را خواندم، بسیار عالی بود!». ایشان هنوز جلد اول را هم تمام نکرده بودند و بسیار خوشحال بودند که آیتالله بروجردی در رویایی صادقه، به ایشان چنین چیزی گفته بودند. ایشان به من فرمودند: «پس از من هم، این معجم را ادامه بدهید!» چند سال پیش، ایشان را در خواب دیدم، که از من پرسیدند: «آیا حواستان به المعجم هست؟». مطلب را به جناب آیتالله رئیسی، که آن موقع تولیت آستان رضوی(ع) بودند، گفتم. ایشان گفتند: «زمینههای این کار را فراهم میکنم و شما دنبال آن را بگیرید».
و سخن آخر؟
به قول دکتر محقق داماد، ایشان شخصیت بسیار جامعی داشتند و در تفسیر، فقه، اصول، درایه وادبیات، بسیار غنی بودند. حافظه بسیار عجیبی داشتند و غالبا بدون مراجعه به کتابخانه و منبع، در مطالبشان به ذکر مأخذ میپرداختند، که بسیار جالب بود. امیدوارم فرزندان و شاگردان ایشان، نام آن بزرگوار را در تاریخ علوم اسلامی و انسانی، زنده نگه دارند. https://iichs.ir/vdcip5ar.t1az32bcct.html