«زنده‌یاد آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی و تحول در علوم انسانی» در گفت‌وشنود با آیت‌الله محمود رجبی

او برای تولید علوم انسانی اسلامی، به برنامه‌ریزی و ساختارسازی پرداخت

آیت‌الله محمود رجبی از شاگردان دیرین زنده‌یاد آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی و رئیس کنونی مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی امام خمینی است. وی در گفت‌وشنود پی‌آمده، از تاریخچه و کارنامه تلاش آن بزرگ، برای تحول در علوم انسانی سخن گفته است
او برای تولید علوم انسانی اسلامی، به برنامه‌ریزی و ساختارسازی پرداخت
یکی از فرازهای مهم حیات علمی زنده‌یاد آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، توجه و تأکید ویژه ایشان، به تحول در علوم انسانی است. از دیدگاه شما، علل این امر چه بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. هرچند در دهه 1340 و آغاز نهضت حضرت امام خمینی (رضوان‌الله تعالی علیه)، کسی تصورش را هم نمی‌کرد که انقلاب اسلامی، به این زودی‌ها به پیروزی برسد، اما شخصیت‌هایی چون شهید آیت‌الله مطهری، شهید آیت‌الله دکتر بهشتی، مرحوم آیت‌الله علامه مصباح یزدی و چند تن از بزرگان، به این نتیجه رسیدند که نظام و محتوای آموزشی حوزه، برای پاسخ دادن به نیازهای جامعه، توان لازم را ندارد و باید در آن، تحول علمیِ اساسی روی بدهد؛ لذا تلاش کردند تا برای برنامه‌های رایج حوزه، یک برنامه مکمل تعریف کنند، که اگر چنین نمی‌کردند، احتمالا حوزه در تحولات جاری فرهنگی و اجتماعی، به حاشیه رانده می‌شد! علامه مصباح معتقد بودند: «حوزه باید از لحاظ علمی، پشتوانه‌ای کارآمدتر و قوی‌تری داشته باشد، تا بتواند در حین پاسخگویی به نیازهای داخل، در عرصه بین‌المللی هم تأثیرگذار باشد...». به همین دلیل هم ایشان در دوره قبل از انقلاب، «مؤسسه در راه حق» را تأسیس کردند تا از این طریق روحانیونی تربیت شوند که از عهده این کار بزرگ برآیند. در مرحله بعد ایشان به این نتیجه رسیدند که تنها تربیت نیروی کارآمد کافی نیست، بلکه محتوای دروس اسلامی هم، باید روزآمد و غنی شود. بزرگانی چون ایشان، به این باور رسیده بودند که اگر قرار است حکومت اسلامی تشکیل شود، ساختار سیاسی آن، باید مطابق اسلام ناب باشد و بر اساس مبانی دینی، طراحی شود.
 
آیت‌الله محمود رجبی
 
اقدامات عملی آیت‌الله مصباح، در این زمینه چه بود؟
غیر از تأسیس «مؤسسه در راه حق»، که به آن اشاره کردم، همراه با شهید آیت‌الله بهشتی و دیگران، سلسله پژوهش‌هایی را برای تبیین ساختار حکومت اسلامی و نظام اسلامی آینده انجام دادند، ولی برای اینکه رژیم حساس نشود و آن را تعطیل نکند، نام مبحث «ولایت» را روی آن گذاشتند! استاد در این زمینه، فیش‌های فراوانی را تهیه کردند، که متأسفانه به دست ساواک افتاد! ایشان با انتشار نشریاتی چون «بعثت» و «انتقام» نیز، در عین طرح انتقادات تند به نظام طاغوت، ساختار نظام سیاسی اسلام و ضرورت فرهنگ‌سازی در راستای آماده کردن جامعه، برای قبول حکومت اسلامی را هم، مطرح می‌کردند.
 
از منظر آیت‌الله مصباح، رابطه اسلام با علوم انسانی، چگونه تعریف می‌شد؟
دیدگاه علامه مصباح، مبتنی بر منطق نقلی و عقلیِ محکمی بود. ایشان انحصارگرایی در روش شناختی غربی، در تولید علوم انسانی را، طرد می‌کردند و آن را چه از لحاظ مبانی و چه از نظر ابزار، مشکل‌دار می‌دانستند و می‌فرمودند: «برای تولید علوم اسلامی انسانی، باید روشی که مورد تأیید دین است، در نظر گرفته شود...». از سویی هم دقت ویژه‌ای داشتند، که هر سخنی را نمی‌شود به دین نسبت داد، بلکه باید مبتنی بر قواعد پذیرفته‌شده، در اجتهاد جواهری باشد و لذا در تبیین علوم انسانی، ترکیبی از عقل و نقل را به‌کار می‌گرفتند. البته ایشان روش تجربی را به‌طور کلی طرد نمی‌کردند و به مسلمات تجربه علمی هم، توجه داشتند. ایشان تشخیص داده بودند که برای تولید علوم انسانی اسلامی، به برنامه‌ریزی و ساختارسازی نیاز هست و برای نیل به این هدف، باید افرادی را تربیت کنیم که بتوانند در این ساختار و نهادها، اهداف را محقق کنند؛ به همین دلیل هم در سال 1354، مؤسسه در راه حق را تأسیس کردند، که در آن علاوه بر تدریس، بر برنامه‌های آموزشی هم، اشراف علمی و مدیریتی داشتند. ایشان برای پذیرش دانش‌پژوهان، با همکاری مرحوم دکتر احمد احمدی و چند تن از اساتید برجسته حوزه و دانشگاه، افراد را استعدادسنجی کردند و به یک جمع بیست‌نفره رسیدند و با آنها مصاحبه کردند و نهایتا، شانزده نفر باقی ماندند! تمام این پذیرفته‌شدگان، در حال حاضر از مسئولان بالای نهادهای حوزوی یا نظام اسلامی هستند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حضرت امام فرمودند: «فعالیت‌های این مؤسسه را گسترش بدهید و من تا زنده‌ام، هزینه آن را به عهده می‌گیرم!...». حضرت استاد در سال‌های بعد، «بنیاد فرهنگی باقرالعلوم(ع)» را نیز تأسیس و علاوه بر آموزش دانش‌پژوهان، بخش پژوهشی را نیز اضافه و سه کارگروه پژوهشی را، در محورهای «ولایت و حکومت»، «اقتصاد» و «فلسفه» راه‌اندازی کردند. پیرو رخداد انقلاب فرهنگی و بنا بر دستور حضرت امام، ایشان «دفتر همکاری حوزه و دانشگاه» را تأسیس و اساسنامه آن را، تدوین و افرادی را که در «مؤسسه راه حق» و «بنیاد باقرالعلوم(ع)» تربیت کرده بودند، به همکاری دعوت کردند. در این دوره، اتفاقی شبیه به معجزه رقم زده شد و برای نخستین بار، اساتید دانشگاه و حوزه در کنار هم نشستند! متأسفانه وقتی اداره کشور به دست جریانی غرب‌زده افتاد، به دلیل کارشکنی‌های آنها، این برنامه تعطیل شد! نتیجه این همکاری، تدوین اولین کتاب‌های علوم انسانی، در حد مقدورات آن زمان، برای تدریس در دانشگاه‌ها بود.
یکی دیگر از اقدامات مهم استاد، تأسیس «مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی امام خمینی» بود، که در آن شاگردان ممتازی تربیت شدند. مقام معظم رهبری درباره این مؤسسه فرموده‌اند: «امیدوارم روزی مؤسسه‌ای در همین تراز، برای علم فقه تشکیل شود. این مؤسسه الگوی خوبی برای حوزه‌های علمیه ماست...». این مؤسسه در حال حاضر، در پانزده شاخه علمی، در رشته‌های علوم انسانی و اسلامی، تا مقطع دکترا و در کنار آنها در دروس حوزوی تا مرحله اجتهاد متجزی، فعالیت می‌کند و در رشته‌های مختلف، کار پژوهشی هم انجام می‌دهد.  
 
از دیگر فرازهای برجسته حیات علمی آیت‌الله مصباح، مبارزه بی‌امان ایشان با جریانات انحرافی و التقاطی بود. ارزیابی شما، دراین‌باره چیست؟
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، افرادی در صف مبارزین بودند، که به دلیل ویژگی‌هایی توانسته بودند مردم و به‌خصوص جوان‌ها را به خود جذب کنند! حتی در حوزه‌های علمیه هم، طلبه‌های انقلابی جذب آنها می‌شدند! این افراد تحت تأثیر اندیشه‌های مارکسیستی بودند و افکارشان با مبانی اسلامی، مغایرت داشت. آنها بدون توجه به جایگاه و تأثیر تاریخی روحانیت اصیل، آنها را تخریب می‌کردند و تصویر نادرستی از این قشر را به مردم ارائه می‌دادند. علامه مصباح در برابر این جریانات، محکم ایستادند و به‌رغم اهانت‌ها و جسارت‌های چندش‌آور آنها، به نقد افکار و آثارشان پرداختند و میدان را خالی نکردند.
 
آیت‌الله محمود رجبی
 
به عنوان شخصیتی که سال‌ها در کنار آیت‌الله مصباح و شاهد شیوه مدیریتی ایشان بوده‌اید، دراین‌باره چه تحلیلی دارید؟
یک مدیر توانا، دقیقا می‌داند که می‌خواهد مجموعه خود را، به کدام سمت هدایت کند و برای این کار، برنامه‌ریزی عملیاتی دارد. علامه مصباح در هر زمینه‌ای که وارد می‌شدند، دقیقا می‌دانستند به کدام سمت حرکت می‌کنند و اهداف بلندمدت، آینده‌نگرانه و در عین حال واقع‌بینانه‌ای داشتند. ایشان به صورت کاملا شفاف، حد و مرز کار را مشخص می‌کردند و ما دقیقا می‌دانستیم باید به چه سمت‌وسویی حرکت کنیم. ایشان علاوه بر برنامه راهبردی، برنامه اجرایی هم داشتند؛ یعنی دقیقا معلوم می‌کردند که برای رسیدن به هدف، باید چه کارهایی را انجام بدهیم و برایشان، ساختارسازی و سازمان‌دهی می‌کردند. موضوع دیگری که در مدیریت ایشان بارز بود، نظارت دقیق از چند کانال بود! ایشان با نظارت‌های رسمی و غیر رسمی، اجرای دقیق برنامه‌های مدون را کنترل می‌کردند. نکته دیگر، بازخورد گرفتن بود، که به صورت آزمایشی و در بازه‌های زمانی دوساله، یک‌ساله و حتی شش‌ماهه، اجرا می‌کردند و پس از گرفتن بازخورد و انجام اصلاحات، یک دوره میان‌مدت را برای آن برنامه یا ساختار، ایجاد می‌کردند.
ایشان در عین حال که روی توان علمی و مهارتی نیروی انسانی تکیه می‌کردند، با مجموعه خود رابطه عاطفی قوی‌ای داشتند. همه مجموعه می‌دانستند که ایشان به لحاظ علمی، بسیار توانمند و صاحب نظریات صائب هستند. بااین‌همه، همیشه نظر دیگران را می‌پرسیدند و نهایتا جمع‌بندی می‌کردند و همه معترف بودند که ایشان، به نکاتی توجه می‌کردند که دیگران توجه نداشتند و لذا نظر نهایی‌ که توسط ایشان بیان می‌شد، اکثرا مورد قبول همه بود. همین رابطه عاطفی و مشورت‌پذیری ایشان، بسیاری از مشکلات را برای افراد قابل تحمل می‌کرد. قاطعیت و توکل ایشان، انصافا کم‌نظیر بود. تکیه بر کار مخلصانه و حساسیت روی بیت‌المال هم، در مدیریت ایشان نکته برجسته‌ای بود.   
 
https://iichs.ir/vdcgtn9x.ak9qn4prra.html
iichs.ir/vdcgtn9x.ak9qn4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما