«زنده‌یاد آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی و مصاف فرهنگی در دو جبهه» در گفت‌وشنود با آیت‌الله سیدمحمدمهدی میرباقری

با مبارزه او، عرفی‌سازی جامعه ایرانی، به مانعی جدی برخورد!

زنده‌یاد آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، در دهه‌های 1340 و 1350، با اندیشه‌های چپ‌گرا و مارکسیست به مبارزه برخاست و در دهه‌های 1360، 1370 و 1380، لیبرالیسم را در تمامی ابعاد آن، مورد تخطئه جدی قرار داد. آیت‌الله سیدمحمدمهدی میرباقری در گفت‌وشنود پی‌آمده، به بازخوانی حاشیه و متنِ مبارزه در این دوجبهه، پرداخته است
با مبارزه او، عرفی‌سازی جامعه ایرانی، به مانعی جدی برخورد!
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
از منظر جنابعالی، مکانت زنده‌یاد آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، در مواجهه با مکاتب وارداتی، انحرافی و ترجمه‌ای، در تاریخ معاصر ایران چیست؟
بسم‌الله الرحمن الرحیم. در طول تاریخ اسلام، انسان‌های فرهیخته و بزرگی بودند که در برابر هجمه‌های فرهنگی به اسلام و مکتب اهل‌بیت(ع)، مردانه ایستادند و تلاش‌هایی طاقت‌فرسا کردند، که مرحوم آیت‌الله علامه محمدتقی مصباح یزدی (رضوان‌الله تعالی علیه)، قطعا یکی از آنها هستند. نخبگان دنیای اسلام، مکتب تشیع و علمای بزرگ ما، همواره تلاش می‌کردند تا نگذارند فرهنگ جامعه اسلامی، تحت تأثیر فرهنگ کفار قرار بگیرد و جلوی استحاله جامعه مؤمنین را می‌گرفتند و چون این تهاجم فرهنگی مستمر بوده، آنان هم دائما در معرض تهدید بودند! اینها دیده‌بانان و سنگربانان هوشیاری بودند، که خیلی خوب می‌دانستند که جنگ نرم فرهنگی، قواعد خودش را دارد و لذا مواجهه با آن هم، هوشمندی و مدیریت خاص خود را می‌طلبد.
در دنیای کنونی، که لیبرالیسم درصدد تسخیر همه‌جانبه دنیاست و غیر از تسخیر نظامی و اقتصادی، بخش اعظم نیروی خود را مصروف تسخیر فرهنگی می‌کند، دفاع از اسلام در مقابل این هجوم همه‌جانبه، کار فوق‌العاده دشواری است و به نظر من مرحوم آیت‌الله مصباح، یکی از شخصیت‌های طرازی بودند که در این جبهه، نقش بسیار برجسته‌ای را ایفا و در عرصه‌هایی فرهنگ اسلامی را بازتولید، بازآفرینی و نوآوری کردند و با مدیریت شایسته‌ای که داشتند، عده زیادی از علما و دانشمندان فاضل و متعهد را تربیت کردند. خیلی‌ها دلشان می‌خواهد این کار را بکنند، منتهی ایشان واقعا ظرفیت انجام این کار را هم داشتند، که ریشه در اعتقاد عمیق و محکم ایشان، به دستگیری‌های نبی‌اکرم(ص) و اهل‌بیت(ع) داشت، که اگر این اعتقاد محکم نباشد، انسان در دفاع از مکتب کم می‌آورد! برخی هستند که در حیات فردی‌شان، مؤمنانه زیست می‌کنند و ایمان مستحکمی دارند و تحت‌تأثیر قرار نمی‌گیرند، اما در مقابله با جنگ نرم و پیچیده در سطح جامعه، ظرفیت و توانایی لازم علمی را ندارند! ایشان طی پانزده سال، شاگرد خصوصی مرحوم آیت‌الله العظمی بهجت بودند و در عرصه‌های مختلف فقه، اصول و معارف اهل‌بیت(ع)، اساتید درجه یک داشتند. علاوه بر اینکه خودشان هم، از نبوغ سرشاری بهره‌مند بودند؛ لذا ایشان هم انگیزه ایمانی قوی و هم ظرفیت علمی بالایی، برای دفاع از مکتب اهل‌بیت(ع) داشتند و مهارت‌های لازم برای انجام این کار را هم، کسب کرده بودند. مناظره‌های ‌بی‌بدیل ایشان در اوایل انقلاب، با سران احزاب و گروه‌های مارکسیستی، صرفا با اتکا به انگیزه‌های ایمانی یا توانایی علمی نبود، بلکه ایشان مهارت و قدرت خاصی هم، در این فن داشتند. بعدها هم که وارد گسترش کارهای فرهنگی شدند، از مدیریتی بهره‌مند بودند که در کمتر کسی دیده شد؛ به همین دلیل هم توانستند کارهای بدیعی را انجام بدهند.
 
سیدمحمدمهدی میرباقری
 
رویارویی‌های فکری آیت‌الله مصباح یزدی در عرصه‌های نظری، در ادوار گوناگون را، چگونه دسته‌بندی و ارزیابی می‌کنید؟
تا پایان دهه 1360، ازآنجاکه جریان فرهنگی غالب علیه اسلام، مارکسیسم است، ایشان هم مانند: علامه طباطبائی، شهید آیت‌الله مطهری، شهید آیت‌الله صدر و...، محور اصلی انتقادات خود را، مواجهه نظری با مارکسیست‌ها قرار دادند. می‌توان گفت که ایشان تا پیش از فروپاشی شوروی سابق، محور درگیری‌شان با این اندیشه بود. البته درعین‌حال با التقاط هم، که ناشی از دادوستد روشنفکری اسلامی با مبانی مارکسیستی بود، در مبارزه بودند. این یک درگیری عالمانه و مجاهدانه است، آن هم مجاهدت در حدی که گاهی باید از جان هم گذشت و کسانی که در کنار ایشان بودند، می‌دانند که ایشان در این زمینه‌ها، تا چه مرزی حاضر به فداکاری بودند. از میزان هجمه‌هایی که به ایشان می‌شد، می‌شود درک کرد که در این جنگ نرم، ایشان از معدود پرچمدارانی بودند که ظرفیت‌های لازم برای ورود به این میدان را داشتند و به‌تدریج، ظرفیت‌های بیشتری را هم کسب کردند. مهم‌ترین وجه شخصیت علمی ایشان، این بود که فقط با اندیشه‌های التقاطی درگیر نبودند، بلکه به دنبال نوآوری و بازآفرینی مفاهیم مکتب اهل‌بیت(ع) هم بودند و در کنار صیانت و حراست از جامعه مؤمنین در برابر این جریانات، سازندگی را هم انجام می‌دادند و با تولیدات فراوانی که داشتند، بر حافظه تاریخی جامعه شیعه، در حوزه حکمت و معارف هم می‌افزودند. به اعتقاد بنده، ایشان در دوران پیش از پیروزی از انقلاب اسلامی، در پیشبرد این حرکت عظیم، مشارکت فعال داشتند و این نسبتی که به ایشان داده می‌شود، که قبل از انقلاب فعالیت سیاسی نداشتند، کاملا غلط است! اسناد فراوانی وجود دارند که نشان می‌دهند ایشان جزء فعالان سیاسی بودند، ولی با هوشمندی بالا، ضرورت ایجاد انقلاب در فرهنگ را درک کرده و در این زمینه، فعالیت چشمگیرتری می‌کردند. ایشان خیلی خوب می‌دانستند که انقلاب در وهله نخست، یک جنگ تمام‌عیار فرهنگی است، که البته لایه سیاسی هم دارد و البته باید به مرور، لایه اقتصادی هم پیدا کند، تا بتواند به سیر خود ادامه بدهد. همیشه هم روی این نکته تأکید داشتند، که ماهیت و جوهره اصلی این انقلاب، فرهنگی است و لذا تغییر علوم انسانی را، ضروری می‌دانستند و شاید بتوان گفت که در این زمینه، یک‌تنه به میدان آمدند و به خاطر شدت تلاش‌هایی که داشتند، کسالت هم پیدا کردند! ایشان قویا معتقد بودند که بدون ایجاد تحول در علوم انسانی، حل معضلات انقلاب و نظام اسلامی ممکن نیست؛ زیرا نسخه‌های ارائه‌شده در علوم انسانی، سکولار هستند و هر چه بیشتر در جامعه عمل شوند، جامعه به جای دینی‌تر شدن، عرفی‌تر می‌شود! این موضوع برای ایشان، کاملا محسوس بود؛ به همین دلیل برای تئوریزه کردن فرهنگ انقلاب اسلامی و برنامه‌ریزی در مقیاس ملی و فراملی، نرم‌افزارهای لازم را فراهم کردند و در راستای تحول علوم انسانی، که انصافا کار بسیار دشوار و سنگینی است، همت گماردند و برای این کار نهادی را به‌وجود آوردند که در آن بتوان در ابعاد گسترده‌ای، نیروی انسانی تربیت کرد.
 
پس از فروپاشی شوروی سابق،‌ تهاجم فرهنگی مارکسیسم کم‌رنگ‌تر و تهاجم فرهنگی لیبرالیسم، گسترده‌تر شد. در این مقطع، دل‌مشغولی اصلی آیت‌الله مصباح، چه بود؟
در این دوره خط تهاجم غرب، تقریبا به مکتب لیبرالیسم منحصر شد و مخصوصا بعد از دوره سازندگی، لیبرالیسم اقتصادی گسترش پیدا کرد و جریانات وابسته ــ منظورم به لحاظ فرهنگی است و نه سیاسی ــ همه تلاش خود را کردند که لیبرالیسم اقتصادی را به لیبرالیسم فرهنگی و سپس لیبرالیسم سیاسی، گره بزنند! در دوره اصلاحات هم، با این تصور که جامعه ما طعم لیبرالیسم اقتصادی را چشیده و حالا به دنبال لیبرالیسم سیاسی و فرهنگی است، تلاش‌های گسترده‌ای برای تغییرات کلان فرهنگی انجام شد، که البته گذر زمان روشن کرد که متولیان آن اشتباه می‌کرده‌اند! در این دوره تلاش شد تلقی‌های دینی مردم را، به گونه‌ای که با لیبرالیسم هماهنگ باشد، تغییر بدهند و حتی سعی می‌کردند در مقیاس منطق هم، آن را تئوریزه و فهم دینی جامعه را، از نخبگان گرفته تا عموم مردم، متحول کنند و به نفع توسعه علم و تکنولوژی تغییر بدهند. روح نظریه قبض و بسط، که چند سال پیش از آن دوره مطرح شد، همین ایجاد تحول در اندیشه‌ها و تفکرات مذهبی است.
مرحوم آیت‌الله مصباح در این دوره، مبارزه با چنین جریانی را پرچم‌‎داری کردند و در این زمینه، تلاش‌های گسترده‌ای انجام دادند و همچنین حرکت‌های جمعی مؤثری را، سازمان‌دهی کردند. به نظر بنده یکی از موفق‌ترین دوران‌های مقابله ایشان با فرهنگ غرب، همین دوره است و یکی از سدهای پولادینی که در برابر عرفی‌سازی فرهنگ و تحول فرهنگی در ایران شکل گرفت، از ناحیه ایشان بود و جلوی نفوذ این تفکر را گرفتند و نهایتا طرح جریان اصلاحات، شکست خورد! متولیان این جریان موقعی که در انتخابات سال 1384 شکست خوردند، گفتند: «ما تصور می‌کردیم مردم‌ آزادی می‌خواهند، درحالی‌که نان می‌خواستند!». آنها متوجه نبودند که این مردم، متدین هستند و مخالفت با دین را برنمی‌تابند. مردم هم آزادی می‌خواهند، هم نان، ولی ذیل فرهنگ اسلام. اینها می‌خواستند جامعه را به شکل غیردینی و حتی گاهی ضددینی اداره کنند، که مرحوم علامه مصباح با آن مقابله مؤثر کردند.
من وقتی به کلیت زندگی این بزرگوار نگاه می‌کنم، یک عمر مجاهدت تمام‌عیار برای پیشرفت فرهنگ اهل‌بیت(ع) را، در دل توفان‌های عظیم و تهاجمات گسترده می‌بینم، آن هم در دورانی که تمدن مادی، مدعی توسعه پایدار در مقیاس جهانی است و برای این کار، سازمان‌های بین‌المللی درست کرده و از طریق پروتکل‌های رسمی، برنامه‌های خود را اجرا می‌کند. این تمدن مادی، امپراتوری رسانه‌ای، سازمان‌های بین‌المللی، آکادمی‌ها، دانشگاه‌ها و همه ابزارها و سازوکارهای ضروری برای این کار را در اختیار دارد و لذا مبارزه با آن، از هر عصر و دوره دیگری دشوارتر است. ایشان هم ضرورت مبارزه با این توفان گسترده را درک و هم علم و مهارت مقابله با آن را کسب کرده بودند و تا اندازه‌ای که مقدور و میسور بود، در این مسیر توفیقاتی به‌دست آوردند، که مهم‌ترین آنها، پرورش نیروی انسانی فاضل، متعهد و فرهیخته است.
 
در ربع قرن اخیر، گاه برخی عناصر و جریانات، آیت‌الله مصباح را به تندروی متهم می‌کردند! ارزیابی شما دراین‌باره چیست؟
کسانی که این حرف‌ها را می‌زدند، هم خودشان تندرو بودند و هم در هیچ زمینه‌ای، اهل مبارزه نبودند و اندیشه مستقری هم نداشتند! اکنون برخی از اینها، اصل انقلاب اسلامی را زیر سؤال می‌برند و علاوه بر این، ضرب شست ایشان را چشیده‌اند!
 
سیدمحمدمهدی میرباقری
 
و سخن آخر؟
ادامه‌دهندگان راه آن بزرگوار، اکنون باید متوجه باشند که مسئله ما با دنیای غرب، صرفا نظری نیست، که بخواهیم تنها در عرصه اندیشگی پاسخ آنها را بدهیم، بلکه باید در عرصه عمل هم پاسخ بدهیم؛ بدین معنا که باید تئوری اداره جامعه را، براساس مبانی اسلامی در برابر نسخه اداره جامعه غربی براساس لیبرالیسم، عرضه کنیم. باید مدل اقتصادی اسلام را، در مقابل سوسیالیسم و لیبرالیسم اقتصادی ارائه کنیم. در فرهنگ و سیاست هم، باید برنامه‌هایی را براساس مبانی اسلامی طراحی و اجرا کنیم. این شیوه صحیح دفاع از اسلام و مکتب اهل‌بیت(ع) و نیازمند تحولات بنیادین در برنامه‌ریزی‌ها، براساس الگوهای اسلامی است. دشمن با تمام امکانات خود، به دنبال استحاله انقلاب اسلامی است و دانش و فناوری‌های لازم را هم، در اختیار دارد؛ لذا ما همچنان به پرچم‌داری علمای آگاه، هوشمند و مدیری چون علامه مصباح نیاز داریم و باید در شناساندن این الگوهای برجسته به جامعه تلاش کنیم.
 
https://iichs.ir/vdcfmtd0.w6dytagiiw.html
iichs.ir/vdcfmtd0.w6dytagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما