[1] .
شهید سرافراز دکتر مصطفی چمران به روایت اسناد ساواک، ص 77. ظواهر امر این طور نشان میدهد که از جانب دکتر چمران تقاضای استخدامی درکار نبوده است. با توجه به اسناد موجود دکتر مجتهدی به دلیل شناخت از استعداد سرشار و توانمندی ویژه علمی اختصاصا از شهید چمران دعوت به عمل میآورد به عضویت هیئت علمی دانشگاه صنعتی درآید؛ همچنان که یکی از اهداف سفر دکتر مجتهدی به آمریکا همین امر برشمرده شده است. از متن استعلام هم چنین بر میآید که این استعلام جنبه مقدماتی داشته و خود دکتر مجتهدی هم عکسالعمل ساواک را ارزیابی میکرده است.
از سوی دیگر به نظر میرسد عکسالعمل دکتر چمران نیز به دو علت منفی نبوده است:
1. قصد داشته عکسالعمل رژیم را نسبت به خود ارزیابی کند و ببیند ساواک چه پاسخی نسبت به استخدام در آن دانشگاه میدهد؛
2. تمایل نشان دادن برای بازگشت به ایران میتوانست پوشش خوبی به فعالیتهای وی دهد. در واقع همین قدر که مطرح میشد وی تمایل دارد به ایران باز گردد، از درجه اهمیت و میزان فعالیت وی در نزد ساواک میکاست و به نوعی جلوهگر مینمود که دکتر چمران در خارج به بنبست رسیده است.
نکته جالب توجه آن است که این پیگیریها در زمانی برای بازگشت وی به ایران صورت میگیرد که وی در تردد به مصر برای آمادگی نظامی و به اروپا برای آمادگی تشکیلاتی به منظور باز کردن راهی برای مبارزه جدی با رژیم بوده است.
[3] . همان، صص 1 و 13. بهرغم تکذیب صورتگرفته در جنگ ششروزه اعراب و اسرائیل، ایران نیازهای نفتی اسرائیل را تأمین کرد.
در دوره سوم روابط ایران و اسرائیل، که از سال 1342 تا 1357 را دربر میگیرد، روابط اقتصادی و نفتی ایران با دولت اسرائیل، کاملا رسمی میشود. در سالهای 1341 و 1342ش با وجود خیزش سیاسی موجود در ایران به رهبری امام خمینی، همکاری اقتصادی بین دو کشور ایران و اسرائیل ادامه داشت و مهمترین ویژگی و خصلت مناسبات اقتصادی دو کشور، مسئله نفت بود که به همراه «خط لوله نفتی»، بااهمیتترین بخش روابط اقتصادی دو کشور را تشکیل میداد. در سال 1344ش، ایران و اسرائیل شرکتی به نام شرکت نفت «ماوراء آسیا» تأسیس کردند و آن را در کانادا به ثبت رساندند. در سال 1967م/ 1345ش، اعراب تحریم نفتی علیه اسرائیل و غرب را آغاز کردند، ولی ایران با وجود فشارهای اعراب، هرگز حاضر نشد در تحریم نفتی اعراب شرکت کند و همچنان به ارسال نفت به اسرائیل ادامه داد. توسعه اقتصادی این رژیم اشغالگر از یکسو و وابستگی شدید ایران به فروش نفت به منظور کسب درآمد بیشتر، در راستای اجرای برنامههای اصلاحات تحت عنوان انقلاب سفید از سوی دیگر، هر دو کشور را برآن داشت تا در دهه 1340، برای صدور و دریافت نفت بیشتر و سرمایهگذاری و توسعه خط لوله در اسرائیل، اعلام آمادگی کنند.
به موجب توافق طرفین برای ایجاد یک شرکت نفتی در تهران و تلآویو، در هر دو شهر برای آن شعبههایی تعیین شد. پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1346ش/ 1967م، خط لولهای به طول 260 کیلومتر از بندر ایلات در کنار دریای سرخ و بندر اشکلون در ساحل مدیترانه کشیده شد. مخارج آن را دولت ایران پرداخت، که از این طریق نفت ایران به اروپا و بهویژه به ایتالیا و رومانی ارسال شد. در سال 1340ش، طی ملاقات «آباابان» با شاه در تهران، با تقاضای اسرائیل مبنی بر افزایش میزان نفتی که ایران به اسرائیل میفروخت، موافقت شد. مقامات ایران با نگرانی از واکنش کشورهای عربی و جهان اسلام، سعی در سری نگه داشتن سرمایهگذاری در خط لوله ایلات ـ اشکلون داشتند و در این مورد، با اسرائیلیها به توافق رسیده بودند که این موضوع کاملا مخفی بماند. حتی آمریکاییها هم بهدرستی قادر به تشخیص مالکان اصلی شرکت لوله مزبور نبودند.
رک:
اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 12، ش 36، تهران، نشر بزرگ اندیشه، ص 5008،
پس از جنگ ششروزه در 1967، اسرائیل بهرهبرداری از چاههای نفت «ابورود پس» در شبهجزیره سینا را آغاز کرد، تا بتواند وابستگی خود را به نفت خارجی کاهش دهد، اما مایل بود مطمئن باشد که نفت ایران را همچنان دریافت خواهد کرد.
رک: علیرضا زهیری، «عوامل شکلگیری رفتار سیاسی ایران در قبال اسرائیل»، فصلنامه
انقلاب اسلامی، سال اول، پیششماره اول (زمستان 1377)، ص 154.
طی مسافرت محمدرضا پهلوی به آمریکا در سال 1349، وی از سرمایهداران صهیونیست دعوت کرد تا جهت تشکیل کنسرسیوم نفت به ایران بیایند و سرمایهگذاری کنند. بنابر این دعوت، 35 نفر از کل کمپانیها و بانکهای آمریکا به تهران آمدند، که دیوید ایلیان و دیوید راکفلر، دو یهودی صهیونیست، در رأس آنان بودند.
رک: آرش تابع،
مجموعه مقالات و تحقیقات درمورد نفوذ صهیونیسم، ص 359 (گزارش ارینست برون آمریکایی از دربار شاه).
از اوایل دهه 1350ش به بعد، ایران از بزرگترین فروشندگان نفت به اسرائیل شد، تا روابط تجاری طرفین بیش از بیش به صورت پایاپای صورت گیرد.
اسدالله علم در خاطرات خود موافقت شاه را در موضوع صادرات نفت ایران به اسرائیل بیان میکند.
رک:
گفتگوهای من با شاه، خاطرات محرمانه امیراسدالله علم، ج 2، تهران، طرح نو، 1371، ص 707.
در معاملات و قراردادهای نفتی که یهودیان اسرائیل با ایران میبستند، افراد وابسته به دربار هم تلاش زیادی برای پیشبرد اهداف اسرائیل انجام میدادند.
مئیر عزری درباره این موضوع میگوید: «در روز 25 فوریه 1969، کمپانی تازهای با نام ترانس آسیاتیک، برای همکاریهای دوسویه تأسیس گردید، که در پی آن سران نفت ایران مانند: دکتر
منوچهر اقبال، دکتر پرویز مینا، رضا فلاح و فتحالله نفیسی در آن حضور داشتند. مقامات ایران مایل بودند تا ارتباطات نفتی میان ایران و اسرائیل آشکار نگردند...». البته در این مورد افشاگریهای بسیاری توسط مطبوعات ایرانی و اسرائیلی انجام میشد، که هر دو دولت جلوی این افشاگریها را میگرفتند.
صادرات نفتی ایران از بندر خارک به بندر ایلات به حدی زیاد بود که از بندر اشکلون به بازار کشورهای پیرامون مدیترانه میرفت.
این روند هر روز گستردهتر میشد تا جایی که در ماه می 1970/ 6 اسفند 1348، روبرت دوروچیلد، فرزند الن دوروچیلد، از پایانه خارک دیدن کرد و با تانکر «پاتریا» به بندر ایلات بازگشت. بعد از مرگ جمال عبدالناصر، روابط ایران با مصر دوستانه شد و انورسادات در تلاش بود که ایران نفت خود را از راه مصر و توسط یک خط لوله نفتی جدید به اروپا صادر کند، پس در این صورت خط لوله ایلات ـ اشکلون عملا از کار میافتاد. در این زمان طبق موافقتنامه کمپ دیوید، اسرائیل صحرای سینا و چاههای نفتی ابورودیس را به مصر برگرداند، صدور نفت ایران به اسرائیل افزایش یافت و حتی در سال 1975م/ 1354ش، حکومت ایران متعهد شد تا کلیه احتیاجات نفتی اسرائیل را تأمین کند و این تضمین دولت ایران، خود جزئی از معاهده سری میان مصر و اسرائیل بود که هنری کیسینجر، وزیر خارجه وقت آمریکا، مذاکرات مربوط به آن را به عهده داشت.
رک: رضا زارع،
ارتباط ناشناخته، بررسی روابط ایران و اسرائیل 1327-1357، تهران، موسسه مطالعات
تاریخ معاصر ایران، 1384، ص 37.
شاه و هویدا، منکر صدور نفت به اسرائیل
محمدرضا پهلوی و امیرعباس هویدا همیشه در مصاحبههای خود، منکر ارسال نفت به اسرائیل میشدند و ادعا میکردند که
کنسرسیوم به اسرائیل نفت میفروشد و حتی پس از قرارداد نفتی 1973م، شاه مدعی شد هنگامی که نفتکشها بنادر ایران را ترک میکنند، ایران از مقصد نهایی آنها بیخبر است! اسحاق رابین، نخستوزیر اسرائیل، در سال 1354ش/ 1976م به تهران آمد. به محض ورود نخستوزیر اسرائیل به هتل رامسر، تعدادی از یهودیان ایرانی و کارشناسان اسرائیلی ــ که در طرحهای مختلف کار میکردند و برای گذراندن تعطیلات به رامسر رفته بودند ــ او را شناختند و برایش کف زدند! در نتیجه خبر مسافرت نخستوزیر اسرائیل به ایران، ابتدا در میان جامعه یهودیان ایران و سپس در مطبوعات بینالمللی منتشر شد، اما دولت ایران از انتشار آن در مطبوعات داخلی جلوگیری کرد. در این ملاقات شاه به رابین اطمینان داده بود که نفت ایران کماکان به اسرائیل صادر میشود و جای نگرانی نیست. در این دوران ایران به برکت چهار برابر شدن بهای نفت، به یکباره ثروتمند شده بود. بنابراین ارسال نفت ایران به اسرائیل، بدون وقفه تا انقلاب اسلامی ایران در سال 1979م/ 1357ش ادامه یافت.
رک: فخر روحانی،
اهرمها: سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی صفات و عملکردهای شاه، ج 1، تهران، بلیغ، 1370، صص 192-193.
نتیجتا میتوان گفت که ارتباط شاه با اسرائیل تا قبل از کودتای 28 مرداد 1332، به صورت کاملا محرمانه بود، ولی بعد از کودتا با وجود اعتراضات شدید دنیای اسلام، مراجع تقلید و مردم ضد استعمار ایران، پهلوی دوم دولتی بهائی و حامی اسرائیل با نخستوزیری هویدا را برسر کار آورد و ارتباط خود را با این کشور، هر روز بیشتر ساخت تا اینکه این استبداد و وابستگی به غرب، علاوه بر اهمیت ندادن به خواست تاریخی ملت ایران، باعث شد مردم به رهبری امام خمینی، خواستار سرنگونی حکومت پهلوی و قطع روابط با استعمار شرق، غرب و اسرائیل شوند؛ انقلابی که چند ماه بعد از پیروزی خویش، با رأی مردم موجب استقرار حکومت اسلامی شد و بدین وسیله هم باجدهی کشور در بخش نفت به آمریکا و اسرائیل، به اتمام رسید.