[1].
اطلاعات، 29 تیر 1345، صص 1، 7 و 11. ازدواج امیرعباس هویدا نیز مانند دیگر فصلهای زندگی او، از پیچیدگیهای خاصی برخوردار است؛ پیچیدگیهایی که هم شامل انتخاب همسر و موقعیت زمانی آن است و هم نحوه زندگی و همسرداری.
از اولین روزهایی که امیرعباس هویدا در مدرسه فرانسویهای بیروت به بلوغ رسید و نخستین ارتباطات خود را با رنه دومان آغاز کرد، تا روزی که لیلا امامی خویی را به همسری برگزید، زنهای زیادی در زندگی او رفتوآمد داشتند.
رنه دومان ــ که نویسنده کتاب «معمای هویدا» در سال 1377ش، در بروکسل با او گفتوگو کرده است ــ اولین عشق دوران جوانی هویداست که تا پایان عمر هم در مکاتباتی که با او داشته، این ارتباط و علاقه را حفظ کرده است.
با توجه به حضور رنه دومان در بروکسل، میتوان گفت: بهرغم دلایل مختلفی که برای تحصیل هویدا در بروکسل نقل شده شاید اصلیترین علت آن، حضور این معشوقه جوان در بروکسل بوده است.
پس از او و بعد از بازگشت به ایران و استخدام در وزارت امور خارجه و سپس رفتن به خدمت سربازی در دایره مستشاری، رد پای زنی به نام پروین در زندگی اوست که صادق چوبک او را «زنی سخت مستقل و زیبا و در لباس خوشسلیقه و در کردار جهاندیده» معرفی کرده است. حضور این زن در زندگی هویدا، گویا با اعزام او به اولین مأموریت اداری به فرانسه، پایان میپذیرد و پس از آن، ارتباطات گسترده او با زنهای آلمانی در موقع حضور در اشتوتگارت، محور زندگی بیبندوبار او و
حسنعلی منصور در آن مقطع است.
پس از بازگشت هویدا به ایران و حضور وی در هیئتمدیره شرکت نفت نیز، باز زنانی در زندگی او حضور داشتند، اما اولین و آخرین همسر رسمی او، لیلا امامی خویی است که به طور رسمی، پنج سال و به طور غیررسمی نزدیک به دو دهه ــ از سالهای 1338 تا 1357 ــ با او بود.
لیلا امامی، نوه دختری میرزا حسنخان وثوقالدوله، عاقد
قرارداد ننگین 1919 بود. جالب این است که بدانیم داماد وثوقالدوله ــ نظامالدین امامی خویی، پدر همسر هویدا ــ کمیسر نفت در انگلیس بود و یک دهه ــ از حدود سالهای 1323 تا 1333 ــ در انگلستان حضور داشت.
البته پس از آنکه رضاخان بر تخت سلطنت جای گرفت، رشوههای دریافتی وثوقالدوله را پس گرفت و وثوقالدوله هم در شهریور 1320 که رضاخان رفت و برادر کوچکترش ــ
احمد قوام ــ نخستوزیر شد، تلافی کرد. او از این فرصت در هم و بر هم استفاده کرد و زمینهای شرق تهران را که به میلیونها متر میرسید، به نام خود ثبت کرد تا سالهای سال دودمان او، از این ثروت استفاده کنند.
وثوقالدوله، دارای هفت دختر و یک پسر بود و وقتی در سال 1329 مرد، اموال بسیار او، به فرزندانش رسید. یکی از اینها، ملکه وثوق، همسر نظامالدین امامی خویی ــ مادرزن امیرعباس هویدا و حسنعلی منصور ــ بود و یکی هم، همسر
علی امینی ــ نخستوزیر جنجالی دهه 1340 ــ که با فشار آمریکاییها به صدارت رسید.
و اما نظامالدین امامی ــ پدر لیلی امامی ــ فرزند حاج میرزا یحیی امامجمعه خویی بود که چند دوره نمایندگی مجلس را داشت و با
شهید آیتالله سیدحسن مدرس، در برخی از موضعگیریها از جمله، مخالفت با قرارداد 1919 وثوقالدوله، همراهی کرد. او پنج سال زودتر از وثوقالدوله از دنیا رفت؛ یعنی در سال 1324ش.
لیلا امامی اولین فرزند ملکه وثوق و نظامالدین امامی در سال 1311ش، در شهر آبادان به دنیا آمد. او از دوازده سالگی به انگلستان رفت و در آنجا تحصیل کرد.
قیافه ظاهری او از هیچ موهبتی برخوردار نبود و از طرف دیگر به لحاظ ژنتیک نیز، خصلتهای مستبدانه و بیرحمی پدربزرگش ــ وثوقالدوله ــ را به ارث برده بود و این هر دو، از او زنی با خصوصیاتی تحملناپذیر ساخته بود.
امیرعباس هویدا ــ در رفتار و منش ــ فردی زیباطلب بود و قبل از انتخاب، با هر زنی که ارتباط داشت از زیبابی چشمگیری برخوردار بود و انتخاب لیلا امامی با این خصلتها نمیتوانست تأمینکننده این روحیه او باشد.
دکتر عباس میلانی، که با ترس و لرز موفق شده بود با لیلا امامی ــ در خانه یکی از خالههای او در پاریس، که به نظر میرسد همسر دکتر علی امینی بوده باشد ــ دیدار کند، در معرفی او، به نکاتی به شرح زیر اشاره کرده است:
ـ زنی سرکش و مستقل!
ـ زنی بداخلاق
ـ زود از کوره درمیرفت و به آسانی هم آرام نمیگرفت
ـ اشرافزادهای سرد و بیروح و متکبر بود
ـ اغلب به هویدا فحش میداد
ـ بهکرات او را «نچس وزیر» خوانده بود
ـ از مراسم رسمی بیزار بود و بهندرت در آنها شرکت میکرد
ـ اغلب مشروب زیاد میخورد و مست میکرد و اسباب خجالت شوهرش میشد.
پس از مرگ حسنخان وثوقالدوله در سال 1329ش، ماترک او ــ که از راههای مختلف در دوران حضورش در دیوانسالاری دوران قاجاریه و پهلوی به چنگ آورده بود ــ بین فرزندانش تقسیم شد و به هر یک از آنان، سهم چشمگیری رسید. لیلا امامی، که از این ثروت بادآورده بهره میبرد، در سال 1334 به بهانه ادامه تحصیل به آمریکا رفت و از دانشگاه کالیفرنیا در شهرهای برکلی و لوسآنجلس، در رشته هنر لیسانس گرفت. وی در سال 1338 به ایران بازگشت و در خدمت اصل 4 ترومن قرار گرفت.
در همین موقع بود که مراسم ازدواج حسنعلی منصور و فریده امامی برگزار شد و در همین شب هم امیرعباس هویدا، به یکباره عاشق لیلا امامی شد.
این عشق و عاشقی ادامه داشت تا اینکه برنامهریزیها و طرحهای آمریکایی به ثمر نشست و بالاخره حسنعلی منصور نخستوزیر و امیرعباس هویدا هم وزیر دارایی کابینه او شد.
در پایان پنجمین ماه نخستوزیری منصور ــ مردادماه 1343 ــ او و همسرش، به همراه لیلا امامی و هویدا، برای استراحت راهی شمال کشور شدند و در کاخ تابستانی فاطمه پهلوی ــ چهارمین دختر رضاخان از آخرین همسرش عصمتالملوک ــ به تفریح پرداختند و در پایان هفته با ماشین اپل لیلا امامی، که خودش رانندگی آن را به عهده داشت، و امیرعباس نیز در صندلی جلو، کنار او نشسته بود و حسنعلی منصور و همسرش در صندلی عقب بودند، راهی تهران شدند. ساعت 10 صبح بود که
جمال امامی ــ عموی فریده و لیلا امامی ــ در منزلش جلسه داشت و اتفاقا صحبت از هویدا هم شد که جمال امامی گفت: «مشارالیه مرد خوبی است ولیکن برای وزارت دارایی تجربه کافی ندارد».
در این موقع، خبر تصادف حسنعلی منصور و همراهانش به او داده شد و او ضمن آنکه جلسه را ختم کرد، برای عیادت راهی بیمارستان پارس شد. اولین گزارش که درباره این حادثه تهیه شد، حکایت از حالت غیرعادی راننده اپل داشت:
«در بعضی از محافل مطلع شایع است که در موقع تصادف اتومبیل آقای نخستوزیر، خواهر خانم آقای منصور (دختر نظامالدین امامی) که رفیقه آقای هویدا، وزیر دارایی نیز میباشد، با حالت غیرعادی (مست) پشت فرمان اتومبیل قرار داشته و منجر به تصادف ماشین و مصدوم شدن سرنشینان اتومبیل گردیده».
با ترور حسنعلی منصور و نخستوزیری هویدا، حالات روحی فریده امامی به هم ریخت تا جایی که به همه کس و همه چیز، بد میگفت. حتی محمدرضا پهلوی را عامل کشته شدن شوهرش معرفی میکرد و به طور طبیعی نسبت به هویدایی که به جای همسرش، نخستوزیر شده بود هم، حساسیت داشت.
لیلا امامی که در این موقع، همواره همراه خواهرش فریده، بود، پس از چندی همراه او به اروپا رفت و امیرعباس هویدا هم بهرغم اینکه با او مکاتبه داشت، سرگرم فعالیتهای نخستوزیری شد.
با گذشت دو سال از ماجرای قتل منصور و نخستوزیری هویدا، اواسط تیرماه 1345، لیلا امامی به ایران بازگشت و دو سه روز بعد از ورود، به دیدار نخستوزیر رفت و بدون مقدمه گفت: «بیا عروسی کنیم»
ادامه این ماجرا، در نوشته دکتر عباس میلانی، به این شرح است:
«هویدا حیرتزده شد، اما بلافاصله پذیرفت. لیلا اصرار داشت که هر چه زودتر ازدواج کنند. در عین حال تأکید داشت که "مراسم مجللی در کار نباشد". قرار شد هفته بعد در ویلای هویدا در شمال ازدواج کنند. لیلا میگفت: "زمین این ویلا را من به او فروخته بودم ..." درست یک هفته بعد از دیدار لیلا با هویدا، آن دو در مراسم سادهای در 28 تیرماه 1345 ازدواج کردند. شاه و ملکه، پدر و مادر لیلا، مادر هویدا، دوست هویدا ــ دکتر منوچهر شاهقلی و همسرش ــ تنها میهمانان حاضر در مراسم بودند ... روز بعد روزنامهها و مجلات تهران مقالاتی همراه با عکس و تفصیلاتی در باب عروسی منتشر کردند. جملگی سادگی و بیتکلفی مراسم را میستودند، اما منتقدان هویدا ازدواجش را به انگیزههای پلید و مصلحتگرایانه تأویل میکردند ... اما این زمزمههای گاه زهرآلود ظاهرا جوهر واقعی ازدواج را درک نمیکرد. انگیزه هویدا برای ازدواج بیش از هر چیز عشق و برای لیلا شکرگزاری بود».
روایتی از شب ازدواج این دو ــ که حاکی از مصلحتاندیشی ظاهری این ازدواج است ــ به شرح زیر است: «حال و هوای لیلا را میتوان در یکی از تصاویر آن شب سراغ کرد. کنار هویدا نشسته بود و او دستش را به دور بازوان لیلا گذاشته بود، اما لیلا انگار به حرکتی ظریف میخواست خود را از آغوش هویدا بیرون بکشد. لباس بیآستین زیبایی به تن و کفشهای پاشنهبلند به پا داشت. سیگاری در یک دست و جام شرابی در دست دیگرش بود».
ملکه وثوق به عنوان هدیه ازدواج از محل ارثی که از پدرش ــ وثوقالدوله ــ به او رسیده بود، خانهای را به عروس و داماد بخشید. سه ماه بعد از این ازدواج، راننده نظامالدین امامی، که ملکه وثوق و لیلا امامی را به آرایشگاه میبرد، اظهارات لیلا را به شرح زیر، نقل کرد که به ساواک رسید:
«من نمیدانم چه بگویم. نظام امامی میگوید: با وجود اینکه آقای هویدا داماد من است، ولی من در تمام عمر، نخستوزیری از این بیمصرفتر ندیدهام و نمیدانم چرا شاهنشاه به دیدن چنین شخصی میآیند. خانم نخستوزیر گفت: این هم یک جورش است که شاهنشاه به اشخاص بیعرضه احترام میگذارند».
از این اظهارات هم میتوان به میزان علاقه لیلا امامی به شوهرش واقف شد. البته باید پذیرفت که امیرعباس هویدا زیرکتر از آن بود که کسی مانند لیلا امامی بتواند از امیال درونی او مطلع شود؛ کما اینکه خود او در گفتوگوی سال 1999 با میلانی اِقرار کرده است:
«هرگز نمیشد فهمید در درون او چه میگذرد؛ آدمی تودار بود».
در این موقع، ازدواج نخستوزیر 47 ساله با لیلا امامی 34 ساله، سوژه بسیار از نشریات بود که در این میان، نشریه «توفیق» ــ که در آن زمان یکهتاز صحنه طنز ایران بهشمار میآمد ــ بیشتر از همه به آن میپرداخت.
بهرام شاهرخ ــ رئیس خبرگزاری آلمان در ایران ــ معتقد بود: «مدتی است روزنامه توفیق که ارگان سازمان امنیت است و در یکی از ساختمانهای سازمان امنیت اتاق دارد، سخت با مسخره و استهزا به هویدا و زنش حمله میکند و این دستور سازمان امنیت است که هویدا را تضعیف کند».
شاید برای همین بود که در موقعی که تصمیم گرفته شد برخی از نشریات به دلیل نداشتن تیراژ مناسب، تعطیل شوند، نشریه توفیق هم در بین آنها جا زده و تعطیل شد. در این تعطیلی، برادران توفیق، «بیش از هر کس هویدا را مسئول بسته شدن توفیق میدانستند. به همین خاطر هم در وزارت دادگستری دوران شاه، علیه او اقامه دعوا کردند».
این در حالی بود که امیرعباس هویدا در مقام نخستوزیری به رتق و فتق امور اقوام همسرش نیز مشغول بود. سناتور
علی دشتی، دراینباره میگوید: «ماندن آقای هویدا در پست نخستوزیری برای برادران مرحوم جمال امامی [عموی لیلا] نافع بود؛ زیرا آقای هویدا اقدامی نموده که دولت 180 هزار تومان قرضهای جمال امامی را پرداخت نماید و دو عمل دیگر هم با نظر شاهنشاه آریامهر انجام داده است که بعدا به شما خواهم گفت».
اینک لیلا امامی، همسر نخستوزیر، در سفرهای رسمی همراه او بود. سفر دهروزه هویدا به مسکو در تیرماه سال 1346، یکی از این سفرها بود و درحالیکه در همین سال، سفارت آمریکا در تهران، مقدمات سفر او و همسرش را به آمریکا مهیا میکرد، در تهران شایعه سوءقصد علیه او، نقل بعضی محافل سیاسی و مطبوعاتی بود.
ساواک این شایعه را تکذیب کرد و احتمال داد: «بروز این شایعه، به علت اختلاف و نزاعی بوده که چندی قبل، بین باغبان و راننده آقای نخستوزیر در منزل ایشان، واقع گردیده است».
عباس میلانی به نقل از همسر نخستوزیر، دراینباره نوشته است: «یکی از اولین ریشههای تنش لیلا با هویدا، وجود و رفتار مأموران نخستوزیر بود. در نخستین سال صدارت هویدا یکی از این مأموران بهسهو، باغبانی را که سالها در منزل خانواده لیلا کار میکرد، به ضرب گلوله به هلاکت رساند. از همان زمان لیلا به وجود محافظان در درون خانه اعتراض داشت».
در آذرماه 1346، سفارت آمریکا در ایران، تلگرافی به وزارت امور خارجه آن کشور فرستاد و توصیه کرد که «امیرعباس هویدا را برای یک سفر رسمی به آمریکا دعوت کنید». در نامه سفارت آمده بود: «سرشت روابط ایران و آمریکا در حال دگرگونیهای مهمی است ... هویدا سخت راغب دیدار از آمریکاست ... او قاعدتا در سالهای آینده کماکان چهره مهمی در عرصه سیاست ایران خواهد بود و به همین خاطر، چنین سفری روابط ما را با شخص او حسنه و مستحکم خواهد کرد».
در تمهیدات و تحلیلهایی که درباره علت این سفر اندیشیده شد، زندگینامه کوتاه و دقیقی هم درباره یکیک همراهان هویدا در اختیار جانسون ــ رئیسجمهوری وقت آمریکا ــ گذاشته شد. در این گزارشها درباره لیلا امامی آمده است:
«او از نسل جدید زنان یکسره آزاد و غربگرای ایرانی است. تیزهوش است و فعال و اهل بحث و جدال. ارادهای سخت استوار دارد. پایبند سنّت نیست. از آنچه در جهان میگذرد، مطلع است. بهسرعت نظرات قاطع پیدا میکند و گاه حتی به نظر اهل جدل میآید. خانم هویدا گاه در عین حال سخت عصبی و کمحوصله جلوه میکند. آداب و مناسک رسمی را بر نمیتابد و از میهمانیها و مراسم رسمی که اغلب هم در آن اتفاقی نمیافتد بیزار است. خانم هویدا سیگار وینستون میکشد و مشروب مورد علاقهاش ویسکی است».
این سفر در انتهای دوره ریاستجمهوری لیندون جانسون انجام شد.
نمونههای دیگری که لیلا امامی همراه نخستوزیر در مراسم رسمی شرکت کرد، به شرح زیر است:
ـ شرکت در مراسم ایستگاه آزمایشی برنج در قریه ولیسر از توابع شهرستان رودسر و عبور از مقابل صف استقبالکنندگان؛
ـ بازدید از اردوی جوانان کرج و عزیمت به قزوین و میهمانی خصوصی در روستای شخصی مهندس شیبانی، استاد دانشکده کشاورزی کرج؛
ـ شرکت در جشن آغاز سال تحصیلی دانشگاه در اصفهان همراه فاطمه پهلوی و شاهقلی؛
ـ شرکت در مراسم حزب مردم به مناسبت 6 بهمن در سینما ونک. در این مراسم، هویدا با فاطمه پهلوی و لیلا امامی با دکتر شاهقلی میرقصیدند؛
ـ سفر به بیرجند به دعوت
اسدالله علم به همراه خاندان پهلوی.
در این بین، بازدیدهای خصوصی لیلا امامی و هویدا از کشورهای مختلف نیز در دستور کار قرار داشت.
در دیماه 1348، به بهانه کسالت لیلا امامی، به انگلستان رفتند. اسدالله علم در یادداشتهای خود دراینباره نوشته است:
«دیشب نخستوزیر از لندن از راه مسکو برگشته و میگفت: چه احترام و اعتمادی هر دو طرف به ما دارند. (نخستوزیر به علت کسالت همسرش به لندن رفته بود. با ویلسن، نخستوزیر انگلیس [در لندن]، و کاسیگین، نخستوزیر شوروی در فرودگاه مسکو، ملاقات کرده است».
و در دیماه 1349، خبرگزاری فرانسه گزارش داد:
«آقای امیرعباس هویدا، نخستوزیر ایران، که روز 4 ژانویه، برای یک بازدید خصوصی وارد پاریس شده با مقامات فرانسوی، ملاقاتهای خصوصی انجام خواهد داد، ولی هنوز مقامات فرانسوی، پیرامون این موضوع اطلاعی ندادهاند ... سفارت ایران نیز از دادن هر گونه توضیحی درباره این ملاقات خودداری میکند و فقط گفته میشود که مسافرت آقای هویدا با بانو کاملا خصوصی است».
ظاهرا این آخرین سفر هویدا و لیلا امامی بود. در این موقع تنش در زندگی این دو، روزافزون شده بود.
بدخلقیهای لیلا، که در مصرف مشروبات الکلی هم افراط میکرد، بیش از پیش بود. این برای اولین بار نبود که این زندگی در حال فروپاشی بود، بلکه در طول سالهای زندگی مشترک هویدا و لیلا چندین بار به طور موقت از یکدیگر جدا شده بودند و در هر مورد هویدا به منزل مادرش نقل مکان کرده بود، ولی این دفعه، لیلا امامی، همانطور که بیمقدمه، تقاضای عروسی کرده بود، تقاضای طلاق کرد و از قضا، هویدا هم، همانگونه که در پاسخ به درخواست او به ازدواج مقاومتی نکرد، این بار هم، هیچ مقاومتی از خود نشان نداد. چمدان لباسهایش را برداشت و منزل لیلا را ترک کرد.
گزارش این جدایی در اسناد ساواک، به شرح زیر است:
«در تاریخ 4/ 5/ 50 وزیر دادگستری، شیخ بهاءالدین مهدوی را که دارای دفتر ازدواج و طلاق میباشد، به دادگستری احضار و به وی گفته است که آقای نخستوزیر قصد دارد همسرش را طلاق بدهد. شما دفتر را بنویسید و برای امضا به منزل ایشان ببرید. که به همین ترتیب عمل و در تاریخ مذکور آقای امیرعباس هویدا با همسرش متارکه نمود».
این متارکه، بازتابهای متفاوتی داشت که در اینجا، بدون هیچگونه اظهار نظر به نقل برخی از آنها که در گزارشهای ساواک، گردآوری شده است، میپردازیم:
1. «در این دو روزه، موضوع جدایی آقای هویدا از همسرشان سوژه جالبی را به دست مردم داده است. صرفنظر از اینکه شایعات مختلفی درباره عدم توانایی انجام وظایف زناشویی هویدا مطرح است، موضوع دیگری که مورد توجه است این است که عدهای ... میگفتند: علت طلاق دادن آقای هویدا این بود که خانمشان از موقعیت خود سوءاستفادههای کلانی کرده و با خرید زمینهای زیاد و همچنین گرفتن حق حساب از مقاطعهکاران و اشخاص متموّل، کار آنان را در دستگاههای دولت انجام میداده که این وضع، باعث عدم رضایت کلی شده و باعث گردیده که این جدایی حاصل شود».
2. «ایرج یمینی، کارمند شرکت نفت، اظهار داشت:
هویدا همسرش را به خاطر اینکه شاه به او دستور داده بود، طلاق داد؛ چون زن منصور، نخستوزیر اسبق در اروپا علیه دستگاه کار میکند و عنوان نموده که شوهرش را به دستور شاه کشتهاند و شاه احتیاط کرده که مبادا همسر هویدا، اقداماتی علیه او در ایران انجام دهد».
3. «حاج کریم بخش سعیدی، عضو فراکسیون پارلمانی حزب مردم، در یک صحبت خصوصی درباره علت جدایی آقای هویدا و همسرش اظهار داشت:
در مسافرتی که نخستوزیر به اتفاق همسرش به شاهرود رفته بود، در آنجا با زن بانفوذی به نام لقاءالدوله، که فامیل هویدا نیز هست، ملاقات و به انجام امور مملکتی میپردازد. پس از ورود و اتمام تشریفات دولتی، هویدا به خانم لیلا میگوید: تو در منزل لقاءالدوله بمان؛ چون من باید با مقامات محلی ملاقات کنم و شام را نزد آنها باشم. موقع خوابیدن نزد شما خواهم آمد. پاسی از شب گذشته، از آمدن آقای هویدا خبری نمیشود و خانم هویدا به بهانه گردش در شهر از خانه لقاءالدوله خارج و به خانه فرماندار شاهرود میرود؛ چون مأمورین گارد او را میشناختهاند، طبعا مانع نمیشوند و خانم هویدا سرزده وارد اتاقی که نخستوزیر در آنجا استراحت میکرده است، میشود ولی با کمال تعجب مشاهده میکند که هویدا با یک پسر بچه که از قرار معلوم به وسیله فرماندار برای او آورده شده، مشغول لواط میباشد. مشاهده این منظره باعث ناراحتی شدیدی برای خانم هویدا میشود و بلافاصله منزل را ترک و در تهران از هویدا تقاضای طلاق میکند.
نظریه شنبه: با اینکه صحت و سقم این داستان معین نیست، ولی از نظر اینکه این اظهارات را یک نماینده مجلس شورای ملی درباره طلاق نخستوزیر نموده و امکان دارد در جاهای دیگر نیز بازگو شود، بسیار مهم میباشد».
4. سندی دیگر حاکی است:
«... خانم لیلا امامی چون دفعتا وارد منزل میشود، ملاحظه میکند که آقای برهمن، فرماندار کل سابق سمنان، با آقای نخستوزیر، مشغول عملیات بوده است؛ روی این اصل، ایشان تقاضای طلاق نموده است».
5. امیراسدالله علم، خطاب به محمدرضا پهلوی:
«تمام رؤسا و مردان بزرگ ناچار باید یک سرگرمی کامل داشته باشند که به نظر من فقط از راه زن میسر است و گرنه ممکن است بیرحم هم بشوند. به این جهت من خیال میکنم هویدا، نخستوزیر، که عنین است، باید باطنا مرد خطرناکی باشد. فرمودند:
نمیدانم ولی خودش را با کارها بسیار مشغول میدارد.
عرض کردم: این خطر بزرگتری است؛ زیرا فقط حسّ جاهطلبی این نقیصه او را جبران میکند و برای جاهطلبی، انسان میتواند همه کاری بکند و میکند».
6. «در مورد خصوصیات اخلاقی آقای هویدا، نخستوزیر، موارد زیر را اعلام میدارد:
... 3. تعدادی عقیده دارند که ایشان انحراف جنسی دارد و بعضا افراد نزدیک به ایشان، به طور ضمنی گاهگاهی موضوع را تأیید مینمایند. مضافا در نخستوزیری شایع بود که خانم هویدا روابط جنسی نزدیک با آقای پرویز راجی، مشاور مخصوص نخستوزیر و سفیر شاهنشاه آریامهر، داشته است».
امیرعباس هویدا چند سال قبل از ازدواج رسمی، با لیلا امامی حشر و نشر داشت و پس از طلاق هم، تا پایان عمر، با او بود و حتی در تعطیلات تابستانی او را به سفرهای خارجی میبرد. از آن جمله است: سفر به یکی از جزایر یونان در اولین هفته مرداد 1356، که عباسعلی خلعتبری و همسرش نیز، همراه او بودند.
در سال 1355، لیلا امامی، گلخانه مدرنی در کرج تأسیس کرد که نام آن را «سامان گل» گذاشت. در گزارشی که پیرامون این موضوع تهیه شد، آمده است:
«به طور کلی تأسیسات ساختمان و وسایل مربوط به آن، بدون گمرک و به عنوان نخستوزیر وارد شده و از نظر فنی و غیره نیز، کلیه پرسنل فنی نخستوزیری، بهخصوص آقای مصطفی بهرامی، تکنسین برق، در هفته دو الی سه روز در گلخانه خانم مزبور، انجام وظیفه مینماید. قسمت عمده فعالیتهای گلخانه، با نیروی انسانی و بودجه نخستوزیری اداره و هدایت میشود. درحالیکه خانم امامی هر سبد گل را از 400 الی 1500 تومان به نخستوزیری میفروشد و در ایام نوروز و کریسمس، متجاوز از 350.000 تومان پول گل به ایشان پرداخت میشود. ضمنا یک اتومبیل بنز 280 با دو راننده نخستوزیر، در اختیار ایشان قرار دارد».
این گزارش برای تحقیق بیشتر به اداره کل نهم ساواک ارسال شد که اداره کل نهم در پاسخ نوشت:
«مفاد اطلاعیه واصله مورد تأیید واقع شده و اشعار میدارد: با توجه به اینکه در حال حاضر روابط نامبرده با آقای نخستوزیر حسنه میباشد و غالبا با هم بهسر میبرند، به دستور آقای هویدا کلیه مایحتاج منزل و همچین وسایل فنی و غیر فنی گلخانه سامان خانم امامی واقع در کرج، که جدیدترین گلخانه پیشساخته و مجهز به مدرنترین دستگاهها است، از طریق نخستوزیری از داخل و خارج تهیه و وجه آن از بودجه محرمانه آقای نخستوزیر پرداخت میشود و آقای نخستوزیر علاوه بر تأمین گل موردنیاز نخستوزیری، خرید آن را به دوستان و آشنایان خود نیز توصیه کرده است و خانم امامی از این راه سود زیادی میبرد».
پس از آنکه این گزارش، توسط اداره کل نهم تأیید شد، گزارش کامل آن، برای نصیری ــ رئیس وقت ساواک ــ ارسال گردید، که نصیری در ذیل آن نوشت:
«درست است که از هم جدا شدهاند، ولی مثل آنکه زن و شوهر هستند. هزینه یک نخستوزیر برای خانمش، این جزئی، قابل بحث نیست».
رک: گزیده ای از کتاب قصه هویدا، ابراهیم ذوالفقاری، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.