[3]. عباس مهاجرانى، فرزند حسین، در سال 1306ش در همدان به دنیا آمد. علوم حوزوى را در مدارس آخوند در همدان و حوزه علمیه قم و مدرسه مروى تهران طی کرد و موفق به اخذ دکتراى فلسفه و معقول و منقول گردید. شیخ عباس مهاجرانى در سال 1339 از طرفداران
آیتالله کاشانى بود و در بیشتر جلسات منزل وی و
مظفر بقائى شرکت و از اوضاع کشور و دولتهاى وقت انتقاد مىکرد.
ساواک در سال 1339 اقدام به تحبیب او نمود، که متعاقب آن نامبرده در سخنرانىهاى خود مواضع ملایمى را نسبت به دولت اتخاذ کرد و در سال 1340 به ساواک احضار و در مصاحبهاى اظهار کرد: «آرزوى سیاسى من بقاى قانون اساسى است و معتقدم که دو مقام ارجمند باید محفوظ بماند: شاه و مرجع تقلید».
ساواک در همان سال اعلام کرد: «مهاجرانى از وعاظ متبحر تهران بوده که در گذشته انتقاداتى مىنموده و پس از روى کار آمدن دولت دکتر
امینى مورد توجه امینى بوده و در تمام مجالس مذهبى که از طرف دولت و سازمانهاى دولتى تشکیل مىشده، بنابر دستور امینى از یادشده دعوت به عمل مىآمده و از آن زمان طبق آموزش ساواک علاوه بر اینکه در جلسات مخالف شرکت مىنماید، با ساواک هم همکارى دارد و حسبالامر تیمسار ریاست ساواک تحبیب گردیده است».
شیخ عباس مهاجرانى در اسفند 1342 در یک سخنرانى از آزادى زنان ایران و انطباق آن با موازین شرع دفاع کرد و در سال 1343 در مجلس ترحیم
حسنعلى منصور شرکت و در مدح و ثناى او سخنرانی و براى سلامتى شاه دعا کرد.
وی در سال 1350 به دنبال انتشار فتواى امام خمینى(ره) مبنى بر کمک به خانواده زندانیان، درصدد طرحى به منظور خنثى نمودن این فتوا بود. وى از وعاظ موافق رژیم و در سال 1357 مدیر کل سپاه دین در سازمان اوقاف بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عباس مهاجرانی در دادگاه انقلاب به خلع لباس، هشت سال زندان، سپردن وثیقه برای تعهد پرداخت معادل کلاهبرداریهایی که کرده و بعدا روشن خواهد شد و استرداد حقوق ایام مدیریت سپاه دین و انفصال دائم از خدمت اوقاف و عدم اعطای حقوق بازنشستگی محکوم شد. وی همچنین با توجه به فرمان امام از زندان آزاد شد.
«کیهان» در این روز نوشت: بر اساس اسناد و مدارکی که در دادگاه مهاجرانی بهدست آمد فاش شد وی با تشکیل سپاه دین، روحانینمایان را تعلیم میداد و به نقاط مختلف مملکت گسیل میکرد تا از راه روحانیت اسلام و علمای راستین را تضعیف کند.