[1].
حجتالاسلام تعمیرکاری به روایت اسناد ساواک، ص 8.
[2]. امیر متقى فرزند هدایتالله در سال 1302ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا لیسانس حقوق ادامه داد. سمتهایى از جمله: منشى نخستوزیر، مدیر عامل فروشگاه فردوسى، معاونت دانشگاه پهلوى شیراز، مدیرکل و معاون دربار و... را عهدهدار بود.
ساواک در سند بیوگرافى وى چنین آورده است: «... متقى پس از قیام 28 مرداد و در زمان نخستوزیرى سپهبد
زاهدی به ریاست دفتر و عضویت هیئتمدیره شرکت تعاونى کارمندان دولت منصوب و سپس به عضویت هیئتمدیره شرکت معاملات خارجى و فروشگاه فردوسى درآمد و گفته مىشود در این دو سمت سوءاستفادههاى زیادى نموده و وضع مادى وى بهبود یافته است. مشارالیه سالهاست که به وابستگى به مقامات سفارت انگلیس تظاهر مىنماید و گویا سال قبل از طرف سپهبد
بختیار یا سرتیپ علوىکیا، رئیس و معاونت وقت ساواک، به مقامات سفارت انگلیس توصیه شده از تظاهر و تردد وى به سفارتخانه جلوگیرى نمایند. امیر متقى، که عضویت حزب مردم را داشته، پس از انتصاب آقاى علم به نخستوزیرى، چندى به عنوان وابسته اقتصادى ایران در اروپا در سوئیس به سر مىبرده و اخیرا به مدیریت عامل فروشگاه فردوسى منصوب شده است. روی هم رفته مشارالیه فردى است بدنام، فاقد شخصیت، که در مورد سوابق سوء دوران طفولیت وى نیز مطالبى شنیده مىشود، و انتصاب وى به سمت جدید در محافل سیاسى و اقتصادى سوء اثر داشته. ضمنا اطلاعى رسیده مبنى بر اینکه مشارالیه به وابستگى خود به دولت انگلیس افتخار مىنماید و در خفا با دستگاههاى اطلاعاتى شوروى مربوط بوده که این مطلب را سازمان مرکزى "سیا" در اروپا نیز تأیید نموده است».
[3].
جشن هنر شیراز به روایت اسناد ساواک، ص 93.
[4].
تهرانمصور، ۲۲ دی ۱۳۴۶، ص ۴.
[12]. همانجا. در دوره پهلوی بهویژه دهه 13۵۰ش، کرج، یکی از شهرهای مهم در نزدیکی تهران، همزمان با توسعه اقتصادی کشور، دستخوش تحولات بسیاری شد. این تحولات، که منطبق بر مدرنیزاسیون و توسعه شهری طراحی و اجرا میشد، بهویژه تحت تأثیر سیاستهای اقتصادی و شهرسازی پهلوی قرار داشت، اما این تحولات نیز همچون بسیاری از پروژههای ملی در آن دوره، با چالشها و تناقضهایی مواجه بود که بررسی دقیق آنها میتواند نواقص و تأثیرات منفی توسعه شهری و اقتصادی را بهتر آشکار کند.
۱. وضعیت معیشتی مردم در دهه 13۵۰:
در دهه 13۵۰، کرج، یکی از شهرهای صنعتی و شهری در حال رشد کشور، دچار تغییرات چشمگیری شد. این تغییرات در کنار رشد صنعتی و زیرساختی، شکافهای عمیق اجتماعی و اقتصادی را نیز ایجاد کرد.
یکی از مشکلات مهم کرج در این دوره، افزایش فاصله طبقاتی بود. در این شهر پروژههای بزرگ و لوکسی همچون ویلاهای ییلاقی برای طبقه مرفه، در کنار مراکز تجاری و تفریحی برای جذب گردشگران داخلی و خارجی ساخته میشد. در این میان، طبقات پایینتر اجتماعی، بهویژه کارگران و کشاورزان حاشیهنشین، که در کرج زندگی میکردند، از این تحولات بهرهای نمیبردند.
درحالیکه دولت پهلوی به توسعه صنعت و کشاورزی در کرج توجه میکرد، هیچگونه سیاستی برای کاهش فاصله طبقاتی و توزیع متوازن منابع و ثروتها وجود نداشت. بسیاری از مردم کرج همچنان با مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم میکردند و از امکانات رفاهی کمتری نسبت به طبقه بالا برخوردار بودند. مهاجرتهای گسترده از روستاها به شهر، بهویژه در دهههای 13۴۰ و 13۵۰، به رشد حاشیهنشینی در کرج انجامید و این موضوع باعث شد بسیاری از افراد در مناطق بیتوسعه و بدون خدمات اساسی زندگی کنند.
رشد سریع جمعیت و بیبرنامگی شهری:
یکی دیگر از مشکلات کرج در این دوره، رشد سریع جمعیت بود که با سرعت توسعه زیرساختها و پروژههای عمرانی همخوانی نداشت. مهاجرت به کرج در این دوره بهشدت افزایش یافت. بسیاری از مهاجران از نقاط دیگر کشور، بهویژه از روستاها و دیگر شهرهای کمتر توسعهیافته، به کرج آمدند و در مناطق حاشیهای و فقیرنشین مستقر شدند.
این جمعیت افزودهشده باعث شد بسیاری از مناطق شهری، بهویژه در اطراف مناطق مرکزی، با مشکلات جدی در زمینه تأمین مسکن، خدمات شهری، و زیرساختها مواجه شوند. بهطور خاص، بحرانهای آلودگی هوا، ترافیک، و در دسترس نبودن امکانات بهداشتی و آموزشی از جمله مشکلات روزمره مردم کرج بودند.
۲. شهرسازی و برنامههای توسعه شهری در دهه 13۵۰:
هدف از شهرسازی در دهه 13۵۰ عمدتا ایجاد شهرهای مدرن و شهرهای ییلاقی برای طبقات مرفه بود. طرحهای شهرسازی در این دوره، که در قالب پروژههای بولوارسازی، ساخت خیابانهای عریض، و ایجاد پارکها و فضای سبز اجرا میشدند، بیشتر با تمرکز بر جنبههای زیباسازی و مصالح و معماری مدرن انجام میشدند تا رفع نیازهای واقعی و روزمره شهروندان.
مدرنیزاسیون بیتوجه به نیازهای واقعی:
شهرسازی در این دوره بیشتر به ساخت ساختمانهای لوکس و مراکز تفریحی برای طبقه مرفه و جذب گردشگر متمرکز بود، نه تأمین زیرساختهای ضروری برای طبقات پایین و گروههای اجتماعی آسیبپذیر. درحالیکه طرحهایی همچون ساخت بزرگترین ساعت گل در ایران یا کاشت گلها و درختان زینتی در خیابانها، ظاهر شهری را زیباتر میکردند، این تغییرات بهندرت با نیازهای واقعی مردم و تقاضای خدمات اجتماعی همخوانی داشتند.
حاشیهنشینی و بیتوجهی به قشرهای کمدرآمد:
مهمترین مشکل شهرسازی کرج در این دوره، بیتوجهی به مناطق حاشیهای و فقیرنشین بود. درحالیکه پروژههای گستردهای برای ساخت شهرهای مدرن و ویلاهای ییلاقی در نزدیکی تهران و کرج اجرا میشد، مناطق حاشیهای و فقیرنشین، که جمعیت زیادی در آنها سکونت داشتند، از کمترین امکانات و خدمات شهری هم برخوردار نبودند.
پروژههای شهرسازی در کرج بیشتر با هدف پاسخگویی به نیازهای طبقات مرفه و سرمایهگذاران خارجی طراحی شده بودند و ازهمینرو در این شهر به ارتقای زندگی مردم فقیر و کارگر کمترین توجهی هم نمیشد. بسیاری از کارگران شاغل در کارخانهها و زمینهای کشاورزی، که در حاشیه کرج زندگی میکردند، با مشکلات شدید در زمینه مسکن، بهداشت و اشتغال مواجه بودند.
ناکامی در توسعه متوازن و پایدار:
در نهایت، در دهه 13۵۰، کرج با وجود پیشرفتهای صنعتی و اقتصادی، همچنان با مشکلات جدی در زمینه توسعه متوازن و عدالت اجتماعی روبهرو بود. پروژههای شهرسازی و توسعهای، که بیشتر بر اساس منافع طبقات مرفه و سرمایهگذاران طراحی شده بودند، نتواسته بودند مشکلات واقعی مردم را حل کنند.
این مسائل، بهویژه در زمینه فقر و حاشیهنشینی، به شکلگیری ناهماهنگیهای اجتماعی و نارضایتیهای گسترده در میان طبقات پایین جامعه منجر شد. این نارضایتیها نه تنها در کرج، بلکه در بسیاری از شهرهای دیگر ایران نیز مشاهده میشد و بهعنوان یکی از عوامل اصلی نارضایتی عمومی در آستانه انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ مطرح شدند.
بنابراین میتوان گفت که در دهه 13۵۰ کرج بهرغم پیشرفتهای شهری و صنعتی، دچار توسعهای نامتوازن و ناکارآمد به نفع طبقات مرفه و سرمایهگذاران و نه اکثریت مردم بود.
[13].
تهرانمصور، ۲۲ دی ۱۳۴۶، ص ۵.
[15]. همانجا. در دوره پهلوی، بهویژه در سالهای پس از اصلاحات اجتماعی و اقتصادی و با هدف مدرنسازی کشور، سیاستهای متعدد و محدودکنندهای در زمینههای مختلف بهویژه مناسک دینی و سفرهای زیارتی مانند حج وضع شد. این سیاستها به دلایل مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اتخاذ شدند و نگرانیها و واکنشهای جدی را در میان قشرهای مذهبی و عمومی جامعه برانگیختند.
۱. اندیشه مدرنیزاسیون و کاهش نفوذ دینی:
یکی از اهداف اصلی رژیم پهلوی در پیگیری سیاستهای مدرنیزاسیون، کاهش نفوذ دینی و تقویت دولت سکولار بود. در این زمینه، سیاستهای متعددی برای کاهش تأثیر و حضور پررنگ دین در زندگی اجتماعی و سیاسی مردم اتخاذ شد. سفرهای زیارتی، بهویژه حج، که سهم بهسزایی در تقویت هویت دینی و همبستگی اسلامی داشتند، زیر ذرهبین سیاستگذاران قرار گرفتند.
نزاع میان تقویت هویت ملی و هویت دینی:
به منظور ارتقای هویت ملی و نمایش فرایند مدرنسازی کشور، دولت به کاهش فعالیتها و مناسک دینی که میتوانستند هویت دینی را تقویت کنند، تمایل داشت. سفر حج، یعنی یکی از مناسک بسیار مهم دینی، همواره به دلیل تجمع و همبستگی مسلمانان جهان برای پهلویها حساسیتبرنگیز بود؛ زیرا میتوانست زمینهای برای انتقال ایدهها و پیامهای فراملی باشد که گهگاه با سیاستهای پهلوی همسو نبود.
۲. محدودیتهای اقتصادی و مدیریتی:
دولت پهلوی استدلال میکرد که سفرهای زیارتی بهویژه حج به دلیل هزینههای بالای اقتصادی بر دوش مردم و دولت، نیازمند مدیریت و محدودیت است. این استدلال، گاه به محدودیتهای شدیدی بر اعزام زائران و حتی تعیین سهمیههای خاص منجر شد.
مدیریت ارز و هزینههای ارزی:
یکی از دلایل عمده پهلوی برای محدودسازی تعداد زائران، مسائل اقتصادی و ارزی بود. بر اساس این ادعا حج یک مراسم پرهزینه بود که به دلیل مسائل ارزی، فشار بسیاری بر منابع ارز کشور وارد میکرد؛ بنابراین، دولت میکوشید با کاهش تعداد زائران، این فشار ادعایی را کاهش دهد و سرمایهها را به حوزههای دیگر اقتصاد هدایت کند درحالیکه برای سفرهای تفریحی و فسادساز هیچ گونه محدودیتی قائل نبودند.
سازماندهی و نظارت اداری:
سیاستهای محدودیتزای دیگر با هدف سازماندهی بهتر زائران و نظارت بیشتر بر آنها اجرا میشدند. در این زمینه، سازمانهایی مثل سازمان حج و زیارت مسئولیت داشتند تا تمام مراحل اعزام و بازگشت زائران را تحت نظارت و کنترل خود بگیرند. این سازماندهی و کنترل گاهی به دیده تحدید حقوق فردی و دینی شهروندان نگریسته میشد.
۳. پیامدهای اجتماعی و سیاسی:
سیاستهای محدودسازی، واکنشهای گستردهای در سطح جامعه بهویژه در میان قشرهای مذهبی و روحانیت برانگیخت. محدود کردن تعداد زائران و تأخیر در اعزام حج، توهینی به حقوق دینی مردم و مداخله در امور مذهبی تلقی میشد.
افزایش نارضایتی عمومی و ناآرامیهای اجتماعی:
اعتراضها و انتقادهای بسیاری به این سیاستها وارد میشد، بهویژه مرجعیت سیاستهای پهلوی را زمینهسازی برای بیاعتباری دین و دینزدایی در جامعه تفسیر میکردند. این نارضایتیها به افزایش ناآرامیهای اجتماعی و تهدید به اعتصابات مذهبی منجر شد.
محدودیتها در سفرهای زیارتی، بهویژه حج، به جای تضعیف هویت دینی، باعث تقویت همبستگی دینی در بین مردم و ایجاد حرکتهای مقاومت فرهنگی شد. این تحرکات بهوضوح در سالهای بعد و بهویژه در بحبوحه انقلاب اسلامی آشکار گردید.
درنتیجه سیاستهای محدودسازی پهلوی در زمینه سفرهای زیارتی، بهجای کاهش نفوذ دینی و تقویت پایگاههای مدرن اجتماعی، اثر معکوسی داشت و به افزایش نارضایتیهای اجتماعی و تضعیف اعتبار حکومت انجامید. این سیاستها نتوانستند اهداف مدرنیزاسیون و تقویت هویت ملی را به شکلی پایدار تحقق بخشند و بهجای آن به تقویت مقاومتهای فرهنگی علیه رژیم پهلوی انجامیدند.
بهطور کلی، میتوان گفت که این سیاستها بهجای ایجاد تغییرات مورد نظر، بیشتر به پیدایش تنشهای اجتماعی و افزایش همبستگی درونی در میان جامعه مذهبی منجر شدند، که در نهایت به یکی از عوامل مهم در سقوط رژیم پهلوی بدل شد.